#دفاع_مقدس
#شهدا
#مثنوی
🔹خاک آسمانی🔹
ما دردها و داغها را میشناسیم
غوغای باد و باغها را میشناسیم...
نام علی را زینت سربند کردیم
اروند و بهمنشیر را دربند کردیم...
ما هفت دریا بینشانیم و غریبیم
ما پنج وادی آیۀ امّن یجیبیم...
ما مرد دریا، مرد صحرا، مرد دشتیم
ما یادگار حملۀ والفجر هشتیم
هر کس که آنجا بود بینام و نشان بود
آنجا زمین دلبازتر از آسمان بود...
ای چفیههای مانده در باران کجایید؟
سجّادههای روشن ایمان کجایید؟...
در هر رواق سنگری عطر خدا بود
تنها دعا بود و دعا بود و دعا بود
آنان که در این امتحان پیروز بودند
در کربلای پنج، دشمن سوز بودند...
ما عیش دشمن را به کامش زهر کردیم
کاری که ما در فتح خونینشهر کردیم
ققنوسها بودند و آتش میخریدند
تنهای عاشق زخم ترکش میخریدند
خاکی، ولی آیینۀ افلاک بودند
سنگرنشینان آبروی خاک بودند
فریادهای خفته را خاموش بردیم
یک کربلا آیینه را بر دوش بردیم...
جز «همّت» و مردی و جانبازی ندیدیم
ما عاشقی مانند «خرّازی» ندیدیم
اینجا پر از اسطورههای جاودانیست
این سرزمین خاکیست، امّا آسمانیست
هان ای بلاجویان دشت کربلایی
آه ای شهیدان، ای شهیدان خدایی
من در شما دیدم جهانی بیکران را
بعد از شما بستند راه آسمان را
بعد از شما ماندیم ما و زندگانی
شرمندهایم ای روحهای آسمانی
رفتید تا ما چند روزی زنده باشیم
میخواستید از عکستان شرمنده باشیم...
شعر بلند عشق را با خون سرودید
اصلا شما انگار این جایی نبودید...
📝 #عباس_شاهزیدی
🌐 shereheyat.ir/node/2534
✅ @ShereHeyat
🆔 @mkomeit
هدایت شده از شعر هیأت
از غیب ترنّم حضوری آمد
از قلۀ آسمان چه نوری آمد
بعد از حسن و حسین در خانۀ وحی
«زینب» چه فرشتۀ صبوری آمد
#عباس_شاهزیدی
✅ @ShereHeyat
هدایت شده از شعر هیأت
#امام_هادی علیهالسلام
#غزل
🔹غم پنهان🔹
در دل نگذار این همه داغ علنی را
پنهان نکن از ما غم دور از وطنی را
این شعر مرا کشت، چه باید بنویسم
خورشید شب مکه و ماه مدنی را؟
تا کی به لبانت زدهای قفل نگفتن؟
صبر تو به هم ریخته دنیای دنی را
ای ماه دهم! پیش تو آوردهام امشب
در هالهای از بُهت، دلی سوختنی را
آنها که جگرسوختۀ سامره هستند
باید بشناسند گدایان غنی را
آنقدر دل سوختۀ پشت حصارت
خون کرد دل عبدالعظیم حسنی را
آنقدر که آتش شد و رِی سوخت برایت
آنقدر که خون کرد عقیق یمنی را
دشمن به خیال غلط خویش کشیدهست
دور و بر خورشید، شبی اهرمنی را
اما چه گمان برده که دادهست خدایت
مانند علی بازوی لشکرشکنی را
ای عطر دلآرای نماز شبت از دور
تا سامره آورده اویس قرنی را
واکن لب نورانی خود را و بیاموز
با جامعه در جامعه شیرینسخنی را
بگذار سهیم غم پنهان تو باشیم
نگذار به دل این همه داغ علنی را
📝 #عباس_شاهزیدی
🌐 shereheyat.ir/node/204
✅ @ShereHeyat
#امام_علی علیهالسلام
#غزل
🔹غریب🔹
مانند تو غریب، زمین و زمان نداشت
انبوه دردهای تو را آسمان نداشت
افسوس... با تمام بزرگی، زمین ما
جایی برای ماندن تو در میان نداشت..
محراب مانده بود در آن صبح فتنهخیز
میخواست نعره سر دهد امّا توان نداشت
بعد از شهادت تو سخاوت به خاک رفت
دستان مهربان تو را آسمان نداشت
پیش از تو ای بهانۀ هر آفرینشی!
هستی هنوز هستی خود را گمان نداشت
آری عدالتی که بنا ریخت در جهان
جز کینه از برای علی ارمغان نداشت
گاهی کنار نخل و زمانی کنار چاه
شبهای سوگ فاطمه چشمت امان نداشت
یا مرتضی! پس از تو جهان تیرهروز شد
زیرا بدون تو پدری مهربان نداشت
من خاک را قدم زدم و هیچ جا دلم
جز سایهسار مِهر علی سایهبان نداشت
یا مرتضی! ببخش اگر در رثای تو
شعر «خروش»، قدرت شرح و بیان نداشت
📝 #عباس_شاهزیدی
🌐 shereheyat.ir/node/2505
✅ @ShereHeyat
#مجمع_شعرای_آئینی_کمیت_قزوین
@mkomeit
#امام_علی علیهالسلام
#غزل
🔹غریب🔹
مانند تو غریب، زمین و زمان نداشت
انبوه دردهای تو را آسمان نداشت
افسوس... با تمام بزرگی، زمین ما
جایی برای ماندن تو در میان نداشت..
محراب مانده بود در آن صبح فتنهخیز
میخواست نعره سر دهد امّا توان نداشت
بعد از شهادت تو سخاوت به خاک رفت
دستان مهربان تو را آسمان نداشت
پیش از تو ای بهانۀ هر آفرینشی!
هستی هنوز هستی خود را گمان نداشت
آری عدالتی که بنا ریخت در جهان
جز کینه از برای علی ارمغان نداشت
گاهی کنار نخل و زمانی کنار چاه
شبهای سوگ فاطمه چشمت امان نداشت
یا مرتضی! پس از تو جهان تیرهروز شد
زیرا بدون تو پدری مهربان نداشت
من خاک را قدم زدم و هیچ جا دلم
جز سایهسار مِهر علی سایهبان نداشت
یا مرتضی! ببخش اگر در رثای تو
شعر «خروش»، قدرت شرح و بیان نداشت
📝 #عباس_شاهزیدی
🌐 shereheyat.ir/node/2505
✅ @ShereHeyat