eitaa logo
مجمع کمیت قزوین
156 دنبال‌کننده
803 عکس
162 ویدیو
3 فایل
اولین کانال انتشار آثار شعرای آئینی استان قزوین کانون شعر و ادب دفتر آستان قدس رضوی قزوین
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از شعر هیأت
قدس‌سره 🔹حرف عشق🔹 پیش از تو آب معنی دریا شدن نداشت شب مانده بود و جرأت فردا شدن نداشت بسیار بود رود در آن برزخ کبود اما دریغ، زَهرهٔ دریا شدن نداشت در آن کویر سوخته، آن خاک بی بهار حتی علف اجازهٔ زیبا شدن نداشت گم بود در عمیق زمین شانهٔ بهار بی‌تو ولی زمینهٔ پیدا شدن نداشت دل‌ها اگرچه صاف، ولی از هراس سنگ آیینه بود و میل تماشا شدن نداشت چون عقده‌ای به بغض فرو بود حرف عشق این عقده تا همیشه سرِ وا شدن نداشت 📝 🌐 shereheyat.ir/node/173@ShereHeyat
هدایت شده از شعر هیأت
قدس‌سره 🔹کلبۀ احزان🔹 تیره شد آینهٔ صبحِ درخشان بی‌تو تار شد مشرق روحانی ایمان بی‌تو... چه شود رونق بازار تهجّد پس از این؟ چه رسد بر دل سجاده و قرآن بی‌تو؟ ناله‌ها می‌دمد ای نور دل شب‌خیزان از ستون‌های سیه‌پوش شبستان بی‌تو ضجّه‌ها می‌زند از داغ جگرسوز فراق در و دیوار غم‌آلود جماران بی‌تو بی‌جمال تو دل آینه و آب گرفت آتشین شد نفس باد پریشان بی‌تو پاره شد رشتهٔ نورانی منظومۀ شوق گشت آفاق، همه کلبهٔ احزان بی‌تو من چه گویم که چه‌سان آینهٔ روز گرفت رنگ دلگیرترین شام غریبان بی‌تو... 📝 🌐 shereheyat.ir/node/280@ShereHeyat
هدایت شده از شعر هیأت
💠 یادی از شاعران ولایی - انقلابی دهه شصت 🔹 یکی از موضوعات مهم در ادبیات ولایی و انقلابی، معرفی شخصیت امام خمینی(قدس‌سره) در شعر شاعران معاصر است؛ به ویژه شاعران دهه ۶۰ که هم‌عصر با امام بودند. مرور اشعار این شاعران- که عموماً در سوگ رحلت امام سروده شده است- قابل اهمیت است؛ در این اشعار می‌توان نوع نگرش شاعران به فاجعه رحلت امام را بررسی و تحلیل کرد. 🔸 برخی از موضوعات و مضامین زیر در اشعار شاعران انقلابی دهه شصت، تجلّی یافته است: - اسوه‌پردازی بر اساس شخصیت امام - تبیین عمق فاجعه از دست دادن ایشان - امید بخشی به امت امام و ترسیم آینده روشن - عهد بستن با امام و طرح اندیشه ادامه راه ایشان - معرفی جایگاه ولی فقیه و امام مسلمین و جانشین پس از ایشان - دعوت به وحدت فکری - دشمن‌شناسی و پرهیز از وسوسه‌های شیاطین 🔹 همچنین از منظر سبک‌شناسی می‌توان بین زبان و بیان آنان و شاعران امروز به راحتی مقایسه و تحلیل داشت. نکته قابل تأمل و نیز الگوبخش این است که بسیاری از شاعران پیشین در مواجهه با حادثه عظیم رحلت امام خمینی(قدس‌سره) با رعایت اصل شاعرانگی کلام و پختگی اندیشه، گنجینه‌ای از مضامین ارزشمند شیعی و انقلابی و میراثی مکتوب با بیانی شاعرانه در اختیار آیندگان گذاشته‌اند. 