eitaa logo
کانال میز معارف
7.4هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
3.5هزار ویدیو
1هزار فایل
🔺کانالی برای اطلاع رسانی، اشتراک تجربیات و ارتقا توانمندی استادان معارف دانشگاهها آدرس سامانه آموزش مجازی دانشگاهیان https://maaref.ecnahad.ir/ منتظر نظراتتان هستیم.. 🔰ارتباط با ادمین: @amoozesh_majazi
مشاهده در ایتا
دانلود
روش تدریس نیازمحور.pptx
حجم: 320.5K
✅ روش تدریس نیامحور ❗️حجم:400 کیلوبایت 🔴17 صفحه ◀️مناسب استادان معارف اسلامی 👈میز معارف @mizemaaref
علامه عادت نداشت به‌طور مستقیم به چشمان شاگردان خود نگاه کند و همیشه چشم‌های آبی خود را که بسیار جذاب و براق بود به آسمان- یعنی سقف مسجد یا مَدرس -می‌دوخت و اگر شاگردی اشکالی و سؤالی مطرح می‌کرد، لحظه ای با لبخند به او نگاه می‌کرد و بعد به پاسخ می‌پرداخت. ⚪️پس از پایان درس هم استاد مدتی برای پاسخگویی در محل درس می‌نشست و سپس در مسیر برگشت هم طلابی که سؤالات دیگری داشتند، همراه ایشان تا درب منزلشان می‌رفتند و پرسش‌ها و اشکالات خود را مطرح می‌کردند. در واقع علامه طباطبایی در موقع تدریس و قبل و بعد آن، همانند خود طلاب و شاگردانش بود و هیچ وقت دیده نشد که در برابر سؤال کسی- هر چند بی‌ربط باشد- اخم کند یا به اصطلاح وی را «خیط» نماید؛ بلکه همراه با لبخندی ملیح پاسخ مناسب را بیان می‌کرد. 🔴استاد غلامحسین دینانی یكی از شاگردان علاّمه می‌گوید: «من كه خودم یكی از شاگردانش بودم، هیچ وقت در هیچ سؤالی خودم را كنترل نمی‌كردم، چون می‌دانستم ایشان آنقدر بزرگوار است كه هر چه دلت خواست می‌توانی بگویی. در مقابل سؤال رو ترش نمی‌كرد و به همین جهت ما احساس آزادی می‌كردیم و هر چه در دل داشتیم می‌گفتیم. ایشان هم با كمال بردباری با ما همنفسی می‌كرد و كنار می‌آمد و جواب می‌داد.» دکتر دینانی بارها تأکید می‌کند که آزاداندیش‌تر از علامه طباطبایی هرگز در عمر خود ندیده است. ❗️منابع: 1. مقاله رمز موفقیت علامه طباطبایی، علی باقی نصرآبادی، پگاه حوزه، اردیبهشت 1382 - ش 7، ص 14. 3. خاطرات مستند سیدهادی خسروشاهی درباره سید محمد حسین علامه طباطبایی، ص26. 4. سیدرضا طباطبایی نوه علامه طباطبایی/خبرآنلاین. 5. علاّمه سیدمحمّدحسین طباطبایی، مجموعه مفاخر ایران زمین، جلد 9، مركز آموزش سازمان فرهنگی، هنری شهرداری تهران، چ اوّل 1385. 👈تدوین: حجت شعبانی 🆔میز معارف @mizemaaref
✅ویژگی‌های برجسته سبک تدریس علامه طباطبایی(ره) ◀️علاّمه سید محمدحسین طباطبایی(ره) به عنوان مدرس بزرگ معارف اسلامی در عصر حاضر، در مقام تدریس، به تربیت شاگردانی همت گماشت كه هر یك در عالم اسلام برجسته‌اند. از جمله این ویژگی‌های برجسته عبارتند از: 1. کلاس بدون تعطیلی؛ آیت‌الله مصباح می‌گوید در طول 12 سالی که من شاگرد علامه طباطبایی بودم حتی یک بار، و در شرایطی مانند برف و باران نیز کلاسشان را تعطیل نکردند. 2. نشستن هم سطح شاگردان؛ شاگردان ایشان نقل می‌کنند که علامه هرگز در کلاس درس تکیه نمی‌دادند و هم سطح با شاگردانشان می‌نشستند. 