eitaa logo
پرویزن
525 دنبال‌کننده
297 عکس
34 ویدیو
104 فایل
آن‌که غربال به دست است از عقب کاروان می‌آید نقد و یادداشت‌های ادبی (محمد مرادی، دانشگاه شیراز)
مشاهده در ایتا
دانلود
"شعری از فصیح‌الزمان رضوانی" سیدمحمد فسایی شیرازی (۱۲۴۰ تا ۱۳۳۴ ش) متخلص به رضوانی، از شاخص‌ترین غزلسرایان بازگشتی فارس، در اواخر دوران قاجار و عصر پهلوی اول است. دیوان رضوانی، در سال ۱۳۶۳ به همت سید هادی حائری منتشر شده و در آن اغلب اشعار او گردآوری شده است. یکی از بسترهای بازنمود اشعار فصیحی، سنگ قبرهای موجود در مقابر شیراز است. بر سنگ مقبره‌ی مربوط به نصیرالملک ثانی واقع در بقعه‌ی علی‌بن حمزه (بخش آرامگاه خاندان محلاتی)، غزلی با تخلص رضوانی حک شده که در دیوان چاپی او نیست و با توجه به ماده تاریخ پایان شعر "بین نصیرالملک فرمود از ارم منزل بمینو"، در سال ۱۳۴۷ ه.ق سروده شده است. توجه به تناسب‌های لفظی و معنوی، از ویژگی‌های اصلی این مرگ‌سروده‌ی ۱۴ بیتی است: "مرگ" بشکند سرپنجه‌ی دورانت آخر دست و بازو گر هزارت زور در بازوست یا زر در ترازو رنجه گر خواهی نگردد پنجه‌ات از دست دوران در توانایی ز پا افتادگان را گیر بازو با فلک نتوان نمودن عرض اندام دلیری خارج از امکان بُود با چرخ نیرومند نیرو رستم این زال دستان‌پرور گردون به چنبر اندر این میدان بسی سهراب را بدریده پهلو نیش آن خنجر زند زخمی که هرگز بِه نگردد گر رسد صدگونه مرهم یا هزاران نوشدارو درک مرگ آخر کنی ای خواجه گر از جاه رفعت کوه قافت قلعه باشد آسمانت برج و بارو ای بسا چنگیز کز چنگ حوادث رفته از کف گشته در گیتی هلاک از هیبتش چندین هلاکو ای بسا فرزین کز اسب پیلتن گردد پیاده ای بسا شه در جهان مات از رخ چرخ جفاجو آنکه بینی چندگاهی سوده بر طاق فلک سر چشم تا بر هم زدی بنهاده بر خاک لحد رو... @mmparvizan
"به بهانه‌ی سال‌روز شهادت علی‌بن‌حمزه علیه‌السلام" مزار علی‌بن‌حمزه(ع/ شهیدشده در ۲۳ محرم ۲۲۰)، از دیرباز در میان شیرازیان مشهور بوده، تا آنجا که طبق برخی روایت‌ها، تاریخ بنای مرقد ايشان به دوران آل‌بویه باز می‌گردد و در کتاب‌های تاریخی و مزارات شیراز نيز، بارها به اهمیت آن اشاره شده است. با این‌حال در شعر فارسی، پیش از دوران صفوی اشاره‌ای به آن حضرت(ع) نمی‌توان دید، هرچند در میان عامه، روایتی درباره‌ی زیارت حافظ از مقبره‌ی ایشان ساخته شده و به بیت "سرِ آن کشته بنازم که پس از کشته‌‌‌شدن/ سر خود گیرد و اندر پی قاتل برود" مستند شده است؛ حال آنکه این بیت برگرفته از غزلی منتسب به شاطرعباس صبوحی است و تاریخ سرایش این شعر و زمان خلق این داستان، بسیار متاخر از زمان حافظ بوده است. قدیم‌ترین شعر در دست درباره‌‌ی حرم آن حضرت، ترکیب‌بندی از اهلی شیرازی(۸۵۸_۹۴۰) است که از منظر تاریخ شیراز و ادبیات شیعی، اهمیت دارد: صاحب‌دلان که بندگی مقبلی کنند در