🔸 در شعر زیر احمد شهدادی برخی از ابعاد شخصیت اجتماعی و الهی امام را به تصویر کشیده است: کجاست آن‌که نشان نجابت قم بود‏ ‏‏کجاست آن‌که دلش جانماز مردم بود‏ ‏‏ضریح چشم عقیقش صفای رؤیا داشت‏ ‏‏درست مثل غروب گرفتۀ قم بود‏ ‏‏خروش بود؛ خروشی پر از تغزل بود‏ ‏‏سکوت بود؛ سکوتی پر از تلاطم بود‏ ‏‏فرشته‌های خدا شرمگین او بودند‏ ‏‏و او میان همین پا برهنه‌ها گم بود‏ ‏‏به چشم آینه رنگین کمان عاطفه بود‏ ‏‏به قلب صاعقه‌ها دشنۀ تهاجم بود‏ ‏‏‏‏اگرچه باغ نگاهش تب شقایق داشت‏ ‏‏دلش به خرّمی خوشه‌های گندم بود ‏ ‏‏در التهاب نفس‌گیر، در کویر سکوت‏ ‏‏به گوش خسته‌دلان جاری ترنم بود‏ ‏‏میان سفرۀ درویشی تواضع او ‏ ‏‏همیشه نان صفا، پونۀ تبسم بود‏ ‏‏فدای معرفت فصل‌ها که ملتهب‌اند‏ ‏‏ز هُرم سوگ بهاری که فصل پنجم بود‏ ‏‏عرق نشسته به پیشانی غزل از شرم‏ ‏‏دگر مپرس که این شرم شعر چندم بود...‏ 📝 نام (قدس‌سره) و یاد رهروانشان گرامی باد... ✍🏻 استاد 🏷 @smhroknabadi@ShereHeyat
هدایت شده از شعر هیأت
زبان به مدح گشودن اگرچه آسان نیست تو راست آن همه خوبی که جای کتمان نیست ز عطر نام تو بوی بهشت می‎آید خمینی دگری، بر کسی که پنهان نیست شهید زنده‌ای و روح جاری اخلاص کسی چنان که تو، هم‌پایۀ شهیدان نیست سزاست این که چنین تشنۀ کلام توام که هیچ باغچه‌ای بی‌نیاز باران نیست ولایت تو همان عشق خاندان «علی»ست ز سعی از تو سرودن دلم پشیمان نیست! 📝 🌐 shereheyat.ir/node/3123@ShereHeyat
هدایت شده از شعر هیأت
علیه‌السلام 🔹حضرت نور🔹 سلام ای طبیب طبیبان سلام سلام ای غریب غریبان سلام الا ماهتاب شبستان توس الا حضرت نور، شمس‌الشموس غریبم من از راه دور آمدم به دنبال یک جرعه نور آمدم شبم، آه یک جرعه ماهم بده پناهی ندارم پناهم بده ببخشا اگر دور و دیر آمدم جوان بودم، امروز پیر آمدم منم زائری خام و بی‌ادعا کبوتر کبوتر کبوتر دعا اگر مست و مسرور و شاد آمدم من از سمت باب‌الجواد آمدم من از عطر نامت بهاری شدم تو را دیدم آیینه‌کاری شدم تو این خاک را رنگ‌وبو داده‌ای به ایران من آبرو داده‌ای ببخشای این عاشق ساده را ببخشای این روستازاده را تو را دیدم و روشنایی شدم علی‌بن‌موسی‌الرضایی شدم... 📝 🌐 shereheyat.ir/node/3326@ShereHeyat
بسم الله الرحمن الرحیم علی یعنی بهشتی با بهار و باغ و بارانش علی یعنی زمین با عطر گلهای فراوانش علی یعنی تبسم‌های شرقیِ هَزارانش علی یعنی جهان در گوشه‌ای در خاک ایوانش علی یعنی علی ، یعنی به قربانش به قربانش علیٌ حُبُه جُنَّه قسیم النار یعنی او امام الانس و الجِنه هزاران بار یعنی او وصیُ المُصطفی  تکرار در تکرار یعنی او  فقط شیر خدا کرار در کرار یعنی او چه گویم شرح آنکه تا قیامت نیست پایانش ببینید این مطهر در مطهر