3. تدریس آرام و آهسته؛ ایشان خیلی آرام و آهسته تدریس می‌نمود، از پراکنده‌گویی اجتناب داشت، ولی در عوض کم‌گوی و گزیده‌گوی بود و بحث‌ها را با عباراتی کوتاه، اما متین و محکم و مستدل بیان می‌کرد. علامه در تدریس شیوه‌ای نرم و ملایم داشت و به هیچ یك از مطالب درسی خود پایان نمی‌داد مگر اینكه با بحث خود آن را اشباع می‌نمود. 4. روشن نمودن اصل بحث؛ ایشان در آغاز تدریس، نخست موضوع درس را روشن نموده و ابعادش را تشریح می‌کرد و بعد به استدلال در خصوص آن موضوع می‌پرداخت؛ و عقیده داشت بسیاری از خطاها و اشتباهات برخی اساتید این است که موضوع بحث را به درستی روشن نمی‌کنند. ایشان بدون اینكه ذهن شاگرد را با دسته‌بندی‌های گوناگون متشتت كند، از عبارات موجز و كوتاه بهره می‌گرفت. وی همچنین از مسائلی که طرح آن ممکن بود تفرقه‌ای ایجاد کند و یا احیانا انحراف فکری پدید آورد، اجتناب می‌نمود و مباحث حساس را تنها با برخی از خواص در میان می‌گذاشت. 5. عدم ابا از گفتن «نمی‌دانم»؛ علاّمه از این که با صراحت بگوید «نمی‌دانم» ابایی نداشت؛ بارها اتفاق افتاد که می‌گفت «باید این موضوع را ببینم» و یا این که «لازم است در خصوص آن فکر کنم، بعد جواب دهم». 6. معنویت محسوس در کلاس؛ واقعاً انسان وقتی از جلسه درس ایشان بیرون می‌آمد، اولاً احساس معنویت می‌کرد و ثانیاً به روشنی می‌دید که فیض و مطلبی در زمینه مطرح شده- چه در تفسیر و چه در فلسفه- عایدش شده است.. البته هر کس باندازه استعداد خود. 7. دادن فرصت تفکر به شاگرد؛ علامه برای آن که کلاس را برای شاگرد به محیطی آرام و با صمیمیت تبدیل کند تا ذهن او را به تحرک و پویایی وادارد، در جلسات خود می‌فرمود: «به من استاد نگویید، ما یک عده‌ای هستیم که این جا جمع شده ایم و می‌خواهیم حقایق اسلام را بررسی کنیم و من از آقایان خیلی استفاده می‌کنم.» وی در برخورد با شاگردان هرگز تحمیل عقیده و تحکم فکر نداشت بلکه روش ایشان در پاسخگویی به اشکالات و سؤالات، این بود که ایشان پاسخ و توضیح خود را مطرح می‌کرد و بعد برای آنکه به شاگرد میدان تفکر داده باشد، نظر خود را یک امر قطعی و حتمی اعلام نمی‌کرد بلکه نوعا می‌فرمود: «این چیزیست که بنظر ما می‌رسد و شما خودتان به بینید تا چه اندازه منطقی و مورد پذیرش است؟». جلسه درسی علاّمه طباطبایی(ره) به نحوی بود که شاگردان شهامت اشکال کردن بر او را داشتند و اگر شاگردی به درس ایشان انتقادی داشت، با مهربانی و ملاطفت سخن او را گوش می‌داد و با کمال احترام وی را متقاعد می‌نمود. 8. استدلال توأم برهان، نه شعر و داستان؛ علامه در تدریس مقید بود که حریم علوم و مباحث را حفظ کرده و آن‌ها را با هم ممزوج نکند. وی عادت نداشت در درس‌های فلسفی و عرفان نظری از مَثَل، شعر، داستان، حتی آیات و روایات، و عبارات کشکول‌گونه برای خوشامد شاگرد استفاده کند، بلکه معتقد بود مطالب برهانی باید به‌وسیله دلیل تفهیم شوند و از این طریق باید اذهان را برای پذیرش مطلب مهیّا کرد. ایشان در زمینه علوم نظری مثل فلسفه و امثال آن می‌گوید: «شایسته نیست كه در اثبات چنین علومی به شعر و داستان تكیه شود.» استاد احمد عابدی درباره شیوه تدریس فلسفی علامه می‌گوید: «علامه هرگز از روایات و آیات، شعر، کلمات عرفا استفاده نمی‌کرد و و تنها از برهان بهره می‌جست و معتقد بود اگر آیه قرآن را در بحث فلسفی بیاوریم دانشجو تعبداً می پذیرد.» 