eitaa logo
پرویزن
508 دنبال‌کننده
216 عکس
17 ویدیو
77 فایل
آن‌که غربال به دست است از عقب کاروان می‌آید نقد و یادداشت‌های ادبی (محمد مرادی)
مشاهده در ایتا
دانلود
"اذان" اکبر است این یا که ماه آسمان؟ الله اکبر آدمی‌زاده است یا سروِ روان؟ الله اکبر اینکه می‌آید به میدان خاتم پیغمبران است؟ یا نگین خاتم پیغمبران؟ الله اکبر تیغ در کف می‌رسد وقتی که این خورشید تابان کهکشان می‌خوانَد: الحمد... آسمان: الله اکبر در قدومش هر مکان گم می‌شود در لامکانی لازمان، لاحول می‌گوید... زمان: الله اکبر چشم‌هایش را ببین شاعر! بگو سبحان لله بازوانش را ببین راوی، بخوان: الله اکبر خیره شو! در آن لب و دندان روشن تا ببینی کهکشان در کهکشان در کهکشان، الله اکبر صورتش را کشف کن: از خون و غیرت گل_شکفته تا بروید بوستان در بوستان الله اکبر این حسن‌سیرت، علی‌رو، مونس جان حسین است؟ یا دل و جان امام انس و جان؟ الله اکبر بر تبسم‌های نغزش این طلوع مهر و ماه است؟ یا تجلای خدای مهربان؟ الله اکبر * ظهر عاشوراست... این آوای پرشور بلال است یا محمد باز می‌گوید اذان؟ الله اکبر... https://eitaa.com/mmparvizan
"شعر_عاشورایی /4" در تاریخچه‌ی شعر عاشورایی فارسی، به‌ویژه از میانه‌ی سده‌ی پنجم، اشعاری دیده می‌شود که عمدتا در قالب‌های کوتاه سروده شده و در آن‌ها به واقعه‌ی عاشورا نیز اشاره شده است. هرچند از منظر نسخه‌شناسی و سبکی، قاعدتا این اشعار متعلق به سده‌های بعد است، جزوی از کارنامه‌ی شعر عاشورایی محسوب می‌شود. اهمیتِ دیگر این اشعار، در پیوند آشکار آن‌ها با ادبیات عامه و فرهنگ محلی است و از این منظر، در مقایسه با اشعار شاعران دیگر، از منظر سنت‌های محلی سوگ عاشورایی اهمیت دارد. از این دست ابیات متعلق به سده‌ی پنجم، یکی رباعی‌ای است منسوب به ابوسعید ابوالخیر که سعید نفیسی، به استناد مآخذ متاخر آن را در مجموعه اشعار شیخ گنجانده است: ای باد به خاک مصطفایت سوگند باران به علی مرتضایت سوگند افتاده به گریه خلق، بس کن بس کن دریا، به شهید کربلایت سوگند سخنان منظوم ابوسعید بسیار محتمل است که این بیان ساده و نوع ردیف، متعلق به زمان حیات بوسعید(ف440) نباشد؛ با این حال این شعر بر اساس متون موجود(تا آنجا که دیده‌ام) تنها به ابوسعید نسبت داده شده است. البته باید به این نکته اشاره کرد که تا سده‌ی ششم، سوگند خوردن به بزرگان شیعی در شعر فارسی، چندان معمول نبوده و جز ابیات ابوسعید و همچنین ابیاتی از باباطاهر و غضایری، این نوع سوگندها را در شعر شیعی متقدم نمی‌توان دید. در قطعه‌ای دیگر از ابوسعید نیز توسل جستن به امام حسین(ع) در کنار دیگر امامان علیهم‌السلام، نمود دارد.   