برای رفتن به #جبهه خیلی تلاش کرد تا این که بالاخره در سال ١٣۶٣ با عضویت در #کمیته ی انقلاب اسلامی و به صورت #داوطلب به #جبهه اعزام شد.
🍃⚘🍃
کمتر از #دو ماه بعد از اعزام در منطقه ی قصر شیرین بر اثر ترکش خمپاره به #شهادت رسید.
🍃⚘🍃
وصیت کرده بود که در گلزار #شهدای بهشت حضرت زهرا (س)⚘ تهران خاکسپاری شود.
🍃⚘🍃
با تشكيل بسيج، #مهدي وارد بسيج شد، #موتوري خريده بود كه بچّه ها با آن گشت بدهند و كارهاي پايگاه را انجام دهند.
🍃⚘🍃
روزي مادرش سخت بيمار شد و به دكتر احتياج پيدا كرد، به #مهدي گفتم:
با اين موتور مادر رو تا همين خيابون خاوران ببر دكتر...!
ـگفت: نه ، اين موتور مال #بيت الماله نميشه!
گفتم :#مهدي جان! تو كه پول بنزين را از خودت ميدي گفت،ـ باشه! موتورش كه مال #بيت الماله...!
با اينكه بسيج جا نداشت، موتور را به داخل حياط خانه ميآورد و بعنوان پاركينگ هم استفاده ميكرد حاضر نشد مادرش را ببرد!
🍃⚘🍃
در 16/12/62 در #عمليّات«خيبر» و در سرزمين «جزيره ي مجنون» همچون برادر بزرگوارش #مفقودالاثر گرديد ،وتاكنون ما را چشم به راه گذاشته 😭😭
🍃⚘🍃
هنوز كمتر از #10 ماه از #شهادت اوّلين #شهيدم نگذشته بود كه «حميد» در حال تحصيلات سوم راهنمايي، عازم #جبهه شد
🍃⚘🍃
#مهدي در 22/2/62 حين #عمليّات «والفجر1» #مفقودالاثر شد و هرگز جنازش را نياوردند😔#مهدي آنقدر خوش خلق بود كه پس از #شهادت، اقوام و نزديكان بهمون گفتند: چراغ خانه تون خاموش شد!!
🍃⚘🍃
#مجيد» اوّلين بچه مون بود که در تهران متولدشد ، عجيب به كسب علم ودانش، علاقمند بود، مادرش روزي براش غذا گذاشت و #مجيد گفت:
ـ مادر! اين غذا براي پزشك خوبه!
چيزي نگذشت كه بعد از پايان چهارم متوسّطه، در كنكور #پزشكي شركت كرد،امّا پيش از آنكه پاسخي بگيرد، راهي #جبهه شد تا سنگر #برادرانش #خالي نماند،
🍃⚘🍃
او هم در 22/2/65 #سه سال پس از #مهدي، در #عمليّات «والفجر5» و محلّ «فكّه» به خيل #شهيدان پيوست. پس از #شهادتش، پاسخ #كنكور اعلام شد و مجيد جزء #قبوليها اعلام شد!!😭😭
🍃⚘🍃
شب مراسم#مجيد، بقدري شلوغ بود كه توي خيابان فرش انداخته بودند، جواد #جبهه بود، به او خبر داده بودند و او آمد، همه دورش را گرفتند!! خيلي بيتابي ميكردند!! سخنران گفت:
چه شده؟ چه خبر است؟ گفتند: فرزند چهارم از جبهه آمده...!!حاج آقا گفت: ببينيد اينها چه كساني هستند؟! #سه فرزندشان #شهيد شده!! باز پسرشان را راهي #جبهه ميكنند؟!كه شور و حال خاصي به مجلس دست داد!!
🍃⚘🍃
پس از #شهادت# مجيد فهميدند كه آنچه از حرفهاي امام(ره) خطاطي شده و به در و ديوار ميزدند، توسط خودش خطاطي شده و اينها پيش زمينه اي براي اجازه گرفتن برای #جبهه بود.
🍃⚘🍃
#مجيد هم مثل #برادراش اصلاً قرار نداشت. تمام فكرش اين بود كه به #جبهه بره... و براي اينكه منو راضي كنه ميگفت، ما را خط مقدّم نميفرستن؛ ما بايد پشت #جبهه براي رزمنده ها پياز پوست بكنيم! در مسجد محل به بچّه ها درس ميداد و خانواده از اين خدمت او نيز خبر نداشتند!!
