#یاران_امام_حسینع
#معرفتی
#سلسه_جلسات_معرفتی_اصحاب_عاشورا
🥀بسم رب الحسین🥀
✅موضوع: حضرت مسلمبنعقیلسفیر امام حسین علیهالسلام در کوفه
نسب مسلمابنعقیل
پدر مسلم، «عقیلبنابیطالب» برادر بزرگتر حضرت علی (علیهالسلام) و پسر عموی پیامبراسلام (صلّی الله علیه و آله) مردی آگاه و دانشمند بود و در بین قریش فردی سرشناس و محترم به شمار میآمد که بهره کاملی از دانش انساب داشت. نام دقیق مادر حضرت مسلم در تاریخ نیامده است و اخبار پراکندهای در مورد نام و هویت او وارد شده است. برخی میگویند: مادر او از زنان آزاد نَبْط و از خاندان «فرزندا» به شمار می رفت. برخی دیگر بر این باور هستند که او کنیزی بوده که عقیل او را از شام خریده است. شماری از مورّخان نام او را حُلَیّه، برخی او را علیّه و عده ای دیگر او را را حلبه خوانده اند.
❓حضرت مسلم بن عقیل در یاری رساندن به امامش چگونه ایفای نقش کرد؟
✍️حضرت مسلم فرزند عقیل برادرزاده و داماد امیرمؤمنان علی علیهالسلام بود.
👈 او مجاهدی مخلص، مهاجری پُرتلاش، سفیری امین، محدثی باتقوا، فقیهی بصیر و مبارزی شجاع بود.
✍️ حضرت مسلم از مدینه همراه با امامش به مکه آمده بود. کوفیان با نامههای فراوان امام حسین علیهالسلام را به کوفه دعوت کرده بودند و امام طبق وظیفه ظاهری و نه به علم غیب باید از صحت گفتههایشان مطمئن میشد، بنابراین برای بررسی اوضاع کوفه و درستی ادعای کوفیان، مسلمبنعقیل را به عنوان سفیر به کوفه فرستاد.
مسلم پس از سفری سخت و جانفرسا به کوفه رسید و پس از اقامت در کوفه آغاز به گرفتن بیعت برای امام حسین علیهالسلام کرد.
👈 دعوت به کتاب خدا
👈 سنت رسولالله
👈 جهاد با ظالمین
👈 دفاع از مستضعفین
👈 کمک به محرومین
👈 تقسیم عادلانه بیت المال
👈 یاری اهل بیت
👈 صلح با کسانی که این افراد با او صلح کنند و جنگ با کسانی که اینها با او بجنگند
👈 سخن و فعل اهل بیت را گوش دادن و بر خلاف آن عمل نکردن از شرایط این بیعت بود.
🏴🏴🏴🏴
❓حضرت مسلم اوضاع کوفه را برای امام چگونه توصیف کرد؟
✍️ در کوفه ۱۲ هزار نفر و به نقل دیگری ۱۸ هزار نفر با مسلمبنعقیل به نمایندگی از امام حسین علیهالسلام بیعت کردند و برای همراهی امام اعلام آمادگی نمودند. برخی از تاریخ پژوهان تعداد بیعتکنندگان را کمتر میدانند.
👈 البته در تحلیل شرایط حرکت امام به کوفه، لازم است به این نکته توجه شود مردمی که در کوفه با مسلم بیعت نکرده بودند، همگی از مخالفان امام یا دوستداران امویان نبودهاند بلکه عده کثیری از شرکت در این منازعه کناره گرفته بودند؛ از این رو همین تعداد بیعتکنندگان برای برپایی قیامی در کوفه کافی بود و با اتکا به همین موضوع بود که امام حسین علیهالسلام با دریافت نامه مسلم، رهسپار کوفه شد.
مسلمبنعقیل در ۱۱ ذیالقعده نامهای به امام حسین علیهالسلام نوشت و تعداد زیاد بیعتکنندگان را تایید کرد و امام را به کوفه دعوت کرد و رفتن امام به کوفه به حکم وظیفه بود.
🏴🏴🏴🏴
❓چه شد که حضرت مسلم با ۱۲ یا ۱۸ هزار بیعت، غریبانه در کوفه به شهادت رسید؟
✍️ هنگامی که خبر بیعت مردم با مسلم به گوش حاکم وقت کوفه، نعمان بن بشیر، رسید او که از یزید دل خوشی نداشت واکنش سختی نشان نداد و سبب شد افرادی چون عمرسعد، یزید را از اوضاع کوفه باخبر کنند و یزید، عبیداللهبنزیاد را که حاکم بصره و انسانی خشن و خبره در سرکوب شورشها بود با حفظ سمت حاکم کوفه کرد.
