eitaa logo
شهدای مدافع حرم
880 دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
1هزار ویدیو
30 فایل
🌷بسم الرب الشهدا والصدیقین🌷 🌹هر روز معرفی یک شهید🌹 کپی با ذکرصلوات ازاد میباشد ایدی خادم الشهدا @Yegansaberenn
مشاهده در ایتا
دانلود
آیامیدانیددلیل اینکه شماالان باآرامش وامنیت کامل این متن رومیخونی  ازجان گذشتگےهزاران#شهیداست؟  این ابرمردان را#فراموش نکنیم... #شهید_دفاع_مقدس #شهید_داریوش_ریزوند 🌷20🌷
✨ انسان های به خواب رفته، شوید دیگر وقت هوشیاری است نکند که خوابِ مرگ گریبان شما را بگیرد، زنده شدن شما بستگی به گفتن به ندای حق دارد🍂 مردم حلقه های زنجیری که شیطان شما را به دنیا متصل کرده بشکنید و از قفس تنگ دنیا برهید، کنید ... خدای من! آیا می شود پر کشید؟! آیا می شود شاهد را به آغوش کشید، مرگ را می گویم، شش سال است که منتظر این ، منتظر این وصالم، وصالی که دلم را به کشید، آیا  می شود از قفس تنگ و کوچک تن رهید؟! آیا  توانایی 🦋 شدن را داریم؟! پروانه را سوختنی است به دور شمع،  مهم این است که وجودمان پروانه گردد🌷 تقاضایم از شما این است که سلاح به زمین افتاده ام را بر گیرید و همواره حاضر در اسلامی عزیزمان باشید و به دقت به کلام ملکوتی امام امت خمینی کبیر گوش فرا دهید، ولی فقیه بنماید که آخرت شما را اطاعت از ولایت می کند.🍂 اگر می خواهید یابید همواره رهبری باشید، دوستانم دوست دارم دست به تجارت سودمندی زنید و جان های خود را به بهای کسب رضای خداوند متعال بفروشید. ... خدا دینش را حفظ خواهد نمود چقدر خوب است که شما دین خدا را کنید و از درِ جهاد که درِ مخصوص اولیاء خداست وارد شوید.🌺 ای انسان هایی که خالق خود را نموده اید اگر میزان اشتیاق خداوند متعال را نسبت به خود می دانستید همان دم از دیدار حق جان می دادید. بیچاره هایی که به خدا پشت کرده اید، برگردید، برگردید که خداوند شماست، خداوند منتظر است که انسان شوید و به جوار او در آیید و به او نظر کنید. ...✨ سعی کنید که پرورش را مقدم بر همه کارهایتان قرار دهید دوستانم!! سعی نکنید که علم را برای علم بیاموزید از علم وسیله ای برای به خدا و نردبان انسانیت استفاده نمایید.📿 علم وسیله ای عالی برای شناخت است. ... از یاد خدا نباشید به یاد داشته باشید که غیر خدا فانی است پس باید دل به باقی سپرد چون شما برای بقا آفریده شده اید نه برای فنا، شما برای عالم آفریده شده اید نه برای دنیا. همواره در فکر خدمت در جهت باشید.🌷 9⃣
🌹هوالمحبـــــــوب 🌹رمان زیبا و واقعے 🌹قسمت من هم نمی توانستم ببخشم... هر چيزی که منوچهر را می آزرد،مرابیشتر می داد.... انگار همه شده بودند... چقدر بهش گفته بودم.. گله کند و حرف هایش را جلوی دوربین بگوید...😭 هیچ نگفت... اما توقع داشتم از بنیاد کسی زنگ بزند و بگوید یادشان هست... چه قدر منتظر مانده بودم....😭 همه جا را جارو کشیده بودم، پله ها را شسته بودم. دستمال کشیده بودم، میوه ها را آماده چیده بودم و چشم به راه تا شب مانده بودم. فقط که فکر نکند شده.....😭 نمی خواستم بشنوم _ "کاش ما همه رفته بودیم." نمی خواستم منوچهر غم این را داشته باشد که کاری از دستش بر نمی آید، که ... نمی خواستم بشنوم _«ما را بیندازید توی دریاچه ی نمک، نمک شویم اقلا به یک دردی بخوریم." همه ی ناراحتیش می شد یه حلقه توی چشمش... و می کرد. من اما وظیفه ی خودم می دونستم که حرف بزنم،.. اعتراض کنم،... داد بزنم.. توی بیمارستان ساسان که چرا تابلو می زنید «اولویت با جانبازان است»، اما نوبت ما رو می دید به کس دیگه و به ما میگید فردا بیاید....😡😭 چرا باید منوچهر آنقدر وسط راهرو بیمارستان بقیةالله بمونه برای نوبت اسکن... که ریه هاش عفونت کنه و چهار ماه به خاطرش بستری شه....😡😭 منوچهر سال هفتاد و سه رادیوتراپی شد، تا سال هفتاد و نه نفس عمیق که می کشید می گفت: _"بوی گوشت سوخته رو از دلم حس می کنم." این درد ها رو می کشید... اما توقع نداشت از یه بشنوه _ "اگه جای تو بودم حاضر بودم بمیرم از درد اما معتاد نشم." منوچهر دوست نداشت کنه،راضی میشد به مرفین زدن.... و من دلم می گرفت... این حرف ها رو کسی می زد که نمی دونست کجاست و یعنی چی.... دلم می خواست با ماشین بزنم پاشو خورد کنم... ببینه میتونه مسکن نخوره و دردش رو تحمل کنه؟😭 ادامه دارد.. 🌹شادے ارواح طیبہ شــہـــدا صلواٺ ✍نویسنده؛ مریم برادران