21.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#آموزش_نرم_افزار
#آموزش_فتوشاپ
#فصل_دوم
#ابزارها
#قسمت_سوم
14.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#آموزش_نرم_افزار
#آموزش_فتوشاپ
#کلیپ_های_تکمیلی
#قسمت_سوم
میقات الصالحین
#آماج #قسمت_دوم #فاطمه_شورستانی از ماشین پیاده شدم و هزینه راه رو حساب کردم. نگاهی به اطراف انداختم
#آماج
#قسمت_سوم
#فاطمه_شورستانی
بعد از رفتن مهلا گفتم:
- ریحانه میرزایی بیا این وسایل رو بین بچه ها تقسیم کن.
بعد از تقسیم کادو ها گفتم:
- اصلا غصه ی جلسه هارو نخوردید. مامانتون نمی تونه بیاد عمه، خاله تون رو بگید بیان.
که مهلا آروم گفت:
- نیستن.
- خب اگه کس دیگه ای رو نداشتید به باباتون بگید و اگه هم نشد مشکلی نیست الان شماره یکی از اولیا تون رو بدید. همه تون که احیانا اگه نتونستن بیایند و من مطلب مهمی داشتم بهشون تلفنی بگم.
بعد از نوشتن شماره ها و دادن به من یکی از بچه ها که اسمش فرزانه بود گفت:
- خانم میشه از خودتون بگید؟
- بله. حالا بگید از انتخاب شغلم بگم یا از خودم؟
همه با هم گفتن:
- از خودتون.
- خیلی خب اول بچه ها شماره ام رو روی تخته می نویسم شما یادداشت کنید بعد شروع می کنم.
بعد از نوشتن شماره گفتم:
- چون می خوایم مثل چند تا دوست باشیم اول از گذشته ام میگم تا شما بیشتر قدر خانواده اتون و چادری رو که اکثرتون سرتون می کنید رو بدونید.
من تو یک خانواده ای زندگی می کردم و میکنم که ایمان شون ضعیفه. البته خود من هم تا سال دوازدهم دبیرستان ایمانم ضعیف بود.
که فرزانه که انگار که حرف همه رو میزد گفت:
-چه جالب! چجوری تغییر کردید؟
همه هم با سر حرف فرزانه رو تایید کردند که گفتم:
-من مدیون حضرت رقیه ام.
(تعریف از ۵ سال قبل)
مامان و بابام برای عروسی دختر خاله مامانم که فردا شب بود رفته بودن خرید بالاخره عروسی مختلط بود باید لباس هاشون شیک باشه. من هم چون تازه لباس خریده بودم نیاز نداشتم. حوصله ام سر رفته بود تموم کانال های تلویزیون رو زیر و رو کردم گوشیم رو برداشتم و وارد کانال های تلگرام شدم. هیچی نفرستاده بودن همه نوشته بودند "به مناسبت روز اربعین ، امروز فعالیت تعطیله" چند تا کانال آهنگ عضو شدم اصلا نگاهی به ادامه اش که نوشته بود و مداحی نکردم تموم فایل های صوتی رو باز کردم دونه به دونه گوش میدادم که به یه نوحه رسید اصلا دستم کنترلی از من نداشت همینجوری گوش میدادم:
یکی بود یکی نبود
من بودم بابا نبود
تا میاوردم اسمش و
میزدنم با هرچه بود
یکی بود یکی نبود
محرم تو حرم نبود
داد میکشیدن بر سر من
سایه ای رو سرم نبود
یکی بود یکی نبود
دور حرم هلهله بود
عمه میگفت فرار کنید
ولی پاهام پر از ابله بود.
(حمید علیمی)
💠این رمان در انجمن مهدویت علوی منتشر شده است و هر نوع کپی بدون ذکر منبع پیگرد دارد. 💠
➖🎀➖#فاطمه_علوی🧕
👇👇👇👇👇
•┈••✾🍃 میقات الصالحین 🍃✾••┈•
•┈••✾🍃@Miqat96 🍃✾••┈•
1_954780692.mp3
زمان:
حجم:
1.7M
میقات الصالحین
#حجاب_من #قسمت_دوم چند دقیقه به همون حالت رو تختم نشستم که صدای اذان رو شنیدم بعد از چند ثانیه بلند
#حجاب_من
#قسمت_سوم
سرم رو انداختم پایین
ناظم_ مگه من بهت نگفتم شبا کمتر با لبتاب ور برو زود بخواب باز چرا دیر کردی ها زارعی؟
_ خانم به خدا من دیشب زود خوابیدم با لبتابم ور نرفتم زیاد نمیدونم چرا دیر شد
یکم بهم خیره شد و گفت
ناظم_ نامه رو بهت میدم ولی دیگه نبینم دیر کنی ها
سرم رو تکون دادم
اسم دبیر رو بهش گفتم نوشت، نامه رو ازش گرفتم خداحافظی کردم رفتم سمت کلاس
روزها و ماه ها پشت هم میگذشتن و به زمان کنکور نزدیکو نزدیکتر میشدم
دقیقا دو روز بعد از تولدم یعنی 13 مرداد زمان کنکور بود
تقریبا اماده بودم اما خیلی خیلی استرس داشتم و همش میترسیدم از رسیدن اون روز
***
امروز 11 مرداده روز تولدم
بالاخره امروز هم از راه رسید دو روز دیگه هم که کنکور دارم و دارم میمیرم از استرس
تا الان که ساعت 6 هست خبری از هدیه و کیک نبوده نمیدونم والله اه
ولو شدم رو مبل و همینجور داشتم نفس نفس میزدم که زنگ رو زدن نگاه کردم بابا بود درو زدم باز شد
به نفس نفس زدنم ادامه دادم که یه دفعه دیدم مامانم داره از در میره بیرون
صدای کمه پچ پچ از بیرون میومد گوشام رو تیز کردم اما این مامان و بابای من زرنگترن
بعداز یکی دو دقیقه اومدن تو. خندم گرفت یه کیک دست مامانم بود و هدیه دست بابام
عین حیوون گوش درازی که بهش کیک دادن ذوق مرگ شدم
بابا و مامانم با نیشه باز اومدن سمتم و میز مبلو اوردن جلو کیکو کادو رو گذاشتن روش..... وقتی پاکت هدیه ی بابام که
پول بود و مامانم عطری که عاشقش بودم و همیشه میزدمش ایفوریا رو بهم داده بودن البته بگما منظورم از اینکه همیشه
میزدم داخل خونه بود چون اگه مرد نامحرم بوی عطر زن نامحرم رو استشمام کنه تا زمانی که اون زن به خونه برگرده
فرشته ها براش لعن و نفرین میفرستن. باز کردم، کیک و شام خوردیم بعدشم جشنمون تموم شد.....
💠این رمان در انجمن مهدویت علوی منتشر شده است و هر نوع کپی بدون ذکر منبع پیگرد دارد. 💠
➖🎀➖#فاطمه_علوی🧕
•┈••✾🍃 میقات الصالحین 🍃✾••┈•
•┈••✾🍃@Miqat96 🍃✾••┈