🍃⚘🍃
چند ماه بعد از رفتن #مجيد به #جبهه، يه شب خوابي ديدم كه درآن خواب از #شهادت #سوّمين فرزندم آگاه شدم، فرداي آن شب به دنبالم آمدند تا به مسجد برم، خودم را براي شنيدن خبر #شهادت آماده كرده بودم!😭
🍃⚘🍃
#مهدی و #حمید #مفقودالاثر و #گمنام هستند، و براشون سنگ یادبودی دربهشت حضرت زهرا⚘ در کنار #مجید گذاشته اند.
🍃⚘🍃
مزار#شهدا
تهران، بهشت حضرت زهرا سلام الله علیها⚘درتهران، قطعه ۵۲
🍃⚘🍃
شادی ارواح طیبه ی شهدا،امام شهدا،شهدای انقلاب، شهدای دفاع مقدس،شهدای مدافع حرم،شهدای هسته ای
و علی الخصوص شهیدان سرفراز
#شهیدانمهدیمجیدوحمیدفاضلبجستانی
🌷 صلوات 🌷
✨ التماس دعای فرج وشهادت✨
یاعلی مدد
#سردار شهید دفاع مقدس،
حاج محمد مهدی کازرونی🍃⚘🍃
در تاریخ ۱۳۳۹/۱/۵ در روستای سعدی کرمان ، در خانواده ای متدین و مذهبی متولد شد.
دوران تحصیلات ابتدایی را در همان روستا سپری کرد و با شروع انقلاب ، فعالیتهایش را علیه رژیم پهلوی آغاز کرد. در راهپیمایی های علیه رژیم ، همیشه کفن پوش در صحنه حاضر می شد.
🍃⚘🍃
متاهل بود و۳ فرزند به یادگار دارد
۳پسر آقا بشیر آقا نذیر که دو قلو هستند و آقا ظهیر
وقتی دو قلو هایش متولد شدند هر کسی اسمی را پیشنهاد می داد اما می گفت : « هر چه قرآن بگوید. » قرآن را که باز کرد آیه ی « بشیراً و نذیراً » آمد ، اسم بشیر و نذیرو انتخاب کرد.
🍃⚘🍃
یک سال بعد هم ظهیر به دنیا آمد. معتقد به فرزند زیاد بود. از همان زمان هم با شعار دو فرزند کافیه مخالف بود و میگفت: « نسل شیعه باید زیاد باشد. »
🍃⚘🍃
تو نامه هایی که از #جبهه می فرستاد برای همسرش می نوشت : « صبور باشید ، حتماً با #وضو به بچهها شیر بدهید و مال #شبهه دار نخورید و#قرآن زیاد بخوانید. »
🍃⚘🍃
ایشان وحاج قاسم با هم رفیق بودند. همشهری بودن و مسئولیت هایی که در لشکر ۴۱ ثارالله به عهده داشت باعث دوستی و همراهی بیشترشان شده بود.
🍃⚘🍃
به قول #سردار سلیمانی ، #حاج مهدی #کلید لشکر بود و در جایی دیگر از #شجاعتش یاد می کرد و می گفت ذره ای ترس در وجود #حاج مهدی نبود.
🍃⚘🍃
به روایت از همسر #شهید :
اهل كرمان بودم. #حاج مهدي از بستگانم بودند و از قبل ، بينمان آشنايي وجود داشت و در سال ۵٩ كه ايشان ٢۰ سال داشت به خواستگاري ام آمد و به عقد هم دراومديم.
هزينه ی كليه ی مراسم ما از خريد تا عروسي و هزينه هاي آن حدود 8 هزار تومان شد. مهمان هايمان را دعوت كرديم. يكي از اساتيد حوزه در مجلس عروسي ما سخنراني كردند.
🍃⚘🍃
بعد هم برنامه ی عقد برگزار شد و دوستان نمايشي را اجرا كردند. بعد سفره ی شام پهن شد كه شام عروسي ما هم نان و پنير و سبزي بود.
🍃⚘🍃
روز دوم بعد ازدواج ، ايشان به كردستان اعزام شدند. من هم همراهيشان كردم و هيچ مخالفتي با حضورشان در#جبهه نداشتم. ده روز بعد از اعزامشان ، وقتي جا و سر پناهي براي من مهيا كردند من را هم با خود می بردند.
