eitaa logo
- مبتلا -
189 دنبال‌کننده
61 عکس
15 ویدیو
0 فایل
. وَ قَسم به ؛ - نوایِ قلبِ رَئوفَش. - بُغضِ خُفته در گَلویَش. - آرامشِ چَشم هایِ نمناکَش. - مظلومیتِ نہُفته در وُجودَش. من؟ من همان گمشده‌ام ؛ راه‌بلدها! من را ، به درِ خانه‌یِ جانان برسانید فقط .. :) .
مشاهده در ایتا
دانلود
1_673198680(1).mp3
4.36M
اۍکاش‌عشق ، سربه‌سرِمانمی‌گذاشت! . .
- جمعه‌هاۍانتظار - دم‌دماۍ صبحِ جمعه شده و باز خانه‌ۍ دلش آشوب ! انگار در دلش رخت می‌شویند . . مضطرب است و حتۍ دمۍ آرام نمی‌گیرید . خانه در سکوت غرق شده و فقط تیک تیکِ ساعتِ قدیمۍ خانه است که هر ثانیه جولان می‌دهد! عقربه‌ها زود به زود می‌جنبند . انگار کسۍ دنبالشان کرده که اینگونه دوان دوان مسیر را می‌پیمایند ‌. پیرزن اما ، گذرِ برق‌آساۍ زمان را دوست ندارد حداقل براۍ این روزِ عزیز ، نه ! آخر تا غروب نشده او باید باز گردد . . . با چشم‌هاۍ منتظر ، پشت پنجره‌ۍ رنگۍ خانه تمام قد به تماشا می‌ایستد . اما اینطور فایده‌اۍ ندارد و از دلواپسی‌اش کم نمی‌شود . نرم‌نرمک از پله‌هاۍ ایوان پایین می‌آید این پله‌ها ، براۍ پیرزن نفس‌گیر شده . . زانو‌هایش به گِزگِز می‌افتند و دیگر رمقۍ ندارند آهسته بر روۍ پله‌ۍ آخر می‌نشیند و نفسۍ چاک می‌کند و به درِ خانه چشم می‌دوزد . با وسواس دانه‌هاۍ تسبیحِ متبرک شده به ضریحِ آقا امام رضا جانش را به نیتِ بازگشتِ نورِچَشمش روۍ هم می‌چیند . برایِ شاید چھارمین‌دفعه ، از صبح تا به الآن که غروب رخ نشان داده ، دست به کمرِ خمیده‌اش می‌گیرد و جلوۍ درِ چوبۍ خانه را ، آب‌ و جارو می‌کند و پریشان‌حال به انتھاۍ کوچه نِگَھۍ می‌اندازد . اما نه ! انگار ، آن یارِ سفر کرده خیالِ برگشت ندارد و باید چشمانش به بازگشتِ آن عزیزکرده خشک شود . به راستۍ که این چشم انتظارۍ خسته‌ کننده ، بد دردیست ! . .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
درآغوشِ‌خود‌بارِ‌دیگربگیر ، من‌این‌موجِ‌از‌هَرطرف‌رانده‌را . . عزیزم‌حسین|علیه‌السلام|
1401061513(1).mp3
7.84M
مارو‌به‌خودت‌برگردون‌! . .
- مبتلا -
- به اِذنِ حضرتِ باقی - اَلو؟ آسیدروح‌الله آقا ؟ خودتان هستید؟ سلام علیکم . عذرخواهم که پاسخگو
راستش گاه‌گدارۍ دشمنان بۍجگر و بزدلمان ، مزاحمت‌هایۍ ایجاد می‌کنند ولی جوانانِ یَل و شیردلِ پرورش یافته‌ۍ مکتبِ جان‌فدایمان ، از جان مایه مۍگذارند و مانعِ رسوخِ مزاحمت‌هاۍ این مگسانِ چرب‌زبان می‌شوند و نمی‌گذارند حتی ذره‌اۍ قلبِ پیر و امیدوارِ انقلابمان ، خدشه‌دار گردد و همواره پاسدارش هستند . خیالتان تختِ تخت ؛ این جوانانِ محارب نمی‌گذارند سروِ بلند قامتِ انقلاب ، لحظه‌اۍ خمیده گردد و احساسِ سنگینے کند . آنھا عاشقانه در اینِ طریق مبارک و مقدّس جھاد می‌کنند و قسم خورده‌اند که ادامه‌ بدهند راه‌ِ پدرانِ سلحشورشان را ! آنان تمامِ نیروۍ پاک جوانی‌شان را به کار می‌گیرند در طاعتِ خدا و خدمت به خلقِ خدا . . اینجا ، جوانانِ دلباخته‌مان سر و گردن می‌شکنند برایِ هر نفسِ آسدعلۍآقایمان! می‌دانید حاج‌آقا . . آسیدعلۍآقایمان مظلوم واقع شده است . سیدِ عزیزِ ما ، کمۍ رُخساره‌ۍمُنَوَرَش از پیش شکسته‌تر شده به‌سببِ بارِ سنگین و رسالتِ معظم و محتشمۍ که بر دوش‌هاۍ مستحکمش نھاده شده ، لیکن همواره امیدوار است و بانگِ امید و انگیزه سر می‌دهد . ادامه دارد ..
