هدایت شده از پرویزن
"شعر عاشورایی/۷"
در دیوانهای به دست آمده از شاعران اواخر سدهی پنجم و آغازین دهههای سدهی ششم، میزان تلمیح به واقعهی عاشورا افزایش یافته است. این ویژگی حتی در اشعار شاعران متصل به دربار غزنویان دوم دیده میشود؛ چنانکه مسعود سعد سلمان(438_ 515)، چندبار در خلال قصایدش به شهیدان کربلا اشاره کرده است.
او در شعر مشهور "نای بینوا"، اشک فراوان خود در زندان را به خون شهیدان کربلا مانند کرده است:
چندین کزین دو دیدهی من رفت روز و شب
هرگز نرفت خون شهیدان کربلا
دیوان مسعود سعد
او همچنین در ستایش ثقهالملک طاهر، از حرمت و جاه آن شهیدان یاد کرده:
لاجرم جاه و حق حرمت او
چون شهیدان کربلا باشد
نکتهی قابل تامل این است که در قلمرو غزنویان حنفی مذهب، ذکر خیر شهدای کربلا به اندازهای فراگیر بوده که شاعر در مقام مدح، ممدوح خود را به آنان تشبیه کرده است.
بیش از مسعود سعد، در دیوان معزی نیشابوری(ف بین 518_521)، اشارات عاشورایی نمود دارد.
معزی در مقدمهی مدح ابوطاهر مطهر بن علی علوی، پس از ستایش امام علی(ع) لب به سوگ حسنین(ع) گشوده است:
وآن دو فرزند عزیزش چون حسین و چون حسن
هر دو اندر کعبه ی جود و کرم رکن و صفا
آن یکی کشته به زهر و اهتزا در اهتزاز
آن یکی گشته پی دفع البلایا در بلا
آن یکی را جان ز تن گشته جدا اندر حجاز
وان دگر را سر جدا گشته ز تن در کربلا
دیوان معزی
در ادامهی این شعر، امیرالشعرا معزی، از جایگاه امام حسین(ع) نزد پیامبر یادکرده و بر شمر و قاتلان آن حضرت لعن میفرستد:
آنکه دادی بوسه بر روی و قفای او رسول
گرد بر رویش نشست و شمر ملعون در قفا
وانکه حیدر گیسوان او نهادی بر دو چشم
چشم او در آب غرق و گیسوان اندر دِما
روز محشر داد بستاند خدا از قاتلانش
تو بده داد و مباش از حبّ مقتولان جدا
معزی در شعرش از حسنین(ع) با لقب سیدین یاد کرده (ص753) که گویی بر آمده از حدیث"الحسن و الحسین سیدی شباب اهل الجنه" بوده است. همچنین در ابیاتی دیگر به مدفن امام در کربلا و شهادت آن حضرت در روز عاشورا، اشاره کرده است.(ص43و737)
#شعر_شیعی
#شعر_عاشورایی
#مسعود_سعد
#معزی_نیشابوری
#محمد_مرادی
@mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
"شعر عاشورایی/۸"
در سدهی پنجم هجری، علاوه بر اشعار اشاره شده و تلمیحات علشورایی، ابیاتی را میتوان دید که یادآور برخی کلیدواژههای شعر عاشورایی است و در ریشهشناسی این گونه اهمیت دارد.
برای مثال، عنصری، دومین شاعری است که در دیوانش از شمر نام برده و او را در تضاد با خضر نبی(ع) قرار داده است. ( دیوان عنصری، ص349)
دیگر شاعر این دوره، اسدی توسی(ف465)، در مناظرهی شب و روز که در مجمع الفصحا ثبت شده، در تفضیل روز بر شب، از چهار روز به عنوان مهمترین و ارجمندترین روزها یادکرده که یکی از این چهار روز، عاشوراست:
عید و آدینه ی فرخ، عرفه، عاشورا
همه روز است چو بینی به ام از عقل و فهم
شاعران بیدیوان مدبری
از دیگر آثار مهم در قرن پنجم، علینامه، سرودهی شاعری ربیع نام را باید نام برد که گویی به سال 482 نوشته شده و نخستین حماسهی شیعی موجود است.
در این منظومه که با موضوع روایت جنگهای تاریخی حضرت امیر(ع) سروده شده، بارها از نقش تاریخی و حضور امام حسین(ع) در نبردها سخن به میان آمده است. از دیگر جنبه.های مهم این اثر، درج نخستین اشارات به حضرت عباس(ع) در ادب فارسی است که در خلال روایت دوران حکومت علی(ع)، نشانههایی از آن را می توان دید.
#شعر_شیعی
#محمد_مرادی
#علی_نامه
@mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
"شعر عاشورایی/۹"
بر اساس ابیات موجود، سنایی غزنوی، دومین شاعر عاشورایی شاخص پس از کسایی است که ابیات متعددی را دربارهی این واقعه سروده است. جایگاه او در ادب عاشورایی، بیشتر مربوط به منظومهی حدیقه الحقیقه و ابیاتی است که در خلال آن، برخی وقایع کربلا به تصویر کشیده شده و در مجالی دیگر به آن خواهیم پرداخت؛ اما در ابیات دیوان حکیم نیز به صورت پراکنده، از شهادت امام حسین(ع) ذکر رفته است.
