eitaa logo
بر ساحل عبقات
1.5هزار دنبال‌کننده
432 عکس
14 ویدیو
6 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فرسته شماره ٩ سخن آخر این روزها به بهانه‌ی نقد کلام ایشان قدری با مطالبشان مأنوس بودم. نکته‌ی قابل ملاحظه در نوشته‌جات ایشان این بود که زمانی که در صدد ردّ حدیث یا گزاره‌ای تاریخی یا هر چیز دیگر باشند، تمام توان خود را به کار گرفته و با تشبّث به هر رطب و یابسی سعی در تضعیف آن دلیل داشته و اگر نتوانند به آن مستند از جهت صدور خدشه کنند با استبعادات متعدد و حمل آن بر معانی مرجوح و تعارض‌انگاری عوامانه، آن حدیث یا گزاره‌ی مورد نظر را با توجه به پیش‌فرض‌هایشان و بدون توجه به نظرات مخالف تفسیر می‌نمایند. حال نکته‌ی جالب اینجاست زمانی که خودشان بخواهند به روایتی استناد کنند، به گونه‌ای آن مطلب را قطعی می‌پندارند که به نحوه ارسال مسلّمات آن را ذکر می‌کنند... نه خبری از اشکال سندی است،نه اشکال محتوایی، نه دیگر سخنی از ارسال و اتصال و انقطاع است و نه اعتبار کتاب و نه تقدم و تأخّر آن... مثلا آنجایی که بخواهد مخالفانش را به جهل و تندروی متهم کند با یک خودحق‌پنداری عجیب با اهانت به مخالفان فکری‌اش و نسبت دادن آن‌ها به جهل و حماقت، خود را در کنار امام زمان علیه‌السلام تصور نموده و از احتجاج مرحوم طبرسی نقل می‌کند و چنین می‌گوید: "....اینجاست که امام زمان(ع) در توقیعی خطاب به محمد بن علی بن هلال کَرْخی‏، با اشاره به اعمال و گفته‌های ناشایست بعضی از شیعیان درباره اهل بیت(ع) می‌فرمایند: «یَا مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ قَدْ آذَانَا جُهَلَاءُ الشِّیعَةِ وَ حُمَقَاؤُهُمْ وَ مَنْ دِینُهُ جَنَاحُ الْبَعُوضَةِ أَرْجَحُ مِنْه‏؛ اى محمّد بن علىّ، افرادى احمق و جاهل از شیعیان و گروهى که مذهبشان به اندازه بال مگسى ارزش ندارد خاطرم را آزرده‌‏اند!» (شیخ طبرسی، الإحتجاج على أهل اللجاج، ج‏2، ص 474)" https://t.me/azadpajooh/199 اینجا دیگر نه سخن از اتصال و انقطاع است و نه اعتبار کتاب و نه شخصیت و اعتبار راوی و نه‌ سخن از اینکه آیا این محمد بن علی بن هلال کَرْخی‏ وجود خارجی داشته یا خیر؟ اگر داشته در چه جایگاهی بوده که حضرت حجت برای وی توقیع فرستاده؟ و آیا ما میتوانیم با این اعتماد به نفس مثال‌زدنی الفاظ توبیخی آن نامه را به مخالفان خودمان نسبت بدهیم؟ لازم به ذکر است مرحوم آقای احمدی میانجی در ذیل این خبر در مورد کرخی می‌گوید: "نام این فرد در منابع رجالی و روایی غیر از همین مورد ذکر نشده، بنابراین به سند نمی‌توان تکیه کرد"¹ بدیهی است ممکن است مبانی یک محقّق، اعتماد به این تراث کهن باشد و بالتبع این شیوه‌های برخورد با اسناد را پیش نگیرد، در نتیجه او را در این‌گونه استنادات ملامتی نیست، اما کسی که به خود جرأت داده و با صرف رجوع به چند منبع محدود و با غفلت یا تغافل از ادله‌ی اعتبار آنها، احادیثِ حتی کتب اصیل امامیه را به زعم خود اعتبارسنجی و پالایش می‌کند، باید خود به هنگام استناد به نصوص، آن روحیه‌ی تشدّد را فراموش ننماید. وقتی جناب آقای مسائلی به تفسیر منسوب به امام عسکری استناد