و از آنجایی که به تعبیر اباعبداللهالحسین علیهالسلام:
🌹"«الناسُ عبیدُ الدنیا و الدین لعق علی السنتهم یحوطونه مادرَّت معایشُهم فاذا مُحَّصوا بالبلاء قَلَّ الدَیّانون؛ مردم بندۀ دنیایند و دین بر زبانشان میچرخد و تا وقتی زندگیهاشان بر محور دین بگردد، در پی آنند، امّا وقتی به وسیلۀ «بلا» آزموده شوند، دینداران اندک میشوند.»"
مردم تا جایی از دین دم میزنند که با دنیایشان تعارض نداشته باشد، وقتی ابنزیاد شروع به تهدید و تطمیع و کشتار کرد، همه دچار ترس و وحشت شدند و مسلم را با هزاران بیعت تنها و بی کس در کوچههای کوفه رها کردند تا به دست نیروهای ابنزیاد افتاد و همچون مولایش حسین، مظلومانه و با لب تشنه به شهادت رسید.
باشد که ما در یاری امام زمانمان عجلاللهتعالی فرجهالشریف، همچون مسلم باشیم نه بیعتکنندگان با مسلم...
آمین...
87661156676
#یاران_امام_حسینع
#معرفتی
#قسمتاول
#سلسه_جلسات_معرفتی_اصحاب_عاشورا
🥀بسم رب الحسین🥀
⬅️تبار و نژاد
عابس فرزند ابی شبیببنشاکری است و از طایفه بنیشاکر شمرده میشود که در حقیقت تیرهای از طایفه همدان است. این طایفه از جمله قبایلی بودند که اخلاص و وفاداریشان به علی (ع) بسیار مشهور است و همین اخلاص و ولایشان باعث آن همه رشادتها و فداکاری ها در جنگ صفین بود. امیرمومنان (ع) در تقدیر و ستایش از بنیشاکر در صفین فرمود: "لو تمت عدتهم ألفًا لعُبِد الله حق عبادته؛ اگر عده آنها به هزار می رسید، خداوند به حقیقت عبادت می شد."
عابس از رجال شیعه، رئیس، شجاع، خطیب، عابد و متهجد بوده است و به نقل شیخطوسی، یکی از یاران امام حسین (ع) که در کربلا همراه آن حضرت به شهادت رسیده است و در زیارت ناحیه و رجبیه بر او سلام داده شده.
⬅️ ویژگیها و فضایل
وی دلیر و مبارز، سخنور و شاعر، شب زندهدار و عابد، محبوب و سرشناس، حافظ قرآن، صاحب سرّ امیرالمومنان، از اصحاب امیرالمومنان در نبرد صفّین، شخصی مدیر و مدبّر، دوستدار اهلبیت و صبور در سختیها و بصیر در امر دین و دنیا و شناخت دشمنان بود. وی را حافظ و حامل حدیث و راوی حدیث در کوفه میشناختند و شیعیان از وی کسب حدیث و علم میکردند.
⬅️همراهی با علی (ع) در جنگ صفین
عشق و ولایی که عابس به اهل بیت (علیهمالسلام) و خصوصا علیبنابیطالب (ع) داشت، وی را بر آن داشت تا ندای امامش را لبیک گفته، در جنگ صفین حضور یابد و نقش به سزایی داشته باشد. و هنگامی که با دشمن خدا در کربلا به جنگ میپردازد، ربیعبنتمیم همدانی به یاد دلاوریهایش در جنگ صفین میافتد و چنین میگوید: وقتی عابس را دیدم به طرف ما میآید، وی را شناختم; زیرا قبلا او را در مغازی و جنگها و خصوصا در جنگ صفین دیده بودم و از شجاعترین مردم بود...
⬅️ مجروحیت از ناحیه پیشانی در جنگ
بسیاری از تاریخنویسان به تبعیت از طبری نوشتهاند که بر پیشانی عابسبنابیشبیب اثر ضربتی بود؛ این ضربت در جنگ صفین در رویارویی و جنگ با دشمنان خدا وارد شده است این ضربت به پیشانی عابس اصابت کرده که نشان دهنده شجاعت و دلیری این مرد بزرگ و قهرمان بوده است.
