فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷 شب میلاد، کربلا غوغاست
هرکه در کربلاست، خوشبختاست...
🎥 نماهنگ قبله آخرالزمانیها
🔹شعرخوانی: احمد بابایی
#شب_جمعه
💠جامعهایمانیمشعر
✅ @www1542org
سرود؛ دخیل دل.mp3
1.4M
#امام_حسین علیهالسلام
#سرود
🔹دخیل دل🔹
تو مدینه
دوباره غوغا برپا شده
دوباره چشما دریا شده
دوباره زهرا مادر شده
دوباره حیدر بابا شده
وَهَبْتَ الْحُسَيْنَ لِجَدِّه
چشم پیمبر شده روشن
وَ عَاذَ فُطْرُسُ بِمَهْدِه
به گهوارهش دخیل میبندن
فَاِنّی عَائِذٌ بِقَبْرِه
به دور ششگوشه میگرده
از سرِ شب تا صبح دل من
دخیل بستم و
دیگه دخیل دل من باز نمیشه
بگیر دستمو
با تو دل من شروع عاشقیشه
فدات هستم و
فدایی تو میمونم تا همیشه
«صلی الله علیک یا اباعبدالله»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آسمونا
عاشق روی ماه حسین
عالمه خاطرخواهِ حسین
هر دلی با یادش میتپه
وقتی که ثاراللهِ حسین
رسیده کشتی نجات و
چشم امید ما به دستش
رسیده چشمۀ حیات و
رشتۀ ماسوا به دستش
رسیده معنی صلات و
برات جنت خدا و
شفاعت فردا به دستش
نگام میکنی؟
آروم و قرار دلم یک نگاته
صِدام میکنی؟
حاجت دلم دیدن کربلاته
دعام میکنی؟
هر چی توی دنیا دارم از دعاته
«صلی الله علیک یا اباعبدالله»
✅ @ShereHeyat_Nohe
#امام_حسین علیهالسلام
#غزل
🔹کلُّ أرضٍ کربلا🔹
چشم خود را باز کردم ابتدا گفتم حسین
با زبانِ اشکهای بیصدا گفتم حسین
یاد تو شرط قبولی نمازم بوده است
در قنوت خویش قبل از ربنا گفتم حسین...
ماند هَل مِن ناصِرَت بیپاسخ اما بارها
آمد از کربوبلا لبیک تا گفتم حسین
نام زهرا را شنیدم هرکجا گفتم علی
نام زینب را شنیدم هرکجا گفتم حسین
کُلُّ أرضٍ کربلا... من تازه میفهمم چرا
در خراسان، در نجف، در سامرا، گفتم حسین
عاشقی گفت آنچه میخواهد دل تنگت بگو
با دلی غمبار گفتم کربلا... گفتم حسین...
📝 #علی_ذوالقدر
🌐shereheyat.ir/node/773
✅ @ShereHeyat
#امام_حسین علیهالسلام
#غزل
🔹حیثیّت آب🔹
ما بیتو تا دنیاست دنیایی نداریم
چون سنگ خاموشیم و غوغایی نداریم
ای سایهسار ظهر گرم بیترحم
جز سایۀ دستان تو جایی نداریم
تو آبروی خاکی و حیثیّت آب
دریا تویی، ما جز تو دریایی نداریم
خورشید، چشم توست، چشمان تو خورشید
تا نشکفد چشم تو فردایی نداریم
وقتی عطش میبارد از ابر سِتَروَن
جز نام آبی تو آوایی نداریم
شمشیرها را گو ببارند از سر بغض
از عشق، ما جز این تمنایی نداریم
📝 #سلمان_هراتی
🌐 shereheyat.ir/node/5156
✅ @ShereHeyat
#حضرت_عباس علیهالسلام
#مثنوی
🔹عباس من!🔹
یا علی! این کیست میآید شتابان سوی تو؟
با قدی رعنا و بازویی چنان بازوی تو؟
او که میآید تو احساس جوانی میکنی
باز یاد رزم و شور پهلوانی میکنی
آمده پیش تو تا مشق سپهداری کند
تا به سبک حیدری تمرین کرّاری کند
میزند زانو که رسمت را بیاموزد، علی!