می‌کند، https://t.me/azadpajooh/518 انسان به این فکر فرو می‌رود که ظاهرا آن تشدد و سخت‌گیری تنها آنجایی است که ایشان در صدد ردّ نصوص خاصی باشد، ولی زمانی که خواهانِ اثبات گزاره‌ای باشد، هر مصدری که حتی در اعتبار و انتساب آن‌ها حرف و حدیث فراوان بوده و هم توثیق نسبت آن به امام عسکری علیه‌السلام و هم توثیق روایات داخل آن محلّ مناقشه‌ی فراوان است، می‌تواند محل رکون ایشان باشد. در پایان از خداوند متعال می‌خواهم خودم و ایشان را از لغزش قلم و سیاست یک بام و دو هوا مصون بدارد. والحمد للّه أوّلا و آخرا ------------------------------------- لم يُذكر في المصادر الرجالية ولا الروائية غير هذه المكاتبة في الاحتجاج ، ولا يعوّل على الخبر من جهة السند ؛ فالرجل مجهول. (مكاتيب الأئمة، ٧/٢٠٥) @mir_hamedhoseyn_110
2.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
در نگاه آقای مسائلی این ابیاتی که رهبر انقلاب می‌خوانند برای تحریک احساسات عوامانه!! است و این مطالب از طریق غالیان به کتب شیعه و سپس به منبر شیعه سرایت کرده است! ولی رهبر انقلاب مایه‌هاى مرثیه‌اى این شعر را در اوج می‌داند: "من فرصت پیدا کردم و بعضى از اشعار شعراى اردبیل- چه اشعار غزلى‌شان و چه اشعار حسینى‌شان - را نگاه کردم. حقاً و انصافاً برجسته و بسیار خوب است. با این‌که شعرهاى بعضى از شعراى اردبیل مرثیه و مصیبت است، اما از جنبه‌ى هنرى در اوج است. درست است که ترکیب‌بند محتشم از لحاظ استحکام لفظ و معانى، بسیار خوب است؛ اما وقتى من مسمّط چهار مصراعى مرحوم تاج‌الشعراى یحیوى را نگاه مى‌کنم، مى‌بینم از لحاظ صحنه‌پردازى و تصویرسازى، کم‌نظیر است. من چند مصراع آن را در ذهن دارم:«آى باتدى صبح آچیلدى زینب نوایه گلدى زهرا دیدى حسین واى، عالم صدایه گلدى». بعد مى‌گوید مشهور شد که «قُتل الحسین»: جنّاتیدن ایشتدى پیغمبر گرامى نعلین سیز عباسیز کرب و بلایه گلدى بعد به اینجا مى‌رسد:«یل اسدى گون دوتولدى ظلمت فضایه گلدى». مایه‌هاى مرثیه‌اى این شعر در اوج است." بیانات در دیدار نخبگان اردبیل،۵ مرداد ۷۹  @mir_hamedhoseyn_110
هدایت شده از بر ساحل عبقات
عَجَباً مِن حَـبلِه مَا انفَـصَلا بِـيَـتــامـى كَــربَـلاءَ اتَّــصَـــلا در شگفتم که ریسمانی که بر گردن امیر المؤمنین علیه السلام افکندند هیچ‌گاه قطع نشد و تا ایتام کربلا این اتصال باقی ماند(و با همان ریسمان ایتام کربلا را بسته بودند)... السيد صالح الحلي (١٣٥٩ ق) @mir_hamedhoseyn_110
بر ساحل عبقات
عبارات بسیار مهم مورّخ و ادیب جلیل‌القدر امامی‌مذهب در قرن ششم و هفتم هجری مرحوم ابن أبي طي (٦٣٠ هـ.ق) در معنای لفظ مولی در حدیث غدیر مرحوم ابن أبي طي در شرح کلمه‌ی مولی در بیت از لامیه‌ی مشهور الشنفَرَی الأزدي: فَإنّي لَمَولى الصبر أجتابُ بزّه عَلی مِثلِ قلبِ السِّمع والحَزمِ أفعَل به مناسبت بحث از لفظ "مولی" در این بیت به شواهد دیگری از این لفظ در تراث عربی_اسلامی اشاره کرده است. وی هنگام بحث از حدیث "من كنت مولاه فعلي مولاه" چنین می‌گوید: فأمّا في الحديث فلا يجوز أن يفسَّر إلّا على الأولى؛ لأنّه لا يجوز أن يكون النبيّ صلّی الله عليه