در قطعهی شمارهی 82 دیوان سنایی، لعنت فرستادن بر خاندان ابوسفیان به آشکاری نمود دارد:
داستان پسر هند مگر نشنیدی؟
که از او بر سر اولاد پیمبر چه رسید؟
پدر او لب و دندان پیمبر بشکست
مادر او جگر عمّ پیمبر بمکید
خود به ناحق، حق داماد پیمبر بگرفت
پسر او سر فرزند پیمبر ببرید
بر چنین قوم چرا لعنت و نفرین نکنم؟
لعنه الله یزیداً و علی حبِّ یزید
دیوان سنایی
سنایی دینِ درون انسان ها را، حسین(ع) وجودی آنها میداند. از نظر او جدالی همیشگی بین حسین درون و یزید نفس وجود دارد:
دین حسین توست، آز و آرزو خوک و سگ است
تشنه این را میکشی وین هر دو را میپروری
بر یزید و شمر ملعون چون همی لعنت کنی؟
چون حسین خویش را شمر و یزید دیگری
همان
سنایی در شعری دیگر که به شیخ احمد جام نیز نسبت یافته، بهترینِ شهدای عالم را امام حسین(ع) معرفی کرده است:
سراسر جمله عالم پر شهید است
شهیدی چون حسین کربلا کو؟
همان
او در خلال ستایش رسول(ص)، دو درِ بارگاه پیمبر را یکی مرقد امام علی(ع) در کوفه و دیگر مدفن امام حسین(ع) در کربلا میداند:
بارگاه او دو در دارد که مردان در روند
یک در اندر کوفه یابی و دگر در کربلا
از این دست ابیات و اشارات را در دیگر قصاید و غزلهای دیوان سنایی نیز می توان دید.(نگاه کنید به صفحههای 470، 465 و 38)
#شعر_عاشورایی
#عرفان_و_عاشورا
#شعر_شیعی
#سنایی_غزنوی
#محمد_مرادی
@mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
"شعر عاشورایی/۱۰"
امام حسین(ع) پس از حضرت رسول(ص) و امام علی(ع)، سومین شخصیت مذهبی تاثیرگذار در حدیقهالحقیقهی سنایی غزنوی است.
او در ابیات متعددی که درباره ی آن حضرت سروده، ایشان را این گونه وصف کرده است:
پسر مرتضی امیر حسین
که چنویی نبود در کونین
مشرب دین اصالت نسبش
منصب دین نزاهت ادبش
اصل او در زمین علّیین
فرع او اندر آسمان یقین...
حدیقه
سنایی در خلال دهها بیتی که در مدح آن حضرت سروده، ابتدا از بصیرت، سیرت، اصل پاکیزه و جوهرهی نبوی امام حسین(ع) سخن میگوید و جبرییل را گهواره جنبان ایشان مینامد:
عقل در بند عهد و پیمانش
بوده جبریل مهدجنبانش
همان
حکیم پس از مدح آن حضرت، ضمن دعا بر دوستان و لعنت فرستادن بر دشمنانش، به حادثهی کربلا گریز میزند:
کربلا چون مقام و منزل ساخت
ناگه آل زیاد بر وی تاخت
راه آب فرات بربستند
دل او زآن عنا و غم خستند
...شمر و عبدالله زیادِ لعین
روحشان جفت باد با نفرین
برکشیدند تیغ بیآزرم
نز خدا ترس و نه زِ مردم شرم...
همان
حکیم به وصف ماجرای کربلا و شهادت آن حضرت میپردازد و پس از نکوهش آل مروان، از روانه شدن سر امام به دمشق و شعرخوانی یزید و چوب بر لب امامزدن حکایت میکند:
شهربانو و زینب گریان
مانده در فعل ناکسان گریان
سر برهنه بر اشتر و پالان
پیش ایشان ز درد دل نالان
علیالاصغر ایستاده به پای
وآن سگان ظلم را بداده رضای
همان
در روایت سنایی، از امام سجاد(ع) با لقب علی اصغر یاد شده است که نشاندهندهی ماخذ متفاوت شاعر دربارهی حادثهی عاشوراست. حکیم در ادامه، پس از روایت مرثیهگون و با تکیه بر نگاه تاریخی به ماجرای کربلا، به تفسیر عرفانی این حادثه پرداخته است:
حبّذا کربلا و آن تعظیم
کز بهشت آورد به خلق نسیم
وآن تن سربریده در گل و خاک
وآن عزیزان به تیغ دلها پاک...
همان
اشعار سنایی، از منظر مضمونی شبیه بخشهایی از زیارت ناحیهی مقدسه است. در این ابیات از سوگواری حضرت رسول(ع)، حضرت امیر(ع) و حضرت فاطمه(س) بر شهادت امام حسین(ع) سخن گفته شده و پس از لعن قاتلان آن حضرت، حکایت یکی از عاشقان زیارت امام(ع) نقل شده است.
ابیات و توصیفات سنایی، کاملترین گنجینهی بازمانده از شعر عاشورایی فارسی تا آغاز سدهی ششم هجری است.
#سنایی_غزنوی
#حدیقه_الحقیقه
#شعر_شیعی
#شعر_شیعی
#محمد_مرادی
@mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
"به بهانهی سالروز شهادت علیبنحمزه علیهالسلام"
مزار علیبنحمزه(ع/ شهیدشده در ۲۳ محرم ۲۲۰)، از دیرباز در میان شیرازیان مشهور بوده، تا آنجا که طبق برخی روایتها، تاریخ بنای مرقد ايشان به دوران آلبویه باز میگردد و در کتابهای تاریخی و مزارات شیراز نيز، بارها به اهمیت آن اشاره شده است. با اینحال در شعر فارسی، پیش از دوران صفوی اشارهای به آن حضرت(ع) نمیتوان دید، هرچند در میان عامه، روایتی دربارهی زیارت حافظ از مقبرهی ایشان ساخته شده و به بیت "سرِ آن کشته بنازم که پس از کشتهشدن/ سر خود گیرد و اندر پی قاتل برود" مستند شده است؛ حال آنکه این بیت برگرفته از غزلی منتسب به شاطرعباس صبوحی است و تاریخ سرایش این شعر و زمان خلق این داستان، بسیار متاخر از زمان حافظ بوده است.
قدیمترین شعر در دست دربارهی حرم آن حضرت، ترکیببندی از اهلی شیرازی(۸۵۸_۹۴۰) است که از منظر تاریخ شیراز و ادبیات شیعی، اهمیت دارد:
صاحبدلان که بندگی مقبلی کنند
در یوزهی کرم ز توانگردلی کنند
رو سوی مستی از سر هشیاری آورند
دیوانگی ز سلسلهی عاقلی کنند...