در مطهر را تمام دلخوشیِ خانه‌ی موسی بن جعفر را علی یعنی تپش یعنی نفَس زهرایِ اطهر را علی یعنی رضا یعنی جگر حتی پیمبر را علی یعنی مدینه مکه  قربانِ خراسانش دوباره رو به ایوانت امین‌الله‌های ما سلام‌الله‌های ما نگاه و آه‌های  ما به درهای حرم خورده گره گَر راه‌های ما سرِ سال است دورِ تو بگردد ماه‌های ما خداوندا سلامش کن یک ایران است و سلطانش پشیمان می‌شود هرکس ننوشد جامِ سلطانی چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی بگردان جام چشمت را که عالم را بگردانی سلیمانی شود مردی که پیشت کرد دربانی فدای جذبه‌ی چشمی که سلطان شد سلیمانش چنان نوری...که خود را اینهمه پروانه گم کرده که هر زائر که می‌بینی دل دیوانه گم کرده چُنان مجذوب اینجایَم که مستی خانه گم کرده کنارِ آب سقاخانه‌ات پیمانه گم کرده شنیدم از نجف این را فدای صحن و ایوانش هنوز عطر تو از شبهای نیشابور می‌آید هنوز از این ضریحِ نقره بارِ خوشه‌ی انگور می‌آید هنوز از کفشهای زائرانت نور می‌آید هنوز آن روستایی از مسیرِ دور می‌آید دوباره پابرهنه ساده آمد پیش جانانش تو عیدی رو بسوی تو نماز عید می‌خوانیم زیارتنامه را در خانه‌ی خورشید می‌خوانیم تو را ما با قنوت عشق با امید می‌خوانیم خیال ماست راحت تا که بی تردید می‌خوانیم که پیش از عرض حاجت ، حاجتم را داده دستانش همیشه دیده‌ام اینجا مریضی که شفایش دید زنی بر روی سجاده براتِ کربلایش دید کنار بچه‌ای معلول ، مردی گریه‌هایش دید هنوز اشکش به چشمش که... پسر را روی پایش دید من و دارالشفایی که نگفته  نه به مهمانش بیا اُردیبهشتی کن تو این اسفند ماهی را کبوتر کن کبوتر کن کلاغِ روسیاهی را قبول از ما کن  امشب این نمازِ اشتباهی را کمی خرجِ دل ما کن نگاه گاه گاهی را نگاهی نه به من بر مادرم بر دست لرزانش تویی تنها که می‌فهمی سلام آخری‌ها را تویی که دوست میداری دعای آذری‌ها را کنار کفشداری‌ها  مقام پادری‌ها را بجان مادرت تحویل گیر این مادری‌ها را فقط دستم به دامانت فقط دستم به دامانش شبِ جمعه حرم بودم کمی در پشتِ در خواندم نشد در کربلا اما در اینجا از جگر خواندم شنیدم مادرت رفته که از داغِ پسر خواندم دوخط از روضه‌ی اکبر کنارت مختصر خواندم چه بد سرنیزه‌ها کرده پریشانش پریشانش فقط شمشیر می‌آمد فقط تکبیر می‌آمد به بالا نیزه می‌رفت و به پایین تیر می‌آمد به رویِ اِرباً اربایی صدایی پیر می‌آمد خدایا عمه از خیمه اگر که دیر می‌آمد پدرجان داده بود از غم همانجا با علی جانش (حسن لطفی ۴۰۰/۰۳/۳۱) @mkomeit
