"بابا نوئل"
فرض کنیم
بابا نوئلی در کار باشد
گیریم
کولهپشتی هم دارد؛
با سورتمه و گوزن
و کادوهای جورواجور
برای سال نو؛
و گیریم برف هم بیاید؛
عید هم از راه برسد
ولی باز به نفع بچهپولدارهاست
و زنان انگلیسی که به طور متوسط
بیست و سه جفت کفش دارند
برای هر جفت: یک هدیه
*
حالا
کودکان گرسنهی عراق
دختران بیمادر افغانستان و فلسطین هم
میتوانند به دمپاییهاشان دل خوش کنند
اما
زغال_سیاههای آفریقا
با کفشهای نداشتهشان
چطور میتوانند منتظر هدیهی سال نو باشند؟
*
بابا نوئل سیاهها
گوزن و سورتمهاش را فروخته
برای بچهها نان بخرد
تا پای پیاده بیاید
از عید خبری نیست
تازه
آنوقت خودش هم کفش ندارد
#تو_بودی_و_خورشید_نبود
#محمد_مرادی
#فصل_پنجم
#کریسمس
https://eitaa.com/mmparvizan
"قربانی"
سالها دردِ بیگمان خوردیم
روزها بغضِ ناگهان خوردیم
سایهها آمدند و ما ناچار
گوشهای رنج جاودان خوردیم
حرفها در تهِ گلومان بَست
خار دیدیم و استخوان خوردیم
غممان را دو رودِ درد گریست
بسکه غمهای بینشان خوردیم
بسکه ما داغ بیگمان دیدیم
بسکه ما زخم بیامان خوردیم
زهر در کاممان شکفت و مدام
جای پازهر، شوکران خوردیم
سهمِ ما چیست؟ ضربههایی که
از رفیقان مهربان خوردیم؛
تیغهایی که پشت سر دیدیم
تیرهایی که بیکمان خوردیم
یوسفانیم محو تهمت گرگ
که فریبِ برادران خوردیم
هرچه دیدیم از نَفَس دیدیم
هرچه خوردیم از زبان خوردیم
*
سایهها آمدند تیغ به دست
هی تپیدیم و هی زمان خوردیم
تیغها آمدند تا به گلو
غوطه در خشکی دهان خوردیم
گوسپندانه در مراتع مرگ
صدبغل زخم خونفشان خوردیم
*
تیغ طی کرد حجم حنجره را
و فقط ذرهای تکان خوردیم
#غزل
#تو_بودی_و_خورشید_نبود
#فصل_پنجم
#محمد_مرادی
https://eitaa.com/mmparvizan