یوزه‌ی کرم ز توانگردلی کنند رو سوی مستی از سر هشیاری آورند دیوانگی ز سلسله‌ی عاقلی کنند... با رهروان ز خضر و مسیحا روند پیش با عاقلان ره سخن از غافلی کنند جویای گنج لیک نه از راه نیستی تحصیل کیمیا نه ز بی‌حاصلی کنند شاهان ملک خاک زمین تکیه‌گاهشان بر ملک و جاه تکیه نه از جاهلی کنند چون ماه نو به صیقل یک‌گوشه‌ی نظر آیینه‌ی سیاه‌دلان منجلی کنند پیران پارسا به حدیثی کنند مست رندان مست را به نگاهی ولی کنند جان در سر محمد و اولاد او دهند سر در سر محبت آل علی کنند بر آستان میرعلی حمزه سر نهند پای شرف ز عرش برین پیش‌تر نهند آن قبله‌ی فلک که ملک چاکرش بُوَد صد همچو کعبه حلقه‌به‌گوش درش بود شاه شهید میرعلی حمزه آن‌شهی کز خون خود قبای شهی در برش بود فرّ هما گدای در او چه می‌کند چون سایه‌ی سعادت او بر سرش بود خاری که سر زند ز گلستان روضه‌اش نخلی شود که میوه‌ی دل‌ها برش بود تن در هوس که خاک در او شود به‌جان جان در هوای روضه‌ی جان‌پرورش بود بر عرش می‌رسد به درش هر که می‌رسد آنجا کسی که می‌رسد این باورش بود روز سماع و وقفه‌ی این روضه‌ی چو خلد خیل ملک نظارگی منظرش بود آن‌را که داغ حسرت این روضه بر دل‌است دوزخ شراری از دل پر اخگرش بود هر کس که از سفال سگش آب می‌خورد بادا حرام اگر طلب کوثرش بود خاک درش چو آب بقا روح‌پرورست منت‌پذیر خاک درش آب کوثرست شهزاده‌ای که میرعلی حمزه نام اوست جبریل اگر به عرش پرد، مرغ بام اوست در وصف او مگو که سپهرش مقام شد گو: پایه‌ی سپهر بلند از مقام اوست هر کاو شنیدی بوی شمیمی ز مشهدش تا صبح حشر نکهت جان در مشام اوست رضوان سلام کرد چو آن بارگاه دید کرد از صفا خیال که دارالسلام اوست هر کور بهر کام‌دلی سوی او رود آن کعبه‌ی مراد دهد هرچه کام اوست روح‌الامین که منهی دین پیمبرست گوش و دلش همیشه به حرف و پیام اوست خاص از پی نثار درش نقد جان رواست وین جان که با من است هم از لطف عام اوست تنها نه صید گیسوی مشکین او منم هر جا که هست مرغ دلی صید دام اوست جایی که ساقی کرمش شد حیات‌بخش خضر و مسیح، تشنه‌لب درد جام اوست از حلقه‌ی حرم اگرم دست کوته است چشمم چو حلقه بر در بیت‌الحرام اوست دارم به قبله‌ی در او روی بر زمین رویم ز قبله گردد اگر نیست این‌چنین آنان که پای قدر بر افلاک بر نهند بر آستان میرعلی حمزه سر نهند زان واجب‌ست خیل ملک‌را سجود خاک تا چهره‌ی نیاز برین خاک در نهند درویش این درند به دریوزه‌ی قبول آنان که پای بر سر صد گنج زر نهند... در روضه‌اش نه حدّ ملایک بود گذر گر پا نهند پا ز حد خود به‌در نهند خواهم به دیده خار رهش رفتن از مژه گر جای خار در ره من نیشتر نهند از گریه، خون دیده بر این آستانه ریخت چندان‌که خلق پای به خون جگر نهند هر ذره خاک مردم چشمی از این در است کز مردمی به چشم خود اهل نظر نهند اهل صفا که کعبه ایشان همی در است ز این در به سعی کعبه چه رو در سفر نهند هر حاجتی که هست درین کعبه چون رواست حاجت به کعبه چیست چه حاجت به سعی ماست؟ ای کعبه‌ی سعادت و ای قبله‌ی شرف پاکیزه‌گوهر صدف شحنه‌ی نجف پیش تو ای امام به‌حق چون صف نماز در سجده بسته‌اند ملک صدهزار صف ذات تو گنج‌نامه‌ی سرّ حقیقت است عقل تو ره برد به سر گنج "من عرف..." در روضه‌ی شریف تو خورشید ذره‌وار خواهد که خاک ره شود از غایت شرف مارا چه حد که روی بر این آستان نهیم از حضرت تو گر نرسد بانگ لاتخف سوی در تو آمده‌ام از سر نیاز چون اشک خود دوان به‌سر از غایت شعف آورده‌ایم سوی تو رخسار زرد خویش اشک امید در نظر و نقد جان به‌کف گر نیک و گر بدیم به رحمت قبول کن ما را مکن ز مرحمت خویش برطرف چشم کرم ز لطف تو داریم و کرده‌ایم بر ابر رحمت تو نظر باز چون صدف از حضرت کریم امیدست هر کسش اهلی اگر قبول تو دارد همین بسش https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
"به بهانه‌ی سال‌روز شهادت علی‌بن‌حمزه علیه‌السلام" مزار علی‌بن‌حمزه(ع/ شهیدشده در ۲۳ محرم ۲۲۰)، از دیرباز در میان شیرازیان مشهور بوده، تا آنجا که طبق برخی روایت‌ها، تاریخ بنای مرقد ايشان به دوران آل‌بویه باز می‌گردد و در کتاب‌های تاریخی و مزارات شیراز نيز، بارها به اهمیت آن اشاره شده است. با این‌حال در شعر فارسی، پیش از دوران صفوی اشاره‌ای به آن حضرت(ع) نمی‌توان دید، هرچند در میان عامه، روایتی درباره‌ی زیارت حافظ از مقبره‌ی ایشان ساخته شده و به بیت "سرِ آن کشته بنازم که پس از کشته‌‌‌شدن/ سر خود گیرد و اندر پی قاتل برود" مستند شده است؛ حال آنکه این بیت برگرفته از غزلی منتسب به شاطرعباس صبوحی است و تاریخ سرایش این شعر و زمان خلق این داستان، بسیار متاخر از زمان حافظ بوده است. قدیم‌ترین شعر در دست درباره‌‌ی حرم آن حضرت، ترکیب‌بندی از اهلی شیرازی(۸۵۸_۹۴۰) است که از منظر تاریخ شیراز و ادبیات شیعی، اهمیت دارد: صاحب‌دلان که بندگی مقبلی کنند در یوزه‌ی کرم ز توانگردلی کنند رو سوی مستی از سر هشیاری آورند دیوانگی ز سلسله‌ی عاقلی کنند... با رهروان ز خضر و مسیحا روند پیش با عاقلان ره سخن از غافلی کنند جویای گنج لیک نه از راه نیستی تحصیل کیمیا نه ز بی‌حاصلی کنند شاهان ملک خاک زمین تکیه‌گاهشان بر ملک و جاه تکیه نه از جاهلی کنند چون ماه نو به صیقل یک‌گوشه‌ی نظر آیینه‌ی سیاه‌دلان منجلی کنند پیران پارسا به حدیثی کنند مست رندان مست را به نگاهی ولی کنند جان در سر محمد و اولاد او دهند سر در سر محبت آل علی کنند بر آستان میرعلی حمزه سر نهند پای شرف ز عرش برین پیش‌تر نهند آن قبله‌ی فلک که ملک چاکرش بُوَد صد همچو کعبه حلقه‌به‌گوش درش بود شاه شهید میرعلی حمزه آن‌شهی کز خون خود قبای شهی در برش بود فرّ هما گدای در او چه می‌کند چون سایه‌ی سعادت او بر سرش بود خاری که سر زند ز گلستان روضه‌اش نخلی شود که میوه‌ی