9. احترام به بزرگان ضمن نقد آراء آنان؛ معظم له در تدریس خود، ضمن نقد و بررسی آثار و آراء بزرگان، احترام و حرمت علمی و اجتماعی آنان را حفظ می‌کرد و حتی اگر می‌خواست نظر فردی را رد کند و یا مورد انتقاد قرار دهد، از عبارات ملامت‌گونه و سرزنش کننده استفاده نمی‌کرد. ایشان در نقل مطالب کاملاً دقیق بود و می‌کوشید، تمامی مضامین بحث مورد نقد را بیان کرده و در پایان اشکالات آن را ارزیابی کند و احیانا با استدلال محکم و براهین اصولی آن ها را مردود اعلام نماید و اگر عبارت نادرست بود و نیاز به تکمیل داشت، به رفع اشکال مبادرت می‌کرد. 10. پاسخگویی با لبخند؛
دانش خانواده.pptx
حجم: 6.13M
✅پاورپوینت ( پرده‌نگار) درس دانش خانواده ❗️حجم: 6 مگابایت 🔴56 اسلاید ◀️مناسب استادان درس دانش خانواده و جمعیت 👈میز معارف @mizemaaref
✅ویژگی های طرح درس موفق: ⚪️برای نگارش یک طرح درس موفق باید به این ویژگی‌ها توجه شود: 1. در حوزه محتوایی باید عناوین و مفاهیم موضوع به صورت مجرد تشریح شوند. 2. یک طرح درس مطلوب باید در حوزه اهداف از برنامه ریزی مشخص برخوردار بوده و اهداف را حداقل به دو سطح اهداف فرا دست و اهداف فرو دست و با توجه به عقلانی بودن اجتماعی بودن و یا مشخص بودن آنها مورد توجه قرار دهد. در این زمینه باید توجه داشت که اهداف از پیش تعیین شده لزوماً قابلیت تبدیل شده به یک شاخص قابل اعتماد برای انجام اقدامات طراحی شده در طرح درس را ندارند. 3. در سازماندهی یک طرح درس توجه به دو مقوله اساس وسعت و توان انجام امور امری الزامی است و یک طرح درس خوب باید از نظم منطقی و قابل اجرا در طول زمان برخوردار باشد. به عبارت بهتر یک طرح درس باید به قصد نگارش طرح درس، برنامه ریزی اجرایی آن، تصریح و روشنگری پیرامون جزئیات و اجزاء طرح درس و هماهنگی و میزان تکمیاکنندگی اجزاء طرح بپردازد. نباید از این نکته غافل بود که در نگارش یک طرح درس باید به مورادی چون: 👈توجه به تجارب دانشجویان 👈تصمیم گیری در مورد محتوای درس و فرآیند تبیین 👈 مشخص نمودن تنوع مسایل و موضوعات قابل ارایه 👈 جلب مشارکت اکثریت دانشجویان 👈 اقدام به تصمیم گیری در سطوح گوناگون باید توجه نمود که در نگارش طرح درس بسته به نوع نگاه نویسنده طرح درس‌هایی چون موارد ذیل قابل تصور می‌باشد: 1. طرح درس محوریت جامعه و آموزش دانشجویان برای خدمت به جامعه. 2. طرح درس نویسی پیرامون دانشجو که دانشجو و مسایل و نیازهای آن و لزوم پاسخ به این مسایل محوریت اصلی طرح درس را به خود اختصاص می‌دهد. 3. طرح درس نویسی بر مبنای انتقال دانش به دانشجو و وفاداری به متن آموزشی مورد تأیید نظام آموزشی نیز یکی دیگر از مواردی است که در نگارش طرح درسی و مدیریت فرآیند آموزشی به کار گرفته می‌شود. 4. نگارش طرح درس به صورت ترکیبی و استفاده از چندین شیوه متنوع در تنظیم طرح درس و مدیریت آموزشی فراگیران. ✍میز معارف @Mizemaaref