با چه شوقی بر لبانت چشم میدوزد، علی!
ماندهام در بهت شاگردی که استادش تویی
هم چراغ رفتن و هم نور ایجادش تویی
بارها آن اسم زیبا را شنیدم من ولی
چیز دیگر بود عباسی که تو گفتی علی!
با صدایی مهربان گفتی: بیا عباس من!
تیغ را بردار با نام خدا عباس من!
نور چشمان علی! پیش پدر چرخی بزن
شیرِ من! شمشیر را بالا ببر، چرخی بزن
این چنین با هر دو دستت تیغ را حرکت بده
دست چپ را هم به وزن تیغ خود عادت بده
فکر کن هر حالتی بر جنگ حاکم میشود
دستِ چپ، عباس من! یک وقت لازم میشود
الامان از چشم شور و تیر پنهانی پسر!
کاش میشد چشمهایت را بپوشانی پسر!
بینقاب ای جلوهٔ حُسن خدادادی نجنگ
سعی کن تا میشود بی خُودِ فولادی نجنگ...
تشنهای، فهمیدم از آنجا که شیداتر شدی
تا لبانت خشک شد عباس، زیباتر شدی...
📝 #قاسم_صرافان
🌐 shereheyat.ir/node/820
✅ @ShereHeyat
✅ @mkomeit
سرود؛ خامس آل عبا.mp3
1.62M
#امام_حسین علیهالسلام
#سرود
🔹خامس آل عبا🔹
انگار مصطفی اومده
انگار مرتضی اومده
انگار فاطمه اومده
انگار مجتبی اومده
سوم شعبانه و
پنج تن آل عبا
دیگه کامل شدن
فرشتهها صف به صف
به خونۀ فاطمه
همه نازل شدن
فطرس، به شوق پرواز
تا صبح کنار گهواره میمونه
آروم، حضرت زهرا
برا حسینش لالایی میخونه:
«اِنَّ فِی الجَنةِ نَهراً مِن لَبَن
لِعَلیٍ و حُسینٍ و حسن
کُلُّ مَن کانَ مُحِبّاً لَهُمُ
یَدخُلُ الجَنَّةَ مِن غَیرِ حَزَن»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
وَالشَّمس جلوۀ روی او
والّیل طُرّۀ موی او
والفجر سورۀ مدح او
قبله طاق ابروی او
با صلوات جبرئیل
قنداقهشو میبره
سمت عرش خدا
دلتنگِ دیدارشن
میون هفتآسمون
همۀ انبیا
وقت نزول رحمت
نزول غفران، نزول بارونه
آروم میون جنت
براش خدیجه لالایی میخونه:
«اِنَّ فِی الجَنةِ نَهراً مِن لَبَن
لِعَلیٍ و حُسینٍ و حسن
کُلُّ مَن کانَ مُحِبّاً لَهُمُ
یَدخُلُ الجَنَّةَ مِن غَیرِ حَزَن»
شاعر و نغمهپرداز: #رضا_خورشیدیفرد
🌐 shereheyat.ir/node/5897
✅ @ShereHeyat_Nohe
✅ @mkomeit
بسم الله الرحمن الرحیم
یا ابوالفضائل
سیمرغ در غبارِ خودش ایستاده است
خورشید در مدارِ خودش ایستاده است
غرق ادب تمامِ جهان کوچک و بزرگ
هر قُله در دیارِ خودش ایستاده است
در بینِ سینههاست نفسها که دیدهاند
آری علی کنارِ خودش ایستاده است
رزم آوری رسیده که امروز عَبدو وَد
مبهوت بر مزارِ خودش ایستاده است
میدان به احترام امیرش بلند شد
از هیبتِ سوار خودش ایستاده است
شیرافکنِ قبیلهی آلِ علی است یا...
شیری به بیشهزارِ خودش ایستاده است
هرکس که دید گفت یقینا که مرتضی...
