eitaa logo
شهدای مدافع حرم
905 دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
1هزار ویدیو
30 فایل
🌷بسم الرب الشهدا والصدیقین🌷 🌹هر روز معرفی یک شهید🌹 کپی با ذکرصلوات ازاد میباشد ایدی خادم الشهدا @Yegansaberenn
مشاهده در ایتا
دانلود
✨ شهید محمد مهدوی متولد هفدهم بهمن ۶۶ بود. از کودکی پسر باهوش و پرجنب و جوشی بود. وقتی وارد مدرسه شد و مادرشان پیگیر وضعیت درسی او میشدن معلم هایش می گفتند محمد نگو بگو . محمد از دوره دبیرستان کارهای فرهنگی را آغاز کرد🌷 او به پدرش می گفت: من را کنید، از پول توجیبی که هر ماه به من می دهید خرج کارهای می کنم، ثوابش را هم به پدر و مادرتان هدیه می کنم. من بچه های مدرسه را با خودم می آورم حسینیه پای سخنرانی های آقای انجوی تا آنها شوند.🍂 4⃣
همسر شهید✨ بدون اغراق باید بگویم که رفتار او چه با خانواده و چه با دیگران بسیار خوب و بود، زیرا مهربانی از خصوصیات بارز شهداء است. شهید باغبانی همواره به دنبال به دیگران بود و این موضوع به اندازه ای بود که در منزل به او لقب داده بودیم. 😄 از دیگر خصوصیت بارز و مثبت همسرم، از مقام معظم رهبری بود و خیلی انسان ، و بود🌸 و به بحث و حرام بسیار توجه داشت. 🌷او تلاش می کرد، هر آنچه که اسلام گفته است را تمام و کمال اجرا کند... 7⃣
پدر شهید سجاد مرادی در مورد شهادت فرزندش گفت:✨ ، (ع) گفتن‌ها و بودن سجاد را به مقام شهادت رساند؛ 🌈 او در و حرام به شدت دقت می‌کرد... من به خاطر راهی که انتخاب کرده بود، به او تبریک گفتم 🌷 هر چند برای ما سخت است اما دل خوش هستیم که عَلَم حضرت عباس(ع) را برداشته و به دوش کشیده است.🌺 @moarefi_shohada 8⃣
و پدر عزیزشان هردو قطعا👌 ساکن ♦️شهید سلیمانی: من میدهم پدرم در طول عمر یک گندم حرام وارد زندگی اش نکرد❌ 🔸حاج قاسم سلیمانی با لقمه مرحوم پدرش سردار دلها شد. از این پدر، پسر چنین باید😍✅
مادربزرگوار شهید✨  در کودکی هنگامی که بچه‌ها می‌خواستند به مدرسه بروند برای‌شان را می‌خواندم و پشت سرشان فوت می‌کردم.🌺 حسین همیشه می‌گفت: من این آیةالکرسی مادر را همیشه کنارم احساس می‌کنم و هنگام لغزش‌ها و حتی هنگامی که کسی قصد آزار و اذیت من را در مدرسه دارد آیةالکرسی مادر به دادم می‌رسد.❤️ حسين از همان كودكي به ، حرام و حق‌الناس خيلي اهميت مي‌داد. 🌾 طوري نبود بخواهد بچه‌اي را بزند يا كسي را اذيت كند. 🍁 بارها در خيابان او را مي‌ديدم كه سرش پايين است و كار خودش را مي‌كند.🌹 5⃣
رمان زیبای قسمت سی و هشتم -اینکه خودتون بنده ی خوبی باشین فقط براتون مهمه؟ -نه. ازدواج یه رابطه ست.پیشرفت زن باعث پیشرفت مرد میشه و همینطور پیشرفت مرد باعث پیشرفت زن.من همیشه دلم میخواست با کسی ازدواج کنم که همچین از ازدواج داشته باشه.چون به نظرم کسی که براش مهمه دیگه بداخلاقی و خیانت و کارهای ناشایست دیگه هم انجام نمیده. من خصوصیات اخلاقی امین رو تا حد زیادی میشناختم... بخاطر همین سؤالهای معمول رو لازم نبود بپرسم... وقتی سؤالهامو پرسیدم و امین خیلی خوب جواب داد، گفتم: _یه مسأله ای که خیلی برای من مهمه داشتن هست.