علیه‌السلام 🔹دخیل🔹 مهمون از راه اومده شهر شده آماده بازم امشب تو حرم غلغله و فریاده دل گنبد داره از غصه و غم می‌تركه چَن هزار تا دل غمگین تو خودش جا داده قد گلدسته، وقاری داره امشب كه نگو رو ضریح قامتش دستِ نیاز باده تشنگی مثل گدایی كه دروغی باشه دم سقاخونه زیر دست و پا افتاده غم غربت اومده دخیل ببنده به دلم به خیالش دل من پنجرۀ فولاده! 📝 🌐 shereheyat.ir/node/4691@ShereHeyat_Nohe
هدایت شده از شعر هیأت
علیه‌السلام فرازی از یک 🔹حصن حصین ولایت🔹 اگر خواهی ای دل ببینی خدا را نظر کن تو آیینۀ حق‌نما را قدم زن به حصن حصین ولایت که وادى امن است اهل ولا را به ساقی مجلس بگو تا بیارد شراباً طهورای قالوا بلا را.. به موسی بن جعفر عطا کرد خالق وجود علی بن موسی الرضا را به مُلک جهان جلوہ‌گر شد طبیبی که بی‌نسخه درمان کند دردها را.. به صدها فرشته خدا داده فرمان که خواندند با هم سرود رضا را.. صبا از عنایت به جنّت گذر کن بشارت بدہ خاتم الانبیا را.. قدم زد به عالم امام رئوفی که بخشد خراج جهانی گدا را برآمد در آفاق شمس‌الشموسی که خورشید بگرفته از او، ضيا را.. به گیتی نهاده قدم دادخواهی که گيرد ز بيدادگر داد ما را نظر کن چو «ژولیده» بر طوف قبرش اگر خواهی ای‌ دل ببینی خدا را 📝 🌐 shereheyat.ir/node/3575@ShereHeyat
هدایت شده از شعر هیأت
علیه‌السلام 🔹بهشت🔹 جام ِجهان نماست، در این قطعه از بهشت آرامِ جان ماست در این قطعه از بهشت فوج فرشتگان به نیایش نشسته‌اند آوای «ربّنا»ست در این قطعه از بهشت آیینۀ شكوه ِ«كلیم» است و «کوه طور» آن نور و آن صداست، در این قطعه از بهشت هر دل كه زنده است به انفاس موسوی هم‌صحبت خداست، در این قطعه از بهشت خورشید شاهد است، كه نقش كتیبه‌ها «والشمس والضحی»ست، در این قطعه از بهشت عطر مدینه، نور نجف، رنگ كاظمین اشراق كربلاست، در این قطعه از بهشت هرگاه سعی در طلب معرفت كنی هم مروه، هم صفاست، در این قطعه از بهشت عشاق، در «طواف حرم» موج می‌زنند حجّ من و شماست، در این قطعه از بهشت جان ِجهان كجاست؟ در این عرش آستان محرابِ دل كجاست؟ در این قطعه از بهشت در چشم عارفان سحرخیز، آسمان آبی‌تر از دعاست، در این قطعه از بهشت صدق و صفا، خلوص و یقین، عشق و آرزو باران واژه‌هاست، در این قطعه از بهشت فولاد، پای پنجره‌اش آب می‌شود اسرار كیمیاست، در این قطعه از بهشت روشن‌تر از ستاره، به مژگان نشسته است اشكی كه بی‌ریاست، در این قطعه از بهشت جای دگر، سراب فریب و غمِ فناست سرچشمۀ بقاست، در این قطعه از بهشت در خلوتِ خیالِ خود از خویشتن بپرس از ما «رضا» رضاست، در این قطعه از بهشت؟ ما را به باغ و گلشن و صحرا چه حاجت است؟ تا حجّت خداست، در این قطعه از بهشت اذن ورود ما به حرم چیست غیر اشک؟ وقتی قرار ماست، در این قطعه از بهشت زائر در این حریم مطهر، غریب نیست بیگانه، آشناست، در این قطعه از بهشت تذهیب‌نامۀ عمل عاشقان، «شفق»! امضای مرتضاست، در این قطعه از بهشت 📝 🌐 shereheyat.ir/node/3414@ShereHeyat