با تیغِ ذوالفقارِ خودش ایستاده است
او امتدادِ قلعهتکانیِ مرتضاست
عباس خاطراتِ جوانیِ مرتضاست
سمت بهشت جاده نبود و تو آمدی
مستی حریفِ باده نبود و تو آمدی
تو از نژاد حیدری و فرق میکنی
چون تو امیرزاده نبود و تو آمدی
سوگند میخورند تمامیِ آبها
دریای ایستاده نبود و تو آمدی
پیش از تو ای مدار تمامیِ کیشها
این قدر عشق ساده نبود و تو آمدی
بر خاک آستانه ماهی تمام عمر
خورشید سر نهاده نبود و تو آمدی
قبل از تو دل به هیچ جمالی ندادهایم
این عشقِ بی اراده نبود و تو آمدی
این خانواده داشت هر آن چیز غیرِ تو
شوری به خانواده نبود و تو آمدی
تو آمدی و از تو علی بوسه چین شده است
از این به بعد فاطمه امالبنین شده است
گفتم که جرعهای زنم از آبشارِ تو
لکنت زبان گرفتهام اما کنار تو
الکن کَن است آنکه که از هیبت تو گفت
بیچاره خشک ، پیش تو شد شد شکارِ تو
سَرسَرخوشم نـ نـ نذرِ توام تا ابد ابد
هر هر نفس زِزندهام از از بهار تو
از از ازل شده شدهام مبتلای تو
دل دل دلم شده شده دل دل دچار تو
من من غلاغلام د در درگه توام
من من کجا کجا و شـ شهـ شهریار تو
الـ الکنم مـ مدح تو گفـ گفتنم خطاست
بگشا گره گره زِ من شرمسار تو
این بار هم زبان مرا باز میکنی
تا از تو گویم از طپش چشمهسار تو
بابالحسین باب دلی بو الفضائلی
ای شکل مرتضی چقدر خوش شمایلی
از آن زمان که فیض سحر آفریدهاند
از جلوههای روی قمر آفریدهاند
شیرانِ بیشههای شجاعت نوشتهاند
از خاکِ مقدم تو جگر آفریدهاند
در پیش بچههای علی خاک زادهای
بالای کعبه سایهی سر آفریندهاند
دورِ سرِ حسین و حسن چرخ میزنی
از ابتدا به دوشِ تو پَر آفریدهاند
امالبنین گرفته تو را نذر کرده است
بهر حسین چشم نظر آفریدهاند
جمع است جمع خاطرِ زهرا از این به بعد
زینب برای توست سپر آفریدهاند
میخواستند تا که بریزیم زیرِ پات
بر روی شانهی همه سر آفریدهاند
جز گِردِ تو عشیرهی زهرا نمیرود
زینب جز از رکابِ تو بالا نمیرود
من دلخوشم همیشه ولی با شما خوشم
تنها به زیرِ سایهی ایوانطلا خوشم
در پشت در نیامدهام گیرم و روم
من با همین گداییِ بی انتها خوشم
از بینِ در که نه...، درِ این خانه باز کن
من سائلم به دیدنِ روی شما خوشم
تا سُرمه کردهایم به تربت دو چشم خویش
از بین هرچه هست به این خاکِ پا خوشم
گیرم که هیچ چیز نگیرم نمیروم
تاجر نیَم ، به خاطرِ این اعتنا خوشم
چیزی نداشتم که گذارم برای قبر...
