در محضر آیتالله میرباقری
🔴 بهمناسبتِ دهۀ فجر، فروش ویژه و پُستیِ کتاب #حکمتِ_حکومت (مبانی، ساختار و نظریۀ حکومت دینی) اثر
💥 «دولت مدرن» یک #دولت_حداکثر است نه #دولت_حداقل.
تبیین رسالت دولت، مقدمۀ گفتوگو از «نسبتِ دین و دولت» است.
🔵 استاد سید محمدمهدی میرباقری:
«دولت مدرن، #دولت_حداکثر است و برخلاف مدعاي لیبرالیزم ـ که میگفت دولت باید حداقل باشد و آزاديهاي فردي باید مبناي برنامهريزي اجتماعي قرار گیرد ـ امروزه دولت حداکثر حاکم شده است.
ممکن است ما بپذيريم که #دولتها در گذشته يک #رسالت_حداقل داشتهاند و کار آنها چيزي جز رايزني و تدبير و انديشه براي تأمين امنيت داخلي و خارجي نبوده است؛ [یعنی] حداکثر تلاش دولتها همین بوده که شرايط همزيستي مسالمتآميز را براي يک قوم، يک جمعيت و يک ملت در يک محيط جغرافيايي خاص فراهم کنند و ارتباط بين [آن] ملت و ساير امم و ملتها را بهگونهاي ايجاد کنند که يک توازن و تعادل برقرار شود و تعدّی بر یک جامعه واقع نشود. ولي بيترديد #دولتها_مدرن رسالتشان به اين [محدوده] خلاصه نميشود؛ دولتي که پيشِروي ماست، دولتي نيست که نقشش صرفاً ايجاد امنيت داخلي و خارجي و تأمين شرايط براي رقابت آزاد داخلي و نيل جامعه به يک زندگي و همزيستي مسالمتآميز باشد، مثل رسالتي که از طريق نهادها و سازمانها انجام ميگيرد. بلکه رسالت دولتهاي کنوني بسيار فراتر از اين است.
دولتهاي کنوني مدعی سرپرستي تکامل بشريت هستند. برخلاف آنچه لیبرالیزم مدعي بود ـ که بايد دولتي بسازد که تصرفش در جامعه حداقل باشد و بقيه امور به آزاديهاي فردي انسانها واگذار شود ـ کار دولتهاي مدرن عمدتاً مهندسي تکامل اجتماعي است؛ يعني هماهنگسازي همه شئون جامعه در مسير اهداف تعريف شده را به عهده دارند و رسالت آنها بسترسازي براي هماهنگيِ شئون کل در جهت هدف خاص است. امروزه دولتها با تعريف خاصي که از تکامل ارائه ميدهند، يک تصرف شامل و جامع در همه شئون و زواياي زندگي ملتها و امم دارند و ميخواهند همه شئون را بر محور واحد و در جهت هدف واحد هماهنگ کنند.
اگر رسالت دولتها هماهنگسازي کُلّ در جهت هدف واحد باشد، نهتنها از اعتقادات، فرهنگ، خلقيات، انگيزهها و گرايشات امم فارغ نيستند، بلکه موضوع اصلي کارشان تغيير اخلاق و فرهنگ امم است؛ يعني گوهر توسعه و موضوع اصلي آن، «توسعه انساني» است. لذا رسالت اساسي دولتهاي مدرن، تغيير در انسانها و ساختوساز انسان متناسب با توسعه است. هيچ ابايي هم ندارند که ابراز کنند ما بهدنبال تغيير سنن و آداب، و اخلاق و فرهنگ و اعتقادات ملتها هستيم؛ آنها اين تغییر را از ارکان توسعه ميدانند؛ و اساساً توسعه را به تغيير هماهنگ همه شئون، از جمله آداب و سنن و اعتقادات و خلقيات جامعه، در جهت مقصد خاص، که مثلاً افزايش توليد و افزايش بهرهوري مادي است، تعريف میکنند.
بنابراين دولتهاي مدرن توجه کردهاند که نيل به مقصد خاص، زمانی بهخوبي واقع ميشود که همه تواناييهاي جامعه و همه شئون جامعه را در مسير آن هدف خاص گسيل و هماهنگ کنيد، توجه کردهاند که توسعه، بر محور توسعه انساني واقع ميشود. اگر در جامعهاي، صنعت مدرن را با انسانهايي که متناسب با مدرنيزم فکر نميکنند و نميانديشند و گرايشهاي متناسب با آن ندارند جمع کنيد، جامعه مدرن ساخته نميشود و توسعه واقع نميشود؛ اساس توسعه، تغيير بافت انساني جوامع است.