نه اینکه در همین حد که مطمئن باشم حرام نیست، برام کافی باشه،نه..باید مطمئنا حلال باشه.میدونید که این دو تا با هم فرق داره.گاهی آدم نمیدونه حرامه یا نه.من میخوام باشم حلاله.البته هم ندارم دونه گندم رو از ابتدا بررسی کنید. -جالب بود برام. -حتی اگه مهم نیست ولی همون کم باید یقینا باشه..قبول میکنید؟ -خیلی خوبه.ان شاءالله که بتونم ولی اگه جایی کوتاهی شد،دلیل بر بی توجهی نذارید. بدید حتما سعی میکنم اصلاح بشه. -من سؤال دیگه ای ندارم.اگه شما مطلبی دارید،بفرمایید. باتعجب گفت: _واقعا سؤال دیگه ای ندارید؟!! -نه. -در مورد سوریه رفتن من چیزی نمیخواین بگین؟!!! -واقعا سؤالی نداشتم ولی الان یه سؤالی برام پیش اومد..شما نگران نیستین که دلبستگی های بعد ازدواج سوریه رفتن تون بشه؟ چیزی نگفت.... سکوتش طول کشید.یعنی به این موضوع فکر نکرده بود.سرش پایین بود. -آقای رضاپور چیزی نگفت.تکان هم نمیخورد.نگران شدم... -آقای رضاپور..حالتون خوبه؟ جواب نمیداد.... بلند شدم برم محمد رو صدا کنم.نزدیک در بودم که گفت: _خانم روشن. برگشتم سمتش.هنوز سرش پایین بود. گفت: _خوبم.نگران نباشید... ادامه دارد... نویسنده بانو
از های رسول یا محمد حسن یا همان . انسان بود ،درمورد خیلی فکر میکرد ومطالعه داشت،به شانس معتقد نبود ،همیشه میگفت این که همه اموره. 🍃⚘🍃   از آن بچه هیئتی های پاکار بود،هرهفته هیئت میرفت و خیلی هم رواین قضیه مقید بود. 🍃⚘🍃 سر نترسی داشت وتوهر میدانی بود خیلی ازخودش نشان میداد. 🍃⚘🍃 رونگاه به خیلی بود،محل کارش شمال شهربود و وضع حجابم آنجا ناجور،هیچ کس ندیده بود یکبار سرش بالا باشد واطراف را نگاه کند. 🍃⚘🍃 به ولایت وحضرت اقا♡و ازحریم ولایت خیلی علاقه داشت. خیلی بصیرت دینی داشت ومطیع حرف پدر ومادرش بود،وتوهرامری از آنها مشورت میخواست،حتی انتخاب دوست. 🍃⚘🍃 به رعایت و زیادی میداد،بطوری که قبل از رفتن به حتی پولش رو حساب کرد. 🍃⚘🍃 در رابطه با به معروف  ونهی از منکر خیلی بود وبا هیچکس تعارف نداشت.یکی از دوستانش میگفت بعداز کسی نبود که به ما بگه نگو، نکن..... 🍃⚘🍃
آدمی بود که براش . می‌گفت : ما برای این روزها ساخته شده‌ ایم و حقوقمون را برای این روزها می‌گیریم و اگه می‌ خوایم باشه باید الان ظاهر بشیم. 🍃⚘🍃 در مسائل کاری خیلی بود و می‌گفت : این مسائل نباید گفته بشه. واقعا حفاظت گفتار داشت. حتی من تا زمان نمی‌دونستم درجه شون چیه و چند بار هم پرسیده بودم که می‌گفت : ما برای خدا کار می‌کنیم و گفت با اعزام ما هم موافقت شده و ان شاءالله شما هم راضی هستید. گفتم که هر چه خدا بخواد اما دلم آشوب بود. راهی بود که شاید برگشت نداشته باشه. 😭 🍃⚘🍃 وقتی که می‌خواست بره از زیر قرآن که رد شد گریه ام گرفت. گفتم : میری و بر نمی گردی. می‌گفت واقعا ؟ برای من دعا کن تا نصیبم بشه. شما رو هم شفاعت می‌کنم. و همسرم رفت. 😭😭😭 🍃⚘🍃 سرانجام محمد تقی اربابی هم در تاریخ ۱۳۹۴/۱۱/۲۳ در آزاد سازی منطقه ی نبل الزهرا به آرزویش که همانا در راه خدا بود رسید. 🍃⚘🍃 مزار شهر درق ، از توابع شهرستان گرمه ی خراسان شمالی. 🍃⚘🍃