eitaa logo
پرویزن
525 دنبال‌کننده
237 عکس
22 ویدیو
82 فایل
آن‌که غربال به دست است از عقب کاروان می‌آید نقد و یادداشت‌های ادبی (محمد مرادی)
مشاهده در ایتا
دانلود
پرویزن
"پرویزن: اشعار، نقدها و یادداشت‌های محمد مرادی" آن‌که غربال به‌دست است، از عقب کاروان می‌آید. #شعر
با سلام بر دوستان عزیز شاعر و منتقد و استاد دانشگاه عزیزانی که نشانی کانال حقیر را در کانال خود اشتراک‌گذاری می‌کنند، اطلاع دهند و نشانی کانال خود را برای اطلاع‌رسانی، برای من ارسال کنند. با احترام محمد مرادی
هدایت شده از پرویزن
یا هو یلدا سلام! یلدا سلام! و آمدنت خوش! یلدای سرد و تیره‌ی بی‌پایان یلدایِ داغ‌های نمایان یلدایِ گاه، دورِهمی، خندان * یلدا! یلدا! یلدا سلام! یلدای هندوانه و شیرینی یلدای فال حافظ یلدای شاهنامه و کف‌بینی یلدای بازی و هوس و آجیل یلدای پرستاره‌ی تزیینی ... یلدای برف و سرما یلدای سیب سرخ و انار و یخ یلدای کو؟ کجاست؟_ آن روزهای کرسی و گرما * یلدا سلام و آمدنت خوش! هرچند شهر ما چندی است مهمان شامِ ممتدِ یلداست و قرن‌هاست که ننه‌سرما اینجاست * یلدا سلام! یلدای شام آخرِ زایش یلدایِ " پس کجاست گشایش؟" ای شامِ آفتاب و مسیح و صلح ای وقت آرزو و نیایش! یلدای صد گروه: تحمّل آن‌سمت یک‌گروه: تجمل پس تا به‌کی دروغ و نمایش؟ * در چشم‌های من یلدا پرنده‌ای است که می‌خواند بر شاخه‌های خیس زمستان یلدا زن شکسته‌ی غمگینی است در چارراهِ پول‌پرستان یلدا گرسنه‌ای است که می‌نالد در خلوت دلار به‌دستان * این سو: یلدای باستانی محبوب یلدای شادِ تا به ابد مطلوب یلدای یک کُرور "ژنِ خوب" آن سو: یلدای سخت‌جانی و شب‌کاری یلدای رنج‌خواری و دشواری یلدای درد و حسرت یلدای بی‌پناهی و بیماری ... یلدای "هِی زدن به درِ بسته" یلدای بی‌ترانه‌ی بی‌پسته یلدای نان خشک یلدای قبض برق یلدای مالیات نمی‌دانی از کجا یلدای قسط بانک یلدای " هر چقدر بپرسی می‌گویمت که باز ندارم" یلدای "دردهای دلم را این روزها به کی بنگارم؟" یلدای باز، مدرسه و آتش یلدای داغ خون سیاوش یلدای فقر پشت تورم یا شام درد ممتد مردم * آن سمت‌تر ولی یلدا حساب بانکی سرشاری است که آرزوی مردم یک شهر جا می‌شود در آن یلدای میز و نفت یلدای بودجه یلدای جاودانه‌ی خورشیدِ"خاوری‌" یلدای چای "دبش" یلدای پول مفت یلدای بی‌صدا یلدای چرت و قهقهه و خنده در انجماد مجلس شورا یلدای "بَه! چه خوشمزه شلغم در ازدحام این‌همه بلغم" یلدای جز دلار ندیدن یلدای فحش و گمرک یلدای خوردن و ترکیدن * یلدا! یلدا! یلدا سلام و آمدنت خوش! اما با این همه مصیبت طولانی این شام را امید طلوعی هست؟ آیا فردا که شد دلیل شروعی هست؟ https://eitaa.com/mmparvizan
"زمستان" یک...دو...سه...چار...آخر پاییز را بشمار حسرتِ این شام رعب‌انگیز را بشمار چند برگ از سال‌های عمر افتاده است؟ روزهای رفته‌ی یک‌ریز را بشمار مرگ چنگیز است و عمر رفته، نیشابور کشتگان لشکر چنگیز را بشمار صبحگاه ننگ عصیان را تماشا کن عصرگاه خلوتِ پرهیز را بشمار از نفس افتاد این اسبِ لجوجِ پیر شیهه‌های تلخ این شبدیز را بشمار رَستن از تن ابتدای خیزشی تازه است توشه‌_گام روز رستاخیز را بشمار مرده‌ای دیگر تو ای جان ملال‌اندیش لحظه‌های غسل تا تجهیز را بشمار سوز سرما، رمز آغاز زمستان است جوجه‌‌های آخر پاییز را بشمار https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