اين نکته از مسلمات مديريت توسعه در دنياي کنوني است، ولی متأسفانه مدعيان فهم سياسي و مدعيان صلاحيت براي قضاوت در اين امور، غافل از اين مسئله واضح و روشن به تحليل ارتباط دين و حکومت پرداختهاند. ما درباره دولت خيالي ذهن يک شخص خاص بحث نميکنيم؛ موضوع بحث ما، واقعيت حکومت و دولت در شرايط کنوني عالم است که تعطيلپذير هم نيست؛ واقعيتی است که پيشِروي ماست و نمیتوان بر آن چشم بست.»
📚 منبع: کتاب #حکمت_حکومت
☑️ @mirbaqeri_ir
در محضر آیتالله میرباقری
💥 «دولت مدرن» یک #دولت_حداکثر است نه #دولت_حداقل. تبیین رسالت دولت، مقدمۀ گفتوگو از «نسبتِ دین و د
💥 #نظریه_حکومت_دینی باید نسبت #دین» و #دولت_حداکثر را بیان کند.
💥 «دین» نميتواند نسبت به «دولت حداکثر» بيتفاوت باشد و در عین حال، سعادت انسان را هم تأمين کند.
💠 استاد سید محمدمهدی میرباقری:
«دولتهای حداکثر خصوصیاتی دارند. #خصوصیت_اول دولتهای حداکثر اين است که افراد در آن محور نيستند، بلکه سازمانها و ساختارهاي اجتماعي محور مديريتاند؛ يعني تفاوتي که در دولتهاي مدرن پيدا شده اين است که تصميمسازي و تصميمگيري در آنها بر محور سازمان انجام ميگيرد، نه بر محور شخص.
#خصوصيت_دوم دولتهای مدرن، که دولت حداکثر هستند، این است که رسالتشان بسترسازي و «اقامه» يک اخلاق و فرهنگ و رفتار خاص اجتماعي است. منظومه این خلقيات، و تفکرات و اطلاعات اجتماعي و انديشههاي جمعي، و رفتار و تصرفات جامعه است که به يک توسعه خاص منتهي ميشود؛ [لذا] رسالت اين دولتها ايجاد بستر براي پيدايش اخلاق، فرهنگ و رفتار خاص اجتماعي است. بهتعبير ديگر اقامه يک اخلاق، فرهنگ و رفتار، محور تصميمگيريها و تصرفات دولتهاست؛ دولتها بسترهاي روحي، ذهني و عيني اجتماعي براي بازسازي انسانها ايجاد ميکنند؛ شرايط روحي، ذهني و عيني خاصی [ایجاد میکنند] که فرد در اين شرايط تنفس ميکند و در آن به اخلاق و گرايشها، و انديشهها و تفکرات، و رفتار و اعمال خاص ميرسد؛ ايجاد اين بسترها – اعم از بستر گزينش سياسي، فرهنگي و اقتصادي [و بهتعبیر جامع] بستر هدايت اختيارات اجتماعي ـ کار حکومتها و دولتهاست؛ يعني کار دولتها اقامه است.
#خصوصيت_سوم چنين دولتي، حکومت يک فرهنگ بر آن است. فرهنگ توسعه خاصی بر مديريت توسعه حاکم است؛ مديريت توسعه از فرهنگ توسعه و تکامل فارغ نيست؛ [بلکه] تکاملِ همه شئون را بر اساس يک فرهنگ خاص هدايت ميکند. آن فرهنگ هم فقط فرهنگ ارزشها نيست، [بلکه] اعم از فرهنگ ارزشها، دانشها و گرايشها و فرهنگ حاکم بر گرايشها و دانشها و ارزشهاست؛ اين فرهنگ بر مديريت تکامل حاکم است.
اگر چنين مديريتي تصوير شد (که مديريتي همهجانبه است، اخلاق سازماني خاص و رفتار سازماني خاص و اطلاعات سازماني خاص ايجاد ميکند، نظام توزيع اخلاق و اطلاع و رفتار درست ميکند) آنگاه جای سؤال است که آیا واقعاً دين ميتواند نسبت به اين دولت بيتفاوت باشد و در عین حال سعادت انسان را هم تأمين کند؟»
📚 منبع: کتاب #حکمت_حکومت
☑️ @mirbaqeri_ir