"مسیح صبا: به بهانهی میلاد عیسی (ع) "
عيساي مسيح، یکی از مهمترین پیامبران الهی است که از دیرباز در شعر فارسی حضور یافته و مضامین مربوط به زندگی و معجزاتش، در وصفها و مضمونآفرینیها، بازنمود داشته است. آن حضرت(ع)، چهارمين نام ديني پر تکرار در مجموع شعر عصر ساماني است.
اگر حكايتي را كه در ديوان رودكي با او پيوند دارد، از آنِ شاعر بدانيم، قديمترين اشاره در شعر فارسي، تلميح به داستان عيسي و ديدن كشتهاي بر سر راه است؛ حكايتي كه در دورههاي بعد به ناصرخسرو انتساب يافته است:
عیسی به رهی دید یکی کشته فتاده
حیران شد و بگرفت به دندان سرِ انگشت
گفتا که چرا کشتی تا کشته شدی باز؟
تا باز که اورا بکشد آنکه تورا کشت؟(رودکی، ۱۳۴۱: ۴۹۴)
پيشينهي تلميح به عيسي در شعر فارسي متاخر از زمان رودكي نيست؛ چنانكه رابعهی كعب در وصف بهار و طبيعت، جانبخشي باد را به دم عيسي مانند كرده است:
مثال چشم آدم شد مگر ابر؟
دلیل لطف عیسی شد مگر باد؟(مدبری، ۱۳۷۰: ۷۷)
خسروی سرخسی هم ابر بهاری را چون مسیح، حیاتبخش تصویر کرده است:
مرده است زمی ابر بر او دست مسیحا
بیمار جهان باد صبا داروی بیمار
تا ابر، مسیحا شد و بلبل همه انجیل
بر خوانَد بر کوه پدید آید زنار
(همان، ۱۷۶)
در شعر شاعران اواخر قرن چهارم، كسايي در توصيفهايش از طبيعت، نسيم نيمهشبان بهاري را به جبرئيل مانند كرده كه دختر درختان خشك را چون مريم بارور ساخته است:
نسیم نیمشبان جبرئیل گشت مگر
که بیخ و شاخ درختان خشک مریم گشت
(کسایی، ۱۳۶۷: ۷۷)
او همچنين در شعري انتقادي، از احترام ترسايان به «سمّخر مسيحا» سخن مي گويد؛ مضمونی که در دورههای بعد، اغلب در شعر عرفانی انعکاس یافته است.
كمال عزي، ديگر شاعر اواخر قرن چهارم، در مدح، به سخنگفتن مسيح در گهواره گريز زده و مخلّد گرگاني هم در قطعهاي كه پس از او به نام عنصري و عسجدي و مجلّدي و شاه علي ابورجاي غزنوي و سنايي ثبت شده، رگزن ممدوح را به مسيح مانند كرده است.
جدا از اشعار غنايي، در شاهنامهي فردوسي هم مسيح از شخصيتهاي ديني نسبتا پرکاربرد است كه حكيم در داستان اسكندر و پس از او شاپور و قباد، بارها به نام او تلميح كرده است.
از عيسي در دورهي ساماني و حتي غزنويان محمودي، بيشتر با لقب مسيح ياد شده و از دورهي سلجوقي غلبهی نام عيسي را در وصفها و تلمیحها ميتوان ديد.
#شعر_دینی
#مسیح
https://eitaa.com/mmparvizan
"مسیح(ع) و شاعران نخستین پارسی"
عيساي مسيح(ع)، چهارمين نام ديني پرحضور در مجموع شعر ساماني است. اگر حكايتي را كه در ديوان رودكي با او پيوند دارد از آن شاعر بدانيم، قديمترين اشارهي موجود از او در شعر فارسي، تلميح به داستان عيسي و ديدن كشتهاي بر سر راه است، حكايتي كه در دورههاي بعد و دیگر نسخ به ناصرخسرو و دیگران انتساب يافته است:
عیسی به رهی دید یکی کشته فتاده
حیران شد و بگرفت به دندان سرِ انگشت
گفتا که که چرا؟ کشتی تا کشته شدی زار
تا باز که او را بکشد آنکه تورا کشت
(دیوان، ص ۴۹۴)
به هرحال پيشينهي تلميح به عيسي در شعر فارسي متاخر از زمان رودكي هم نيست؛ چنان كه رابعهی كعب در وصف بهار و طبيعت، جانبخشي باد را به دم عيسي مانند كرده است. در اشعار ابوالعباس ربنجني ديگر شاعر اين عصر هم سخن از «عيسي» نامي رفته كه بعيد نيست مراد از آن مسيح نباشد.
