*•═•••●◈﷽●◈•••═•*
#آموزشی
#حکمتهای_نهجالبلاغه
#حکمت_بیستوسه_بخش_دهم
┄┄┅•●✻●••┅┄┄
مَنْ أَبْطَأَ بِهِ عَمَلُهُ، لَمْ يُسْرِعْ بِهِ [حَسَبُهُ] نَسَبُهُ،كسى كه كردارش او را به جايى نرساند، افتخارات خاندانش او رابه جايى نخواهد رسانيد.
┄┄┅•●✻●••┅┄┄
👈علاج عجب به حسب و نسب:
🥀سوال هشتم) معرفت به چه اموری در درمان عجب به حسب و نسب کارساز است؟
و اما علاج عجب به حسب و نسب دانستن چند چیز است:
👈اول آنکه: بدانی که فخر و بزرگی کردن به کمال دیگری نیست مگر سفاهت و بیخردی زیرا کسی که خود ناقص و بیکمال باشد. کمال جد و پدر او او را چه سود بخشد بلکه اگر آنان زنده بودند می گفتند این فضیلت از ماست تو را چه شده؟
امیرمؤمنان علی علیه السلام:
انا بنُ نفسی و کنیتی ادبی من عجم کنت او من العرب
ان الفتی من یقول ها انا ذا لیس الفتی من یقول ها انا ذا
یعنی من فرزند خودم هستم و نام و کنیت من ادب من است، خواه از عجم باشدم، خواه از عرب، به درستی که جوانمرد کسی است که گوید: هان من این شخص هستم نه آنکه گوید پدر من که بود.
👈دوم آنکه: تأمل کند که اگر کسی به نسب فخر کند چرا نسب حقیقی خود را فراموش می کند؟ خداوند اصل و نسب هر کسی را بیان فرموده است: وَبَدَأَ خَلْقَ الْإِنْسَانِ مِنْ طِينٍ، ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِنْ سُلَالَةٍ مِنْ مَاءٍ مَهِينٍ؛ و آدمی را نخست از خاک پست بدین حسن و کمال بیافرید.آنگاه خلقت نژاد نوع او را از چکیدهای از آب بیقدر (و نطفه بیحس) مقرر گردانید.
👈سوم آنکه: نظر به گذشتگان کند که به آنها عُجب و افتخار می کند، اگر ازنیکان و صاحبان مکارم اخلاق و بزرگی و شرافت واقعی بودند، شکی نیست که شیوه ایشان ذلت و شکسته نفسی بوده. پس اگر این صفت، پسندیده است چرا خود از آن خالی است و به ایشان اقتدا نمیکند؟ و اگر این صفت، پسندیده نیست پس چه افتخاری به ایشان میکند؟
بلکه همین عجب طعن بر ایشان است. و اگر از نیکان و خوبان واقعی نبوده اند بلکه همین بزرگی ظاهری و شوکت عاریتی از برای ایشان بوده، چون: سلاطین جور و حکام ظلم و امرای بی دیانت و وزرای صاحب خیانت و سایر ارباب مناصب دنیویه. پس اف بر او به کسانی که بر آنها افتخار می کنند. مرویست که «دو نفر در حضور موسی علیه السلام افتخار میکردند، یکی از آنها گفت: من پسر فلان، پسر فلانم تا نُه پشت خود را شمرد، خدا به موسی علیه السلام وحی فرستاد که به او بگوی که همه آن نه نفر از اهل جهنم اند و تو دهم ایشانی. (معراج السعاده، صص 242 و 243)
کنْتُ عِنْدَ أَبی عَبْدِاللَّهِ علیه السلام فَذَکرْنَا الْأَعْمالَ، فَقُلْتُ اَنَا ما أَضْعَفَ عَمَلی؟! فَقالَ: مَهْ اِسْتَغْفِرِاللَّهَ، ثُمَّ قالَ لی: اِنَّ قَلیلَ الْعَمَلِ مَعَ التَّقْوی خَیرٌ مِنْ کثیرٍ بِلا تَقْوی. قُلْتُ: کیفَ یکوُنُ کثیرٌ بِلا تَقْوی؟ قالَ: نَعَمْ مِثْلُ الرَّجُلِ یطْعِمُ طَعامَهُ، وَیرفِقُ جیرانَهُ وَیوَطِّئُ رَحْلَهُ، فَاِذا ارْتَفَعَ لَهُ الْبابُ مِنَ الْحَرامِ دَخَلَ فیهِ، فَهذَا الْعَمَلُ بِلا تَقْوی، وَیکونُ الْآخَرُلَیسَ عِنْدَهُ فَإِذا ارْتَفَعَ لَهُ الْبابُ مِنَ الْحَرامِ لَمْ یدْخُلْ فیهِ. (اصول کافی: 76/2، بحارالانوار: 104/70(
من در خدمت امام صادق علیه السلام بودم از اعمال، سخن به میان آمد. من گفتم: چقدراعمال من اندک است؟! در این هنگام امام صادق علیه السلام فرمودند: ساکت باش و استغفار کن. آن گاه به من فرمودند: عمل اندکی که همراه با تقوا باشد، از عمل بسیاری که تقوا در آن نباشد، بهتر است. گفتم: مگر می شود شخصی اعمال زیاد را بدون تقوا انجام دهد؟
حضرت فرمودند: آری مانند این که شخصی غذای خود را به دیگران اطعام کند، و با همسایگانش به نیکی رفتار کند و وسائل مسافرت آنان را فراهم نماید، ولی هر گاه راه حرامی برای او گشوده شود در آن داخل شود. این عملی است که در آن تقوا نیست و فرد دیگری این گونه اعمال زیاد را ندارد، ولی آن گاه که راه حرامی برایش گشوده شود، در آن وارد نمیشود.
┄┄┅•●✻●••┅┄┄
📌توجه:هرگونه نشر یا کپیبرداری از همه یا بخشی از پیام بدون ذکر نام کانال اشکال شرعی دارد.
┄┄┅•●✻●••┅┄┄
موسسه نورالیقین
مرکزتخصصی تفسیروعلوم قرآنی
@moassese_nooralyaghin