با رهروان ز خضر و مسیحا روند پیش
با عاقلان ره سخن از غافلی کنند
جویای گنج لیک نه از راه نیستی
تحصیل کیمیا نه ز بیحاصلی کنند
شاهان ملک خاک زمین تکیهگاهشان
بر ملک و جاه تکیه نه از جاهلی کنند
چون ماه نو به صیقل یکگوشهی نظر
آیینهی سیاهدلان منجلی کنند
پیران پارسا به حدیثی کنند مست
رندان مست را به نگاهی ولی کنند
جان در سر محمد و اولاد او دهند
سر در سر محبت آل علی کنند
بر آستان میرعلی حمزه سر نهند
پای شرف ز عرش برین پیشتر نهند
آن قبلهی فلک که ملک چاکرش بُوَد
صد همچو کعبه حلقهبهگوش درش بود
شاه شهید میرعلی حمزه آنشهی
کز خون خود قبای شهی در برش بود
فرّ هما گدای در او چه میکند
چون سایهی سعادت او بر سرش بود
خاری که سر زند ز گلستان روضهاش
نخلی شود که میوهی دلها برش بود
تن در هوس که خاک در او شود بهجان
جان در هوای روضهی جانپرورش بود
بر عرش میرسد به درش هر که میرسد
آنجا کسی که میرسد این باورش بود
روز سماع و وقفهی این روضهی چو خلد
خیل ملک نظارگی منظرش بود
آنرا که داغ حسرت این روضه بر دلاست
دوزخ شراری از دل پر اخگرش بود
هر کس که از سفال سگش آب میخورد
بادا حرام اگر طلب کوثرش بود
خاک درش چو آب بقا روحپرورست
منتپذیر خاک درش آب کوثرست
شهزادهای که میرعلی حمزه نام اوست
جبریل اگر به عرش پرد، مرغ بام اوست
در وصف او مگو که سپهرش مقام شد
گو: پایهی سپهر بلند از مقام اوست
هر کاو شنیدی بوی شمیمی ز مشهدش
تا صبح حشر نکهت جان در مشام اوست
رضوان سلام کرد چو آن بارگاه دید
کرد از صفا خیال که دارالسلام اوست
هر کور بهر کامدلی سوی او رود
آن کعبهی مراد دهد هرچه کام اوست
روحالامین که منهی دین پیمبرست
گوش و دلش همیشه به حرف و پیام اوست
خاص از پی نثار درش نقد جان رواست
وین جان که با من است هم از لطف عام اوست
تنها نه صید گیسوی مشکین او منم
هر جا که هست مرغ دلی صید دام اوست
جایی که ساقی کرمش شد حیاتبخش
خضر و مسیح، تشنهلب درد جام اوست
از حلقهی حرم اگرم دست کوته است
چشمم چو حلقه بر در بیتالحرام اوست
دارم به قبلهی در او روی بر زمین
رویم ز قبله گردد اگر نیست اینچنین
آنان که پای قدر بر افلاک بر نهند
بر آستان میرعلی حمزه سر نهند
زان واجبست خیل ملکرا سجود خاک
تا چهرهی نیاز برین خاک در نهند
درویش این درند به دریوزهی قبول
آنان که پای بر سر صد گنج زر نهند...
در روضهاش نه حدّ ملایک بود گذر
گر پا نهند پا ز حد خود بهدر نهند
خواهم به دیده خار رهش رفتن از مژه
گر جای خار در ره من نیشتر نهند
از گریه، خون دیده بر این آستانه ریخت
چندانکه خلق پای به خون جگر نهند
هر ذره خاک مردم چشمی از این در است
کز مردمی به چشم خود اهل نظر نهند
اهل صفا که کعبه ایشان همی در است
ز این در به سعی کعبه چه رو در سفر نهند
هر حاجتی که هست درین کعبه چون رواست
حاجت به کعبه چیست چه حاجت به سعی ماست؟
ای کعبهی سعادت و ای قبلهی شرف
پاکیزهگوهر صدف شحنهی نجف
پیش تو ای امام بهحق چون صف نماز
در سجده بستهاند ملک صدهزار صف
ذات تو گنجنامهی سرّ حقیقت است
عقل تو ره برد به سر گنج "من عرف..."
در روضهی شریف تو خورشید ذرهوار
خواهد که خاک ره شود از غایت شرف
مارا چه حد که روی بر این آستان نهیم
از حضرت تو گر نرسد بانگ لاتخف
سوی در تو آمدهام از سر نیاز
چون اشک خود دوان بهسر از غایت شعف
آوردهایم سوی تو رخسار زرد خویش
اشک امید در نظر و نقد جان بهکف
گر نیک و گر بدیم به رحمت قبول کن
ما را مکن ز مرحمت خویش برطرف
چشم کرم ز لطف تو داریم و کردهایم
بر ابر رحمت تو نظر باز چون صدف
از حضرت کریم امیدست هر کسش
اهلی اگر قبول تو دارد همین بسش
#اهلی_شیرازی
#علی_بن_حمزه/ع
#شعر_شیعی
https://eitaa.com/mmparvizan
"شعر عاشورایی/ ۱۲"
یکی از مهمترین کانونهای شعر شیعی در قرن ششم "ری" بوده است. اینشهر به دلیل حضور تاریخی شیعیان از دیرباز در کنار قم، از مهمترین مراکز معارف شیعی بوده و از زمان دیلمیان بر اهمیت آن افزوده شده است؛ چنانکه شاعران بسیاری در حوزهی ادبیات شیعی از آن سر برآوردهاند که بندار رازی(سدهی چهارم) و غضائری رازی در اوایل سدهی پنجم، از شاخصترین این شاعرانند؛ هرچند بهنظر میرسد اغلب آثار شاعران این دیار در جنگها و حوادث تاریخی، بر باد فراموشی رفته باشد.
در سدهی ششم چه در آثار منثور فارسیان (چنانکه در النقض عبدالجلیل قزوینی نمود یافته) و چه در دیوانها و تذکرهها، نشانههایی از اهمیت شعر شیعی در این دیار دیده میشود.
از شاخصترین شاعران ری در میانهی سدهی ششم، ابوالمفاخر رازی است که برخی او را نخستین مقتلنویس عاشورایی به زبان فارسی دانستهاند که در اثر خود، گویا ترکیبی از نثر و شعر را به کاربسته و نشانههای این مقتل را بیش از همه در "روضهالشهدای" ملاحسین واعظ کاشفی(ف.۹۱۰) میتوان دید.
