eitaa logo
معرفی شهید
122 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
1.3هزار ویدیو
26 فایل
#مارامدافعان_حرم_آفریده_اند
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷🌷🌷 🔰وحدت حوزه و دانشگاه مفتح بر این باور بود که اگر چه حوزه و دانشگاه هر یک اهداف، برنامه‌ها و کارکردهای خود را دارند ولی می‌توانند با نگرشی توأم با احترام و اعتماد متقابل، با یکدیگر ارتباط داشته باشند، و به جای نفی و طرد و نفرت و بدبینی، به درک متقابل که آکنده از روح اطمینان است اهتمام ورزند. هر دو نظام آموزشی می‌توانند تقویت کننده و تکمیل کننده هم باشند و لازمه تحقق این برنامه آن است که با یکدیگر رابطه علمی و آموزشی داشته باشند و در مباحث فکری و فرهنگی و رفع معضلات اجتماعی از پیش همفکری و هم اندیشی نمایند. 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
🌷🌷🌷 🔰فعالیت‌هاے بعد از انقلاب وی به هنگام انقلاب اسلامی ایران از سوی امام خمینی به عضویت شورای انقلاب در آمد و مدیریت ستاد استقبال از امام خمینی را نیز به عهده گرفت. او از اعضای جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و از بنیان‌گزاران جامعه روحانیت مبارز تهران بود و به عنوان دبیر آن انتخاب شده بود. پس از پیروزی انقلاب اسلامی عضو شورای گسترش آموزش عالی کشور و عضو هیأت علمی دانشگاه تهران شد، و سرپرستی دانشکده الهیات دانشگاه تهران را به عهده گرفت. او برای حفاظت از دستاوردهای انقلاب با همکاری آیت الله مهدوی کنی و شهیدان بهشتی و مطهری طرح کمیته انقلاب اسلامی را ارائه نمود و خود مسئولیت کمیته منطقه ۴ تهران را عهده‌دار شد. 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
🌷🌷🌷 🔰نماز عید فطر مفتح در سال ۵۷ مبارزاتش را گسترش داد و مسجد قبا را به عنوان سنگر مبارزاتی آماده کرده بود و در ساماندهی و شکل‌دهی مبارزات مردم نقش تعیین کننده داشت. در ماه رمضان همان سال جلسات باشکوهی در مسجد قبا برگزار گردید. در عید فطر نماز عید به امامت محمد مفتح در تپه‌های قیطریه برگزار شد که به راهپیمایی بزرگی انجامید که مفتح و شماری از روحانیون انقلابی و مبارز پیشاپیش آن در حرکت بودند. 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
🌷🌷🌷 🔰مسجد قبا پس از آزادی شهید مفتح از زندان در سال ۵۴، امامت مسجد قبا -که به قول شهید بهشتی «قرار بود یک امام فعال و پرجوش باید در آنجا باشد»- به عهده­ او گذاشته شد. وی در همین سال در سفری به کشور مصر ضمن بازدید از دانشگاه الازهر، از دو شخصیت متخصص و برجسته اقتصاد اسلامی دانشگاه الازهر برای افتتاح صندوق قرض الحسنه مسجد قبا دعوت کرد که ساواک مانع آن گردید. مسائل جهان اسلام و به خصوص مسئله فلسطین و قدس برای مفتح از اهمیت زیادی برخوردار بود. وی بعد از آزادی از زندان کمک‌های مردم تهران برای شیعیان لبنان را جمع‌آوری و برای نظارت بر توزیع آن شخصا به لبنان رفت. در سال ۵۶ مسجد قبا را به عنوان یک پایگاه قوی در پایتخت قرار داد و در یکی از سخنرانی‌های خود گفت: «این ملت بپا خاسته و آگاه ما دیگر فریب نمی‌خورد و دنیا به روح نهضت، و به واقعیت نهضت اسلامی ملت ایران پی برده است». 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