- اَربابِ خوبِ من - و خداوند بر ما منت گذاشت و شما اۍ خوب را ، از آسمانیان ، براۍ خاکیانۍ همچو ما فرستاد تا که بیدار کنۍ دلِ به‌ خواب‌رفته‌ۍ غافلمان را! اۍ قدومِ نو رسیده‌ۍ آسمان ! شما آفریده شدۍ تا که نجات‌ دهنده باشۍ و پناهنده براۍ بی‌پناه! آمدۍ تا که چراغِ هدایت باشۍ براۍ گمشدگانِ درمانده . . آمدۍ تا که مرهم باشۍ براۍ خسته‌دلانِ زخم‌خورده . . تا که تسکینِ دردِ مضطر باشۍ و امینِ رازِ آزرده‌دل! آمدۍ تا که آباد کنی خانه‌‌ۍ دلِ مخروبه و ویرانه‌ۍ ما را . خوش آمدۍ اۍ دُردانه‌ی علۍ ، اۍ نورِ چشمِ فاطمه . سیدالشھدا ! نامت همچُنان ، همچو نقلی‌ست که بر سرِ زبان ها می‌چرخد و آرامش را میھمانِ قلب‌ها می‌کند و حیات را در رگ ها جریان می‌سازد . و همین حسین ، حسین است که ذکرِ لبانِ نوکرانت شده و بس! حال ، این حُبِّ شماست که به در و دیوارِ اتاقکِ قلب می‌کوبد ! و این عالمیانند که تا به قیامت دیوانه‌وار ، شیدا و شیفته‌ات هستند . کرامتِ محضی حسین جان ! ما تشنگان را هم به برکتِ وجودِ سراسر نور و روشنی‌بخشت ، سیراب کن و به دلِ خاک‌خورده‌‌ی‌مان گوشه چشمۍ بنما که محتاجیم و محتاج . . ! اینک شما اۍ جانان ؛ به یُمنِ وجودت ، ببخش عھدشکنۍ و بی‌وفایی‌مان را! که رضایتِ شما ، همان رضایتِ خداوند است .
SaberKhorasani-Hossein.mp3
1.77M
ما درون عین و شین و قاف خود را دیده‌ایم ؛ داخلش جز حاء و سین و یاء و نون چیزی نبود . .
4_5895348887324986788.mp3
16.32M
برید حوالیِ ۱:۳۳ :)!
پسرِسوم‌ِزهرا :) نمی‌دانم . شاید قلم ؛ در وصفِ دلدادگۍ من نسبت به شما ناتوان است که با قامتِ خمیده ، بر روۍ کاغذِ کاهۍ جولان می‌دهد . . شاید هم من براۍ از شما نوشتن بسیار عاجز و ناتوانم ! نمی‌دانم . تنھا چیزۍ که در فھمم می‌گنجد ، رسالتِ عظیم و شیرینِ دوست داشتنِ شماست که سخت ، در قلبِ کوچکم ریشه دوانده . . باز هم به همان رسمِ همیشگۍ دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم . . بیش از این توانِ نوشتن نیست! همینقدر کوتاه و مختصر بپذیر که شما عزیزترینۍ :)! - کم‌سال‌دخترۍ که با عشقِ شما ؛ روزگار می‌گذراند .