🍃⚘🍃
با اینکه بارها مجروح شدو در عملیاتهای بسیاری شرکت داشت اما قسمتش نبود که در آن دوران #شهید شود و شاید تقدیرش این بود که …
🍃⚘🍃
در سال #دوم دبیرستان با دست بردن در شناسنامه اش رفت #جبهه و چون بسیار #پشتکار داشت و #خالصانه هر کاری را انجام می داد با سن کم خود #محبوب هر رزمنده و فرماندهی بود.
🍃⚘🍃
در سالهای اول دهه 70 خودش را به منطقه کردستان رساند و #گروهان و #گردان رو تحویل گرفت و از مرزهای میهن در آن خطه پاسداری کرد.
🍃⚘🍃
بعد از اتمام جنگ و قبول قطعنامه، غم بزرگی بر دلش نشست و خود را جامانده از قافله عشاق می دانست و همیشه یاد #شهدا خصوصاً دوستش #شهید سید جعفر میر محمدی را میکرد.😔
🍃⚘🍃
تقدیرش نبود که #شهید شود حسرت جا ماندنش از #شهدای سال های جنگ و سال های حضور در کردستان بر دل ایشان ماندو ناگزیر به زندگی عادی خود برگشت و ازدواج و فرزند و کار و …
ایشان ازدواج کرد و دوفرزند به یادگاردارد.
#کارمند صداوسیما شد.
شهیدمدافع حرم ابراهیم عشریه🍃⚘🍃
یکی از #مربیان و #اساتید تاکتیک فنون نظامی و #فارغالتحصیل دانشگاه افسری
امام حسین (ع)⚘ بود که برای در اختیار گذاشتن دانش نظامیاش به عنوان یک مستشار به سوریه رفت و در همین #جبهه نیز به #شهادت رسید.
۲۰ اسفند ۹۴ لباس #مدافعان حرم را بر تن کرد و ۳۵ روز بعد در ۲۴ فروردین ماه ۱۳۹۵ در #منطقه العیس سوریه به #شهادت،رسید.
بعداز#شهیدان حسین مشتاقی و#سعیدکمالی #سومین #شهید مدافع حرم شهرستان نکا هست.
🍃⚘🍃
متولد سال 1358 اصالتا اهل شهرستان نکا و از پاسداران دانشگاه افسری و تربیت پاسداری امام حسین(ع)⚘ بود
#کارشناسی ارشد داشت،و ساکن شهر مقدس قم بود.
متاهل و سه فرزندبه یادگاردارد
زهرا ۱۳ ساله
زینب ۱۰ ساله
فاطمه معصومه ۶ ساله
عاشق خانواده و بچه هایش بود.
🍃⚘🍃
در ۲۴ فروردین ماه ۱۳۹۵ در منطقه العیس سوریه به #شهادت رسید، اما چون پیکرش در منطقه عملیاتی جا مانده بود، با گذشت ۵۴ روز خبر #شهادتش رسما تأیید شد و از آن زمان نامش در زمره #شهدای #جاویدالاثر جبهه مقاومت اسلامی جای گرفت.
تااین که بلاخره پیکر#شهید تفحص و شناسایی شد وبه کشوربازگشت
درشهرشان نکا تشییع و خاکسپاری شد......
🍃⚘🍃
پدرش در سال 1355 ایشان به دبستان دانش روستای درهبان كه بعد از #شهادتش به نام دبستان #شهید صافی نامگذاری شد ثبتنام كرد.
🍃⚘🍃
برایش زندگی كردن بر روی كره خاكی معنا و مفهومی نداشت و همیشه جمله «كونو لظالم خصما و للمظلوم عونا» بر زبان داشت.
🍃⚘🍃
با آغاز تظاهراتها علیه نظام شاهنشاهی ،به همراه پدر و پسر عمههایش یعنی #شهیدان #شیخ حسین و #شیخ حسن شهابی، در تظاهراتها شركت میكرد و همیشه در مساجد حاضر بودند.
🍃⚘🍃
از دوران كودكی صاحب #اخلاق اسلامی و مذهبی و رفتارش شایسته و پسندیده بود و همین خصوصیاتش باعث شده بود كه نظر تمام مردم را به خود جلب كند.
🍃⚘🍃
با اعزام به #جبهه در #عملیات حصر آبادان شركت كرد و با پیروزی برگشت و باز هم نتوانست دور از#جبهه زندگی كند.