🌷🌷🌷 تأسیس دبیرستان دین و دانش محمد مفتح از دوران طلبگی به مسائل سیاسی و اجتماعی حساس بود. وی در سال ۱۳۳۴ با شهید بهشتی برای تربیت نسل جوان «دبیرستان دین و دانش» را پایه‌گزاری کرد. و در همین سال‌ها با همکاری آیت الله سید علی خامنه‌ای و شهید بهشتی کانون دانش آموزان و فرهنگیان را در قم تأسیس کرد. مفتح مقالات علمی و دینی نیز می‌نوشت که شماری از آن‌ها در مجله‌های مکتب اسلام و مکتب تشیع به چاپ رسید. مفتح برای تبیین و نشر معارف اسلامی متناسب با نیازهای جامعه، مجمع علمی اسلام‌شناسی را در سال‌های ۱۳۳۸ و ۱۳۳۹ با جمعی از نخبگان حوزه بنیان نهاد. این مجمع در مدت کوتاهی توانست با تألیف و نشر ۱۳ عنوان کتاب که بر اکثر آنان شهید مفتح به قلم خودش مقدمه نوشته است، معارف اسلامی را به زبان نو و متناسب با نیازهای نسل معاصر بیان نماید. در پی نشر کتاب‌ها، مفتح تحت فشار ساواک قرار گرفت. از ابتدای دهه چهل و آغاز انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی، محمد مفتح در صحنه مبارزه و سیاست حضور فعال داشت.وی علاوه بر رابطه شاگردی و استادی پیوند صمیمی با امام داشت. 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
🌷🌷🌷 🔰شهادت گروهک فرقان در راستای ترور مخالفین فکری علی شریعتی کسانی چون مرتضی مطهری، حاج مهدی عراقی، قاسم روحانی و محمد مفتح را ترور کرد. برخی معتقدند مفتح اجازه نداده بود فرقانی‌ها در مسجد قبا فعالیت کنند و از مفتح کینه به دل گرفته بودند، نکته‌ای که فرزند او رد کرده است. مفتح در ۲۷ آذر ۱۳۵۸۸، ساعت نه صبح در دانشکده الهیات به دست سه نفر از اعضای گروهک فرقان ترور شد و در یکی از حجره‌های حرم حضرت معصومه(س) دفن شد.امام خمینی با صدور پیامی شهادت او را تسلیت گفت. 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نگاه درست - @ostad_shojae.mp3
8.88M
➖ نگاه شما به آنان که بی‌حجابی و سنت گریزی را ترجیح داده‌اند، چگونه است؟ ➖ چه شد که این اتفاق در بعضی‌ها افتاده؟ ➖ من با این اتفاقِ اجتماعی باید چگونه برخورد کنم؟
⭕️اینجا با رستوران و فروشگاه مواد غذایی فرقی ندارد 🔸وقتی در رستوران ها و فروشگاه های مواد غذایی، غذای فاسد عرضه نشود، مشتریان، چه بخواهند و چه نخواهند، غذای سالم خواهند خورد. 🔹حال در نظر بگیرید که نظارت جدی وجود نداشته باشد؛ در اینصورت، به طور مستمر باید به دنبال درمان مسمومیت ها و رفع عوارض غذای فاسد باشیم و در این میان، هم مردم و هم دولت متحمل هزینه های قابل توجه خواهند شد. ◀️در مورد مراکز تولید و همچنین عرضه پوشاک هم چنین چیزی وجود دارد. اکثریت مردم از همین تولیدی ها و فروشگاه ها لباس های مورد نیاز خود را تهیه می کنند. 👈بنابراین عقل حکم می کند که از همان ابتدا اجازه ندهیم که البسه فاسد و هنجار شکن به مردم داده شود.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 فردوسی از روی دست چه کسانی تاریخ اساطیر ایران را نوشت؟
❤️ فرزندانتان را با ایمان تربیت کنید تا در بهشت به شما ملحق شوند... 📖 سوره طور، آیه ۲۱
گروه تلگرام https://t.me/moarefishahid کانال تلگرام https://t.me/moarefiishahid پیامرسان گپ https://gap.im/moarefiishahid پیامرسان ایتا https://eitaa.com/moarefiishahid ارتباط با ادمین @Rahseparevelaiat