در شعر شاعران اواخر قرن چهارم، كسايي در توصيفهايش از طبيعت، نسيم نيمهشبان بهاري را به جبرئيل مانند كرده كه دختران درختان خشك را چون مريم بارور ميسازد:
به نوبهار، جهان تازه گشت و خرم گشت
درخت سبز، علَم گشت و خک معلَم گشت
نسیم نیمشبان جبرئیل گشت مگر
که بیخ و شاخ درختان خشک مریم گشت
(دیوان، ص ۷۷)
او همچنين در شعري انتقادي، از احترام ترسايان به «سمّخر مسيحا» سخن مي گويد.
خسروي سرخسي (ف.383) مداح شمس المعالي هم در وصف بهار ابر را مسيح حياتبخش و بلبل را انجيلخوان وصف كرده؛ او همچنين زير لب معشوق مسيح را پنهان ميداند و به اين شيوه حياتبخشي عيسي را به عنوان اصليترين مضمون رايج در اشارات اين دوره مطرح كرده است.
كمال عزي ديگر شاعر اواخر قرن چهارم، در مدح به سخن گفتن مسيح در گهواره گريز زده و مخلد گرگاني هم در قطعهاي كه پس از او به نام عنصري و عسجدي و مجلدي(شاید مخلدی) و شاه علي ابورجاي غزنوي و سنايي ثبت شده، رگزن ممدوح را به مسيح مانند كرده است.
جدا از اشعار غنايي، در شاهنامهي فردوسي هم مسيح از شخصيتهاي ديني نسبتا حاضر است كه حكيم در داستان اسكندر و پس از او شاپور و قباد، بارها به نام این پیامبر تلميح كرده است.
از عيسي در دورهي ساماني و حتي غزنويان محمودي، بيشتر با لقب مسيح ياد شده و از دورهي سلجوقي غلبهی نام عيسي را بر مسيح، در ابیات ميتوان ديد.
#عيسي
#مسیح
#تلمیحات_دینی
#شعر_خراسانی
#محمد_مرادی
(پرویزن: اشعار، نقدها و یادداشتهای محمد مرادی)
https://eitaa.com/mmparvizan
"حواری"
تمام هستی دنیاست، چشمت
پر از بیتابی دریاست، چشمت
غمِ پیغمبر آخرزمان است
مگر انجیلِ برناباست، چشمت؟
#مسیح
#انجیل_برنابا
#دوبیتی
#این_من_پنهان
#محمد_مرادی
https://eitaa.com/mmparvizan
«مسیح(ع) در شعر عصر غزنوی»
عيسي در شعر دوران غزنوي در حدود شش درصد از اشارات ديني حضور دارد و پنجمين نام پركاربرد دینی در مجموع اشعار است؛ با اين تفاوت كه در شعر ساماني تصویر او را معمولا در وصف و تغزل و در اين دوره در مدح ميبينيم.
از نوآوريهاي عنصري در رباعياي عاشقانه، آوردن صفت «پيمبر بدون پدر» در معرفي مسيح است؛ هرچند تلقی عنصری از این ترکیب برای مسیح، غیرمحترمانه نیست. عنصري در جواب غضائري رازي و در خلال مدح محمود هم؛ به سخن غاليان مسيحي دربارهي اين پيمبر اشاره دارد؛ مفهومي كه همزمان با او در شعر غضائري كاربرد يافته، جز اينها در شعري از منشوري سمرقندي پيوند مسيح و فلك خورشيد را ميتوان ديد.
از ويژگيهاي شعر مدحي اين دوره در قصايد عنصري و فرخي، تقارن مسيح و كليم است. در تلميحات منفرد فرخي هم سخاي ممدوح چون دم عيسي حياتبخش وصف شده است. نقطهي عطف حضور مسيح در شعر فارسي تا عصر غزنوي، در شعر منوچهري شكل ميگيرد؛ او مسيح را بهعنوان اصليترين شخصيت ديني در وصفهايش به كار گرفته و بيش از همه در وصف آيين شراب انداختن و آبستن شدن دختران رَز، به ماجراي عيسي و بارداري مريم تلميح ميكند؛ البته به نظر ميرسد توصيفهاي او برآمده از شیوهی اشارات دوران ساماني باشد.
منوچهري همچنين بردار كشيدن عيسي را با آويختن خوشههاي انگور مانند، و بهار را به مريم و مرغان آن را به عيسي و سخن گفتنش در گاهواره تشبيه کرده است. در وصف گلها نيز به داستان عيسي و مريم تلميح كرده و از عروج عيسي به آسمان سخن گفته است. در اشعار منسوب به ابوسعيد هم علاوه بر اشاره به نفس عيسوي، براي نخستين بار ورود مفهوم سوزن عيسي را به عنوان نماد تعلقات اين جهاني در اشعار عرفاني ميتوان ديد.
#شعر_دینی
#محمد_مرادی
#مسیح
https://eitaa.com/mmparvizan