وعلى آله أراد إلّا هو ؛ لأنّ ما عداه من الوجوه ليس بالناس حاجة إلى معرفتها، إذ قيام الرسول في ذلك الوقت الذي ذكر ومقاساة الحر الشديد وجمع اناس لا يصلح إلّا لأمر فيه فائدة، ولا فائدة إلا تولّيه الولاية وهو أولى به؛ أي أولى به فيما يتعلّق بالأمر والنهي والطاعة وغير ذلك. والذي حدانا على ذكر هذا _هنا_ وإن لم يكن موضعَه: هو أنّني وقفتُ علی كتاب "الاشتقاق" للنحّاس، فرأيتُه قد كذب بهذا الحديث تنقّصاً لعليّ عليه‌السلام وطعناً فيه، وما كان ذلك تعلّق بكتاب الاشتقاق، ونحن فألجأَنا لفظة المولى والردّ علی النحّاس ولكنّه هو من أولاد ابن ملجم لعنه الله وقد أفردتُ للردّ عليه كتاباً سمّيتُه بكتاب "الاشتقاق". 📜 تاکنون برای این اثر گران‌سنگ: المنتخب في شرح لامية العرب، تنها یک نسخه خطی شناسایی شده که در سال ٦١٨ هـ.ق کتابت شده و در مکتبه اسکوریال _ اسپانیا به شماره‌ی ۳۱۴ نگه‌داری می‌شود. همچنین این کتاب برای نخستین بار در سال 2016 م و در نوبت دوم سال 2021 م ، توسط دار المنهاج _ عربستان با تحقیق إبراهيم بن محمد البطشان چاپ شده است. مطلب مذکور در صفحه ۵۰۴ قرار دارد. @mir_hamedhoseyn_110
در سال 2020 م کتاب اشتقاق أسماء الله تأليف أبو جعفر النحاس (٣٣٨هـ.ق) به تحقیق دکتر محمد الطبراني در ریاض چاپ شد. این کتاب غیر کتابی است که نحاس در شرح واژه‌ی مولی در آن، تنقیص امیر المؤمنین صلوات‌الله‌علیه کرده و مرحوم ابن أبي طي آن را دیده و در المنتخب یاد کرده و به آن ردیه نگاشته است. عبارات دکتر الطبراني در مقدمه‌ی تحقیق، ص ۱۲۱: "كتاب الاشتقاق غير كتاب اشتقاق أسماء الله للمغايرة بينهما في مسارد تآليف النحاس عند من ترجم له ولاختلاف النقول بينهما وعدم اتحادها." لازم به ذکر است محقق در ادامه نام چند نفر از کسانی که کتاب الاشتقاق _ نحاس را دیده‌ و از آن نقل کرده‌اند را آورده ولی از آنجایی که احتمالا  کتاب المنتخب _ ابن أبي طي را ندیده بوده، نامی از آن نمی‌برد. @mir_hamedhoseyn_110
به مناسبت اول صفر سالروز آغاز رسمی جنگ صفین در سال ۳۷ هجری قمری (وقعة صفّين، ص ٢١٤) جملات امام هادی علیه‌السلام در زیارت غدیریه را خطاب به مولای عالم عرض کنیم: لَعنَةُ الله ولَعنَةُ مَلائِكَتِهِ ورُسُلِهِ أجمَعينَ عَلى مَن سَلَّ سَيفَهُ عَلَيكَ وسَلَلتَ عَلَيهِ سَيفَكَ يا أميرَ المُؤمِنينَ مِنَ المُشرِكينَ وَالمُنافِقينَ إلى يَومِ الدّينِ ای امیر مؤمنان ! لعنت خدا و لعنت همه فرشتگان و فرستادگانش تا روز قيامت بر مشركان و منافقانى كه به روى تو شمشير كشيدند و تو بر آنها شمشير كشيدى... @mir_hamedhoseyn_110
هدایت شده از بر ساحل عبقات
🔷 ادیب عراقی استاد سید جابر الجابري (متولد ۱۹۵۸ م. نجف اشرف) در بیتی زیبا در مدح امیر المؤمنین صلوات الله علیه سروده است: "و چه اندازه فرق است بین چشمانی که شب‌ها مراقب ایتام است و چشمانی که در شام با حالت مستی خواب می‌باشد..." وَعَينَينِ، عَينٍ تَحرُسُ اليُتمَ لَيلَها وَأخرى بقَصرِ الشامِ غافِيَةً سَكِرا 📜 موسوعة شعراء الغدير، ج ٦، ص ٢٧ پ.ن: این هم از مظلومیت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است که برای روشن شدن حقایق برای آزاداندیشان عالم مجبوریم "عین الله" را با فردی همچون معاویه مقایسه کنیم ! أين الثرى من الثريا؟! @mir_hamedhoseyn_110