⬅️ نقش عابس در حوادث کوفه
تاریخ به خوبی نشان میدهد که عابس از کسانی نبود که خود را از حرکت و قیام مردم در کوفه دور بدارد. او با داشتن سوابق درخشان در جنگ صفین بار دیگر با آمدن سفیر و نماینده امام حسین (ع) در کوفه به وظیفه اسلامی خود که حمایت از مسلمبنعقیل بود عمل کرد.
دونکتهای که مورخان در این راستا ثبت کردهاند، عبارتند از:
1⃣سخنان پرشور در تایید مسلم
پس از ورود مسلمبنعقیل به کوفه و استقرار در منزل مختاربنابیعبیده و قرائت نامه امامحسین (ع) بر شیفتگان ابیعبدالله(ع) عابس از جای بر میخیزد و در آن جمعی که برای بیعت حضور پیدا کرده بودند، چنین اظهار میکند:
اما بعد، من خبر نمیدهم شما را از مردم و نمیدانم چه در دل ایشان است و مغرور نمیشوم شما را به ایشان، به خدا سوگند که من خبر میدهم شما را از آنچه که نفس خود را برآن آماده کردهام، به خدا قسم که جواب دهم شما را هرگاه مرا بخوانید و کارزار خواهم کرد، البته با دشمنان شما. و پیوسته در یاری شما شمشیر میزنم تا خدا را ملاقات کنم و مزد از کسی نخواهم جز از خدا.
این سخن چنان در دیگران اثر گذاشت که بلافاصله حبیببنمظاهر از جای برخاسته، سخنان عابس را چنین تایید میکند: خدا تو را رحمت کند ای عابس، همانا آنچه را در دل داشتی، به بیان کوتاهی ادا کردی، قسم به خدا، من نیز با تو هم عقیدهام.
اينگونه سخنرانى عابس در برابر مسلم در آن انجمن:
👈هم خدمت به مافوق است و هم به مادون
👈و هم به همگان وظيفه مىآموزد و زبان به دهان آنان مىگذارد، دستور به آنها مىدهد و حرارت مىبخشد. براى مافوق همينگونه سخن، كار چندين داعى و مبلّغ را انجام مىدهد.
2⃣ پیک مسلم به امام حسین(ع)
نقش دوم عابسبنابیشبیب این بود که وی ماموریت یافت، نامه حضرت مسلمبنعقیل را که درباره اوضاع کوفه و بیعت آنها نوشته بود، به مکه خدمت امام حسین (ع) ببرد. عابس در مکه ماند و با کاروان امام حسین (ع) بود تا همراه آن حضرت وارد کربلا شد.
⬅️ نقش عابس در کربلا
همانگونه که از بیانات عابسبنابیشبیب پیدا بود، وی خود را آماده فداکاری و جانبازی در راه سبط پیامبر و تحقق آرمانهای آن حضرت کرد. بدینجهت دست از همه چیز شسته و با حضرت به کربلا رفت تا این عقیده راسخ را به اثبات برساند و جانش را فدای ابیعبدالله (ع) کند.
┄┄┄┅•🏴✻🏴••┅┄┄┄
موسسه نورالیقین
مرکز تخصصی تفسیر و علوم قرآنی
@moassese_nooralyaghin
#یاران_امام_حسینع
#معرفتی
#قسمتدوم
#سلسه_جلسات_معرفتی_اصحاب_عاشورا
🥀بسم رب الحسین🥀
⬅️ تشویق عابس از شوذب
در روز عاشورا شوذب (آزاد شده عابس) را که همراه خود به کربلا آورده بود مخاطب قرار داده، میگوید: ای شوذب! امروز چه در خاطر داری؟ شوذب گفت: میخواهی چه در خاطر داشته باشم؟ قصد کردهام با تو در رکاب پسر پیامبرخدا (ص) مبارزه کنم تا کشته شوم. عابس گفت:گمان من هم به تو همین بود.
اينك به نزد ابىعبدالله (عليه السلام) برو تا تو را به حساب آورد و من نيز در ثواب شهادت تو شريك باشم، و اگر هر كس ديگرى از عزيزانم نزدم بود، دوست داشتم كه قبل از من به شهادت برسد تا در اجر شهادتشان شريک باشم، امروز روز تحصيل ثواب است و بعد از اين عملى نخواهيم داشت. شوذب خدمت حضرت شتافت و پس از رخصت میدان رفتن، سلام وداع گفته، روانه میدان شد و جنگید تا به فیض شهادت نائل آمد.