⭕️ داغِ این عکس هیچوقت کهنه نمیشه ! 🔻تو نمایشگاه دفاع مقدس قُم پسربچه دویید تا باباشو بغل کنه... ولی وقتی دید ماکتِ باباشه، بغضش ترکید و کلی گریه کرد...💔 راستی این لحظه چند!؟ نازدانه شهید مدافع حرم ‎
این پستها هی باید تکرار بشه انگار زود فراموش میشن کی بودن چیکار کردن 😏
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷🌷🌷 «ڪـ🕊ـبوتران حـرم بے بے» شهیــد مــدافع حــرم: اڪــبر ملڪشاهـــــــی🌹 💢راوے همسـر بزرگوار شهید💢 ((ســـالروز آسمانے شدن شهیـد)) •••▪️🕊🌷🕊▪️•••
🌷🌷🌷 🔰زندگینامه شهیـ🕊ـد اڪبر ملڪشاهے من 11 سال داشتم كه پدرم به شهادت رسيد. ايشان در تاريخ 2 آذرماه 1365 در منطقه ميمك در روند اجراي عمليات ميمك به شهادت رسيد. آن روزها برايم سخت و تلخ گذشت اما شهادت پدر بود كه من و اكبر را به هم رساند. اكبر متولد 1345بود، برادرش شهيد يزدان ملكشاهي از شهداي دوران دفاع مقدس بود كه سال 63 در پادگان ابوذر و منطقه سر پل ذهاب به شهادت رسيده بود. از آنجايي كه اكبر از خانواده شهدا بود، بسيار تمايل داشت تا با خانواده شهيد وصلت كند. ما در همسايگي هم زندگي مي‌كرديم و مادرهايمان با هم قرابت خاصي داشتند و همين ارتباط و وجود شهداي دو خانواده، مقدمات آشنايي و ازدواجمان را فراهم آورد. البته خط ايثار در خانواده همسرم همچنان ادامه داشت، يكي ديگر از برادرهاي ايشان كه جانباز شيميايي بود بعد از اكبر و در سال 1395 بر اثر عوارض جانبازي‌اش به شهادت رسيد. •••▪️🕊🌷🕊▪️•••
⬆️⬆️⬆️ ايشان از همان روز خواستگاري درباره جهاد، جانبازي و شهادتش با من صحبت كرد و از من خواست مثل يك همرزم در كنارش باشم. همرزمي كه در راه جهاد و شهادت همراهي‌اش كنم. اكبر مي‌گفت بايد طوري در شرايط خاص و سخت زندگي كنيد كه اگر روزي جنگي اتفاق افتاد بتوانيد در آن شرايط غير منتظره مقاومت كنيد و دچار سردرگمي نشويد. همسرم خاطرنشان مي‌كرد بچه‌ها را از لحاظ غذا خوردن طوري بار بياورم كه به يك نوع غذا، كم و ساده قانع باشند، تا اگر جنگي رخ داد و از لحاظ غذايي تحريم بوديم و مواد غذايي مختصري گيرمان آمد سختي زيادي نكشيم. تنها شرط ايشان براي ازدواج با من ترك محرمات و انجام واجبات بود و اينكه در تمامي امور قبل از هر اقدام يا هر حركتي توكل به خدا داشته باشم و من به علت سن كم خود در ازدواج با اكبر فقط از ايشان كمك خواستم كه بتوانم راه را درست بروم. من و اكبر در 19آبان ماه سال 1369 زندگي مشتركمان را آغاز كرديم. طبق شرطي كه همسرم گذاشته بود و آن قولي كه من از ايشان گرفته بودم سعي مان بر يك زندگي متعادل بود كه همه موارد و اصول انساني و اسلامي در آن گنجانده شده باشد. همان ماه‌هاي اول زندگي به رغم كم بودن درآمد‌مان، تصميم گرفتيم به يكي از فاميل‌هاي بسيار كم وسع و مستحق كمك كنيم اما خودمان هم پول نداشتيم و از طرفي اكبر بايد به مأموريت مي‌رفت و از آنجايي كه وقت نداشت، موتور ياماهاي خودش را به آن شخص داد تا خودش بفروشد و مشكلش را حل كند. عشق و دوست داشتن من به حدي بود كه با رفتن ايشان به مأموريت دچار خلأ عاطفي مي‌شدم و نگراني‌ها بيمارم مي‌كرد. از طرفي اكبر وقتي شرايط من را مي‌ديد با توجه به ميزان علاقه‌اي كه به كارش داشت تلاش كرد كارش را تغيير دهد اما چون مسئولش قبول نكرد، تصميم گرفت من را همراه خودش به مأموريت ببرد. •••▪️🕊🌷🕊▪️•••