مهمترین شعر شیعی بازمانده از ابوالمفاخر، قصیدهای است مصنوع با مطلع "بال مرصّع بسوخت مرغ ملمّعبدن" که گویا در ستایش امام رضا(ع) سروده شده و اهمیت آن چنان بوده که شاعرانی متعدد به آن پاسخ دادهاند و چند شرح در سفینهها پیرامون آن ثبت شده است.
از اشعار عاشورایی ابوالمفاخر نیز هرچند حجمی قابل توجه داشته، اینک ابیاتی پراکنده در جنگها یا در خلال روضهالشهدا در دسترس است که از آن میان، یکی ابیات زیر است در ستایش حربن یزید ریاحی که شاید کهنترین نشانهی شاعرانه ازو در ادبیات فارسی باشد:
خوشا حرّ فرزانهی نامدار
که جان کرده بر اهل احمد نثار
ز رخش تکبّر فرو آمده
شده بر بُراق شهادت سوار
به عشق جگرگوشهی مصطفی
برآورده از جان دشمن دمار
(روضهالشهدا، ص ۵۲۲ و ۵۲۳)
اشعار نقلشده از ابوالمفاخر عمدتا یا روایت رویدادها یا ترجمهی منظوم رجزهای شهیدان کربلاست که بانام یا بینام شاعر در روضهالشهدا ثبت شده؛ از آن نمونه است رجز غلام ترک هنگام به میدان رفتن:
ای حسین ای گُهر روحانی
نسخهی مکرمت سبحانی
منم آن ترک که سلطان باشم
گر تو ام هندوی حضرت خوانی...
(همان، ص ۵۶۳)
#شعر_عاشورایی
#ابوالمفاخر_رازی
#روضه_الشهدا
#شعر_شیعی
#محمد_مرادی
https://eitaa.com/mmparvizan
"شعر عاشورایی/ ۱۳"
قوامی رازی(فوت پس از ۵۶۰)، شاخصترین شاعر شیعهی کانون ادبیات "ری" تا پایان سدهی ششم هجری است که در تحول ادبیات شیعی نقشی تاثیرگذار دارد. او در اشعارش متاثر از سنایی است و در مقدمات مدایحش، گاه امامان اثناعشر(ع) را سروده است. (ر.ک. دیوان، ص ۱۴۱ تا ۱۴۳)
از منظر ادب عاشورایی، تلمیحاتی ساده به شهادت امام سوم(ع) در اشعار او نمود دارد؛ از آنجمله است بیت زیر به شیوهی اشعار اخلاقی حکیم غزنه:
نگر نصیب من و تو چه باشد از دنیا؟
که تیغ و زهر بود بهرهی حسین و حسن
(دیوان، ص ۹۳)
مهمترین شعر عاشورایی قوامی، قصیدهای ۵۹ بیتی است که باتوجه به پایانناتماش، بعید نیست بخشی از شعری طولانیتر بوده باشد. این شعر، دومین قصیده_مرثیهی مفصل فارسی موجود در قلمرو ادبیات عاشورایی است که در وزن "مفعولُ فاعلاتُ مفاعیلُ فاعلن"، سروده شده و از نظر وزن و ویژگیهای ادبی، محتملا بر اشعار کسانی چون: حسن کاشی، بابافغانی، اهلی و در نهایت، محتشم تاثیر گذاشته است. مطلع این شعر چنین است:
روز دهم ز ماه محرم به کربلا
ظلمی صریح رفت بر اولاد مصطفی
هرگز مباد روز چو عاشور در جهان
کآن روز بود قتل شهیدان کربلا
(دیوان، ص ۱۲۵)
چکامهی مشهور قوامی، احتمالا منطبق با مقاتل و روایتهای رایج در میان شیعیان زمان او بوده؛ زیرا مفاهیم منعکس در این شعر، کاملا سازگار با سنتهای عزاداری عاشوراست. در این شعر، او مفاهیمی چون تشنگی شهدا و اسارت بازماندگان را بهصورتی برجسته وصف کرده و ابیاتی نیز در حالت شب پیش از عاشورا سروده است. (همان) هرچند بخش عمدهی ابیات این مرثیه، روایتگر مظلومیت حضرت اباعبدالله(ع) و داستان عطش است:
بگرفته روی آب سپاه یزید شوم
بیآب چشم و سینه پر از آتش هوا
اینها درآب تشنه و ایشان به خونشان
از مهر سیر گشته وز کینه ناشتا
(دیوان، ص ۱۲۶)
بخشی از شعر هم وصف رزم امام حسین(ع) است:
میر و امام شرع حسینِ علی که بود
خورشید آسمان هدی شاه اولیا
از چپ به راست حمله همیکرد چون پدر
تا بود در تنش نفسی و رگی بهجا
(همان)
قیمت پایانی این قصیده که با شیوهی قصیدهسرایی رایج تفاوت دارد، روایت عزاداری آفرینش و پیامبر و امام علی و فاطمه(علیهمالسلام) بر شهید کربلا و پس از آن، بیان استقبال آنان از امامحسین(ع) در بهشت است؛ مضامینی که پس ازو به شعر دیگر شاعران چون حسن و محتشم کاشی نیز راهیافته است:
افتاده غلغل ملکوت اندر آسمان
برداشته حجاب افق امر کبریا
بر خلق منقطع شده انفاس حور عین
بر عرش مضطرب شده ارواح انبیا
(دیوان، ۱۲۶)
با توجه به ظرفیتهای روایی و نمایشی این اثر، در نگاهی کلی به نظر میرسد، شعر قوامی بخشی از یک تعزیهسرودهی ادبی بوده است که برای اجرا در عزاداریهای شیعیان سروده شده و ازین جهت، محتوا و ساختار آن، در تاریخ ادبیات عاشورایی اهمیتی ویژه دارد.
