eitaa logo
شهدای مدافع حرم
911 دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
1هزار ویدیو
30 فایل
🌷بسم الرب الشهدا والصدیقین🌷 🌹هر روز معرفی یک شهید🌹 کپی با ذکرصلوات ازاد میباشد ایدی خادم الشهدا @Yegansaberenn
مشاهده در ایتا
دانلود
✨با اوج‌گیری انقلاب، او که جوانی ، و بود، با شرکت در محافل درسِ مساجد جوادالائمه و امام حسن مجتبی (ع)🌹 که در آن زمان از مراکز تجمع نیروهای مبارز مشهد بود از هدایتها و تعالیمِ حضرت آیت الله خامنه‌ای﴿که جانم فداش﴾ بهره‌های فراوانی برد...🍃 وی ره توشه‌های همین تعالیم را با خود به محیط دبیرستان و میان دانش‌آموزان منتقل می‌نمود، 🌺 تا آنجا که در دبیرستان، به عنوان محور مبارزه شناخته گردید.🍂 محمود با علاقه وافر، به پخش اعلامیه‌های حضرت امام خمینی (ره) همت گماشت 🌼 و فعالانه در راه‌پیمایی‌ها و درگیریهای زمان انقلاب، شرکت می‌نمود.🌾 4⃣
محمد حسن خلیلی 🍃⚘🍃 چون روز میلاد امام حسن عسگری بدنیا آمد اسمش را محمد حسن گذاشتند.ولی رسول صدایش می کردند. 20آذر 65 در  خانواده ی مذهبی درتهران متولد شد ،توبحبوحه ی جنگ. پدرومادرش، ایشان و برادرش را جوری بزرگ کردندکه کلا اهل مسجدومنبر وهیئت بودند. 🍃⚘🍃 یه برادر بزرگتراز خود دارد،م برعکس برادرش خیلی اهل شیطنت نبود وسرش به کار خودش گرم بود،کلا بچه آرومی بود 🍃⚘🍃 بود که رفت تو بسیج ثبت نام کند،اوایل چون سنش کم بود قبول نمیکردند،اما ایشان آنقدر اصرار وپافشاری کرد تا قبولش کردند. 🍃⚘🍃 بود ویه جابند نمیشد، عاشق بود و را بصورت جدی ادامه میداد. دنبال عربی و و هم بود و به عربی هم تسلط داشت. 🍃⚘🍃 روی نماز وقت خیلی حساس بود. جمعه پاتوقش بهشت زهرا⚘و شاه عبدالعظیم⚘ بود،هیئت های زیادی هم میرفت، اما ریحانة النبی چیز دیگر برایش بود. 🍃⚘🍃 وتقریبا از سال 85پای ثابت آنجا بود تومسجد گیاهی. تو دانشگاه رشته ی مدیریت رو انتخاب کرد وخواند. 🍃⚘🍃
از های رسول یا محمد حسن یا همان . انسان بود ،درمورد خیلی فکر میکرد ومطالعه داشت،به شانس معتقد نبود ،همیشه میگفت این که همه اموره. 🍃⚘🍃   از آن بچه هیئتی های پاکار بود،هرهفته هیئت میرفت و خیلی هم رواین قضیه مقید بود. 🍃⚘🍃 سر نترسی داشت وتوهر میدانی بود خیلی ازخودش نشان میداد. 🍃⚘🍃 رونگاه به خیلی بود،محل کارش شمال شهربود و وضع حجابم آنجا ناجور،هیچ کس ندیده بود یکبار سرش بالا باشد واطراف را نگاه کند. 🍃⚘🍃 به ولایت وحضرت اقا♡و ازحریم ولایت خیلی علاقه داشت. خیلی بصیرت دینی داشت ومطیع حرف پدر ومادرش بود،وتوهرامری از آنها مشورت میخواست،حتی انتخاب دوست. 🍃⚘🍃 به رعایت و زیادی میداد،بطوری که قبل از رفتن به حتی پولش رو حساب کرد. 🍃⚘🍃 در رابطه با به معروف  ونهی از منکر خیلی بود وبا هیچکس تعارف نداشت.یکی از دوستانش میگفت بعداز کسی نبود که به ما بگه نگو، نکن..... 🍃⚘🍃
سال ٩٣ هم علی به دنیا اومد. تقی همیشه می‌گفت : « به نیت پنج تن آل عبا من دوست دارم پنج تا بچه داشته باشیم. » تولد علی مصادف شد با سالگرد آقا♡ به بجنورد و عید غدیر هم بود و نامش را « علی » گذاشتیم. علی به دنیا که اومد بعد از سه روز زردی گرفت به طوری که میزان بیلی روبین خونش به ٢٩ رسید. 😔 در بیمارستان هم بستری شد ولی کار از کار گذشته بود. به علت رسوبات مغزی کم‌ شنوا شد و مشکل حرکتی هم داشت. در واقع تا یک سال بی‌ حرکت بود. یک سال‌ و‌ نیم کار درمانی بردیم. هنوز هم کلاس گفتار درمانی میره. 😔 در و میدانی همیشه اول بود و هم می‌ رفت. بالایی داشت. در هر کاری که وارد می‌ شد انگار در اون کار بود. خیلی بود. خونه را خودش سیم‌ کشی کرد. البته هم می‌ کرد. در طول هفته ادعیه را منظم داشت. گاهی با او همراه می‌ شدم و گاهی هم فرصت دست نمی‌ داد. 🍃⚘🍃