⬅️ آخرین دیدار و آخرین سخن با معشوق
پس از شهادت شوذب، عابسبنابیشبیب نزد امام شتافته، نخست سلام کرد و سپس عرضه داشت: یا اباعبدالله! هیچ آفریدهای چه نزدیک و دور، چه خویش و بیگانه در روی زمین در نزد من عزیزتر و محبوبتر از تو نیست و اگر قدرت داشتم این ظلم و ستم و کشتن را از تو دفع کنم... در آن سستی نمیکردم و آن را به پایان میرسانیدم. آنگاه آن حضرت را سلام داد و گفت: گواه باش که من بردین تو و دین پدرت هستم. سپس راهی میدان شد.
⬅️ عابس در میدان نبرد
هنگامی که عابسبنابیشبیب پا به میدان نبرد گذارد در حالی که ضربتی بر پیشانی او رسیده بود، ربیعبنتمیم که مردی از لشکر عمربنسعد بود. تا نگاهش به عابس افتاد، بیدرنگ او را شناخت و چون سابقه دلاوریهای او را از جنگ صفین در ذهن داشت بیاختیار فریاد زد:
این شیر شیران است، این عابسبنابیشبیب است. هیچ کس به جنگ او نرود و گرنه از جنگ او به سلامت نرهد.
علامه مجلسی اضافه میکند: عابس فریاد می کشید:« آیا مردی نیست که به جنگ من بیاید؟» لشکرابنسعد همچنان از نزدیک شدن به او خودداری میکرد، این کار بر ابنسعد ناگوار آمد. بدین جهت، فریاد کشید: او را سنگباران کنید. سپاه به دستور او از هرسو عابس را سنگباران کردند. عابس که چنین دید زره از تن دور کرد و کلاه خود را ازسر بیفکند. شمشیر به دست، مردانه وارد کارزار شد.
ربیع گوید: چون چنین دیدم، به عابس گفتم: آیا پرهیز نمیکنی و وحشتی نداری که در گرماگرم جنگ سربرهنهای؟! عابس در پاسخ گفت: آنچه از سوی دوست به دوست برسد، آسان است.
ربیع میگوید: به خدا قسم میدیدم که عابس به هر طرف که حمله میکرد، زیاده از دویست تن از پیش او میگریختند و بر روی یکدیگر میریختند مانند گوسفندانی که از گرگ فرار میکنند و او مانند شیر ژیان میزند و میکشد و از چپ و راست میاندازد. او همچنان میغرید و میرزمید تا آن که لشکر از هرسو او را به محاصره خود در آورده و از کثرت جراحت سنگ و زخم شمشیر و سنان وی را از پای در آوردند و به شهادت رساندند.
⬅️ نزاع برای بریدن سر عابس
پس از شهادت عابس، دشمن به طرف پیکر پاکش شتافته تا سر مقدسش را از بدن جدا کند; اما سخت به نزاع افتادند، زیرا هر یک میخواست خودش این کار را انجام دهد. عمربن سعد که این اختلاف را مشاهده کرد، برای قطع نزاع، خود آمد و سرعابس را از تن جداکرد.
به نقل ربیع، چون سر او را بریدند، جماعتی از دلاوران هریک می خواست کشته شدن عابس را به خود نسبت دهد. عمربن سعد گفت: بی جهت نزاع نکنید؛ زیرا هیچ یک به تنهایی او را نکشته، همگی درکشتن او دست داشتید.
⬅️ پرتاب کردن سرعابس به سوی امام حسین(ع)
گرچه روشن نیست عمر بن سعد از پرتاب کردن برخی سرهای شهدا به سوی امام حسین (ع) چه هدفی را دنبال میکرد، اما این روشن است که وی سر مقدس سه تن از شهدا را به طرف امام حسین علیهالسلام پرتاب کرد:
1- عبداللهبنعمیر کلبی
2- عمروبن جناده
3- عابسبنابیشبیب شاکری.