از دیگر شاعران این دوران، در دوبیتی‌های منسوب به باباطاهر(زنده تا حدود 450) نیز چندبار به حادثه‌ی عاشورا اشاره شده است: عاشق اون بی که دایم در بلا بی ایوب آسا به کرمون مبتلا بی حسن آسا بنوشه کاسه ی زهر حسین آسا شهید کربلا بی یا: در این ویرانه جز دلخون ندیدم نه دل گویی که دشت کربلا بی البته ابیات عاشورایی منسوب به باباطاهر در نسخه‌های قدیمی اشعارش دیده نمی‌شود و بعید نیست از اشعار دیگر شاعران بومی به آثار  او راه یافته باشد. با این حال باتوجه به محدوده‌ی زندگی بابا و تاثیر حکومت آل بویه بر فرهنگ و مذهب آن دیار و همچنین پیشینه‌ی مذهبی آن منطقه، گرایش شیعی باباطاهر کاملا محتمل به نظر می‌رسد. https://eitaa.com/mmparvizan
"سقا" در غزه، هزار طفل غمگین: تشنه‌است صد لاله و صدهزار نسرین: تشنه‌است برگرد و برای کودکان آب بیار! یا حضرتِ عباس! فلسطین تشنه‌است https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
مدايح_و_مراثي_حضرت_ابوالفضل.pdf
1.37M
"مدایح و مراثی حضرت ابوالفضل در شعر فارسی" و ... احمد احمدی بیرجندی آستان قدس رضوی @mmparvizan
پرویزن
"مدایح و مراثی حضرت ابوالفضل در شعر فارسی" #وصال #داوری #سروش #وقار #جودی #جیحون #عمان #فرصت و ... ا
"تکمله" باوجود ریشه‌ی کهن ادبیات عاشورایی در زبان فارسی، در اشعار و ابیات قرون نخستین، کمتر به نام حضرت عباس(ع)، اشاره شده است. چنانکه در پژوهش احمداحمدی بیرجندی دیده می‌شود، آغاز سرودن شعر فارسی در وصف و مرثیه‌ی آن حضرت، به صورت فراگیر، مربوط به دوران قاجار است. البته در مقاتل منثور و کتاب‌های تاریخی و متون شیعی، از دیرباز به آن حضرت توجه و بارها اشاره شده است. قدیم‌ترین تلمیحات دیوان‌های شاعران شاخص فارسی به حضرت عباس(تا آنجا که این نگارنده دیده/ فارغ از منظومه‌ها)، اشارات مربوط به تلمیحات مدحی شاعران عصر صفوی است که عمدتا در خلال مدح شاه‌عباس و شاه‌عباس ثانی نمود یافته است. از ادیبان و نویسندگان نامور سده‌ی یازدهم نیز طغرای مشهدی (درگذشته به سال ۱۰۷۴)، در ترکیب‌بند عاشورایی خود، ابیاتی در ستایش آن‌حضرت و برخی از شهیدان کربلا سروده که در تاریخ شعر عاشورایی حائز اهمیت است: تا چرخ بحر جنگ و جدل را بنا نکرد(?) عباس را به آب فرات آشنا نکرد مشکی که بهر تشنه لبان خواست پر کند از کف به موج خیز مخالف رها نکرد غیر از عدو که بر سر او تاخت در فرات کس جنگ آب باگهر بی‌بها نکرد یک دستش از محاربه چون بر زمین فتاد دست دگر ز تیغ عدوکش جدا نکرد غیر از دمی که مشک به دندان خود گرفت در عمر خویش، خنده‌ی دندان‌نما نکرد با صدهزار، یک تنه گردید گرم حرب اِستاد بر شهادت و رو بر قفا نکرد قسمت برای یک دم آبش ز پا فکند جز خون دل، نصیب شه کربلا نکرد اسبش به خون سرشته برآمد ز حربگاه در شیهه غیر ناله‌ی واحسرتا نکرد طوبی شود ز غصه چو شاخ نبات، خشک چون رود مطربان نشود گر فرات، خشک https://eitaa.com/mmparvizan