از آنجا که اساتید معارف، علاوه بر دارا بودن بنیه ی علمی مناسب ، در شیوه کلاسداری و مهارت های تأثیر گذاری نیز باید از تسلط کافی برخوردار باشند از این رو پژوهشگاه فرهنگ و معارف اسلامی قم در راستای ارتقاء سطح تأثیرگذاری و تجارب اساتید معارف اسلامی و استفاده از تجربیات اساتید پیشکسوت و موفق در حوزه ی دروس معارف اسلامی اقدام به مصاحبه و جمع آوری تجربیات ایشان نموده است. این سلسله مصاحبه ها با عنوان «بایسته های تدریس در بیان اساتید معارف اسلامی» تقدیم کاربران گرامی می گردد: ✅ جناب آقای علی دژاکام ✅عضو هئیت علمی پژوهشگاه فرهنگ و معارف اسلامی ✅ مدرس دروس اخلاق اسلامی، مبانی نظری اسلام و آشنایی منابع اسلامی ـقم 📌فایل پیوست: محورهای اساتید ممتاز (جناب آقای علی دژاکام) ⬇️
📌یادداشتهای عَلَم 📌گلچینی از یادداشت های روزانه امیراسدالله علم، نخست وزیر و وزیر دربار محمدرضا پهلوی 4⃣ ◀️ مقدمه، بخش چهارم: نقش مهم علم در اصلاحات ارضی و سرکوب قیام 15 خرداد 1342 🔶 با آن که شغل رسمي علم، سرپرستي املاک [پهلوی] بود، شاه او را مأمور پيام ها و تماس هاي محرمانه مي کرد. اين تماس ها ديگر تنها با متنفذان و سياست پيشگان داخلي نبود و محافل ديپلماتيک خارجي را نيز در بر مي گرفت. از اين پس علم يکي از مهره هاي حساس اجراي سياست شاه شد و اين وضع فارغ از اين که شغل رسمي او چه بود، تا پايان وزارت درباره او همچنان ادامه يافت. (ص 36-37) 🔶 در دولت حسين علاء، به دستور شاه، علم به وزارت کشور منصوب شد. انتخابات دوره پيشين مجلس را زاهدي مطابق ميل خود انجام داده بود و اين بار شخص مورد اعتماد شاه در وزارت کشور مي بايست ترتيبي دهد که نمايندگان سرسپرده به شاه از صندوق انتخابات بيرون آيند. اين جريان به علم امکان داد بيش از پيش با سياست داخلي کشور و سردمداران محلي و سياست پيشگان روز آشنا شود و گروهي از دوستان و هواداران خود را به مجلس وارد کند يا به کار در دستگاه دولتي بگمارد. (ص 37) 🔶 در این میان، کار اصلاحات ارضی، دور گرفته بود و شاه می کوشید به همه بفهماند که رهبری کار با اوست. روشن بود که اصلاحات ارضي، بي دردسر و برخورد نخواهد بود و مي بايست در انتظار روزهاي توفاني بود. شاه نيازمند کسي بود که بي چون و چرا به او وفادار بوده و براي خود جوياي نام نباشد و در ضمن بتواند او را در دوران حساس و پر خطري که در پيش بود ياري کند و ترتيبي دهد که اصلاحات اجتماعي، قهرماني جز شاه نداشته باشد. به اين سان بود که يک روز پس از استعفاي اميني، در 30 تير 1341، علم به نخست وزيري گمارده شد. از همان آغاز، علم يادآور شد که نوکر اعليحضرت همايوني و فرمانبردار از اوست. اين اصطلاح «نوکري» را علم بارها به کار مي برد و هميشه در شنونده اثر منفي داشت.