🌷🌷🌷 اكبر مسئول پروژه‌هاي پاكسازي ميادين مين غرب كشور بود. امروز كه به آن روزها فكر مي‌كنم تعجب مي‌كنم، چراكه با خود فكر مي‌كردم با انتقال من به محل خدمت ايشان مي‌توانستم بيشتر مواظبش باشم تا اتفاقي برايش نيفتد يا اينكه اگرهم خدايي ناكرده قرار است اتفاقي بيفتد من هم همان اتفاق را تجربه كنم يا حداقل اولين كسي باشم كه متوجه ‌شوم اما در برابر همه اين نگراني‌ها اكبر من را به داشتن صبر و تقواي الهي دعوت مي‌كرد. دخترم بي‌تابي مي‌كرد و من وقتي بي‌تابي دخترم را مي‌ديدم نگران مي‌شدم. من و اكبر 25سال در كنارهم زندگي كرديم. ماحصل اين زندگي عاشقانه سه فرزند بود. فاطمه حسني متولد 1370، علي پسرمان متولد 1377 و ريحانه حلماء متولد 1390است. •••▪️🕊🌷🕊▪️•••
⬆️⬆️⬆️ اكبر تمام فكر و تمايلات قلبي‌اش در ارتباط با برادران، همرزمان و دوستان شهيدش بود. آنقدر كه هر زماني به مشكل بر مي‌خورد يا از آلام روزگار بي‌قرار و بي‌طاقت مي‌شد از شهيدان ذكر شده استعانت مي‌گرفت و هميشه ما را به سمت و سوي آنها سوق مي‌داد و در گرفتاري‌ها، اذكار وختم قرآني نذرشان مي‌كرد و فوراً هم استجابت مي‌شد. هرگز در منزل از ياد كردن و بردن نام آنها غافل نمي‌شد. ازخاطرات آن دوستان سفر كرده مي‌گفت و افسوس مي‌خورد وحسرت مي‌برد كه چرا آنها رفتند و او جا مانده است. اكبر بسيار خوابشان را مي‌ديد و برايشان ابراز دلتنگي مي‌كرد. بارها و بارها دل هوايي شده‌اش براي آنها را با نام و ياد خدا (نماز )آرامش مي‌داد. وخلاصه اينكه براي وصال به آنها دست و پا مي‌زد و ما را تشويق به ادامه راه آنها مي‌كرد و آنقدردر طول اين چندساله زندگي‌مان از آنها حرف مي‌زد و سيره و روششان را از ابعاد مختلف بازگو مي‌كرد كه ما هم با آنها آشنا ‌شديم. آنقدر كه وقتي مي‌خواستم براي آن شهدا خيراتي بدهم دقيقا همان چيزي را خيرات مي‌كردم كه شهيد دوست داشت وهمه اين شناخت‌ها را مديون همسرم بودم. •••▪️🕊🌷🕊▪️•••
⬆️⬆️⬆️ همسرم در مأموريت قصر شيرين بود كه به من تلفن زد و گفت تصميمي گرفته است و من برايشان دعا كنم كه حتماً اين تصميم عملي شود. گفت اگر اين كاري كه در نظر دارم درست شود خير و بركت فراواني در آن است و باعث عاقبت بخيري براي همه ما خواهد بود. من هم دعا كردم ولي هر چه خواستم به من بگويد چه كاري است، حرفي نزد و فقط گفت بعداً مي‌گويم. دو سه روز بعد از آن قضيه تماس گرفت و گفت از قصر شيرين به سمت تهران بر مي‌گردند، چون زودتر از موعد در حال برگشت بود تعجب كردم و وقتي علت را جويا شدم گفت كارش درست شده و بايد به تهران برگردد. وقتي تهران رسيد، حدود ساعت هفت يا هشت صبح بود كه يكراست به محل كارش رفت و پيگير وضعيت اعزامش شد. وقتي ظهر به خانه آمد گفت كه چه شده و قرار است كجا برود.راستش من تا قبل اين از اوضاع سوريه هيچ اطلاعي نداشتم. و اصلاً خودم را در مواجهه با اخبار و اطلاعاتي اينچنيني قرار نمي‌دادم و با طرح موضوع از طرف ايشان تازه در جريان تحولات منطقه قرار گرفتم اما يك ماه قبل‌تر با شهادت سردار همداني متوجه شدم كه درسوريه اتفاقاتي افتاده ولي كامل و جامع نه. با پيشنهاد مدافع حرم شدن همسرم من وارد برهه خاص و مهمي از زندگي‌ام شدم. •••▪️🕊🌷🕊▪️•••