هر فردی از هر مذهبی که در مراسم باشکوه اربعین شرکت می‌کند، اعم از شیعه و سنّی و اهل کتاب و بودایی و حتی گاوپرست و بت‌پرست، مهمان سیّدالشهدا صلوات‌الله‌علیه بوده و احترامش بر دیگران واجب است. اربعین فرصت عظیمی برای تحقّق "تَعالَوْا إِلى كَلِمَةٍ سَواءٍ بَيْنَنا وَبَيْنَكُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللَّهَ وَلا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئاً" است. متأسفانه برخی اصحاب رسانه به گونه‌ای این فضا را تقریر می‌کنند که "این = همانی" در افکار عمومی شکل می‌گیرد. باید توجّه داشت که شیعیان به زیارت "حجّت خدا و امام مفترض الطاعة" می‌روند نه به زیارت کسی که صرفاً "ذریه‌ی رسول‌الله صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم" یا صرفا "مصداق شجاعت و استکبارستیزی" بوده است. @mir_hamedhoseyn_110
درنگی بر سخنان اخیر استاد شیخ محسن قنبریان (در ۲ فرسته) فرسته شماره ۱ استاد بزرگوار شیخ محسن قنبریان در برنامه‌ی "چالش خلوص و وحدت" در تاریخ ۲۳ مرداد ۱۴۰۳ ، در بخشی از سخنانشان، مدافعان خطّ مقدّم امامت و ولایت را تلویحاً متحجّر نامیدند و مرحوم شرف‌الدین را نمونه‌ی یک عالم جامع‌نگر معرّفی نمودند. سپس فرمودند: "مرحوم شرف‌الدین یک عالم صد در صد شیعه بود که "المراجعات" در مناظره و "النص والاجتهاد" در مورد بدعت‌های خلفا نگاشته است. اما در کنار این‌ها کتاب "الفصول المهمّة في تأليف الأمّة" نگاشتند. (البته ایشان از این کتاب این‌چنین یاد می‌کنند: التفصيل في أصول المهمة في تأليف الأمة)! سپس در ادامه می‌فرمایند: این کتاب را برای پرچمداری مبارزه با استعمار نگاشتند و امروز کسانی که خود را میراث‌دار سلف شیعه همچون مرحوم شرف الدین می‌دانند باید پرچمدار غزه باشند." شنوند‌ه‌ی این سخنان گمان می‌کند که مرحوم شرف‌الدین در کتاب مذکور دائما به بیان خطرات استعمار و خطر دشمن و اهمیت اتحاد مسلمانان پرداخته و بسانِ استاد قنبریان دائما تشیع اعتقادی_مناسکی را تنقیص کرده و طیف گسترده‌ای از شیعیان امیرالمؤمنین صلوات‌الله‌علیه را متحجّر و ناقص‌نگر معرفی کرده است. اما با مراجعه به کتاب مشخص می‌شود که ارتکاز مرحوم شرف‌الدین در این کتاب این است که : "ای جماعت اهل‌سنّت! به خدا ما شیعیان، اهل قبله‌ایم، شهادتین گفتیم! ما را تکفیر نکنید." (رک فصل: فتاوی التكفير ومناقشاتها، فيمن أفتى بكفر الشيعة وتفصيل ما استدلّ به) سپس به برخی اتهامات ناروایی که به شیعه نسبت داده‌اند پاسخ داده است.(۱۲۹) و در بخشی دیگر به نقش دروغگویان از اهل‌سنت در دور کردن آنها از شيعه پرداخته است. (۱۴۹ : دور الكذابين في التفرقة؛ في الإشارة إلى يسير مما نسبه الكذابون إلى الشيعة وبيان برائتهم منه + دور بعض الكتّاب في التفرقة) مؤلف در بخش بعدی اسباب دوری شیعیان از اهل‌سنت را بیان می‌کند و اتفاقا در همین بخش نیز نوک پیکان خطاب و عتاب به سمت اهل‌سنّت است که بزرگان شما چه بلایی بر سرِ اهل‌بیت و معارفشان آورده‌اند که شیعیان این‌چنین از شما دور هستند؟! (۱۶۷) و در بخش بعدی به ابطال دشمنیِ شیعیان با همه صحابه کافّةً می‌پردازند.