(ص 39) 🔶 چشم داشت شاه از علم، به ويژه در دو زمينه بود: يکي از اين که جلوي هر گونه آشوبي را از سوي مخالفان بگيرد و ديگر اين که اصلاحات ارضي را در چارچوب گسترده تري از «اصلاحات اجتماعي» حل کند و به اين ترتيب از اهميت نسبي آن بکاهد و به اين مجموعه نام «انقلاب سفيد» يا «انقلاب شاه و ملت» دهد. (ص 40) 🔶 گرفتاری مهم علم در این زمان، تظاهرات پراکنده گروه های مخالف در تهران و قم و شهرهای دیگر بود که از همان اوان رفراندوم آغاز شد و در بهار 1342 گسترش یافت... علم پيش بيني مي کرد که اين بار ديگر مسئله با فرستادن چند پاسبان و پراکنده کردن تظاهرکنندگان حل نخواهد شد و در صورت لزوم مي بايست به قوه قهريه متوسل گردد. از چند روز پيش نيز در گفت و گويي که با شاه يادآورد شده بود که در تظاهرات احتمالي آينده «... بايد بزنيم»، و در برابر پرسش شاه که چگونه بايد زد، پاسخ داده بود «... يعني با گلوله بزنيم. اگر موفق شديم که چه بهتر، وگرنه مرا مسئول معرفي کنيد».(ص 42) 🔶 هنگامي که در بامداد روز 15 خرداد 1342، تظاهرات در بازار آغاز شد، علم آمادگي کامل داشت و به رئيس شهرباني وقت، سپهبد نصيري، تلفني دستور تيراندازي داد و در برابر ترديد نصيري يادآورد شد که اين دستور را به عنوان نخست وزير مي دهد و نامه مؤيد اين دستور را نيز بي درنگ براي او خواهد فرستاد. خود نيز پس از ساعتي به دفتر نصيري رفت و از نزديک شاهد وضع روز بود. اين خونسردي و قاطعيت علم اثر بسيار مثبتي داشت و مسئولان انتظامي توانستند در چند ساعت به اين غائله پايان دهند و تظاهرکنندگان را به شدت سرکوب کنند.(ص 42-43) 📚 یادداشتهای امیر اسدالله علم، دفتر اول، انتشارات مازیار
📌یادداشتهای عَلَم 📌گلچینی از یادداشت های روزانه امیراسدالله علم، نخست وزیر و وزیر دربار محمدرضا پهلوی 5⃣ ◀️ مقدمه، بخش آخر: از وزارت دربار تا مرگ در غربت 🔶 علم همه مأموريت هايي را که شاه به او واگذار کرده بود، به خوبي انجام داد و در سخت ترين شرايط، همه مسئوليت ها را به گردن گرفت و خود را سپر بلاي شاه کرد. در چنين شرايطي علم دليل نمي ديد که از گود بيرون رود و حاصل جان کندن خود و همکارانش را به ديگري دهد، آن هم حسنعلي منصور؛ اما سرانجام قرار شد دولت علم روز شنبه 17 اسفند 1342 استعفا دهد و همان روز دولت تازه منصور تشکيل شود. (ص 44) 🔶 به اين سان دوره صدارت علم پايان يافت و شاه در پاسخ استعفانامه او، به نحوي بي سابقه از او قدرداني نمود و نوشت «... خدمتگزاري و صميميت و فداکاري شما را هرگز فراموش نخواهيم کرد». چنين تمجيدي را شاه در همه دوران سلطنت خود از هيچ نخست وزيري نکرده بود و از پس هم نکرد. (ص 46) 🔶 پس از چندي شاه احساس کرد که نيازمند دستياري کاملاً قابل اعتماد و در ضمن کاربر است، که بتواند از نزديک و با سرعت، مجري دستورهاي او باشد و مسائل را به آن گونه اي که مورد سليقه شاه است حل کند. به اين سان بود که شاه در آذر ماه 1345، وزير دربار وقت، حسين قدس نخعي را به سفارت واتيکان فرستادند و علم به جاي او وزير دربار شد. (ص 47) 🔶 علم نيز مانند ديگر نزديکان شاه، راز دوام شغلي خود را در رفتاري که خوشايند شاه باشد ديد و به رغم هر گونه ايراد و هشداري به شاه، از مجريان هوس هاي او بود. جشن هاي دو هزار و پانصد سال شاهنشاهي ايران را آن چنان که شاه آرزو داشت برپا ساخت