💠معرفی شهید مهدوی
🍃نام: محمد
🍃نام خانوادگی: مهدوی
🍃تاریخ تولد: ۱۳۶۶
🍃تاریخ شهادت: ۲۴/۰۱/۱۳۸۷
🍃سن: ۲۱
🍃مکان شهادت: حسینیه سیدالشهدا (ع) شیراز
🍃عامل شهادت: انفجار بمب توسط گروهک تروریستی
پ.ن✨
شهیدی که با لباس و #غسل_شهادت به استقبال شهادت رفت🌺
3⃣
#زندگینامه✨
شهید محمد مهدوی متولد هفدهم بهمن ۶۶ بود.
از کودکی پسر باهوش و پرجنب و جوشی بود.
وقتی وارد مدرسه شد و مادرشان پیگیر وضعیت درسی او میشدن معلم هایش می گفتند محمد نگو بگو #کامپیوتر.
محمد از دوره دبیرستان کارهای فرهنگی را آغاز کرد🌷
او به پدرش می گفت:
من را #حلال کنید،
از پول توجیبی که هر ماه به من می دهید خرج کارهای #فرهنگی می کنم، ثوابش را هم به پدر و مادرتان هدیه می کنم.
من بچه های مدرسه را با خودم می آورم حسینیه پای سخنرانی های آقای انجوی تا آنها #هدایت شوند.🍂
4⃣
🍂🍃
#حياء بسيار داشت؛
بسیار معصوم و سر به زیر بود.
حتی با اقوام نزديك كه نامحرم بودند، رابطه نداشت.
هميشه می گفت:
🌸حيا و تقوا مثل #طناب است و اگر طناب حياء، پاره بشود،
تقوا هم از بين می رود🌸
جايی كه می دانست #گناه است، نمی رفت.
می گفت: هرچه ديده ببيند، دل می كند ياد•••
میگفت دوست ندارم چشمم به نامحرم بيفتد،و به گناه بیوفتم
در این مورد خيلی با نفسش #مبارزه می كرد🌷
5⃣
🍃🌸🍃
🔹محمد به معنای واقعی، #بندگی می کرد.
هر چه می دانست، #عمل می کرد...
وقتی می فهمید چیزی خوب نیست، دورش خط قرمز می کشید...
🔹شب ها قبل از خواب،
کارهای روزانه اش را #محاسبه می کرد و به خودش اعتراض می کرد.
🔹دستورات قرآن رو بی چون و چرا عمل می کرد و همیشه می گفت :
🌱ما برای اقدام آمده ایم🌱
و نیز می گفت :
🌸آنچه می دانید عمل کنید، تمام #عرفان هین است🌸
6⃣
#رفاقت_با_شهدا✨
محمد در زمینه ی #شهدایی فعال بود .
با دوستان خود خاطرات شهدا را جمع می کرد.
یکی از آنها #عبدالحمیدحسینی بود، محمد سر سفره هفت سین با ایشان آشنا شد و تصمیم گرفت کتابی برایشان بنویسد.
او دست به قلم بود،
شاعر و نخبه هم بود و خدا همه خوبی ها را در وجود او قرار داده بود،
تنها #اخلاص او بود
که خدا به او اینقدر نظر داشت.
محمد فقط برای #رضای_خدا کار می کرد.🥀
7⃣
🌷🍃
شاعر اهل بیت بود مخصوصا برای #امام_حسن_مجتبی علیه السلام🌺
همیشه می گفت:
امام حسن(ع) خیلی #غریب و مظلوم بودند.
