"آلبوم"
عکسِ اول: تبسّم مادر، غرق در بیکسی و رنجوری
لقمه میپیچد و برای پسر چای میریزد از لبِ قوری
میکند فوت، استکانش را تا نسوزد نوک زبانش را
وقت صبحانه میشود شیرین، کامش از قندهای کافوری
#
عکسِ دوم: کلافه میرقصد مرد در دود کافه میرقصد
دست در دست گرم رقّاصه، مست از پیکهای انگوری
گیج در خلسهی غم و شادی: مالکیت، حیات، آزادی
لاک دختر شبیه "جان لاک " است، لیبرالیسم: دامنی توری...
بعد... از کافه میزند بیرون... میخروشد سوار بر کامیون
میرود بین جمع دوزخیان، تا بگیرد بهشت را زوری
میکند لِه بزرگ و کوچک را... زن و مرد و جوان و کودک را...
مثل آن بولدوزر که در غّزه رفت روی تن "ریچل کوری"
#
عکسِ سوم: درست در مونیخ، مهد علم و تفکر و تاریخ
چند فرد مسلح آمدهاند، مست از خودسری و مغروری؛
این:ظهور "ابَرمن" نیچه است، نسل جاوید جنگ و خونریزی
آن زمان هیتلر این زمان مِرکل، آن زمان کوره این زمان کوری
#
جمع این چند عکس پیدرپی چند گرگند دور یک کودک
از جنوب فرانسه آمدهاند شاید از انگلیس و میسوری
بمب در مغزشان میاندیشد: زور در دست توست پس هستی
به چه زیباست رقص تیغ "دکارت" بر گلوگاه کودک سوری
#محمد_مرادی
#لیبرالیسم
#جان_لاک
#سوریه
https://eitaa.com/mmparvizan