بسم الله الرحمن الرحیم یا امام رضاع هرچه ما داریم داریم از رضا جانِ نجف ای به قربان خراسان ای به قربانِ نجف ما نمک‌گیرِ ضیافت خانه‌ی زهرا شدیم از تنورِ فاطمه خوردیم تا نان نجف خاکِ ما خاکِ عزیز بچه‌های فاطمه است ما از ایرانِ رضائیم و از ایران نجف وای بر کاهی که بر  مشهد نگاهی بد کند دودمانش می‌رود با تیغِ سلطان نجف بارها نادِعلی خواندیم در ایوان طلا بارها رفتیم از این ایوان به ایوان نجف ایلِ زهرائیم یعنی غیرت ما یا رضاست آی دنیا گوش کن حیثیت ما یا رضاست لحظه لحظه از حریمِ تو خبرها می‌رسد هر‌چه می‌خواهیم بی اما  اگرها می‌رسد از ملائک دسته دسته می‌رسند و می‌بَرند لطف پایِ زائران تو به پرها می‌رسد کربلا با اکبر است و مشهدت هم با جواد زود الطاف پدرها با پسرها می‌رسد کار وقتی که گره خورده است نیمه شب بیا دیدنِ آقایِ ما مادر سحرها می‌رسد گریه‌های ما براتِ کربلای ما نوشت از سخن‌ها زودتر آهِ جگرها می‌رسد هرکه خوشبخت است تنها مرغ بختش مشهد است کشورِ ما تا قیامت  پایتختش مشهد است ما به این صحن و در و دیوار عادت کرده‌ایم بر شفای اینهمه بیمار عادت کرده‌ایم بر همین آئینه‌کاری‌ها به کاشی‌ها به حوض و طاق‌ها یا به این فیروزه‌ها انگار عادت کرده‌ایم حق بده وقتی که می‌بینم بقیع را دِق کنم ما به این جمعیتِ زوار عادت کرده‌ایم کاش تنها ما تو را از تو بخواهیم و نه هیچ... ما به این حاجاتِ بی مقدار عادت کرده‌ایم دور یا نزدیک آقاجان چه فرقی می‌کند ما به این دیدار  این دیدار عادت کرده‌ایم هر زمانی که در این دنیا مردد می‌شویم با قطاری باز هم راهیِ مشهد می‌شویم دور تا دورِ ضریحت دیدم اقیانوس را ای خدا از ما نگیر این قبله‌ی مأنوس را چند بیمار التماسم کرده‌اند از راه دور می‌برم از کفشداریَت غبارِ طوس را عرش هم قدری ندارد پیش این پایینِ پا جبرئیل اینجا چشیده لذتِ پابوس را هرچه می‌گردد نمی‌بیند  نگاهِ جبرئیل ناامیدی ، بی پناهی ، زائری مایوس را بیشتر از جمع بیماران طبیبان آمدند دیده‌ام در پنجره‌فولاد جالینوس را هیچ چیزی که ندارم یک نگاه آورده‌ام - بر امام مهربان خود پناه آورده‌ام- (حسن لطفی ۴۰۱/۰۳/۲۰) @yashobeyr_hassan_lotfi
سرود، امام رضا آخرین پناهمه.m4a
1.71M
علیه‌السلام 🔹نورٌ علی نور🔹 حرمش خورشید عالم، به جهان می‌تابه از دور همه جا تاریکه اما، حرمش نورٌ علی نور کور می‌شه شب‌پره‌ای که نمی‌تونه ببینه نورُ دور می‌شه از آسمون نبینه هرکس این همه شورُ زود برگردین، تو حرم به ما آب حیات می‌دن زود برگردین، اهل‌بیتن که ما رو نجات می‌دن امام رضا، مهربون عالمه امام رضا، آخرین پناهمه ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ کرمت بی‌انتها و حرمت باب‌المراده می‌دونی هر شب دلامون