⬅️ پایان زندگی عابس
این بود خلاصهای از زندگی و راه و روش این مرد باوفا، بااخلاص و این مرد بینظیر و استثنایی. آری، سلام برتو ای عابس، ای که سراسر زندگیات برای ما درس اخلاق بود و راه و رسم زندگی. به آیندگان تفهیم کردی که عبادت و شب زندهداری بدون ولایت اهلبیت (علیهمالسلام) هیچ معنی و مفهومی ندارد و زندگی راهبانهای که در عبادت و گوشهنشینی و کنارهگیری از مردم بدون درک مسائل سیاسی زمان و شناخت ولی امر دوران خلاصه شود، جز زیان و از دست دادن ایمان چیز دیگری در برنخواهد داشت.
┄┄┄┅•🏴✻🏴••┅┄┄┄
موسسه نورالیقین
مرکز تخصصی تفسیر و علوم قرآنی
@moassese_nooralyaghin
#یاران_امام_حسینع
#عاشورا
#قسمتاول
#مدرس_استادآلمرتضی
🥀بسم رب الحسین🥀
بسم الله الرحمن الرحیم
"أعظَمَ اللهُ اجورَنا بمُصابِنا بِالحُسَینِ، وَ جَعَلَنا و ایّاکُم مِنَ الطّالِبینَ بِثارِهِ مَع وَلیّهِ الامامِ المَهدیِّ مِن آلِ مُحَمَّدٍ(علیهمالسلام)”
در نشست معرفتی در ایام شهادت آقا اباعبداللهالحسین (ع) و اصحابشان استاد آلمرتضی بحث خود را با طرح سوالی آغاز کردند.
❓سوال) از کلام آخر امامحسین علیهالسلام به حضرت زینب علیهاالسلام در روز عاشورا چه نکاتی استلهام میکنیم؟
برای رساندن مخاطبان به پاسخ، مقدمات بحث را این چنین مطرح کردند:
👈هدف از شرکت در مجالس درس عبرت گرفتن است.
خداوند در قرآن دستور به سیر و حرکت میدهد، "قُل سيروا فِي الأَرضِ ثُمَّ انظُروا كَيفَ كانَ عاقِبَةُ المُكَذِّبينَ". (۱۱، انعام)
اما این سیر باید با عبرت گرفتن همراه باشد.
خداوند در قرآن میفرماید: ما سه نوع قلب داریم: سلیم، مریض و عاقل.
قلبی که عاقل است از حوادث عبرت میگیرد.
"وَتِلْكَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ ۖ وَمَا يَعْقِلُهَا إِلَّا الْعَالِمُونَ"
اکثر انسانها در سیر و سفر به دنبال تماشا و لذت بردن هستند، آن هم لذتی موقت.
اما انسان باید به دنبال لذت دائمی باشد لذت موقت مانند مواد مخدر است که بعد از اتمام آن ، دوباره همان غم و غصهها بر میگردد.
✅ اگر ما میخواهیم از این مجالس عبرت بگیریم باید دقت کنیم:
امام علي عليه السلام می فرمایند :اَلْكُتُبُ بَساتينُ الْعُلَماءِ
این مجالس و محافل باید وسیلهی عبرت و رشد باشند.
به این موضوع توجه کنیم، درست است که
امام حسین علیهالسلام میفرماید:
«انا قتیل العبرة؛ من کشته اشکم»
اما مردم نباید در این مجالس فقط گریه کنند، بلکه نیمی از آن تفکر و تعقل و نیمی دیگر گریه.
❓ عبرت یعنی چه؟ یعنی عبور کردن و سنجیدن.
نمونهای از آن عبور کردن از مراقد ائمه علیهمالسلام و تفکر در مقام و منزلتشان است.
نمونه دیگر آن رفتن به قبر معاویه، یزید و مانند آنها که چه عظمت ظاهری داشتند و حال کجایند؟؟؟
❓از زیارت عاشورا چه درس عبرتی میگیریم؟
این زیارت که یک زیارت تضمینی است و هیچ زیارتی به پای آن نمیرسد.
زیارت عاشورا حدیث قدسی است که جبرئیلامین از طرف خداوند برای پیامبر صلی الله علیه و اله نقل کرد و ایشان برای امیرالمومنان علیهالسلام و امیرالمومنان برای امامحسن علیهالسلام و آن حضرت برای امامحسین علیهالسلام نقل کردند و سرانجام این حدیث از طرف امامصادق علیهالسلام به همراه علقمه برای صفوان نقل شد.
