تمام خاطراتی که از برادر و خواهر بزرگوارم در طول زندگیشان داشتیم خاطراتی شیرین بوده که در طول عمر کوتاهشان برای ما به #یادگار گذاشتند.
🌱 درس زندگی از جمله امید، توکل، پویایی، تحول، شاد بودن و شاد کردن دیگران وبی نیازی از غیر خدا.
زمانی که برادرم شهید شد اصلا احساس ناراحتی نمی کرد به این دلیل که می دانست خیلی زود به او می پیوندد
و خیلی خوشحال بود که برادرم به آرزویش رسیده و خوشحالی درونی اش را حتی #بازگو میکرد که
همگی خوشحال باشیم و حواس مامان را پرت کنیم ...
میخواست حرفهای خنده دار بزنیم تا مادر گریه نکند
و با عملش نشان می داد که برادرم
هنوز $زنده است و شاهد همه چیز هست و به ما تسلیِ خاطر میداد که
امیر از پیش ما نرفته....
خیلی حفظ ظاهر می کرد در مورد غمهایی که در درون داشت اصلا چیزی را بروز نمی داد
و دلش نمی خواست کسی از غم او #غمگین بشود.... همه مسائل را با صبر حلاجی میکرد.
و در انتها خیلی زود به آرزوی خود رسید و به برادر #شهیدش پیوست🍂
7⃣
#برشے_از_زندگینامه_شهید🌷
#لباس_سبز_دامادے💞
سال ۶۷ روز #نیمه_شعبان با لباس سبز پاسداری به خواستگاریم آمد . با لحنی دلنشین و ساده با من از #شهادت ، #اسارت و #جانبازی و مشکلاتی که در آینده در سر راه وجود دارد ، سخن گفت . منزلشان در کنار منزل ما بود و من ایشان و خانوادهشان را از قبل می شناختم . من هم پذیرفتم که با #سید همراه شوم، مهریه ما چهارده سکه به نیت ۱۴ معصوم (ع) بود . #سید_عبدالحسین بعد از خواستگاری به جبهه برگشت و چهل روز بعد آمد و مراسم #عقد و عروسیمان همزمان با حضور اقوام و جمعی از رزمندگان در ایام نیمه شعبان روزچهاردهم فروردین سال ۶۷ برگزار شد .عبدالحسین #نوزده سال و من #شانزده سال داشتم . سرسفره عقد ایشان با همان #لباس_سبز پاسداری حاضر شدند من از خواهر ایشان تقاضاکردم اگر ممکن هست به ایشان بگویند لباسشان را عوض کنند ولی ایشان نپذیرفتند و گفتند این #لباس ، لباس #زندگی و #مرگ من است و این نشانه ای جز این نداشت که او همیشه آماده و حاضر برای #پاسداری از همه آن چیزهایی بود که به آن عقیده داشت ، حتی شب از #ازدواجش و این برای من یک #سعادت محسوب می شد که برای چنین شخصی انتخاب شدم
شب #ازدواجمان او می گفت و من گریه می کردم از دوستان #شهیدش، از رفقایی که در سخت ترین شرایط مشغول #دفاع از کشورمان هستند و در راه دین خدا جانبازی می کنندشروع زندگی ما با سخن از شهادت ادامه زندگی با رابطه با خانواده #شهدا و دهه سوم زندگیمان با #شهادت همسر #عزیزم رقم خورد و چه زیبا به آرزویش رسید .
✍به روایت همسربزرگوارشهید
#شهید_سید_عبدالحسین_موسوی_نژاد