تنها به لطفِ مرحمت مرتضی خوشم
باب الحوائجیِ تو ما را جریح کرد
من با بهشت نه به شبِ کربلا خوشم
عمری گدای گریه کن این حوالیام
دستم بگیر ساقی بی دست ، خالیام
ای نیزهزار زخمِ جگر را چه میکنی
با این سهشعبه دیدهی تر را چه میکنی
با من بگو که دست خودت را چه کردهای
با من مگو که درد کمر را چه میکنی
گیرم تو را به خیمه برم پیشِ دختران
این زخمهای تیغ و تبر را چه میکنی
قدری بهم نریز رسیده است مادرم
من هیچ گریههای پدر را چه میکنی
بر روی نیزه هم بِروی بی تعادلی
در بینِ راه سنگِ گذر را چه میکنی
ای غیرتی به خاطر زینب نگاه کن
دور حرم هزار نفر را چه میکنی
دیگر کسی برای حرم بردنم نبود
ای تکیه گاه ، وقتِ زمین خوردنم نبود
(حسن لطفی ۴۰۱/۱۲/۰۵)
#مجمع_شعرای_آئینی_کمیت_قزوین
@mkomeit
به غیر تو که به تن کردهای تماشا را
ندید چشم کسی ایستاده دریا را
بگو فضایل خود را که نور چهرهٔ تو
گرفته است ز ما فرصت تماشا را
به احترام تو باید فرات برخیزد
بزن به آب دوباره عصای موسی را
برای آنکه شفا گیرد از تو موج علیل
بخوان بر آب، حدیث لب مسیحا را
چه آب را برسانی، چه تشنه برگردی
تو فتح میکنی آخر تمام دلها را
و آب مهریهٔ فاطمهست، میدانیم
چه ظالمانه ربودند حق زهرا را!
بکار دست خودت را، که پر شکوفه کند
اذان روشنِ گلدستههای فردا را
📝 #جواد_محمدزمانی
🌐 shereheyat.ir/node/837
✅ @ShereHeyat
✅ @mkomeit
#امام_سجاد علیهالسلام
#ترکیب_بند
🔹طواف نور🔹
سلامٌ علی آلِ طاها و یاسین
به این خلق و این خوی و این عزّ و تمکین
رخش مصحف فاطمه، حُسن، قرآن
پُر از «قدر» و «وَاللَّیل» و «وَالشَّمس» و «وَالتّین»
درود الهی بر آن خُلق نیکو
سلام محمّد بر آن خوی شیرین
نماز از خضوعش به پرواز آید
دعا از نفسهای او بسته آذین
به سجادهاش آسمان آورد سر
به ذکر دعایش خدا گوید آمین
سلام خدا بر خضوع و خشوعش
قیام و قعود و رکوع و سجودش
درود خداوند حَیّ جلیلش
به قدر و کمال و جمال جمیلش
عجب نیست در مسلخ عشق و ایثار
اگر بوسه بر دست آرد خلیلش
عجب نیست کز عرشۀ عرش اعلا
طواف آرد از چارسو جبرئیلش
سلاطین غلامش، خواتین کنیزش
طوایف مریدش، قبایل دخیلش
حَجَر شاهد عزت و اقتدارش
هشام بن عبدالملکها ذلیلش
بسا تخت شاهی فرو رفت در گل
کجا حاکم گِل شود حاکم دل؟
«هشام» استلام حجر تا نماید
در آن ازدحامِ خلایق نشاید
نه قدری که از وی شود قدردانی
نه کس بود تا کس بر او ره گشاید
به ناگاه دیدند آمد جوانی
که پیوسته او را حَجَر میستاید
گشودند حُجّاج از چار سو، ره
که آن شاهدِ حُسن یکتا بیاید
یکی خواست تا سر به پایش گذارد
یکی رفت تا جان نثارش نماید
یکی گفت نامش چه باشد هشاما!
- حسد را نگر- گفت: نشناسم او را
به ناگه «فرزدق» خروشید در دم
که: این است نجل رسول مُکَرّم!
