eitaa logo
شهدای مدافع حرم
906 دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
1هزار ویدیو
30 فایل
🌷بسم الرب الشهدا والصدیقین🌷 🌹هر روز معرفی یک شهید🌹 کپی با ذکرصلوات ازاد میباشد ایدی خادم الشهدا @Yegansaberenn
مشاهده در ایتا
دانلود
تمام خاطراتی که از برادر و خواهر بزرگوارم در طول زندگیشان داشتیم خاطراتی شیرین بوده که در طول عمر کوتاهشان برای ما به گذاشتند. 🌱 درس زندگی از جمله امید، توکل، پویایی، تحول، شاد بودن و شاد کردن دیگران وبی نیازی از غیر خدا. زمانی که برادرم شهید شد اصلا احساس ناراحتی نمی کرد به این دلیل که می دانست خیلی زود به او می پیوندد و خیلی خوشحال بود که برادرم به آرزویش رسیده و خوشحالی درونی اش را حتی میکرد که همگی خوشحال باشیم و حواس مامان را پرت کنیم ... میخواست حرفهای خنده دار بزنیم تا مادر گریه نکند و با عملش نشان می داد که برادرم هنوز $زنده است و شاهد همه چیز هست و به ما تسلیِ خاطر میداد که امیر از پیش ما نرفته.... خیلی حفظ ظاهر می کرد در مورد غمهایی که در درون داشت اصلا چیزی را بروز نمی داد و دلش نمی خواست کسی از غم او بشود.... همه مسائل را با صبر حلاجی میکرد. و در انتها خیلی زود به آرزوی خود رسید و به برادر پیوست🍂 7⃣
🌷 💞 سال ۶۷ روز با لباس سبز پاسداری به خواستگاریم آمد . با لحنی دلنشین و ساده با من از ، و و مشکلاتی که در آینده در سر راه وجود دارد ، سخن گفت . منزلشان در کنار منزل ما بود و من ایشان و خانوادهشان را از قبل می شناختم . من هم پذیرفتم که با همراه شوم، مهریه ما چهارده سکه به نیت ۱۴ معصوم (ع) بود . بعد از خواستگاری به جبهه برگشت و چهل روز بعد آمد و مراسم و عروسیمان همزمان با حضور اقوام و جمعی از رزمندگان در ایام نیمه شعبان روزچهاردهم فروردین سال ۶۷ برگزار شد .عبدالحسین سال و من سال داشتم . سرسفره عقد ایشان با همان پاسداری حاضر شدند من از خواهر ایشان تقاضاکردم اگر ممکن هست به ایشان بگویند لباسشان را عوض کنند ولی ایشان نپذیرفتند و گفتند این ، لباس و من است و این نشانه ای جز این نداشت که او همیشه آماده و حاضر برای از همه آن چیزهایی بود که به آن عقیده داشت ، حتی شب از و این برای من یک محسوب می شد که برای چنین شخصی انتخاب شدم شب او می گفت و من گریه می کردم از دوستان ، از رفقایی که در سخت ترین شرایط مشغول از کشورمان هستند و در راه دین خدا جانبازی می کنندشروع زندگی ما با سخن از شهادت ادامه زندگی با رابطه با خانواده و دهه سوم زندگیمان با همسر رقم خورد و چه زیبا به آرزویش رسید . ✍به روایت همسربزرگوارشهید