#شعر_شیعی
#شعر_عاشورایی
#قوامی_رازی
#محمد_مرادی
https://eitaa.com/mmparvizan
"شعر عاشورایی/ ۱۴"
تا پایان سدهی ششم و اوایل سدهی هفتم، فراگیری مضامین عاشورایی در زبان فارسی بهاندازهای بوده که میتوان، نمود آن را(جدا از متون تاریخی و کلامی) در چند شاخهی اصلی معرفی کرد. یکی شاعرانی که اشعاری مستقل در این مضمون سرودهاند که برخی شیعیان زیدی و اسماعیلی و دوازدهامامیاند و برخی شاعران متمایل به اهل سنت و بیش از همه شافعیان شاعر، تا آنجا که صاحب "النقض" برخی ازین سخنوران را نیز عدلیمذهب دانسته است.
شاخهی دوم، ابتدا بیشتر در نثر و سپس در شعر از پیوند عرفان و مکتب عاشورا شکل گرفته است و در شاخهی سوم، همچنان شاعران به تلمیحات ادبی عاشورایی بسنده کردهاند؛ این تلمیحات بیش از همه در خلال مدایح درباری نمود دارد و پس از آن در تصاویر شاعرانه از طبیعت دیده میشود و بهندرت در تغزلات عاشقانه هم نشانهی مفاهیم عاشورایی را میتوان دید.
آخرین نسل شاعران بزرگ کهن که نگاهی تلمیحی به عاشورا دارند، در اواخر سدهی ششم تا پایان سدهی هفتم ظهور کردهاند و بهمرور، شعر عاشورایی مستقل، با بسامدیافتن و گوناگونیاش، فضای تلمیحی را به حاشیه رانده است.
برای مثال اثیرالدین اخسیکتی(ف ۵۷۷) در غزلی عاشقانه به شهادت حسنین(ع) اشاره و از آنان با القاب "قتیل/ شهید" یاد کرده است:
کجا رمزی دراندازد قتیلی چون حسین آرد
کجا زهری برافشاند شهیدی چون حسن آرد
(دیوان، ۳۵۰)
از دیگر شاعران خراسان، انوری(ف ۵۸۳) در خلال مدحش، از نام و شهرت امام حسین(ع) یاد کرده(دیوان، ۷۰۶ و ۷۱۰) و در مقام شکایت، اندوه خود را بهاغراق، با ایشان تشبیه کرده است:
به من از کربت و بلا آورد
که نیاورد کربلا به حسین
(همان، ۳۸۱)
در میان شاعران مکتب آذربایجان نیز مجیر بیلقانی(ف ۵۸۶) در شعری مدحی، از همزمانی جمعه و عاشورا در سال ۵۷۸ سخن گفته (دیوان، ۱۶۱) که اهمیت این روز را در تقویم ایرانیان آن دیار نشان میدهد.
خاقانی (ف ۵۹۵) هم با وجود اینکه چون نظامی، در ادبیات دینی بیشتر بر ستایش پیامبر(ص) تمرکز یافته، در یکی از مشهورترین اشعار توحیدیاش، اینگونه به عاشورا اشاره کرده است:
من حسین وقت و نااهلان یزید و شمرِ من
روزگارم جمله عاشورا و شروان کربلا
(دیوان، ۲)
در شعری دیگر نیز به روایت سوارشدن امام حسین(ع) بر دوش پیامبر(ص)، گریز زده است:
ز صدهزار خلف یک خلف بود چو حسین
که نفس احمد، بختیّ رام او زیبد
(همان، ۸۵۴)
در دیوان شاعران مرکز ایران از جمله اصفهان نیز (در جایگاه حلقهی انتقال شعر فارسی به جنوب ایران در این زمان)، مضامین عاشورایی بارها نمود داشته، از جمله جمالالدین عبدالرزاق (ف ۵۸۸) که در لغز آب از شهیدان کربلا یادکرده(دیوان، ۱۷) و در موضوع مرگ و شکایت از بیوفایی جهان نیز از شهادت حسنین(ع) سخن گفته است:
خدای عزّوجل در زمین دو شاخه نشاند
ز یک نهال برون آخته حسین و حسن
یکی ز بیخ بکندند آب ناداده
یکی به تیغ به زهر آبداده، اینت حزَن
(دیوان، ۷۱۰)
فرزند او کمالالدین (مقتول ۶۳۵) و مشهورترین شاعر قرن هفتم(به روایت جُنگها و سفینههای ادبی) نیز علاوه بر لعن یزید در قطعهای (دیوان، ۶۲۸) در قطعهای دیگر، اینگونه اندوه خویش را از فرارسیدن محرم بیان کرده است:
چون محرّم رسید و عاشورا
خنده بر لب حرام باید کرد
وز پی ماتم حسین علی
گریه از ابر وام باید کرد
لعنت دشمنانش باید گفت
دوستداری تمام باید کرد
(همان)
#ادبیات_دینی
#تلمیح
#شعر_عاشورایی
#محمد_مرادی
#شعر_شیعی
https://eitaa.com/mmparvizan
"شعر عاشورایی/ ۱۵"
یکی از مهمترین شاعران پیش از هجوم مغول که در سیر تحول ادبیات عاشورایی بارها ازاو سخن رفته، شیخ فریدالدین عطار نیشابوری (مقتول به ۶۱۸ یا ۶۲۷) است. آنچه در سیر عطارپژوهی باید از آن یادکرد، نخست شش اثری است که اغلب منتقدان، آنهارا از آثار مسلّم شیخ نیشابور دانستهاند: تذکرهالاولیا(بخش نخست) و منطقالطیر و مصیبتنامه و الهینامه و مختارنامه و دیوان.
در دیوان عطار، صرفا اشاراتی محدود به عاشورا و امام حسین(ع) دیده میشود؛ از جمله بیت زیر از قصیدهای که در آن عطار به امام حسین(ع) با لقب "تشنهی به خون غرقه" سوگند خورده است:
به دشنهخوردهی آن تشنهی به خون غرقه
به نوشداری در زهر کشتهی زهرا
(دیوان، ۷۲۶)
نکتهی قابل تامل دربارهی این قصیده علاوه بر سبک متمایز، نشانههایی از سفر شاعر و دور شدن از درگاه ممدوحی خاص و طلب بخشش است که این احتمال را جدی میکند که این شعر چون برخی دیگر از بخشهای دیوان، ازآن عارف نیشابور نباشد و شاعران آن، دیگر عطارشهرتان بودهاند.