دخیل باب‌الجواده هر کسی تو زندگی گرهی داره میاد به پابوس می‌دونم کرامتت نداره پایان مثه اقیانوس کاش می‌دیدم، حتی یک‌بارم شده نگاهت رو کاش می‌دیدم، یوسف فاطمه روی ماهت رو امام رضا، الهی فدات بشم امام رضا، فدای نگات بشم ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ کسی رو جز تو ندارم، آقاجون توی دو دنیا همه‌جا، امروز و فردا، به شما محتاجم آقا دلخوشیم اینه میای کنارم آقا لحظۀ رفتن آرزوم اینه فقط روی پاهاتون باشه سر من آقای من، می‌دونی که خالیه چقدر دستم آقای من، به تو و کرامتت امید بستم امام رضا، تویی سایهٔ سرم امام رضا، ای امید آخرم ✅ @ShereHeyat_Nohe
هدایت شده از KHAMENEI.IR
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 ببينيد | شعرخوانی مرحوم در حضور رهبرانقلاب 🏴 سالگرد درگذشت مرحوم حمید سبزواری 💻 @Khamenei_ir
انالله وانا الیه راجعون روح ملکوتی استاد محمدعلی کریمخانی به دیار باقی شتافت. مجمع شعرای آئینی کمیت فقدان این نوکر آستان آل الله (ص) را به شاعران و ذاکران اهل بیت عصمت و طهارت تسلیت عرض نموده و علو درجات مرحوم را از خداوند متعال مسئلت می نماید. مجمع شعرای آئینی کمیت قزوین @mkomeit
زمینه؛ یا جواد الائمه.mp3
1.58M
علیه‌السلام 🔹یا جوادالائمه🔹 دلای پریشون، ناامید از این روزگار به سوی تو میان دل‌شکسته و غصه‌دار نگاه تو می‌شه مرهم دل بی‌قرار تو با غریبا رحیمی و مهربون و کریمی و می‌فهمی درد و غماشونو تو چشیدی یتیمیو تمومِ حاجتا رو دادی، مولا تویی که جواد بن الجوادی، مولا «یا مولا، یا جوادالائمه مولا» ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ یه دنیا حکایت می‌شه گفت برا غربتت چه یثرب، چه بغداد، رنج و غم شده قسمتت چه سخته نباشه غیر غصه هم‌صحبتت تو خونه بی‌همزبونی و هم‌نفس با خزونی و گرفتن از تو چه زود آقا این بهار جوونی‌و چه‌ها که از زمونه دیدی، ای وای بمیرم تو جوونی خمیدی، ای وای ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ تو خونه‌ت که برپاست بیرق سیاه عزا انیسِ غریبیت می‌شه اشکای تو آقا دلت تو مدینه‌ست، روضه‌خونه تو کوچه‌ها یه عده گرم تماشا و گل یاسی رو خاکا و توی هیاهیو غریبونه آقایی مونده تنها و صدایِ ناله‌تو شنیدن، ای وای بمیرم جوابتو نمی‌دن، ای وای 🌐 shereheyat.ir/node/4703@ShereHeyat_Nohe
چشمش پر غم بود، دل پرشررش هم از هُرم ستم داغ، دلش، چشم ترش هم انگار که ارثیه ی این نسل غریبی است جز مرگ نمی دید فرج را، پدرش هم جدّ حسنش نیز ز همخانه بدی دید می سوخت از این روضه دل او، جگرش هم می سوخت و یک جرعه نبود العطشش را آن گاه که شد کوزه تهی، دور و برش هم با داغ عطش خانه ی او کرب و بلا شد با هلهله پیش بدن محتضرش هم بر بام، کبوتر شده زائر بدنش را حتی شده با سایه ای از بال و پرش هم بر فرش عزا آدم و جن، پیر جوانیش در عرش، هزاران ملک نوحه گرش هم انگار که آن صحن در آغوش سپهر است زائر به پر ابر رسیده کمرش هم در کاظمیه عطر رضا می وزد آخر دل می برد آنجا پدر او، پسرش هم @mkomeit