تو چون میکنی در مقامش تجاهل؟
من او را بِه از خویشتن میشناسم
نماز است بی او گناه کبیره
ثواب است بی او خطای مسلّم
تعالیم اسلام از اوست جاری
قوانین توحید از اوست محکم
چراغیست بر قلۀ آفرینش
امام است بر جملۀ خلق عالم
سلام و رکوع و سجود است از او
قنوت و قیام و قعود است از او
امامیست کو را اُمَم میشناسد
کریمیست کو را کرم میشناسد
صفا، مروه، مسعی، حَجَر، حِجر، زمزم
طواف و مطاف و حرم میشناسد
بیابان مکه، منا، خیف، مشعر
سماوات و لوح و قلم میشناسد
زمین میشناسد، زمان میشناسد
عرب میشناسد، عجم میشناسد
یم و قطره و ماه و خورشید، او را
به ذات الهی قسم میشناسد
سلام خدا بر اَب و جَدّ و مامش
مسلمان بود هر که داند امامش
📝 #غلامرضا_سازگار
🌐 shereheyat.ir/node/5447
✅ @ShereHeyat
✅ @mkomeit
#امام_سجاد علیهالسلام
#مربع_ترکیب
🔹فجر امید🔹
مژده کز آفاق روشن، گل به دست آمد بهار
برگ برگ سبزه را شیرازه بست آمد بهار
دید دریا تشنه، صحرا عاشق است آمد بهار
جام بر کف، خنده بر لب، میپرست آمد بهار
در مسیرش مخمل سبز چمن گستردهاند
حلّه رنگینِ یاس و یاسمن گستردهاند
باغ باید در قدومش عنبرافشانی کند
هدهد شهر سبا، بال و پرافشانی کند
ماه بَذر نقره پاشد، گوهرافشانی کند
آفتاب از مشرق گیتی زرافشانی کند
تا ببیند آسمان اوج و فرود عشق را
تا بخوانند اختران با هم سرود عشق را
انتظار عاشقان فجر امید دیگریست
روشنیبخش جهان صبح سپید دیگریست
در بهار آرزو عید سعید دیگریست
زادروز سید سجاد عید دیگریست
عید تقوا و عدالت، عید آزادی رسید
جشن ایثار و شهامت، موسم شادی رسید
کیست این مولا که شد صدق از صفایش جلوهگر
عشق از او پیدا شد و مهر از وفایش جلوهگر
حُسن یوسف از جمال دلربایش جلوهگر
مطلعالفجر اجابت از دعایش جلوهگر
لیلةالقدر امامت، نازپرورد حسین
از دو عالم آشناتر با غم و درد حسین
آن که آیین وفا را جلوه بخشید و جلا
شاهد بزم و شهادت، یادگار کربلا
روح ایمان و عبادت، اسوۀ اهل ولا
خطبهخوان بینظیر و... خسته از شام بلا
راهبان کعبۀ آزادی و عشق و جهاد
پاسدار مکتب توحید و عدل و اتحاد
دفتر آزادگی با سعی او شیرازه شد
از گلاب اشک او گلزار ایمان تازه شد
عشق عالمگیر شد، عرفان بلندآوازه شد
آسمان در حیرت از آن صبر بیاندازه شد
چون دم پاک مسیحا خطبههای شام او
زخمه بر تار عواطف زد صلای عام او
گر چه عمری حسرت ایام را در دل نهفت
گر چه در گلزار احساسش گل ماتم شکفت
دشمن از اندیشۀ بیدارباش او نخفت
از قیام روز عاشورا سخن بیپرده گفت
لالههای دشت خون را باغبانی کرد و رفت
نهضت سرخ شقایق را جهانی کرد و رفت
ای مدینه! ای که اعجاز لبش را دیدهای
ای که در هجرانِ گل، تاب و تبش را دیدهای
گریۀ صبح و مناجات شبش را دیدهای
صبر طاقتسوز و سعی زینبش را دیدهای
موجزن دریای خون را دیدهای تا کربلا
در رکابش یک چمن گل چیدهای تا کربلا