در باب سوم مختارنامه نیز به شیوهی حدیقهی سنایی و مصیبتنامه، پس از خلفا، رباعیای در ستایش امام سوم(ع) درج شده که از نخستین رباعیات عاشورایی ادبیات فارسی است:
ای گوهر کان فضل و دریای علوم
وز رای تو دُرّ دُرج گردون منظوم
بر هفت فلک ندید و در هشت بهشت
نُه چرخ، چو تو پیشروِ دهمعصوم
(مختارنامه، ۹۰)
در الهینامهی عطار نیز حکایتی در کرامت امامحسین(ع) روایت شده(الهینامه، ۱۷۲)؛ اما مبسوطترین شعر عاشورایی او، مربوط به مقدمات مصیبتنامه است:
کیست حق را و پیمبر را ولی
آن حسنسیرت، حسینبن علی
(مصیبتنامه، ۱۴۶)
از مضامین رایج در شعر عطار، تصریح به "معصومان نسل آنحضرت" است که در رباعیات او نیز، نمود یافته است:
نهفلک را تا ابد مخدوم بود
زانکه او سلطان دهمعصوم بود
(همان، ۱۴۶)
ابیات زیر نیز توصیفی دردمندانه از شهادت آن حضرت در کربلاست و شاید نخستین نشانهی مضمون پیوند شفق و خون امام(ع) در شعر فارسی:
تشنه اورا دشنه آغشته به خون
نیمکشته گشته سرگشته به خون
آنچنان سر، خود که برّد بیدریغ
کآفتاب از درد آن شد زیر میغ
گیسوی او تا به خون آلوده شد
خون گردون از شفق پالوده شد
کی کنند این کافران با اینهمه
کو محمد کو علی کو فاطمه؟
صدهزاران جان پاک انبیا
صفزده بینم به خاک کربلا
در تموز کربلا تشنهجگر
سر بریدندش چه باشد زین بتر؟
با جگرگوشهی پیمبر این کنند
آنگهی دعویّ داد و دین کنند
(همان)
دستهی دوم آثار مطرح در کارنامهی "عطارپژوهی" مثنویهایی است که در فاصلهی سدهی هفتم و نهم به نام عطار جعل شده یاسرودهی شاعرانی عطار تخلص بوده است. از آن میان، خسرونامه یا گل و هرمز از شاخصترین منظومههاست که برخی پژوهشگران آن را از عطار میانجی(ف. ۶۱۹) دانستهاند. (ر.ک. نحوی، ۱۳۸۹) اما آنچه این اثر را در پژوهشهای عطاری، مهم نشان میدهد، نخست، کهن بودن نسخهی در دست از آن(مورخ ۶۹۳) است و دوم، شباهتهای مضمونی و ساختاری که این اثر با مصیبتنامه از سویی و با مختارنامه از دیگرسو دارد.
از جمله در این منظومه نیز شاعر به شیوهی سنایی و مصیبتنامه و مختارنامه پس از خلفا، حسنین(ع) را ستوده است:
امامی کآفتاب خافقین است
امام از ماه تا ماهی حسین است
چو خورشیدی جهان را خسرو آمد
که نهمعصوم پاکش پسرو آمد
(خسرونامه، ۲۵)
علاوه بر ترکیب "نهمعصوم"، پیوند خون امام حسین(ع) و شفق، از دیگر نشانههای شباهت این شعر عاشورایی با ابیات مصیبتنامه است:
بسی خون کردهاند اهل ملامت
ولی این خون نخُسبد تا قیامت
هرآن خونی که بر روی زمانه است
برفت از چشم و این خون جاودانه است
چو ذاتش آفتاب جاودان بود
ز خون او شفق باقی ازآن بود
(همان)
دربارهی پیوند دیگر مثنویهای مشهور بهنام عطار از جمله اشترنامه که گویا از عطاری سوم است و ویژگیهایی خاص خود دارد و مظهرالعجائب و جواهراِلذات و لسانالغیب که قاعدتا از عطار تونی شاعر قرن نهم است، باید در مجالی دیگر سخن گفت. همچنین است بیسرنامه و بلبلنامه و وصلتنامه و هیلاجنامه و پندنامه و... که در اغلب این آثار، نشانههای شاعری شیعی یا سنیّای دوازدهامامی را میتوان دید. (ر.ک. مرادی، خضر وادی دهم، صص ۱۲۹ تا ۱۴۸)
#محمد_مرادی
#عطار_نیشابوری
#عطار_تونی
#عطار_میانجی
#شعر_شیعی
#شعر_عاشورایی
https://eitaa.com/mmparvizan
"شعر_عاشورایی/۲۰"
در نیمهی دوم سدهی هفتم و آغاز سدهی هشتم، مجموعهعواملی سبب شد، رواج مفاهیم شیعی و ستایش بزرگان شیعه در ادبیات فارسی شتاب گیرد. سقوط بغداد با هجوم هولاکو(سال ۶۵۶) سرآغاز تغییراتی جدی در فلات ایران بود، هرچند تلاش دانشمندان و بزرگانی چون خواجهنصیرالدین توسی(ف.۶۷۲) و علامهی حلّی(ف. ۷۲۶) در ترویج مذهب تشیع و مبانی آن، باید بیش از آن موثر بوده باشد. توجه به شعائر شیعیان در این زمان به اندازهای بود که غاران سلطان مغول(۶۹۴ تا ۷۰۳) به زیارت امامرضا(ع) و دیگر مکانهای مهمّ شیعی رفت و پس از او سلطان محمد خدابنده(۷۰۳ تا ۷۱۶) مذهب تشیع پذیرفت و سکه به نام علی(ع) زد.