و جزيره کيش را که قرار بود با اجراي برنامه اي جامع، مرکزي براي جلب سياح از شيخ نشين هاي خليج فارس گردد، در عمل تبديل به کانون بسيار لوکسي براي شاه و اطرافيان او کرد. علم اين اقدام ها را از افتخارهاي خود مي شمرد و در يادداشت ها با سربلندي از آنها ياد مي کند. در حالي که از ديد اکثريت قريب به اتفاق مردم ايران، اين دو مورد و مورد هاي همانند آن، نماد خودکامگي، بي خبري، انحطاط و ريخت و پاش ثروت تازه به دست آمده اي بود که به حق مي بايست صرف آموزش و بهداشت و مسکن، که بسياري از مردم به گونه اي دلخراش از آن محروم بودند، مي شد. (ص 48) 🔶 براي علم بالاترين هدف اين بود که ايران شاهنشاهي پابرجا بماند و در اين راه آماده بود خود و ديگران فدا شوند. اين نکته چندين بار در يادداشت هاي او آمده و پيوسته از اين که کشور بيش از پيش بي راهه مي رفت نگران و از آن جايي که به شاه بيش از اندازه علاقمند بود، کوتاهي ها را از چشم هويدا نخست وزير وقت مي ديد. (ص 48-49) 🔶 علم در واپسين ماه هاي زندگي بيشتر بستري بود. با اين همه تشنجات داخلي ايران – سرآغاز انقلاب – او را سخت نگران کرده بود. چند هفته اي پيش از آن که درگذرد، در اسفند 1356، نامه مفصلي به شاه نوشت و به او يادآور شد که اگر دست روي دست بگذارد، بايد در انتظار آشوب بزرگتري باشد. از قرار معلوم شاه اعتنايي به اين هشدار نکرد و نامه را به هويدا نشان داد و نتيجه گرفت که "مشاعر علم ديگر کار نمي کند". (ص 50) 🔶 اسدالله علم، سرانجام در 24 فروردین 1357 و چند ماه پیش از فروپاشی نظام شاهنشاهی محبوب خود، در خواری و آوارگی درگذشت. 📚 یادداشتهای امیر اسدالله علم، دفتر اول، انتشارات مازیار
موضوع : 🔅عادل‌ترین و بهره‌مندترین مردم چه کسانی هستند؟🔅 بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم الحمدلله رب العالمین 🔰متن و شرح : پیامبر گرامی اسلامی (ص) : ... وَ أَعدَلُ النَّاس مَن رَضِیَ لِلنَّاسِ ما یَرضَیٰ لِنَفسِه (۱) می‌فرماید عادل‌ترین مردم آن کسی است که برای مردم همان چیزی را بخواهد که برای خود می‌خواهد. وَ کَرِهَ لَهُم ما یَکرِهُ لِنَفسِه هر آن چیزی را که برای خود خوش نمی‌دارد و راضی نمی‌شود، برای مردم هم آن را خوش ندارد و راضی نشود. وَ أَکیَسُ النَّاس مَن کانَ أَشَدَّ ذِکراً لِلمَوْتُ این زیرک‌ترین مردم است؛ آن کسی که بیشتر به یاد مرگ باشد این زیرک است. آن کسی که از یاد مرگ غافل می‌شود، این ناهوشیار است، ناهوشمند است؛ این زیرکی نیست. وَ أَغبَطُ النّاس مَن کانَ تَحتَ التُّرابِ قَد أَمِنَ العِقاب وَ یَرجُو الثَّوَاب بهره‌مندترین مردم کیست؟ بهره‌مندترین مردم آن کسی نیست که از امتیازات مادی و دنیایی برخوردار است؛ [پس] کیست؟ آن کسی که در زیر خاک، آنجایی که همه ناگزیر سر و کارمان بدون تردید به آنجا خواهد افتاد، در آنجا «قَد أَمِنَ العِقاب» از عذاب الهی ایمن باشد «وَ یَرجُو الثَّوَاب» امید پاداش الهی و لطف الهی را داشته باشد. ۱) الامالی شیخ صدوق، صفحه‌ی ۷۲ 📌نشانی اینترنتی: http://farsi.khamenei.ir/video-content?id=30418