"سقا" در غزه، هزار طفل غمگین: تشنه‌است صد لاله و صدهزار نسرین: تشنه‌است برگرد و برای کودکان آب بیار! یا حضرتِ عباس! فلسطین تشنه‌است |خانه شعر و ادبیات خاتم| 🌿 @khatam_shz
یا هو تو شعر جاری تاریخی، زبان ملول و قلم: خاموش تو راز زنده‌ی ایجادی، وجود: هیچ و عدم: خاموش دو دست را به کرم وا کن، "نمی" ببخش و تماشا کن ‌ که بر نمِ تو سخا عطشان که با کم تو کرم: خاموش به یاد حنجر معصومت، اصول: سست و جدل: ویران به سوگ سینه‌ی مظلومت، "حدوث" مات و "قدم" خاموش تو آن تلاطم آرامی که رو به ساحل توصیفت سوار موج بلا باید، فقط قدم بزنم: خاموش تو اوج قله‌ی ادراکی که پیش دامنه‌ی مدحت نفس به سکسکه می‌افتد: زبان گرفته و دم خاموش به لحن وحی لبی تر کن، به روی منبر نی تا باز گزند لب به سکوت اعراب، شوند خیل عجم خاموش * دوباره گوش به تاریخم، میان همهمه‌ی میدان دلم به سوی تو می‌آید: قدم قدم به قدم: خاموش زهیر آمده از سویی، حبیب پر زده از کویی یکی به دیدن تو خندان، یکی به هیبت غم: خاموش یکی شتافته شب‌هنگام، به سمت خیمه‌ی تو آرام یکی به جذبه‌ی آغوشت، سپرده دل به علم: خاموش * درست آن طرف میدان، از آن همه لب قرآن‌خوان یکی به دشنه‌ی زر بسته است، یکی به مهر درم: خاموش یکی به ذکر و سماع نی، سپرده دل به خراج ری یکی به فکر زن و فرزند، کشیده چهره به هم: خاموش * غم تو می‌کشدم این‌سو، خیال می‌بردم آن‌سو به شوق بال دلم عطشان، به ذوق مال لبم خاموش * جهان سکوتِ سراسر شد، غروب شد... شب آخر شد من از سپاه تو خواهم رفت؟ [چراغ‌های حرم خاموش...] https://eitaa.com/mmparvizan
"عاشورا و پذیرش توبه‌ی آدم" قالا ربنا ظلمنا أنفسنا اسأنا الیها بالمعصیة و إن لم تغفر لنا ذنوبنا و تجاوز عنا لنکونن من الخاسرین فی العقوبة. گفته‌اند روز عاشورا بود. روز آدینه که الله وی[آدم] را توبه داد و توبه وی قبول کرد. کشف‌الاسرار میبدی/ تفسیر سوره‌ی اعراف *درباره‌ی صحت استناد این روایت علمای شیعه انتقادهایی دارند. https://eitaa.com/mmparvizan
"عاشورا و تقابل موسی و ساحران" روز عاشورا همان‌است که رب العزة گفت: فجمع السحرة لمیقات یوم معلوم. می‌گوید فراهم آوردند جادوان را هنگام روزی را دانسته و نامزد کرده. جای دیگر گفت: فأجمعوا کیدکم ثم ایتوا صفا. فرعون گفت: ایشان را همه هام‌سخن و هام‌دل و هام‌آهنگ باشید در ساز خویش. پس همه به‌هم به هامون آیید به یک‌بار... . کشف‌الاسرار میبدی/ تفسیر سوره‌ی اعراف https://eitaa.com/mmparvizan
"عاشورا و پایان طوفان"  مفسران گفتند: شش ماه نوح و اصحاب وی در کشتی بودند. دهم رجب در کشتی بودند و روز عاشورا از کشتی فرو آمدند و درست‌تر آن‌است که هفت ماه در کشتی بودند و ارتفاع آب در زمین چندان بود که به همه کوه‌های عالم سی گز آب بر گذشته بود. کشف‌الاسرار میبدی/ تفسیر سوره‌ی هود *درباره‌ی صحت استناد این روایت علمای شیعه انتقادهایی دارند. https://eitaa.com/mmparvizan