❗️تاثیر زیارت واقعی
اگر من هر روز زیارت عاشورا میخوانم باید باعث تحول در نماز، روزه، علم، معرفت و خلاصه در کل زندگی من شود.
❓خیر واقعی کجاست؟
چگونه خیر را جلب کنیم؟
"وَ قَالَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ: إِذَا أَرَادَ اَللَّهُ بِعَبْدٍ خَيْراً فَتَحَ عَيْنَيْ قَلْبِهِ فَيُشَاهِدُ بِهَا مَا كَانَ غَائِباً عَنْهُ" .
پس اینگونه چشم معنوی او باز میشود و چیزهایی را میبیند و درسهای عبرتی را میگیرد که دیگران از فهم و درک آن ناتوانند.
چنین انسانی هر حادثهای که میبیند آن را به خود برمیگرداند، چون این انسان عمیق فکر میکند.
در بیان این کمال همین بس که اولین صفتی که حضرت امام صادق علیهالسلام به حضرت اباالفضل علیهالسلام میدهد نافذالبصیره است.
┄┄┄┅•🏴✻🏴••┅┄┄┄
موسسه نورالیقین
مرکز تخصصی تفسیر و علوم قرآنی
@moassese_nooralyaghin
#یاران_امام_حسینع
#عاشورا
#قسمتدوم
#مدرس_استادآلمرتضی
تکرار سوال اول❗️❗️❗️
آخرین کلمات امامحسین علیهالسلام در وداع آخر با خواهرش و حریم رسالت چه بود؟
خداوند در قرآن میفرماید:
"يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ ..."
یکی از عبرتهایی که از کلام آخر امامحسین علیهالسلام به دست میآید این است که همه انسانها نه تنها فقط در قبال خود، بلکه در برابر خانواده، اطرافیان و جامعه خود مسئولند.
"كُلُّكُمْ رَاعٍ وَ كُلُّكُمْ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِيَّتِهِ..."
مرجئه برگشته⁉️
تفکری که بسیاری از نوجوانان و جوانان امروز ما دارند همان عقیده مرجئه است.
کسی که این افکار را رواج داد، معاویه لعنتاللهعلیه بود.
❌دقت کنیم: ما شیعیان در ظاهر پیرو عقیده بینالامرین هستیم اما در عمل جبرییه هستیم.
مصادیق آن نظیر جملات زیر است:
شانس ندارم، قسمت من اینگونه است، خدا اینطور خواسته است، مردم من را چشم زدهاند و از این دست حرفهای عوامانه که مسئولیت اعمال خود را به گردن مردم و خدا میاندازد.
✅ اما خداوند میفرماید: شما از اتفاقات و حوادث درس بگیرید تا دوباره برایتان تکرار نشود.
از اهلبیت علیهمالسلام، روش، منش و کلامشان درس بگیرید.
امامجعفرصادق علیهالسلام: "نوجوانان خود را، پيش از آنكه [فرقه ] مرجئه به سراغشان روند، حديث بیاموزید."
❌خطر مرجئه
طبق نظر مرجئه تنها ایمان داشتن کافیست و قضاوت در مورد بقیه اعمال، رفتار و گفتار انسان به آخرت موکول است و ما حق نداریم که درباره عاقبتبهخیری، کسی حرفی بزنیم.
هیچگاه نگوییم فلانی کافر است، فلانی مومن است، همین که ایمان دارد، کافی است.
نگوییم حجاب ندارد یا بداخلاق است یا بدنماز است کاری نداشته باشیم⬅️ خداوند تکلیف او را در آن دنیا معلوم میکند.
❌با ترویج این تفکر کسی، دیگری را موعظه نمیکند، امر به معروف و نهی از منکر تعطیل میشود و این همان است که با قرآن و اهلبیت در تعارض است.
زیرا قرآن میفرماید: شعائر الهی باید محترم شمرده شوند.
"ذَٰلِكَ وَمَنْ يُعَظِّمْ شَعَائِرَ اللَّهِ فَإِنَّهَا مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ."
در واقع دین الهی احکامی دارد و احکام الهی حرمت دارد که باید رعایت شود.
چگونه کسی به دیگری پند ندهد در صورتی که پیامبر خداوند میفرماید:
"أنّ النبيّ صلى الله عليه و آله قالَ: الدِّينُ النَّصيحَةُ، قُلنا: لِمَن؟ قالَ: للّهِ، و لكِتابِهِ، و لرَسولِهِ، و لأئمَّةِ المُسلِمينَ و عامَّتِهِم."
