#زندگینامه✨
شهید محمد مهدوی متولد هفدهم بهمن ۶۶ بود.
از کودکی پسر باهوش و پرجنب و جوشی بود.
وقتی وارد مدرسه شد و مادرشان پیگیر وضعیت درسی او میشدن معلم هایش می گفتند محمد نگو بگو #کامپیوتر.
محمد از دوره دبیرستان کارهای فرهنگی را آغاز کرد🌷
او به پدرش می گفت:
من را #حلال کنید،
از پول توجیبی که هر ماه به من می دهید خرج کارهای #فرهنگی می کنم، ثوابش را هم به پدر و مادرتان هدیه می کنم.
من بچه های مدرسه را با خودم می آورم حسینیه پای سخنرانی های آقای انجوی تا آنها #هدایت شوند.🍂
4⃣
همسر شهید✨
بدون اغراق باید بگویم که رفتار او چه با خانواده و چه با دیگران بسیار خوب و #مهربانانه بود،
زیرا مهربانی از خصوصیات بارز شهداء است. شهید باغبانی همواره به دنبال #کمک_کردن به دیگران بود
و این موضوع به اندازه ای بود که در منزل به او لقب #ناجی داده بودیم. 😄
از دیگر خصوصیت بارز و مثبت همسرم،
#تبعیت_محض از مقام معظم رهبری بود
و خیلی انسان #متواضع، #صادق و #خوش_رویی بود🌸
و به بحث #حلال و حرام بسیار توجه داشت.
🌷او تلاش می کرد، هر آنچه که اسلام گفته است را تمام و کمال اجرا کند...
7⃣
پدر شهید سجاد مرادی در مورد شهادت فرزندش گفت:✨
#نماز_شبها، #یا_حسین(ع) گفتنها و #دنبالهرو_رهبری بودن سجاد را به مقام شهادت رساند؛ 🌈
او در #حلال و حرام به شدت دقت میکرد...
من به خاطر راهی که انتخاب کرده بود،
به او تبریک گفتم 🌷
هر چند برای ما سخت است اما دل خوش هستیم
که عَلَم حضرت عباس(ع) را برداشته و به دوش کشیده است.🌺
@moarefi_shohada
8⃣
مادربزرگوار شهید✨
در کودکی هنگامی که بچهها میخواستند به مدرسه بروند برایشان #آیةالکرسی را میخواندم و پشت سرشان فوت میکردم.🌺 حسین همیشه میگفت:
من این آیةالکرسی مادر را همیشه کنارم احساس میکنم و هنگام لغزشها و حتی هنگامی که کسی قصد آزار و اذیت من را در مدرسه دارد آیةالکرسی مادر به دادم میرسد.❤️
حسين از همان كودكي به #حلال، حرام و حقالناس خيلي اهميت ميداد. 🌾
طوري نبود بخواهد بچهاي را بزند يا كسي را اذيت كند. 🍁
بارها در خيابان او را ميديدم كه سرش پايين است و كار خودش را ميكند.🌹
5⃣
رمان زیبای #هرچی_تو_بخوای
قسمت سی و هشتم
-اینکه خودتون بنده ی خوبی باشین فقط براتون مهمه؟
-نه. ازدواج یه رابطه #دوطرفه ست.پیشرفت زن باعث پیشرفت مرد میشه و همینطور پیشرفت مرد باعث پیشرفت زن.من همیشه دلم میخواست با کسی ازدواج کنم که همچین #هدفی از ازدواج داشته باشه.چون به نظرم کسی که #خدا براش مهمه دیگه بداخلاقی و خیانت و کارهای ناشایست دیگه هم انجام نمیده.
من خصوصیات اخلاقی امین رو تا حد زیادی میشناختم...
بخاطر همین سؤالهای معمول رو لازم نبود بپرسم...
وقتی سؤالهامو پرسیدم و امین خیلی خوب جواب داد،
گفتم:
_یه مسأله ای که خیلی برای من مهمه داشتن #روزی_حلال هست.نه اینکه در همین حد که مطمئن باشم حرام نیست، برام کافی باشه،نه..باید مطمئنا حلال باشه.میدونید که این دو تا با هم فرق داره.گاهی آدم نمیدونه حرامه یا نه.من میخوام #مطمئن باشم حلاله.البته #انتظار هم ندارم دونه گندم رو از ابتدا بررسی کنید.
-جالب بود برام.