(۱۷۶ به بعد) و اینکه شیعیان حساب منافقان را از صحابه جدا می‌دانند. (۲۰۹) اصلا مخاطب مرحوم شرف‌الدین شیعیان نیستند، بلکه خطاب ایشان اهل‌سنّت است و مطالبه‌ی از آنها که چرا اینقدر به شیعیان اتهام می‌زنید و ....(ص ۱۳۸ به بعد) و البته تبیین این مهم که ما به دلایل متعدده خلافت خلفا را قبول نداریم ! (۱۳۹) و این فقط ما نیستیم که خلافت خلفا را قبول نداریم، بلکه برخی از صحابه همچون سعد بن عباده هم قبول نداشتند و بیعت برخی هم به صورت اجباری انجام شده است! اینکه ما شیعیان عمل منافی عفّت عایشه را قبول نداریم دلیل نمی‌شود خروج او بر امیر مؤمنان و جسارتش به پیکر مطهر امام مجتبی علیهما السلام را هم نادید بگیریم ! (۱۴۰_۱۴۱) علاوه بر همه‌ی این‌ها ، عناوین ذیل نیز بخشی از مباحث مطروحه در این کتاب است: _فرار صحابه در جنگ احد(۱۰۱) _سرپیچی ابوبکر و عمر از دستورات پیامبر صلّی‌الله‌علیه وآله‌وسلّم(۱۰۶) _اهانت خلیفه‌ی دوم به ساحت پیامبر صلّی‌الله‌علیه وآله‌وسلّم در ماجرای صلح حدیبیه(۹۶) و در ماجرای قلم و دوات(۹۱) _اجتهادات خلفا در مقابل احکام شرعی مثل متعه حج و متعه نساء (۵۸) _تخلّف صحابه از جمله خلفا از جیش اسامه(۸۷) _نقد جریاناتی از اهل‌سنّت که اجتهاد عمر را مقدم بر امر پیامبر می‌دارند.(۹۸) _اعمال ناشایست عثمان در دوران خلافتش (۱۱۰) _جنایات معاویه و یزید(۱۱۲ به بعد) و ده‌ها موارد دیگر از مطاعن خلفا و صحابه هنوز نمی‌دانم چرا استاد قنبریان این کتابی که با رویکرد نقد مکتب خلفا است را برای تأیید مواضع خودشان انتخاب کردند؟ درست است که هدف از تألیف کتاب اتحاد مسلمانان بوده ولی منهج مؤلّف در آن کاملا مغایر با رویکرد آقای قنبریان در تحقّق این مهم است. جناب استاد و برخی همفکرانشان اخیرا بارها تشیع عقیدتی _ مناسکی را سخیف جلوه داده یا دائما شیعیان را مقصر اصلی اختلافات دانسته‌اند، ولی یک کلمه از این سخنان را بنده تا به حال در بیانات ارزشمند مرحوم شرف الدین در این کتاب و البته سایر آثارشان پیدا نکرده‌ام. بلکه مطالبه‌ی مرحوم شرف‌الدین حداقل در این کتاب از اهل‌سنت است نه از شیعیان. حقیقت این است که اگر یک دَهمِ این مطالبی که مرحوم شرف‌الدین در این کتاب فرموده را امروزه کسی در تریبون‌های رسمی و غیر رسمی مطرح کند به ده‌ها برچسب از جمله تحجّر، زمان نشناسی، اولویت‌نشناسی، تندروی و...متهم می‌شود، حتی اگر خود را پایبند به مبانی انقلاب اسلامی بداند. من بعید می‌دانم گوینده‌ی محترم، کتاب را مطالعه کرده باشند و الّا هیچ‌گاه به آن در این مقام استناد نمی‌کردند. @mir_hamedhoseyn_110