🔰گزیده_بیانات_مقام_معظم_رهبری🔰 ✅جمهوری اسلامی، جهت را صد و هشتاد درجه تغییر داد. ملت ایران احساس هویت میکند؛ هویت اسلامی که هویت ایرانی هم نشأت‌گرفته‌ی از همین هویت اسلامی است. احساس میکند که ایران اسلامی همان هویت گمشده‌ای است که بایستی این ملت دوباره آن را به دست بیاورد و بر اساس او، آرمانهای خود را معین و برنامه‌ریزی کند و تلاش و مجاهدت خود را شکل دهد. این کاری است که ملت ما بخوبی انجام داده است و دارد انجام میدهد. من این آیه‌های یأسی را که بعضی پی در پی تکرار میکنند، مطلقا قبول ندارم و آنها را انکار میکنم. من با اطلاع از مسائل گوناگون کشور بزرگ و ملت عظیم‌الشأنمان بالعیان می‌بینم که این ملت و جوانان این ملت با گذشت زمان و تقریبا سه دهه از آغاز پیروزی انقلاب، نسبت به مبانی انقلاب عمیق‌تر، پخته‌تر و مجرب‌تر شده‌اند.(1387/2/16 بیانات‌ در دیدار مردم کازرون‌) ✅ جوانهای ما، اهل فکر ما، اهل فرهنگ ما تأمل کنند؛ مسئولین کشور به سمت سیاستهای اسلامی حرکت کنند. اینی که یا مسئولان ما، یا در دوره‌های انتخابات مثل وضع کنونی، نامزدهای انتخاباتی ما برای جلب توجه دیگران حرفهای غربی‌ها را تکرار کنند، این هیچ امتیازی محسوب نمیشود. امتیاز این نیست که ما آن چیزی را بگوئیم که غرب می‌پسندد. اینها کسانی‌اند که با فکر ایرانی، فکر اسلامی، هویت اسلامی و ایرانی مخالفند. خدا را سپاس میگوئیم که ملت ایران آن رشد و آگاهی لازم را به دست آورد تا توانست بر این همه موانع فائق بیاید. (1388/2/26 بیانات در دیدار مردم مریوان)
📗 خاطرات سفیر کتاب «خاطرات سفیر» نوشته خانم نیلوفر شادمهری، بیان چالش‌هایی است که یک بانوی مسلمان به عنوان دانشجوی ممتاز ایرانی در فرانسه با آن مواجه شده است. بانویی محجبه و‌ شاید کمی متفاوت از هم‌سالان و همکلاسی‌های خود که برای تکمیل تحصیلاتش در رشته طراحی صنعتی، چندسالی ایران را به مقصد فرانسه ترک می‌کند و اینگونه خاطرات سفیر آغاز می‌شود. ایشان در این کتاب، حدود 30 خاطره را که بخش اندکی از خاطرات ایشان است به رشته تحریر درآورده است. از این رو برآن شدیم که به صورت سلسله وار خلاصه ای از هر یک خاطره را ارائه دهیم: ️(خاطره شماره 11): 🔰او🔰 طبق معمول چند وقت اخیر، موقع نماز در اتاق رو نیمه باز می ذارم برای اینکه اگه کسی اهلشه، براش سوال پیش بیاد و بیاد بپرسه. امبراژو در اتاق رو آروم هل داد و سرش رو از لای در آورد تو. مجسم کنید؛ یه در یه کم باز که سر تا گردن از وسطش اومده تو و بدون این که چیزی بگه نگاتون می¬کنه. درسته که سر نماز بودم، اما قوه تخیلم که فعال بود! معمولا وقتی می اومد توی اتاقم و می دید سر نمازم، دوباره در رو پیش می کرد و می رفت؛ اما اون روز این کار رو نکرد. بعد از نماز راه افتادیم که پیاده بریم فروشگاه ژآن. توی راه گفت بچه ها بهش گفته ان که شب گذشته تا 12 شب بیدار بودیم و بحث می کرده ایم. گفتم: «آره» گفت: «بحث سر چی بود؟» گفتم: «طبق معمول، اعتقادی بود!» یعنی اون لحظه حوصله هم نداشتم بیشتر توضیح بدم؛ ضمن این که اون قدر بحث اعتقادی می کردیم که فکر کردم