"روز ادب فارسی یا روز بیادبی فارسیان"
شاید برخی از مخاطبان از انتخاب این عنوان دلگیر شوند؛ اما گاه باید تلخی زهر انتقاد را به جان خرید و این شوکران جانسوز را سر کشید. امروز درست یا خطا روز شعر و ادب فارسی بود؛ روزی یادآور فرهنگی دیرپا که نشانههای هنر و عرفان و شعرش، قرنها اقصینقاط جهان را در نوردیده و به قول حافظ طوطیان هند از قند پارسیاش شکّرشکن شدهاند و ساکنان هفتکشورش، در زمانی نه چندان دیر بیمقالات سعدی انجمنگردانی نکردهاند و شهرت "هنر نزد ایرانیان" است از شاهنامهاش به افلاک رفته و رستموار، اسفندیار چرخ را به تیرگز چشم فروبسته است. دیار رازی و بوریحان و بوعلی و عطار و نظامی و قطبالدین شیرازی و مولوی و ملاصدرا و هزاراران بزرگ دیگر که هنوز قلبمان به عشقش میتپد.
حال در خمیازهی رویای گذشته و گرم از پوستین کهنهی تمدن ایرانی و در میان هیاهوهای رنگارنگ رسانهها و نارسانهها، باید به دریچهی عکسها و تصاویر چشمبدوزیم و برادران و هموطنانمان را ببینیم که از صخرههای رو به پوچی بالا میروند و دنبال اتوبوس میهمانِ پرتغالی هاج و واج میدوند، به این امید که بازیکنی مشهور، در دوران افولش، به تمسخر یا ترحم به آنان پوزخندی هدیه کند یا شکوه فراموششدهشان را به تماشا بنشیند.
در کجای جادهی این جهان ماندهایم نمیدانم؛ اما به قول حافظ یا باید از این مسیر رو به تباهی بهراسی و بگویی "از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود/ زنهار از این بیابان ..." یا دست روی دست بگذاری و در تنهایی و بییاری لببهدندان بگزی که
شهرِ یاران بود و خاک مهربانان این دیار
مهربانی کی سر آمد؟ شهریاران را چه شد؟
#محمد_مرادی
#انگشت_اتهام
#روز_ادب_فارسی
@drmomoradi
https://eitaa.com/mmparvizan