ای مدینه! ما که از آن روضه دور افتادهایم
چون پرستو در بهار، از شوق و شور افتادهایم
خانه بر دوشیم و از فیض حضور افتادهایم
ما مگر از چشم آن دریای نور افتادهایم
ای مدینه! ارغوانی رنگ شد دلهای ما
سینهها آتش گرفت و تنگ شد دلهای ما
ای مدینه! باز در کوی تو منزل میکنیم
باز از دریای حسرت رو به ساحل میکنیم
پشت دیوار بقیعت خاک را گِل میکنیم
نور زهرا را چراغ روشنِ دل میکنیم
ای مدینه! ای که بوسیدی رکاب جبرئیل
باز کن بر روی این پروانه «باب جبرئیل»
ای مدینه! ما که با گلها تبسم میکنیم
در خیال خود تو را هر شب تجسم میکنیم
گر بخوانی در حضورت دست و پا گم میکنیم
با نسیم صبحدم، گاهی ترنم میکنیم
جلوۀ جنت به چشم خاکیان دارد بقیع
یا صفای خلوت افلاکیان دارد بقیع
📝 #محمدجواد_غفورزاده
🌐 shereheyat.ir/node/5446
✅ @ShereHeyat
✅ @mkomeit
💠 میخانه کربلا
دلدار رسیده با دو تا دلداده
میخانه ی کربلا به راه افتاده
سجاد و ابوالفضل و حسین آمده اند
پیر آمده با ساغر و با سجاده
#سید_محمد_حسین_ابوترابی
🔺 #مجمع_شعرای_آئینی_کمیت_قزوین
@mkomeit
نسل خورشید
ای خنجرِ آب دیده، ما تشنۀ کارزاریم
لببسته زخمیم اما در خنده، خونگریه داریم
تا سر زند آفتابی، هرگز ندیدیم خوابی
از چشم سرخِ شرابی، پیداست شبزندهداریم
با سمِّ اسبان تکاندیم از کوهها خستگی را
ماییم از نسل خورشید، برقلهها تکسواریم
تا کاروانِ پس از ما، پیدا کند راه از چاه
یا رد پا یا که پایی در جاده جا میگذاریم
هرچند حالا خموشیم، وقتش رسد میخروشیم
یک روز خرما فروشیم، یک روز بالای داریم
«اِمشُوا اِلَی المَوتِ مَشیا...» این است جانبازی ما
یعنی که فرزندِ حیدر لب تر کند ذوالفقاریم
✍🏻 #محمدمهدی_خانمحمدی
🏷 #شعر_پایداری | #روز_جانباز
@Shere_Enghelab
@mkomeit
بسم الله الرحمن الرحیم
#ولادت_حضرت_امام_سجاد_علیه_السلام
کیستی ای که چنین بوی علی را داری
روی چشمان خود اَبروی علی را داری
پرده مَنداز کمی مانده تو را سجده کنیم
بسکه در خویش سر و روی علی را داری
در قنوتِ تو رسیدیم و مسلمان گشتیم
واژه واژه اثرِ هویِ علی را داری
بین سجادهی تو عشق نفس میگیرد
شاخهای از گلِ شب بوی علی را داری
هر سرِ موی مرا با تو هزاران کار است*
که تو عطرِ سرِ گیسوی علی را داری
نخ تسبیح تو ما را به خداوند رساند
ای که در قرب هیاهوی علی را داری
کاش یکبار به خیبر بروی تا گویند
چشم بد دور که بازوی علی را داری
ما در این معجزه تصویر علی را دیدم
آمدی و همه تکثیر علی را دیدیم
اِذن اگر بود به شمشیر نشان میدادی
دشت را با دَمِ تکبیر تکان میدادی
اِذن اگر بود علی را به اُحد می دیدند
وقت تفریح به میدان هیجان میدادی
یا حسن میشدی و قلب جمل میلرزید
بر رگِ خشکِ شجاعت ضربان میدادی
اذن اگر بود به هنگامِ علمداریِ خویش
با دَمِ تیغ چه حالی به یلان میدادی
تو بنا نیست بجنگی که ببینند که بر...