هدایت شده از جامعه ایمانی مشعر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امام جواد(ع): بدان که از دید خداوند پنهان نیستی، پس بنگر چگونه‌ای؟ تحف‌العقول ص ۴۵۵ 💠 جامعه ایمانی مشعر ✅ @www1542org
علیه‌السلام 🔹برای بار نهم🔹 آن روز کاظمین چو بازار شام شد دنیا برای بار نهم بی‌امام شد دجله که دیگر آبروی رفته هم نداشت آن‌قدر اشک ریخت که چشمش تمام شد جنت وزید و حُجرهٔ در بستهٔ امام در بارش ملائکه خود، بار عام شد تا سایه‌بان شود به تن زهر دیده‌اش خورشید شد کبوتر و بر روی بام شد... آن روز ذوالجناح حسین از نفس فتاد آن روز ذوالفقار علی در نیام شد آتش نشست در جگر کربلایی‌اش یعنی به رسم خون خدا تشنه‌کام شد... 📝 shereheyat.ir/node/609 @ShereHeyat @mkomeit
هدایت شده از شعر هیأت
فرازی از یک 🔹با رایحۀ گل آمد🔹 می‌رسد قصه به آنجا که علی دل تنگ است می‌فروشد زرهی را که رفیق جنگ است چه نیازی دگر این مرد به جوشن دارد «إن یکاد» از نفس فاطمه بر تن دارد خبر از شوق به افلاک سراسیمه رسید تا که این نیمۀ توحید به آن نیمه رسید علی و فاطمه در سایۀ هم... فکر کنید شانه در شانه دو تا کعبۀ یک‌دست سفید عشق تا قبلِ همین واقعه مصداق نداشت ساز و آواز خدا گوشۀ عشاق نداشت کوچه آذین شده در همهمه آرام آرام تا قدم رنجه کند فاطمه آرام آرام فاطمه... فاطمه با رایحۀ گل آمد ناگهان شعر حماسی به تغزل آمد آسمان با نفسش رنگ دگر پیدا کرد دست او پیرهن نو به تن دنیا کرد ابر مهریۀ او بود که باران آمد نفس فاطمه فرمود که باران آمد ناگهان پنجره‌ای رو به تماشا وا شد هر کجا قافیه یا فاطمةالزهرا شد مثنوی نام تو را برده تلاطم دارد چادرت را بتکان قصد تیمم دارد می‌رسد قصۀ ما سوی سرانجام آرام دفتر قصه ورق می‌خورد آرام آرام 📝 🌐 shereheyat.ir/node/1544@ShereHeyat
هدایت شده از شعر هیأت
🔹مهربانِ علی🔹 یاعلی گفت با تمام وجود تا همه‌عمر با علی باشد با علی باشد و طنین دلش دم‌به‌دم ذکر یاعلی باشد آمد و چشم خانه روشن شد از حضورش، تلألؤ نورش آمد و جلوه کرد تا با عشق، محو نور خدا، علی باشد خانه یعنی بهشتی از احساس، زن این خانه تا که فاطمه است خانه یعنی جهانی از امید، مرد این خانه تا علی باشد شرح این زندگی فقط عشق است داستانی که خط‌به‌خط عشق است حرفی از درد نیست وقتی که یار دردآشنا علی باشد شب جشن است آمدم مادر! شاعر لحظه‌هایتان باشم شعر زیباست تا زمانی که نور این بیت‌ها علی باشد به دعای تو سخت محتاجم! مهربانِ علی دعایم کن! تا دلم آنچان که می‌خواهی شیعۀ مرتضی علی باشد ورد لب‌های من به لطف شما از ازل ذکر یاعلی بوده لطف کن باز تا که ذکر لبم تا ابد نیز یاعلی باشد 📝 🌐 shereheyat.ir/node/2886@ShereHeyat