در این زمان، ستایش بزرگان شیعی چه در میان شافعیان و اهل سنت دوازدهامامی و چه در آثار شیعیان نزاری و اثناعشری و ...، فراگیری داشته؛ هرچند شاخصترین و تاثیرگذارترین شاعر در این حوزه، حسن کاشی است که به روایت تذکرهها و قرائن دیوان، زادگاهش آمل بوده و نسبش به کاشان میرسیده و اوج شهرتش در زمان سلطان محمدخدابنده(اولجایتو) و تا سال ۷۳۸ در قید حیات بوده است. (ر.ک. مقدمهی دیوان. ص ۲۱ تا ۲۳)
اغلب اشعار دیوان حسن کاشی ستایش امام علی(ع) است که عمدتا در قالب قصیده و پس از آن چند ترجیع و ترکیب مشهور و مسمطات سروده شده است و آثارش در زمانش، آنقدر در زبان فارسی شهرت داشته که مناقبیان آنها را میخواندهاند و بهزودی در سراسر ایران فراگیری یافته و شهرتش به هند رسیده، آنگونه که در سفینهی ظرائف سیف جام هروی(نوشته حدود ۸۰۳)، اشعار او نقل شده است.
اشعار و ابیات عاشورایی حسن کاشی نیز در ادبیات عاشورایی مقبول بوده و بر اشعار اغلب شاعران شاخص مذهبی سدههای هشتم تا دهم چون: لطفالله نیشابوری و کمال غیاث و بابافغانی و اهلی و وحشی و محتشم، تاثیر گذاشته است.
در دیوان حسن، بارها به مضمون شهادت امام حسین(ع) اشاره شده است:
کربلای من شد آمل زآنکه نان من در آن
تنگتر زآبی ست کآن با آل حیدر کردهاند
(دیوان، ص ۲۴)
ز منظوران بازار شهادت
کسی همچون شهید کربلا نیست
(همان، ص ۶۸)
او غریبی امام رضا(ع) را چون جدش سیدالشهدا(ع) دانسته(همان، ص ۵۹) و بارها به نام شهید تشنهلب و شهید کربلا اشاره کرده است. (همان، ص ۱۳۷ و ۱۵۰)
حسن همچنین در بسیاری از قصائد علوی(ع) خود، چون دیگر مناقبیان، پس از امام اول(ع)، یازده فرزنده ایشان از جمله حسین(ع) را نیز ستوده است:
سر بر ندارم از قدم بندگیّ او
پس اعتصام خویش سوی کربلا کنم
وی کربلا! مقام بلا بودهای و رنج
کز تو مدام محنت و رنج و بلا کنم
زآنها که با حسین علی کردی ای فلک!
هر ساعت از ملالت آن صدجفا کنم (دیوان، ص ۱۳۰)
چنانکه در این ابیات دیده میشود، شکایت از فلک در جایگاه یکی از مضامین ادب عاشورایی بهوضوح در اشعار کاشی نمود دارد. او در ابیات زیر نیز به داستان کربلا گریز زده است:
روز وغا چون باب خود، کوشیده تنها با دوصد
چون شیر با یکدشت دد، در عرصهی کربوبلا
با آن جهاد مرضیه، دیده میان بادیه
چون زآن سگانِ هاویه، بیداد دیوان هوا
(همان، ص ۵۶)
مشهورترین اثر عاشورایی حسن کاشی، قصیدهای ۲۸ بیتی با مطلع زیر است که ابیات آن از نظر وزن و مضمون و قافیه و ردیف، قطعا بر بند نخست ترکیببند شاعر همشهریاش محتشم کاشانی، تاثیر نهاده است:
ای دل! کنون که عاشر ماه محرم است
شادی مکن که نوبت شادیت در غم است
بر آل مصطفی بهارادت بنال زار
گر در سحاب دیدهی تو قطرهای نم است
قربت ز گریه جوی که ریش گناه را
پیش خدای، گریهی امروز مرهم است
(دیوان، ص ۷۴)
او کعبه را عزادار امامحسین میداند و گردون را سیاهپوش آن حضرت وصف کرده است:
از ناودان دیدهی کعبه درین عزا
بر روی خاک مکّه همه آب زمزم است...
گردون کبودجامه شد و مَه سیاهپوش
یعنی که روز مقتل خورشید اعظم است
(همان)
حسن کاشی تمام ارکان و عناصر زمینی و سماوی را دعوت میکند که به عزاداری بر حسین(ع) بپردازند و سپس، با مضامینی که تکرار مبسوط آن را در شعر محتشم هم میتوان دید با جبرئیل و رسول(ص) و اهلبیت(ع) سخن میگوید:
ای روحِ قدس! بر سر خاک رسول شو
آن کز شرف خلاصهی اولاد آدم است...
دریاب گو حسین علی را که این زمان
چون مرغ نیمبسمل، موقوف یکدم است...
اندر حریم فاطمه آواز دِه بگوی
کاین آستان فضل به نامت معلَّم است
فرزند نازنین تو در دشت کربلا
مظلوم و زار و بیکس و بییار و همدم است
(همان، ص ۷۵)
#شعر_عاشورایی
#حسن_کاشی
#شعر_شیعی
#محمد_مرادی
https://eitaa.com/mmparvizan
"ذوالفقار شروانی و ستایش امامرضا(ع) "
قوامالدین حسین شروانی، متخلص به ذوالفقار، از شاعران شیعی شاخص سدهی هفتم است که کمتر به او پرداخته شده و در سال ۶۶۹ درگذشته است. از دیوان او نسخههای محدودی در دسترس است و اشعارش، بیشتر در تذکرهها و جنگها پراکنده شده؛ البته نسخهای کهن از دیوانش موجود است که به سال ۷۴۵ کتابت شده و در سال ۱۹۳۴ به کوشش ادوارد ادواردز، بهصورت عکسی در لندن چاپ شده است.
یکی از اشعار مهم این نسخه، ترکیببندی هفتبخشی است که در ستایش امام هشتم(ع) سروده شده و پس از قصیدهی سنایی، از کهنترین اشعار مستقل موجود فارسی در منقبت امام ثامن(ع) است.
نکتهی قابل تامل در ادبیات شیعی پیش از محتشم، اصرار شاعران بر الگوی هفتبندی در قالب ترکیب است که در شعر حسن کاشی و دیگر شاعران شیعی قبل از صفویه نیز بارها تکرار شده و پس از آن به سمت الگوی دوازده یا چهاردهبندی تمایل یافته، هرچند الگوهای پنج و دوازده و چهاردهبندی نیز، بهموازات آن رایج بوده است.