فرسته شماره ۲ اما این جمله‌ی ایشان: "امروز کسانی که خود را میراث‌دار سلف شیعه همچون مرحوم شرف الدین و علامه امینی می‌دانند می‌بایست پرچمدار غزه باشند." اولا علمای شیعه و بدنه‌ی جامعه‌ی شیعی در طول تاریخ به تأسی از موالیان خود همواره در کنار مظلوم بوده‌اند و در اصل این موضوع هیچ اختلافی بین آنان نیست، بلکه در شدّت و ضعف با هم متفاوت بوده‌اند، در ماجرای ظلم‌های امروز نیز مرام همان مرام است. اما اینکه مدافعان امامت و سایر علما و مردم علاوه بر تبرّی قلبی و لسانی و عملی در حدّ توان، دقیقا باید چه کاری انجام دهند تا مراد استاد بزرگوار حاصل شود، در مواضعشان مشخص نیست؛ علاوه بر اینکه لازم نیست بسان برخی جریانات سیاست‌زده، برای دفاع از مظلوم، به شیعیان و عقایدشان بتازیم و عقاید را دائما کمرنگ یا جا به جا کنیم.(در این خصوص شاید بعدها بیشتر و واضح‌تر مطالبی بنویسم) ثانیا مگر یک نفر چند کار می‌تواند به صورت همزمان انجام دهد؟ چرا کسی که در زمینه‌ای متخصص است، حتما باید در امور دیگر هم ایده‌پرداز باشد یا پرچمداری کند؟ بله جامعیت امری مطلوب و ایده‌آل است، ولی حتی میان نخبگان هم درصد کمی از آنها (همچون مرحوم شرف الدین که هم منادی وحدت بین مسلمانان و هم مدافع غیور مکتب اهل‌بیت علیهم‌السلام بود) به جامعیت در امور دست پیدا می‌کنند. اتفاقا اینجا جای این مطالبه‌ی به حق از استاد قنبریان وجود دارد که پس چرا پرچمداران دفاع از گفتمان انقلاب اسلامی همچون حضرتعالی دغدغه‌ی دفاع از ولایت امیر المؤمنین صلوات‌الله‌علیه و پاسخ به شبهات دشمنان تشیع را نداشته یا کمتر دارند؟ چرا خروجی سخنان پرچمداران دفاع از غزه همچون حضرتعالی، دفاع از غدیر و فاطمیه نیست؟ چرا مواضع شما این روزها تشدید کننده‌ی دوگانه‌ی اهل‌بیتی _ انقلابی است؟ چرا عَلَم دفاع از ولایت و دفاع از غزه را همزمان با هم به یک میزان بلند نمی‌کنید؟ برای امثال بنده که دل در گروِ آرمانهای امام و رهبر انقلاب داریم، جای این سؤال است که چرا اکثریت مدافعان گفتمان انقلاب اسلامی در نگاه شیعیانِ غیور، افرادی پرحرارت نسبت به ولایت امیر مؤمنان صلوات‌الله علیه نیستند؟ همان شرف الدین که کتاب برای تأليف قلوب مسلمانان و به فرموده‌ی شما برای جبهه‌بندی آنان در مقابل استعمار نگاشته، علمدار دفاع از مکتب هم هست؛ چرا شما که خود را پرچمدار دفاع از مظلوم می‌دانید، پرچمدار دفاع از صراط مستقیمِ ولایت مولا و نقد مکاتب انحرافی نیستید؟ چند اثر و سخنرانی در مورد بلایی که سقیفه بر سر بشر آورده، دارید؟ چند بار به این شبکه‌های ماهواره‌ای که شبانه روز علیه مکتب سخن می‌گویند واکنش نشان داده‌اید؟ به چند کتاب علیه تشیع پاسخ داده‌اید؟ چرا امثال حضرتعالی به جای جمع بین دفاع از ولایت و دفاع از مظلوم، دائما شیعیان و مناسک آنها را سخیف و بی‌اهمیت جلوه می‌دهید؟ و به عنوان گله عرض می‌کنم: چرا حضرتعالی شأن خود را حفظ نمی‌کنید و با جریانات خطرناک و منحرف عقیدتی که هیچ کاری جز تنقیص تشیع و توهین و برچسب زدن به شیعیان و جابه جایی مرزهای عقیدتی ندارند، همکاری می‌کنید؟ در پایان بنده به عنوان کوچکترین برادر شما به حضرتعالی عرض می‌کنم، جمع قابل توجهی از شیعیانی که حتی خود را ملتزم به آرمان‌های امام و رهبری دانسته، فعالیت‌های این مجموعه‌های افراطی فعّال در حوزه‌ی وحدت و تقریب را _که اخیرا از فرمایشات شما سوء استفاده می‌کنند_ خطرناک برای تشیع، بلکه نوع نگاهشان را موجب هدم مکتب می‌دانند. عاجزانه از شما خواهش می‌کنم خودتان را به جهت ارتباط با این جماعت نسوزانید. @mir_hamedhoseyn_110