...ملکالموت در این معرکه جان میدادی
تا رسد بر تو و تا رَدِ تو را گُم نکند
صبر میکردی و بر مرگ امان میدادی
گرچه تیغی نزدی جامعالاضادِ زمین
درس مَردی و شرافت به جهان میدادی
در مناجاتِ تو شمشیر علی را دیدیم
با تو الطاف نفسگیر علی را دیدیم
من که از خاک خرابات توام بسمالله
سائلِ کوچهی خیراتِ توام بسمالله
که ابوحمزه شوم تا سحرت درک کنم
آمدم بر سرِ میقاتِ توام بسمالله
یا سعید ابن جُبَیرت بشوم داد زنم
جرعه ای تشنهی آیات توام بسمالله
روزیِ مات سعیدا عاش سعیداً با توست
چشم بر زلفِ عنایات توام بسمالله
گرچه پنهان زِ همه خادم حجاج شدی
کعبهای رو به ملاقات توام بسمالله
که مرا اهل سحرهای خداوند کنی
سالها پای مناجات توام بسمالله
مصحف فاطمه را مصحف تو معنی کرد
با صحیفه همه شب مات توام بسمالله
خط به خط پیش تو تعبیر علی را دیدیم
سالها اشکِ سرازیر علی را دیدیم
(حسن لطفی ۴۰۱/۱۲/۰۶)
#مجمع_شعرای_آئینی_کمیت_قزوین
@mkomeit
🔺 بمناسبت اعیاد شعبانیه
غافل مشوید از مقام صلوات
پر نور ترین است کلام صلوات
بر حضرت صاحب الزمان هدیه کنیم
یک حلقه ی گل به انضمام صلوات
#اسماعیل_سکاک
#مجمع_شعرای_آئینی_کمیت_قزوین
@mkomeit
بسم الله الرحمن الرحیم
#سرود_ولادت_امام_سجاد_ع
#به_قلم_علی_تقی_پور
#سبک_تیتراژ_اخبار
#اومده_اونیکه_خیرالعباده
بند✅
اومده اونیکه خیرالعباده
سیدوساجدین آقام سجاده
ملیح و قشنگه صورت ماهش
خدابه آقامون یه هدیه داده
صورت قشنگش
شبیه یاس می مونه
هیبته نگاهش
مثل عباس می مونه
(تهنیت بگید به زهرا)س
بند✅✅
مُهرعشقت آقا خورده به سینه
کتاب صحیفت به دل می شینه
مکارم الاخلاق تو آقا جون
الگوی کامل دل بی کینه
هرکی حاجت داره
صحیفه رو بخونه
شیوه ی درست
زندگی رو بدونه
(تهنیت بگید به زهرا)س
بند✅✅✅
الگوی کامل عبد خدایی
غرق ذات حقو زغیر جدایی
توشب میلاد پر از شکوهت
با دست خالی من میام گدایی
آقا با کربلا
حاجتمو روا کن
شب جمعه منو
راهیه کربلا کن
(تهنیت بگید به زهرا)س
۱۴۰۱/۱۲/۰۶
۱۵:۱۷"
@akarbalaei
@mkomeit
#امام_سجاد علیهالسلام
#غزل
🔹شمشیرِ دعا🔹
سپر ز گریه و شمشیر از دعا دارد
مَلَک به سجدۀ او رشکِ اقتدا دارد
حقوق را چه کسی مثل او ادا کرده؟
نماز را چه کسی مثل او به پا دارد؟
اگر به مصلحتی چند روز بیمار است
برای هر چه که درد است او دوا دارد
مدیح حضرت سجاد هر چه بنویسند
قسم به شعر فرزدق، هنوز جا دارد
بپرسد از حجرالاسود از ولایت او
هر آن کسی که به سجاد، شک روا دارد
علیست اسم و علی رسم او، بپرس از شب
که زخم شانۀ او ریشه در کجا دارد؟
بپرس کوچه به کوچه کدام شبگرد است
که سفرههای یتیمان از او غذا دارد..
فدای آن لب خشکی که لحظۀ افطار
به اشک، روضۀ عطشان کربلا دارد
رسول کربوبلا، وارث حسین چه گفت؟
که بعد خطبۀ او دشمنش عزا دارد
📝 #سعید_تاجمحمدی
🌐 shereheyat.ir/node/5448
✅ @ShereHeyat
✅ @mkomeit
💠 نشیب و فراز
نشیب دست من است و فرازهای دعایت
مرا به قله ببر باز پا به پای دعایت
دوباره می پرم از خاک تا حوالی افلاک
کبوترانه مرا می برد هوای دعایت
خداشناسی من خوب نیست حضرت سجاد
مرا ببر به تماشای ربنای دعایت
شبیه رود می افتم به راه ، ایست ندارم
چقدر سعی به من می دهد ، صفای دعایت
صحیفه پنجره ای باز کرده است به رویم
گل امید به من می دهد خدای دعایت !
