7.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴 بیانات رهبر معظّم انقلاب درباره #حضرت_خدیجه (سلام الله علیها) در قالب نماهنگ «مادر اُمّت»
📣📣📣 اطلاعیه 📣📣📣
🔰 مبلغین بزرگوار، محتوایی که در ادامه ارسال میشه مربوط به مسابقه میلاد امام حسن مجتبی(ع) است.
🔹یک پست تبلیغاتی و یک پست مربوط به داستان اول می باشد.
🔹مجموعه 6 داستان هست که هر روز یک داستان ارسال میشه.
⛔️لطفا این محتوا را در کانال های محلی و همچنین کانال های مدارسی که حضو ر پیدا می کنید منتشر نمایید.
🌿🌸🌱🌺🍃🌼☘️💐🌷🍁🌻🎄🌾
💠 ویژه نامه کریم اهل بیت (ع) 💠
🔸مسابقه فرهنگی باجوایز ویژه برای برندگان🔸
❇️ گروه تبلیغی نسیم وصال مهر با همکاری سازمان تبلیغات اسلامی و اداره آموزش و پرورش ایلام ❇️
🔰 جهت شرکت در مسابقه کافیست که تنها 6 داستان کوتاه از امام حسن مجتبی(ع) را که در پست های بعدی قرار می گیرد مطالعه کرده و از طریق لینک زیر در مسابقه شرکت کنید :
https://go2l.ir/bVas1
🗓 آخرین مهلت شرکت در مسابقه تا پایان ماه مبارک رمضان می باشد. 🎁 جوایز : اردوی قم-جمکران ، بسته های فرهنگی ، کارت هدیه و ... #مسابقه_کریم_اهل_بیت
🔹داستان اول : نُه هزار سال عبادت 🔹
🔰ابن مهران یکی از اصحاب می گوید نزد امام حسن(ع) نشسته بودم که مردی وارد شد و گفت: ای فرزند پیامبر(ص) فلان شخص از من طلبی دارد ولی من پولی ندارم، برای همین او می خواهد مرا زندانی كند. امام فرمود: در حال حاضر مالی ندارم كه بدهی تو را بدهم؛ او عرض كرد: پس شما كاری كنید كه او مرا زندانی نكند. امام در حالی كه در مسجد مشغول عبادت )اعتكاف( بود، كفش¬های خود را به پا كرد. من گفتم ای فرزند رسول خدا مگر فراموش كردید كه در حال اعتكاف هستید (و نباید از مسجد خارج شد)؟ فرمود: فراموش نكرده¬ام اما از پدرم شنیده ام كه رسول الله(ص) می فرمود: كسی كه در برآوردن حاجت برادر مسلمان خود بكوشد، مانند كسی است كه نُه هزار سال، روز را به روزه و شب را به عبادت مشغول بوده است.
🌿 ویژه نامه مسابقه کریم اهل بیت (ع)
🔸 پس از مطالعه هر 6 داستان از طریق لینک زیر در مسابقه شرکت کنید :
https://go2l.ir/bVas1
#داستان_اول #مسابقه_کریم_اهل_بیت
🔹داستان دوم : خطیب خردسال 🔹
🔰دوان دوان از مسجد برگشت و مثل همیشه نزد مادرش رفت. دو عدد متکا روی هم گذاشت تا شکل منبر شود و در عالم کودکی¬اش بر منبر بنشیند و سخنرانی کند. این کار هر روز تکرار می شد، یعنی آنچه را که مسجد بر پدربزرگش نازل شده بود تمام و کمال برای مادرش تعریف می کرد و آیات قرآن را برای او می-خواند و به این صورت مادر را از وحی الهی که بر پیامبر(ص) نازل شده بود مطلع می¬کرد. مادر نیز به حافظه¬ی پسر هفت ساله اش می¬نازید و به شیوایی کلام فرزند خردسالش افتخار می کرد. گویا آن روز اتفاقی افتاده بود. سخنران کوچکِ ما مثل روزهای قبل عادی و روان صحبت نمی کرد، گاهی در سخنانش وقفه ایجاد می شد و گاهی نیز مطلب را به درستی نمی¬رساند... مادر پرسید: پسرم، چه شده امروز نمی¬توانی راحت صحبت کنی؟ - مادر، مثل شاگردی شده ام که در حضور استادش باشد و نتواند راحت صحبت کند، گویی شخص بزرگی حرف های مرا می¬شنود... راستش مادر جان، هول شده ام! در این هنگام امام علی(ع) از پشت پرده بیرون آمد و پسرش (امام حسن(ع)) را در آغوش گرفت و بوسید. سپس گفت: احسنت، مرحبا، پس تو بودی که هر روز آیات خدا را برای مادرت می خواندی...