می گفت: اینکه انسان در خانه خودش هم غریب باشد و با همسرش اینقدر غریب باشد خیلی سخت است:(
او همیشه می گفت:
من #فدایی_امام_حسنم
و اگر من شهید شدم روی قبرم بنویسید فدایی امام حسن•••🍂
✨تا حسن کریم مونه
آره ما همه گداییم
آره ما همون کسیم
که دنبال نون و نواییم.✨
8⃣
#به_نقل_از_مادر✨
سر سفره نشسته بودیم صحبت از #ازدواج شد،
به محمد گفتم: دختر خوبی رو واست انتخاب کردم. (یه سری ویژگی ظاهری خوبی هم که داشت، نام بردم.)
همین جوری که سرش پایین بود لقمه شو قورت داد و گفت:
اون دختری که شما می گین خواهان زیاد داره،
اما اونی که ظاهر خوبی نداره چی⁉️
اصلا انتظار چنین جوابی رو اونم تو این سن و سال (18-19) ازش نداشتم!!!
اونجا بود که فهمیدم روح #بزرگی داره•••
9⃣
#لباس_شهادت✨
محمد یک هفته قبل از شهادتش رفت لباس خرید.
همیشه با پدرش برای خرید لباس می رفت.
این بار خودش رفته بود خرید و یک دست لباس خاکی خریده بود.
او همیشه یک پیراهن سفید می پوشید به همراه شلوار پارچه ای،
پیراهنش هم همیشه روی شلوارش بود. وقتی لباس های جدیدش را پوشید پدرش گفت: به به چه لباس قشنگی، چقدر هم به تو می آید.
مثل اینکه تیپت را عوض کردی.
گفت: این لباس #خاصی است.
پدرشان گفتن: یعنی چه؟
گفت: لباس #شهادت است.
گفتن: کو شهادت؟
گفت: خدا بخواهد باب شهادت را باز کند
می کند.🥀
یک زمانی می گفت:
اگر فرشته ها بگن چی می خوای از خدا می گم #شهادت•••
○شهادت همه آرزومه
○شهادت رویای ناتمومه
همیشه این را می خواند و
مداحی می کرد.🌱
1⃣0⃣
#غسل_شهادت✨
محمد هر روز غسل شهادت می کرد.
روز آخر هم همین کار را کرد
و لباسش را پوشید
دایی اش با دیدن لباسش به او گفت:
چه لباس قشنگی!!
محمد جلوی پیراهنش را گرفت و گفت: دایی این لباس #شهادت است.🍂
1⃣1⃣
#نوشته_ی_شهید✨
شهدا #زنده_اند در نزد ما،
ما نیز در بهانه نبودنشان، به گلایه می گوییم:
کجایید ای شهیدان خدایی،
گویی تا ما این را گفتیم، می گویند نزد شما، ما شما را رها نکردیم.
شما ما را #رها کرده و در طلب #غیر به سر می برید...🍂
آری دل،
درخواست و تمنایی ندارد؛
به زبان می گوییم.
بعضی از این بچه مذهبی ها شکایت می کنند و می گویند:
کاش شهدا بودند، شهدا #گل هستند و ما خارهای دور و برش...🥀
هیچ تا به حال به خودتان گفته اید
چرا شهدا ، #شهدا هستند⁉️
چرا سر سفره امام حسین جمع هستند، جوابش همین است:
عمل کردن به #قرآن و #عترت
حال شهداء چه توقعی از ما دارند⁉️ عکسشان را بزنیم به دیوار؟
یا اسم خیابان ها را بگذاریم شهید فلانی یا منطقه عملیاتی را در حسینه ها پیاده کنیم؟!!
یا فکر کردی توقع دارن هر هفته بروی سر مزارشان و سنگ قبرشان را جارو بزنی و بشوری!!؟؟•••
من یک تکه از صحبتهای مادر شهید #عبدالحمیدحسینی رو می نویسم
ببین شهدا چه #توقعی از ما دارند..
✔️”شهدا #عاملین به قرآن و عترت بودند؛ آنها جان دادند؛
لبیک گفتند به خواسته ی #پروردگارشان؛
کربلایی ساختند به فرماندهی #حسین و علمداری #عباس….🌹
1⃣3⃣