"تقدیم به او که وزن حیات دو عالم است" ای قطره‌ی گوشه‌ی ابرویت، صدآینه آبروی قمصر ای سوره‌ی مکّی لبخندت، یک‌آیه گل و صدفی: گوهر قرآن لبت همه خوش‌ترتیل، اعجاز سرت هدف تنزیل معراج تو حسرت جبرائیل،  همراز حرای دلت: حیدر یونان: غم فلسفه‌ی خشمت، عرفان: نمِ عاطفه‌ی چشمت مبهوت پیمبری‌ات کسری، مسحور سخنوری‌ات قیصر ابیات مرا بشکن از بن، فع‌لن فَعَلن فَعَلن فع‌لن تقطیع مرا تو دگرگون کن، با وحی‌ات حضرت پیغمبر: * شعری بگو از غم انسان‌ها، ای علّت رحمت دوران‌ها تا پیر دوپاره کند خرقه، تا شیخ به شعله کشد منبر بر خیز و مغازله کن دل را، آیات کریم مزّمل را این روح رمیده‌ی بسمل را، جانی بده از نفسی دیگر برخیز تو ای شرف عالم، ای فخر رسل نبی خاتم شکرانه‌ی این نباء اعظم، قُم صلّ ِ لربّک قُم وَانحَر ای صفوت قلب صفاجویان،  عشق تو علاج سیه‌رویان دیگر چه غم از همه بدگویان، ماشانئُک الا الاَبتر بخشیده خدا به تو زهرا را، صدیقه‌ی مرضیه حورا را این صوت خداست که می‌خواند: انّا اعطیناک الکوثر https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از H03in Key173
https://eitaa.com/ghandeparsi_shiraz لینک کانال محفل شعر قند پارسی شما هم دعوتید... لینک دعوت را برای دوستان خود بفرستید..🌹🌺
هدایت شده از پرویزن
"یادی از رودکی/ به بهانه‌ی چهارم دی و انتساب آن به پدر شعر فارسی" اگر در نظري كلي اشعار رودكي(ف.۳۲۹) را از زاویه‌ی انواع ادبي واكاوي كنيم، خواهيم ديد كه وصف و اندرز و مدح‌هاي ساده (غير اغراقي و باورپذير) و تغزل ومرثيه و شكوه و داستان‌هاي منظوم و در كنار آن خمریه، زيرشاخه‌هاي اصلي شعر رودكي را تشكيل مي‌دهد. رودكي همان‌گونه كه ويژگي ديگر شاعران اين دوره نيز هست، به خردورزي و عقل‌گرايي در اشعارش توجهي ويژه دارد و چون اين جهان را گذرا و فاني مي‌داند، مخاطب را به بهره‌گيري از لذت حيات تا پيش از رسيدن زمان مرگ دعوت مي‌كند و مي‌كوشد با استمداد از آموخته‌هاي ايراني و اسلامي، اين مفهوم را به نحوی نیکو به مخاطب منتقل کند. نگاه رودكي را به جهان، مي‌توان از سويي مقدمه‌ي دیدگاه دهري و دم‌غنیمت‌شمار خيام دانست؛‌ و از سویی دیگر مقدمه‌ای بر خردگرايي شاعراني چون ناصرخسرو به شمار آورد؛ شايد همين تفاوت نگرش رودكي به جهان در مقايسه با خيام و وجه نيمه‏‌مذهبي شعر او باشد که او را با دیگر شاعران بزرگ کهن متمایز کرده است: مهتران جهان همه مردند مرگ را سر همه فرو کردند (رودكي، 498:1341) نگاه اندرزي و اخلاقي رودكي و هم‌چنين ديدگاه خاصي كه درباره‌ي جهان دارد، يكي از زمينه‌هاي روي آوردن او را به مفاهيم و اشارات ديني و حكمي فراهم ساخته است. انديشه‌ي اندرزمدار او را به‏‌وضوح در رعايت زمينه‌هاي معتدل مدح‌ها مي‌بينيم. او هم‌چنين در توجهي كه به نظم حكايت‌هاي اخلاقي به¬‌ويژه در «كليله و دمنه»‌ دارد، اين تمايل را آشکارا نشان داده است. رودكي خلاف ديگر شاعران عصر ساماني كه هجو را يكي از ويژگي‌هاي سبكي در اشعار خود می‌دانند، ‌به اين نوع ادبي بي‌توجه بوده است (دست کم بر اساس ابیات باقی مانده) و اين نكته نيز با زمينه‌هاي اخلاقي و شايد ديني در شعر او سازگار است. اخلاقي بودن او به اندازه‌اي واضح است كه شاعران خردگرا و عرفان‌مدار بيش از ديگران از مفاهيم اشعار او بهره برده‌اند و تاثير شعر او را در سده‌هاي بعد بر اشعار فردوسي،‌كسايي، ناصر خسرو،‌ سنايي،‌ سعدي و مولوي مي‌بينيم. حتي ناصرخسرو كه با شاعران مداح ميانه‏‌ای ندارد، شايد به سبب همين پيوند اخلاقي و خردمندانه، از او به نيكي ياد مي‌كند و او را شاعر روشن‌بين مي‌خواند: اشعار پند و زهد بسي گفته است اين تيره‌چشم شاعر روشن‌بين (ناصر خسرو،‌90:1368) احتمالا گرايش نزديك به شيعيان اسماعيلي يكي از زمينه‌هاي بهره‌گيري رودكي از مفاهيم ديني را فراهم ساخته و اين نكته را در برخی از ابيات منسوب به او مي‌توان ديد. گويي در دیوان رودكي پيش از دوران تعصب‌هاي ديني، آن‌قدر ابيات شيعي و ديني بوده كه ناصرخسرو او را شاعري منقب‌گو دانسته و با حسّان مقایسه کرده است: جان را ز بهر مدحت آل رسول گه رودكي و گاهي حسّان كنم (همان:372) https://eitaa.com/mmparvizan
