.
🌷شب عروسیش وقتی از تالار آمد جلوی در خانه، با همان لباس دامادی زانو زد، پای من و پدرش را بوسید. حتی با پدر خانمش همین کار را کرد. گفت: «فرقی نمی کند ایشان هم مثل پدر خودم است چون همه زندگی اش را به من داده...»
🌷 از ۲۰سالگی می گفت:«می خواهم ازدواج کنم.» از نظر مالی هم دستش خالی بود. گفتم: حالا صبر کن، تازه استخدام شدی. دستت خالیست.
میگفت:«خدا بزرگ است. اگر من پا پیش بگذارم، خدا می رساند.»
و خدا رساند. هم کارش درست شد، هم ازدواجش.
🌹پاسداری را دوست داشت، ۳سال طول کشید استخدام شد، بعد هم ازدواج کرد. میگفت: «مرد تا ازدواج نکند ایمانش کامل نمی شود.»
🌷خیلی خوش اخلاق بود. با همه شوخی می کرد. با من هم خیلی شوخی می کرد. به من و پدرش خیلی احترام می گذاشت. هر وقت وارد خانه می شد، صورت ما را می بوسید. خم می شد، دست مان را می بوسید....
پ.ن: #شهید_احمد_اعطایی متولد ۱۳۶۴ ،پدر ۲طفل معصوم و دانشجوی مهندسی برق بود که داوطلبانه در راه دفاع از حرم ومسلمانان سوریه آبان ۹۴(در آخرین روزمحرم)به شهادت رسید😪❤️🩹
🌹شادی روح شهدا صلوات 🌹
✅️متصل
@mo_ttasel