🌿 ویژه نامه مسابقه کریم اهل بیت (ع)
🔸 پس از مطالعه هر 6 داستان از طریق لینک زیر در مسابقه شرکت کنید :
https://go2l.ir/bVas1
#داستان_دوم #مسابقه_کریم_اهل_بیت
🔹داستان سوم : گذشت🔹
🔰امام حسن مجتبی(ع) بسیار باگذشت و بزرگوار بود و از ستم دیگران چشم پوشی می کرد. بارها پیش می¬آمد که واکنش حضرت به رفتار ناشایست دیگران، سبب تغییر رویه فرد خطاکار می¬شد. در همسایگی ایشان، خانواده ای یهودی بودند. دیوار خانه یهودی، شکاف برداشته و نجاست از منزل او به خانه امام نفوذ کرده بود. روزی زن یهودی برای درخواست نیازی به خانه آن حضرت رفت و دید که شکاف دیوار سبب شده است که دیوار خانه امام نجس شود. بی درنگ، نزد شوهرش رفت و او را آگاه ساخت. مرد یهودی نزد حضرت آمد و از سهل انگاری خود پوزش خواست و از اینکه امام، در این مدت سکوت کرده و چیزی نگفته بود، شرمنده شد. امام برای اینکه او بیشتر شرمنده نشود، فرمود: «از جدم رسول خدا (ص) شنیدم که گفت با همسایه مهربانی کنید ».یهودی با دیدن گذشت و برخورد پسندیده ایشان به خانه¬اش برگشت و دست زن و بچه اش را گرفت و نزد امام آمد و ازایشان خواست تا آنان را به دین اسلام درآورد.
🌿 ویژه نامه مسابقه کریم اهل بیت (ع)
🔸 پس از مطالعه هر 6 داستان از طریق لینک زیر در مسابقه شرکت کنید :
https://go2l.ir/bVas1
#داستان_سوم #مسابقه_کریم_اهل_بیت
🔹داستان چهارم : مهربانی 🔹
🔰مهربانی با بندگان خدا از ویژگی¬های بارز ایشان بود. اَنس می گوید که روزی در محضر امام مجتبی(ع) بودم. یکی از کنیزان ایشان با شاخه گلی در دست، وارد شد و آن را به امام تقدیم کرد. حضرت، گل را از او گرفت و با مهربانی فرمود: «برو تو آزادی! » من که از این رفتار حضرت شگفت زده بودم، گفتم: «ای فرزند رسول خدا! این کنیز، تنها شاخه گلی به شما هدیه کرد، آن گاه شما او را آزاد می کنید؟! » امام در پاسخم فرمود: «خداوند بزرگ و مهربان به ما فرموده است: وَ إذا حُییتُمْ بِتَحِیةٍ فَحَیوا بِأحْسَنَ مِنْها » هر کس به شما مهربانی کرد، به پاسخ بهتر او را پاسخ گویید. (نساء: 86 ( سپس امام مجتبی(ع) فرمود: « آزادی، پاداشِ مهربانی او بود.»
🌿 ویژه نامه مسابقه کریم اهل بیت (ع)
🔸 پس از مطالعه هر 6 داستان از طریق لینک زیر در مسابقه شرکت کنید :
https://go2l.ir/bVas1
#داستان_چهارم #مسابقه_کریم_اهل_بیت
🔹داستان پنجم : عفو و گذشت امام حسن(ع) 🔹
🔰مردی مسافر از شام به مدینه آمده بود. روزی امام حسن(ع) را سوار بر مرکب دید و بر اثر کینه ای که از او در دل داشت آن چه توانست از آن حضرت بدگویی کرد. امام(ع) نزد او آمد و به وی سلام کرد و در حالی که لبخند بر چهره داشت، به او فرمود: ای پیرمرد! به گمانم غریب هستی و گویا امری بر تو اشتباه شده، اگر از ما درخواست رضایت کنی از تو خشنود می شویم و اگر چیزی بخواهی به تو می دهیم و اگر راهنمایی بخواهی تو را راهنمایی می کنیم و اگر گرسنه ای تو را سیر می کنیم و اگر برهنه باشی تو را می¬پوشانیم و اگر حاجت داری آن را ادا می¬نماییم. هنگامی که آن پیرمرد در برابر گستاخی¬اش آن همه گذشت و بزرگواری را از امام(ع) دید شرمنده شد و تحت تأثیر قرار گرفت، به طوری که گریه کرد و گفت: گواهی می دهم که تو خلیفه خدا در زمین هستی و خداوند آگاه¬تر است که مقام رسالت خود را در وجود چه کسی قرار دهد. تو و پدرت نزد من مبغوض¬ترین افراد بودید، ولی اکنون محبوب ترین افراد نزد من، شما می¬باشید.
🌿 ویژه نامه مسابقه کریم اهل بیت (ع)
🔸 پس از مطالعه هر 6 داستان از طریق لینک زیر در مسابقه شرکت کنید :
https://go2l.ir/bVas1
#داستان_پنجم #مسابقه_کریم_اهل_بیت