هدایت شده از شعر هیأت
علیه‌السلام 🔹خاطرات قافله🔹 نگاه کودکی‌ات دیده بود قافله را تمام دلهره‌ها را، تمام فاصله را هزار بار بمیرم برات، می‌خواهم دوباره زنده کنم خاطرات قافله را تو انتهای غمی، از کجا شروع کنم خودت بگو، بنویسم کدام مرحله را؟ چقدر خاطرۀ تلخ مانده در ذهنت ز نیزه‌دار که سر برده بود حوصله را چه کودکی بزرگی‌ست این که دستانت گرفته بود به بازی گلوی سلسله را میان سلسله مردانه در مسیر خطر گذاشتی به دل درد، داغ یک گِله را چقدر گریه نکردید با سه‌ساله، چقدر به روی خویش نیاورده‌اید آبله را دلیل قافله می‌برد پا به پای خودش نگاه تشنۀ آن کاروان یک دِله را هنوز یک به یک، آری به یاد می‌آری تمام زخم زبان‌های شهر هلهله را مرا ببخش که مجبور می‌شوم در شعر بیاورم کلماتی شبیه حرمله را بگو صبور بلا در منا چه حالی داشت که در تلاطم خون دید قلب قافله را؟ 📝 🌐 shereheyat.ir/node/623@ShereHeyat
هدایت شده از شعر هیأت
🔹کعبهٔ شش‌گوشه🔹 وقتی که با عشق و عطش یاد خدا کردی احرام حج بستی و عزم کربلا کردی تو در تمام راه، دور عشق چرخیدی حاشا اگر یک لحظه حَجّت را رها کردی هفتاد دفعه دور معشوق خودت گشتی آخر به روی نیزه حَجَّت را ادا کردی شیطان به رویت سنگ زد، از کوفه پرسیدم: کافر چرا اعمال حج را جا به‌ جا کردی... تا پای جان ماندن همان عهد قشنگی بود عهدی که کوفی بست اما تو وفا کردی خون خدا بودن قیامت می‌کند در تو حق داشتی تا محشرت را خود به پا کردی تو خوب می‌دانستی آنجا یار و یاور نیست حس می‌کنم از کربلا ما را صدا کردی اینکه تو ابن بوترابی اتفاقی نیست تو خاک را با خون پاکت کیمیا کردی حالا دلم با هر تپش صحن و سرای توست یک کعبهٔ شش‌گوشه در قلبم بنا کردی 📝 🌐 shereheyat.ir/node/774@ShereHeyat
هدایت شده از شعر هیأت
🔹قافلۀ اشک🔹 بار بر بسته‌ای ای دل، به سلامت سفرت می‌بری قافلۀ اشک مرا پشت سرت راه می‌افتی و باقی‌ست به خاک عرفات حرف‌هایی که روان بود از آن چشم ترت به کجا می‌برد این راه بلاخیز تو را! کودکان‌اند و زنان‌اند چرا همسفرت؟ می‌شوی دربه‌در کوه و بیابان و... جهان، می‌شود از سر دلباختگی دربه‌درت خبر قاصد تو می‌رسد از طوفان‌ها این خبر چیست؟ که داغی‌ست گران بر جگرت می‌رسی کم‌کم و پیداست به پهنای افق خیمۀ در دل صحرای بلا شعله‌ورت میهمان هستی و با نیزه و شمشیر چرا میزبان تو گرفته‌ست چنین دور و برت؟ روزها می‌گذرد می‌رسد از راه آخر آن غروبی که سر نیزه روان است سرت 📝 🌐 shereheyat.ir/node/5173@ShereHeyat