چه معجزه ست که اینگونه ناپدید نموده
گناههای مرا، اشک ، لابلای دعایت ؟
نبوده است فقط باب حاجت دل خسته
نشاط داده به ما عطر دلگشای دعایت
ز نغمه های زمینی ملول می شود آدم
چقدر شور به ما می دهد نوای دعایت
تمام می شود این شعر ، می رسیم به نقطه.
نمی رسیم ولیکن به انتهای دعایت...
#سید_محمد_حسین_ابوترابی
#مجمع_شعرای_آئینی_کمیت_قزوین
@mkomeit
🌷 تقدیم به شهید آتشنشان رضا دارابی
عاقبت ققنوس از خاکسترش پرواز کرد
باز شد در حادثه بال و پرش، پرواز کرد
آخرین مأموریت رنگ عروجی سرخ داشت
شیرمردی بعد رزم آخرش پرواز کرد
روح پاک و خستۀ او عاشق پرواز بود
عاقبت از تنگنای پیکرش پرواز کرد
در دل آتش همیشه داشت یا زهرا به لب
عاقبت یک روز مثل مادرش پرواز کرد
حالتش مثل بسیجیها، زمان حمله بود
با لب خشکیده و چشم ترش پرواز کرد
شد گلستان بار دیگر، آتشی بر عاشقی
تا بهشت وصل حق از سنگرش پرواز کرد
هرکسی پرواز را باور کند پر میزند
مثل او که با تمام باورش پرواز کرد
خوش به حال هرکه در راه شهادت، عاقبت
لطف بی پایان حق شد یاورش، پرواز کرد
✍🏻 #احمد_رفیعی_وردنجانی
🏷 #شهدای_آتشنشان | #شهید_رضا_دارابی
@Shere_Enghelab
@mkomeit
بمناسبت اعیاد شعبانیه و همزمان با ولادت امام سجاد علیه السلام #اسماعیل_سکاک شاعر آیینی استان قزوین درجشنواره صحیفه سجادیه که به همت معاونت فرهنگی دانشجویی دانشگاه آزاد اسلامی در بندر عباس برگزار شد در بخش آزاد حائز رتبه چهارم و به عنوان یکی از آثار برگزیده این جشنواره معرفی گردید.
مجمع شعرای آئینی کمیت قزوین ضمن تبریک به این شاعر گرامی و انقلابی استان،توفیقات روزافزون همه ی شاعران و هنرمندان استان بالاخص جناب آقای سکاک را از خداوند متعال خواهان می باشد.
#مجمع_شعرای_آئینی_کمیت_قزوین
@mkomeit
🔺دعاهای صحیفه
پیری که دعا از نفسش وام گرفته ست
بی واسطه از دست خدا جام گرفته ست
با زمزمه ی ناب دعاهای صحیفه
دل داده به معبود و دلارام گرفته ست
جز وحی نبودهاست مناجات ائمه
از ذات خدا بنده اش الهام گرفته است
او شافی هر منتظر درد کشیده ست
بیمار اسیران به خطا ، نام گرفته ست
با آنکه دلش را ستم کرببلا سوخت
در سینه عزای سفر شام گرفته است
در رنج و بلا بود پس از واقعه ، اما
آسودگی از گردش ایام گرفته است
#اسماعیل_سکاک
#مجمع_شعرای_آئینی_کمیت_قزوین
@mkomeit
🔻#اطلاعیه | شب شعر ایثار
🔹در راستای هفتمین کنگره بین الملی شعر ایثار
🔹با حضور شاعران ملی و بین المللی
🔹زمان: سه شنبه نهم اسفندماه ۱۴۰۱
🔹زمان: از ساعت ۱۸:۳۰ الی ۲۰:۳۰
🔹مکان: سالن اجتماعات اداره کل بنیاد شهید و امور ایثارگران استان قزوین
#مجمع_شعرای_آئینی_کمیت_قزوین
@mkomeit
May 11