"خنده‌ی حرام: عاشورا در شعر کهن فارسی" عاشورا و روایت‌های مربوط به آن، به صورت پراکنده از سده‌ی پنجم هجری در شعر فارسی انعکاس یافته است. شاعران فارسی معمولا از این روز با نام‌های عاشورا، عاشور، عشور و عاشر یا دهم محرم یاد کرده‌اند. قدیم‌ترین اشاره، بیتی است از اسدی توسی(ف ۴۶۵) مربوط به شعری در مناظره‌ی شب و روز که رضاقلی‌خان هدایت بر اساس منابع پیشین، آن را در مجمع‌الفصحا نقل کرده است. او عاشورا را یکی از چهار روز ارجمند نامیده است: عید و آدینه‌ی فرخ، عرفه، عاشورا همه روز است چو بینی به ام از عقل و فهم شاعران بی‌دیوان، مدبری معزی از دیگر شاعرانی است که در دیوانش چندبار به عاشورا اشاره کرده است. در یکی از این اشارات او مرگ ممدوح در عاشورا را نشانه‌ی سعادت و شهادت او دانسته است: روز عاشورا به زاری کشته گشتی چون حسین(ع) زآن سعادت با حسین اندر شهادت همسری دیوان معزی او همچنین به گردآمدن شیعیان در عزاداری روز عاشورا در دشت کربلا اشاره کرده است: تاشیعه به دشت کربلا در جمهور شوند روز عاشور... همان در شعر سده‌ی ششم و هفتم، بارها در دیوان‌ها به بزرگی و فضلیت عاشورا و پیوند آن با عزاداری و غم اشاره شده است. این دست یادها را در اشعار شاعرانی چون: اثیرالدین اخسیکتی و خاقانی و انوری و عطار و کمال‌الدین اسماعیل می‌توان دید. البته نخستین سوگیانه‌ی عاشورا که این روز را از منظر وصف اندوه شهادت امام‌حسین(ع) معرفی کرده، قصیده‌ای مستقل از قوامی رازی به مطلع زیر است؛ شعر قوامی اولین مرثیه‌ی عاشورایی است که با وزن مشهور "مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن" سروده شده و پس از او الگوی شاعران عاشورایی شده است: روز دهم ز ماه محرم به کربلا ظلمی صریح رفت بر اولاد مصطفی هرگز مباد روز چو عاشور در جهان کآن روز بود قتل شهیدان به کربلا... دیوان قوامی از شاعران سده‌ی ششم، مجیرالدین بیلقانی در شعری مدحی که به سال ۵۷۸ سروده (سوم مهر) از همزمانی عاشورا و جمعه (چون امروز) در یکی از جنگ‌های ممدوح خود یاد کرده است: به سال پانصد و هفتاد و هشتم روز عاشورا سحرگه روز آدینه قمر در ثالث میزان... دیوان مجیرالدین خاقانی هم اندوه روزگارش را به عاشورا همانند کرده است: من حسین وقت و نااهلان یزید و شمرِ من روزگارم جمله عاشورا و شروان کربلا دیوان خاقانی در دیوان عطار و در خلال قصیده‌ای، او به ده روز محرم قسم خورده؛ نکته‌ای که نشان‌دهنده‌ی تقدس این دهه در نگاه خراسانیان و ایرانیان آن دوران است: به ده مبشّره و ده مقوّی عالم به ده حس و به ده ایام روز عاشورا دیوان عطار کمال‌الدین اسماعیل (مقتول به ۶۳۵) هم خنده را در عاشورا حرام می‌داند: چون محرم رسید و عاشورا خنده بر لب حرام باید کرد... دیوان کمال‌الدین https://eitaa.com/mmparvizan