دل‌ها برش بود تن در هوس که خاک در او شود به‌جان جان در هوای روضه‌ی جان‌پرورش بود بر عرش می‌رسد به درش هر که می‌رسد آنجا کسی که می‌رسد این باورش بود روز سماع و وقفه‌ی این روضه‌ی چو خلد خیل ملک نظارگی منظرش بود آن‌را که داغ حسرت این روضه بر دل‌است دوزخ شراری از دل پر اخگرش بود هر کس که از سفال سگش آب می‌خورد بادا حرام اگر طلب کوثرش بود خاک درش چو آب بقا روح‌پرورست منت‌پذیر خاک درش آب کوثرست شهزاده‌ای که میرعلی حمزه نام اوست جبریل اگر به عرش پرد، مرغ بام اوست در وصف او مگو که سپهرش مقام شد گو: پایه‌ی سپهر بلند از مقام اوست هر کاو شنیدی بوی شمیمی ز مشهدش تا صبح حشر نکهت جان در مشام اوست رضوان سلام کرد چو آن بارگاه دید کرد از صفا خیال که دارالسلام اوست هر کور بهر کام‌دلی سوی او رود آن کعبه‌ی مراد دهد هرچه کام اوست روح‌الامین که منهی دین پیمبرست گوش و دلش همیشه به حرف و پیام اوست خاص از پی نثار درش نقد جان رواست وین جان که با من است هم از لطف عام اوست تنها نه صید گیسوی مشکین او منم هر جا که هست مرغ دلی صید دام اوست جایی که ساقی کرمش شد حیات‌بخش خضر و مسیح، تشنه‌لب درد جام اوست از حلقه‌ی حرم اگرم دست کوته است چشمم چو حلقه بر در بیت‌الحرام اوست دارم به قبله‌ی در او روی بر زمین رویم ز قبله گردد اگر نیست این‌چنین آنان که پای قدر بر افلاک بر نهند بر آستان میرعلی حمزه سر نهند زان واجب‌ست خیل ملک‌را سجود خاک تا چهره‌ی نیاز برین خاک در نهند درویش این درند به دریوزه‌ی قبول آنان که پای بر سر صد گنج زر نهند... در روضه‌اش نه حدّ ملایک بود گذر گر پا نهند پا ز حد خود به‌در نهند خواهم به دیده خار رهش رفتن از مژه گر جای خار در ره من نیشتر نهند از گریه، خون دیده بر این آستانه ریخت چندان‌که خلق پای به خون جگر نهند هر ذره خاک مردم چشمی از این در است کز مردمی به چشم خود اهل نظر نهند اهل صفا که کعبه ایشان همی در است ز این در به سعی کعبه چه رو در سفر نهند هر حاجتی که هست درین کعبه چون رواست حاجت به کعبه چیست چه حاجت به سعی ماست؟ ای کعبه‌ی سعادت و ای قبله‌ی شرف پاکیزه‌گوهر صدف شحنه‌ی نجف پیش تو ای امام به‌حق چون صف نماز در سجده بسته‌اند ملک صدهزار صف ذات تو گنج‌نامه‌ی سرّ حقیقت است عقل تو ره برد به سر گنج "من عرف..." در روضه‌ی شریف تو خورشید ذره‌وار خواهد که خاک ره شود از غایت شرف مارا چه حد که روی بر این آستان نهیم از حضرت تو گر نرسد بانگ لاتخف سوی در تو آمده‌ام از سر نیاز چون اشک خود دوان به‌سر از غایت شعف آورده‌ایم سوی تو رخسار زرد خویش اشک امید در نظر و نقد جان به‌کف گر نیک و گر بدیم به رحمت قبول کن ما را مکن ز مرحمت خویش برطرف چشم کرم ز لطف تو داریم و کرده‌ایم بر ابر رحمت تو نظر باز چون صدف از حضرت کریم امیدست هر کسش اهلی اگر قبول تو دارد همین بسش https://eitaa.com/mmparvizan