دين، نصيحت و خيرخواهى است. عرض كرديم؛ نصيحت و خيرخواهى براى چه كسى؟ فرمود: براى خدا، براى كتاب او، براى پيامبر او، براى پيشوايان، مسلمانان و براى توده آنها.
┄┄┄┅•🏴✻🏴••┅┄┄┄
موسسه نورالیقین
مرکز تخصصی تفسیر و علوم قرآنی
@moassese_nooralyaghin
#یاران_امام_حسینع
#عاشورا
#قسمتسوم
#مدرس_استادآلمرتضی
✅نمونهای از ارتباط معنوی
یکی از شاگردان شیخ انصاری دچار مشکل مسکن بود، برای حل این مشکل خود به حرم حضرتاباالفضل علیهالسلام میرفت. این شخص انسان مومن و با معرفتی بود که هر هفته به حرم آن حضرت مشرف میشد و عرض ادب و حاجت میکرد و این تضرع و توسل مدتها طول کشید یک سال دو سال...
ولی مشکل مسکن او حل نشد.
روزی در حرم، یک اعرابی را دید که بچه شل و مریض خود را به حرم آورد و از آن حضرت شفای فرزندش را خواست طولی نکشید که فرزندش شفا گرفت این شخص ناراحت شد و گفت: یا حضرتاباالفضل من در حالی به شما توسل کردم که علم و معرفت نسبت به شما دارم، هر هفته به حرم وارد میشوم و عرض حاجت میکنم و در زیارت شما ادب را رعایت میکنم، با طهارت و غسل وارد میشوم و...
اما
این شخص یک اعرابی ساده است و تو خیلی زود و راحت حاجت او را به او دادی؟ و سپس از حرم خارج شد.
بعد از مراجعت به نجف شیخانصاری دو کیسه پول به او داد و گفت برو و خانه بخر ولی با حضرت عباس قهر نکن!!!
❗️❓ سوال
شیخ انصاری از کجا حاجت این شاگردش را میدانست؟؟
✅ بله! معلوم است که او سرّ و رابطهای خاص با حضرت اباالفضل دارد که این رابطه در اثر گذشت از خود به وجود آمده بود.
ایشان، وقت و زندگی خود را وقف یادگیری علم و احکام اهلبیت علیهمالسلام و ترویج آن کرده بود، پس مورد توجه اهلبیت علیهمالسلام واقع شده بودند و این ارتباط معنوی خاص ایجاد گردید.
امام صادق (علیهالسلام) فرمود: «لَو اُوتیتُ بِشابٍّ مِنْ شَبابِ الشّیعَةِ لا یَتَفَقَّهُ لَأَدَّبْتُهُ؛ اگر یكى از جوانان شیعه را نزدم بیاورند كه تفقّه نمىكند، او را تأدیب مىكنم! » در جای دیگر فرمود: « لَضَرَبْتُهُ » او را می زنم.
پس اگر به دنبال ارتباط با اهلبیت علیهمالسلام، عبرتگیری از کلامشان هستیم باید توجه کنیم که علمآموزی مورد توجه و علاقهی اهلبیت علیهمالسلام است.
❗️سوال و دقت
حال سوال اینجاست که چرا خداوند حاجت او را نداد ولی پاسخ اعرابی را خیلی زود داد؟
برای آنکه اعرابی ایمانش ضعیف بود و حضرتعباس علیه السلام میخواهد با روا کردن حاجت او را جذب کند و در خانهی خویش علاقمند و امیدوار نگه دارد اگر حاجت او داده نمیشد چه بسا که از دین دور میگشت.
اما شاگرد شیخ انصاری، فرد بزرگی بود که ایمانی قوی داشت که با روا شدن حاجت، ایمانش افزون نمیشد.
علم و معرفت فراوانی داشت و حاجتروایی بر معرفتش نمیافزود.
❗️❓پس آنچه برای او در نظر گرفته شده بود، چیزی فراتر از اینها بود و آن
⬅️ ارتقاء درجه و رساندن به کمالات و مقامات بالا بود.
اعطای مقام صابرین، مقام شاکرین و...
لهم دَرَجَاتٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَمَغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ
🌠🌠🌠🌠
استاد در جمعبندی کلامشان دوباره سوال نخست را تکرار و پاسخ دادند.