"چند رباعی از مسیح کاشی به بهانه‌ی میلاد مسیح" دور از تو می نشاط در جامم نیست جز تلخی جام هجر در کامم نیست گفتی که به هجر خویش رامت کردم رامم کردی چنانکه آرامم نیست * مردُم که ز یکدگر جگرریش‌ترند جمعی پس‌تر، جماعتی پیش‌ترند در غربت مرگ بیم تنهایی نیست یاران عزیز آن‌طرف بیش‌ترند * ای دل من و تو عجب نوایی داریم با گمراهی، رهی به جایی داریم هرچند که ناخوشی کند دهر به ما خوش باش که ما نیز خدایی داریم * آنان‌که ز عشق خود خرابم کردند گفتند فسانه تا به خوابم کردند از زندگی، العطش‌زنان، می‌رفتم سیراب ز چشمه‌ی سرابم کردند دیوان مسیح، نسخه‌ی شماره‌ی ۷۷۶۲ دانشگاه تهران https://eitaa.com/mmparvizan
"مسیح(ع) و شاعران نخستین پارسی" عيساي مسيح(ع)، چهارمين نام ديني پرحضور در مجموع شعر ساماني است. اگر حكايتي را كه در ديوان رودكي با او پيوند دارد از آن شاعر بدانيم، قديم‌ترين اشاره‏ي موجود از او در شعر فارسي،‌ تلميح به داستان عيسي و ديدن كشته‏اي بر سر راه است، حكايتي كه در دوره‏هاي بعد و دیگر نسخ به ناصرخسرو و دیگران انتساب يافته است: عیسی به رهی دید یکی کشته فتاده حیران شد و بگرفت به دندان سرِ انگشت گفتا که که چرا؟ کشتی تا کشته شدی زار تا باز که او را بکشد آن‌که تورا کشت (دیوان، ص ۴۹۴) به هرحال پيشينه‏ي تلميح به عيسي در شعر فارسي متاخر از زمان رودكي هم نيست؛‌ چنان كه رابعه‌ی كعب در وصف بهار و طبيعت، جان‏بخشي باد را به دم عيسي مانند كرده است. در اشعار ابوالعباس ربنجني ديگر شاعر اين عصر هم سخن از «عيسي» نامي رفته كه بعيد نيست مراد از آن مسيح نباشد. در شعر شاعران اواخر قرن چهارم، كسايي در توصيف‏هايش از طبيعت، نسيم نيمه‏شبان بهاري را به جبرئيل مانند كرده كه دختران درختان خشك را چون مريم بارور مي‏سازد: به نوبهار، جهان تازه گشت و خرم گشت درخت سبز، علَم گشت و خک معلَم گشت نسیم نیم‌شبان جبرئیل گشت مگر که بیخ و شاخ درختان خشک مریم گشت (دیوان، ص ۷۷) او همچنين در شعري انتقادي، از احترام ترسايان به «سمّ‌خر مسيحا» سخن مي گويد. خسروي سرخسي (ف.383) مداح شمس المعالي هم در وصف بهار ابر را مسيح حيات‏بخش و بلبل را انجيل‏خوان وصف كرده؛ او هم‏چنين زير لب معشوق مسيح را پنهان مي‏داند و به اين شيوه حيات‏بخشي عيسي را به عنوان اصلي‏ترين مضمون رايج در اشارات اين دوره مطرح كرده است. كمال عزي ديگر شاعر اواخر قرن چهارم، در مدح به سخن گفتن مسيح در گهواره گريز زده و مخلد گرگاني هم در قطعه‌اي كه پس از او به نام عنصري و عسجدي و مجلدي(شاید مخلدی) و شاه علي ابورجاي غزنوي و سنايي ثبت شده، رگ‏زن ممدوح را به مسيح مانند كرده است. جدا از اشعار غنايي، در شاهنامه‌ي فردوسي هم مسيح از شخصيت‌هاي ديني نسبتا حاضر است كه حكيم در داستان اسكندر و پس از او شاپور و قباد، بارها به نام این پیامبر تلميح كرده است. از عيسي در دوره‏ي ساماني و حتي غزنويان محمودي، ‌بيش‌تر با لقب مسيح ياد شده و از دوره‌ي سلجوقي غلبه‏ی نام عيسي را بر مسيح، در ابیات مي‌توان ديد. (پرویزن: اشعار، نقدها و یادداشت‌های محمد مرادی) https://eitaa.com/mmparvizan