🍃⚘🍃
به #شهادت علاقه زیادی داشت و از آنجا كه با #جرأت و #نترس بودم برای رفتن به #جبهه #داوطلب شد و با گروهی از برادران و دوستانش راهی #جبهههای حق علیه باطل شد.
🍃⚘🍃
برای دومین مرحله عازم #جبهههای نبرد شدم و سر انجام به آنچه فكر میكرد و آرزویش بود رسید.
🍃⚘🍃
سرانجام#شهید حسین صافی هم در تاریخ 7/9/1360 و در سن #12 سالگی در #جبهه بستان و در #عملیات طریقالقدس به آرزویش که همانا #شهادت در راه خدا بود رسید.
🍃⚘🍃
مزار#شهید در شهرستان جم، استان بوشهر.
🍃⚘🍃
شادی ارواح طیبه ی شهدا،امام شهدا،شهدای انقلاب، شهدای دفاع مقدس،شهدای مدافع حرم، شهدای مدافع امنیت، شهدای مدافع سلامت،شهدای هسته ای
و علی الخصوص شهید سرفراز
💠شهید حسین صافی💠
🌷 صلوات 🌷
✨ التماس دعای فرج وشهادت✨
یاعلی مدد
#عملیاتهای شهید⚘🍃
ایشان در #حفظ #تپه های 175 در منطقه عملیاتی شهر نفتی زبیدات عراق حماسه آفرید.
🍃⚘🍃
در #عملیات #والفجر1و2و4 و سپس #خیبر حضور داشت.#احمد در تابستان1363ش با دختر مؤمنه ای ازدواج کرد و زندگی مشترک را در خانه پدری با مراسم بسیار ساده آغاز نمود و به #جبهه بازگشت.
🍃⚘🍃
او در #عملیات# بدر در #هور الهویزه حماسه ها آفرید. در همین #عملیات #برادرش #علی به #شهادت رسید.
لذا ناگزیر برای مراسم وی به اصفهان رفت و پس از مراسم چهلم برادرش و با وجود این که قرار بود تا چند روز دیگر فرزندش متولد شود، چون #اسیر دنیا و فرزند نبود و دل در گرو #شهادت داشت، به #منطقه برگشت و #فرمان و #فرماندهی لشکر #شهید خرازی را با اشتیاق پذیرفت و برای #حفظ جاده در منطقه #عملیاتی #بدر #مأموریت پیدا کرد و به همراه #گردانش در این منطقه مستقر شد.
🍃⚘🍃
سرانجام #شهیداحمد خطيبي در تاريخ
1364/3/21 در جاده خندق و مصادف
با21 ماه مبارك رمضان به آرزوی خودش که همانا #شهادت در راه خدا بود رسيد.
🍃⚘🍃
#شهیدعبدالرسول زرین🍃⚘🍃
معروف به #صیاد خمینی
اهل روستایی به اسم دهدشت از توابع استان کهکیلویه وبویراحمد،
سال 1320 متولد شد.
4ساله بود که پدرش و6ساله بود که مادرش به رحمت خدا رفتند، ودایی ایشان شد سرپرستش.
🍃⚘🍃
همین که #15ساله شد وپشت لبش یه کوچولو سبز شد،دیگه طاقتش طاق شد وزد از دهات بیرون،سعی اش این بود که روپای خودش بایستد،
رفت اصفهان وتا #27سالگی که دوباره رفت وخانواده شو پیدا کرد،ازشون بیخبر بود،ودرواقع گمشون کرده بود.
🍃⚘🍃
تواین مدت ازدواج کرد ،ویه مغازه ی لباس فروشی حوالی مسجدبابا علی عسگر باز کرد وآنجا مشغول بود.
البته کنار لباس فروشی علیه طاغوتی های هم یه فعالیت هایی میکرد.
ساواک هم خیلی تلاش میکرد از ایشان آتو بگیرد وانقلاب شد.
🍃⚘🍃
ایشان بعد از انقلاب عضو سپاه شده بود.
همه جوره فدایی بود وگوش به فرمان امام،
رفت کردستان برای جنگ با ضد انقلاب،
با#شهید حسین خرازی آنجا آشنا شد. وشدند یار غار.
🍃⚘🍃
ایشان شد #تک تیرانداز، او بود ویه #تفنگ اس وی دی،
زد وجنگ شد، ایشان رفت #جبهه ی جنوب،
🍃⚘🍃