-حتی اگه #درآمدکم_باشه مهم نیست ولی همون کم باید یقینا #حلال باشه..قبول میکنید؟
-خیلی خوبه.ان شاءالله که بتونم ولی اگه جایی کوتاهی شد،دلیل بر بی توجهی نذارید. #تذکر بدید حتما سعی میکنم اصلاح بشه.
-من سؤال دیگه ای ندارم.اگه شما مطلبی دارید،بفرمایید.
باتعجب گفت:
_واقعا سؤال دیگه ای ندارید؟!!
-نه.
-در مورد سوریه رفتن من چیزی نمیخواین بگین؟!!!
-واقعا سؤالی نداشتم ولی الان یه سؤالی برام پیش اومد..شما نگران نیستین که دلبستگی های بعد ازدواج #مانع سوریه رفتن تون بشه؟
چیزی نگفت....
سکوتش طول کشید.یعنی به این موضوع فکر نکرده بود.سرش پایین بود.
-آقای رضاپور
چیزی نگفت.تکان هم نمیخورد.نگران شدم...
-آقای رضاپور..حالتون خوبه؟
جواب نمیداد....
بلند شدم برم محمد رو صدا کنم.نزدیک در بودم که گفت:
_خانم روشن.
برگشتم سمتش.هنوز سرش پایین بود.
گفت:
_خوبم.نگران نباشید...
ادامه دارد...
نویسنده بانو #مهدییار_منتظر_قائم
از #ویژگی های #آقا رسول یا #آقا محمد حسن یا همان #ابوخلیل.
انسان #خداشناسی بود ،درمورد #توحید خیلی فکر میکرد ومطالعه داشت،به شانس معتقد نبود ،همیشه میگفت این #خداست که #مدیر همه اموره.
🍃⚘🍃
از آن بچه هیئتی های پاکار بود،هرهفته هیئت میرفت و خیلی هم رواین قضیه مقید بود.
🍃⚘🍃
سر نترسی داشت وتوهر میدانی بود خیلی #رشادتها ازخودش نشان میداد.
🍃⚘🍃
رونگاه به #نامحرم خیلی #حساس بود،محل کارش شمال شهربود و وضع حجابم آنجا ناجور،هیچ کس ندیده بود #رسول یکبار سرش بالا باشد واطراف را نگاه کند.
🍃⚘🍃
به ولایت وحضرت اقا♡و#دفاع ازحریم ولایت خیلی علاقه داشت.
خیلی بصیرت دینی داشت ومطیع حرف پدر ومادرش بود،وتوهرامری از آنها مشورت میخواست،حتی انتخاب دوست.
🍃⚘🍃
به رعایت #حلال و#حرام #اهمیت زیادی میداد،بطوری که قبل از رفتن به #سوریه حتی #خمس پولش رو حساب کرد.
🍃⚘🍃
در رابطه با #امر به معروف ونهی از منکر خیلی #فعال بود وبا هیچکس تعارف نداشت.یکی از دوستانش میگفت بعداز #رسول کسی نبود که به ما بگه #دروغ نگو،#غیبت نکن.....
🍃⚘🍃
آدمی بود که #سختی براش #مهم #نبود. میگفت : ما برای این روزها ساخته شده ایم و حقوقمون را برای این روزها میگیریم و اگه می خوایم #حلال باشه باید الان ظاهر بشیم.
🍃⚘🍃
در مسائل کاری خیلی #حساس بود و میگفت : این مسائل نباید گفته بشه. واقعا حفاظت گفتار داشت. حتی من تا زمان #شهادت نمیدونستم درجه شون چیه و چند بار هم پرسیده بودم که میگفت :
ما برای #رضای خدا کار میکنیم و گفت با اعزام ما هم موافقت شده و ان شاءالله شما هم راضی هستید. گفتم که هر چه خدا بخواد اما دلم آشوب بود. راهی بود که شاید برگشت نداشته باشه. 😭
🍃⚘🍃
وقتی که میخواست بره از زیر قرآن که رد شد گریه ام گرفت. گفتم : میری و بر نمی گردی. میگفت واقعا ؟ برای من دعا کن تا #شهادت نصیبم بشه. شما رو هم شفاعت میکنم. و همسرم رفت. 😭😭😭
🍃⚘🍃
سرانجام#شهید محمد تقی اربابی هم در تاریخ ۱۳۹۴/۱۱/۲۳ در #عملیات آزاد سازی منطقه ی نبل الزهرا به آرزویش که همانا #شهادت در راه خدا بود رسید.
🍃⚘🍃
مزار #شهیددر شهر درق ، از توابع شهرستان
گرمه ی خراسان شمالی.
🍃⚘🍃