ترکیببند رضوی ذوالفقار، با بیت زیر آغاز شده است:
ای که خاک آستانت قدسیانرا آب روی
وز نسیم روضهات دارالجنان را رنگ و بوی
(دیوان، ص ۳۹۵)
در ادامهی بند نخست، ذوالفقار به ویژگی معماری مرقد نیز گریز زده است که در تحقیقات حوزهی خود میتواند راهگشا باشد:
سقف مرفوعت پناه بیت معمورست ازآن
طاق چوگانشکلت از میدان گردون برد گوی
(همان)
او همچنین در بند دوم، جبرئیل را جاروکش آستان حضرت میداند؛ مضمونی که هنوز در شعر رضوی نمود دارد:
جای آن دارد که جاروبی کند برآستانت
گاه زلف حور عین و گاه پرّ جبرئیل
(همان)
در بندهای سوم و چهارم و پنجم، ذوالفقار بیشتر در معرفی جایگاه مرقد و بارگاه امامرضا(ع) و پیوند آن با خراسان و مشهد سخن گفته است:
قبلهی جان شد حریم مشهد او لاجرم
ز اشتیاق[ش] آب چشم کعبه، آب زمزم است
کسوت ملک خراسان را ز فرّ مرقدش
دامن آخرزمان و آستین مریم است
...
گو بیا و جان ز نور مرقد او تازه دار
در جهان فانی ار خواهد کسی دارالبقا
کز شرف در پیشگاه مشهد او مضمرست
هم مدینه هم نجف هم سامره هم کربلا
(همان، ص ۳۹۶)
در بند ششم، شاعر شروانی از آغاز به نقد مخالفان اهلبیت(ع) پرداخته و یزیدیان و آل مروان زمان را نقد کرده است:
در شگفتم تا که از عالم که را دارند دوست؟
کاهل بیت مصطفی و مرتضی را دشمنند
(همان، ۳۹۷)
بند آخر ترکیب نیز بر اصرار شاعر به مدح آلرسول(ص) و بیان عذر و پشیمانی از ستایش دیگران استوار شده است:
جز ثنای اهل بیت ار گفت، میگوید کنون
زین تغابن شرمسارم شرمسارم شرمسار
(همان)
#شعر_شیعی
#شعر_رضوی
#ذوالفقار_شروانی
https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
"امام یازدهم(ع) و شاعران فارسی"
آنچه از ابیات دیوانها برداشت میشود، تا سدهی پنجم اشارهای مستقیم به امام حسن عسکری(ع) در دیوانها ثبت نشده است. البته در برخی منظومهها و اشعار منسوب، عنوان دوازدهامام را میتوان دید که بهصورت ضمنی آن حضرت را نیز در بر میگیرد. در اشعار منسوب به ابوسعید هم از ایشان یادشده؛ هرچند قطعهی شیخ محتملا مربوط به سدههای متاخر است و در جُنگهای اخیر نقل شده است.
شاید نخستین اشارهی مستند به آن حضرت، بیت زیر از حدیقهی سنایی باشد که حکیم پس از ستایش امام حسین، گویا به امامان آمده از نسل او(ع) اشاره کرده است:
هم تقی اصل و هم نقی فرع است
هم زکی تخم و هم بهی زرع است
(حدیقه، ص ۲۶۷)
در فاصلهی سدههای ششم تا هشتم، اشارات موجود دربارهی امام حسن عسکری(ع)، معدود و عمدتا پنهان است؛ اما از سدهی هشتم به دلیل استوارشدن پایههای فرهنگ شیعی و افزایش تمایلات دوازدهامامی در ایران، بر اشارات شاعران به ائمهی پس از امام رضا(ع) افزوده شده است. برای مثال ابنیمین در قصیدهای "در ستایش پیامبر(ص) و دوازدهامام (ع) از امامت ایشان یاد کرده است:
چون گذشتی زو تقی را دان امام آنگه نقی
پس امام عسکری کاهل هدی را پیشواست
(دیوان ابنیمین، ص ۳۹)
در دیوان عضد، دیگر شاعر قرن هشتم هم اشارهای اینگونه ثبت شده است:
به آب چشم نقی و حسن، دو بحر ثبات
که با تحملشان کوه بود بیبنیاد (دیوان عضد، ص ۱۱)
از دیگر شاعران شیعی شاخص سدههای هشتم و اوایل قرن نهم، در دیوانهای لطفالله نیشابوری(ف ۸۱۲) و کمال غیاث شیرازی(ف حدود ۸۳۸) و شاه نعمتالله ولی و ...، اشاراتی متعدد به آن امام دیده میشود. با اینحال نخستین شعر تقریبا مستقل فارسی در ستایش آن حضرت (تا آنجا که این نگارنده دیده)، ابیاتی است از خواجوی کرمانی(ف ۷۵۰) که مقّدم بر بسیاری از گریزهای یادشده است.
خواجو در خلال ترکیببندی که در نعت پیامبر و ستایش امامان دوازدهگانه(علیهمالسلام) سروده، ابیاتی شکوهمند در منقبت امام یازدهم(ع) بهنظم در آورده که در پایان این یادداشت از نظر میگذرد:
به لذت سخن عسکری به گاه سخن
که بود طوطی بلبلنوای هشتچمن
سراچهای است ز بستانسرای تعظیمش
چهارصفّهی هفتآشکوی ششروزن
سواد صفحهی اوراق روزنامهی غیب
به نور خاطر او خوانده قدسیان روشن
شده است بحر ز جام تبحّرش سرمست
وگرنه از چه چنان کف برآورد ز دهن
به روی شاه بساط امامت از کونین
اگر چنانک رخ آرند هم به وجه حسن
خلیفه گر به خلافش فصول کلّی خواند
بشد خلیفه به کلّی وزو خلافی ماند
(دیوان خواجو، ص ۶۱۸)
#شعر_شیعی
#امام_یازدهم
#امام_حسن_عسکری
#محمد_مرادی
https://eitaa.com/mmparvizan