دیگه گفتن نداره. خیلی جدی گفت: «اه ... یکی از بهترین شبای زندگی¬م رو از دست دادم» داشتم با خودم فکر می کردم منظورش از این جمله چیه که ادامه داد: «یه چیزی رو می دونی ... از روزی که تو با یقین گفتی از اون آب نباتا نمی خوری، چون ژلاتین خوک توشه، من هم دیگه نخوردم!» موضوع مال چند شب پیش از اون بود که یکی از بچه ها بهم از این آب نبات کشدار تعارف کرد و چون توش ژلاتین داره و ژلاتین اروپا هم معلومه از چی تأمین می شه، من نخوردم. وقتی امبروژا ازم پرسید که چرا نمی خورم، خیلی جدی بهش گفتم چون خدا دستور داده. تعجب کردم. گفتم: «اما اون دستور مال مسلموناست. تو چرا نمی خوردی؟» گفت: «مگه تو نگفتی این رو خدا گفته؟ ... اگه واقعا خدا گفته این رو نخورید، من هم نمی خورم. اگه خدا یه حرفی رو بزنه، دیگه به دین ربطی نداره. همه باید همون کار رو انجام بدیم». بعد شروع کرد به تعریف کردن داستان زندگی¬ش: «... من دوستی دارم که در واقع نامزدمه و قرار گذاشتیم ازدواج کنیم. من خیلی دوستش دارم؛ خیلی خیلی زیاد. اما اون لاییکه. به همین دلیل، من براش شرط گذاشته¬م. گفته¬م که باید به خدا معتقد باشه. من دوست دارم برم کلیسا و دعا کنم. دوست دارم به بچه هام یاد بدم که چطور باید از خدا اطاعت کنن. با وجود پدری که این طور حرفا به نظرش بیخوده، من چطور باید بچه هام رو درست تربیت کنم؟ من بهش گفتم که یه سال برای درسم می رم فرانسه. توی این مدت با هم در تماسیم. تا وقتی برگردم، تو وقت داری که فکر کنی و خدا رو پیدا کنی! چند شب پیش تلفنی با نامزدم صحبت کردم ... هیچ امیدی نیست. نه این که نتونه؛ نه ... نمی خواد خدا رو ببینه ... من می دونم چرا ... چون اگه خدا رو نبینی، مجازی هر کاری انجام بدی و این چیزیه که من ازش متنفرم. چند شب پیش به من گفت که مثل همیشه خیلی دوستم داره، اما حاضر نیست درباره این مسئله فکر کنه». صداش می لرزید. ادامه داد: «من هم بهش گفتم که من هم خیلی دوستش دارم، اما خدا رو خیلی بیشتر از اون دوست دارم. به همین دلیل دیگه حاضر نیستم به ازدواج با اون فکر کنم». رو کرد به من. خدا توی چشماش چشمه جاری کرده بود. با بغض گفت: «این یعنی من به خاطر خدا به عزیزترین دوستم گفتم نه. پس، من برای خدا زندگی می کنم. اینکه آدمایی هستن که همه زندگی شون برای خداست و نه فقط ساعات دعا کردنشون ... من هم جزء اونام ... مگه نه؟» گریه می کرد. حس کردم فشار زیادی روی قلبشه. خودش ادامه داد: «من برای خدا زندگی می کنم. حالا هم می خوام بدونم واقعا خدا چه چیزایی گفته. من نگرانم! پریشب تا دیروز با بچه ها درباره مسیحیت و اسلام صحبت کردم. ریاض گفت که مسیحیت تحریف شده. این راسته؟ ... اون بهم گفت که بیام پیش تو و این سوالا رو از تو بپرسم. حالا تو به من بگو اگه اونایی رو که من تا خونده م خدا نگفته، پس خدا چی گفته؟!» بغلم کرد. اشکاش روی مقنعه م می ریخت. باهاش نشستم. باهاش به از دست دادن یه عزیز فکر کردم. باهاش به خدا متوسل شدم. باهاش گریه کردم. باید برای خدا از عزیزترین متعلقاتت بگذری تا خدا برات دعوت نامه اختصاصی بفرسته.⤵️