❓چه درس عبرت از کلام امامحسین علیهالسلام در وداع آخرش با حریم خاندان مطرح است؟
✅ "و أمرهم بالصبر و وعدهم بالثواب و الأجر و أمرهم بلبس أزرهم ...
به صبر و شكيبايى وصيّت کرد و فرمان داد تا چادر بر سر كنند...
این بخشی از شعار عاشورا برای پیروان راه امامحسین علیهالسلام.
ایشان در وداع آخرشان، خانوادهی خویش را به صبر و پوشش و حجاب امر کردند.
نکتهایست که رهپویان حسینی و بانوان زینبی باید مد نظر داشته باشند
و با توجه به مفهوم کلمهی «ازار» که عبارتند از: چادر، دقرور، دقروره و... از پوششی استفاده کنند که مورد رضایت اهلبیت علیهمالسلام و خداوند است.
و بهترین مصداق آن چادر است.
┄┄┄┅•🏴✻🏴••┅┄┄┄
موسسه نورالیقین
مرکز تخصصی تفسیر و علوم قرآنی
@moassese_nooralyaghin
#سلسه_جلسات_معرفتی_اصحاب_عاشورا
#یاران_امام_حسینع
#سلسه_جلسات_معرفتی_اصحاب_عاشورا
🥀بسم رب الحسین🥀
✅موضوع: جناب نافعبنهلال از یاران سیدالشهدا علیهالسلام
👈 نسب نافعبنهلال:
نافعبنهلال از تیرۀ جمل، یکی از شاخههای قبیلۀ مَذحِج بوده و تبار یَمَنی داشته است. در منابع تاریخی با نسبت جَمَلی، بَجَلی، مُرادی و بَجَلی مرادی از او یاد شده است. (خیرالدین زرکلی، الأعلام، ج۸، ص۶)
✍️ سوابق درخشان جناب نافعبنهلال بَجَلی یا نافعبنهلال جَمَلی رضواناللهتعالیعلیه:
ایشان از یاران امیرمؤمنان علی علیهالسلام و از شهدای کربلاست. او در جنگهای جمل، صفین و نهروان نیز شرکت داشت.
گفته شده که نافع فردی شجاع و تیرانداز بوده است. از ابومِخنَف نقل شده که امیرمؤمنان علی علیهالسلام او را آیین رزم آموخته بود. (وقار شیرازی، عشره کامله، ۱۳۶۰ش، ص۴۰۲)
👈 او مجاهدی مخلص و بزرگمردی از اشراف عرب، قاری قرآن، حافظ و کاتب حدیث نبوی بود و یار علوی و حسنی و حسینی به شمار میرفت.
✍️ وفاداری جناب نافع:
شب عاشورا که امام علیهالسلام بیعت را از یاران خود برداشت، نافعبنهلال در اوج وفاداری نکاتی را بازگو فرمود:
👈 « شما میدانید جدتان رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم نتوانست محبتش را به مردم بنوشاند، یا آنها را آنگونه که خود دوست داشت، تحت فرمان خود در آورد.
👈 بعضی از یاران ایشان از منافقان بودند، برای یاری به آن حضرت وعده میدادند و در نهان بر او نیرنگ میبستند.ظ
👈او را هنگام برخورد از عسل شیرینتر ملاقات میکردند، ولی پشت سر از حنظل تلختر بودند، تا اینکه خداوند متعال جان مبارکش را ستاند.
👈وضعیت پدرتان علی علیهالسّلام نیز همینگونه بود. قومی برای یاری رسانیدن به او، گردش را گرفتند؛ ناکثین و قاسطین و مارقین به جنگ علیه او برخاستند و قومی با او مخالفت ورزیدند تا اینکه اجلش فرا رسید و به سوی رحمت و رضوان الهی پر کشید.
👈امروز شما نزد ما همان گونهاید؛کسانی عهد خود شکستهاند و از تحت بیعت بیرون شدهاند، پس این بیعتشکنی به کسی جز خودشان ضرر نمیرساند و خداوند بینیاز از نان است. پس ما را در حالی که رشد یافتید و در سلامت هستید، به هر جا که دوست دارید در مشرق یا مغرب عالم حرکت دهید که به خدا قسم، ما از تقدیر خداوندی باکی نداریم و از ملاقات پروردگارمان هیچ کراهتی نداریم. ما بر مبنای نیات و بینشهای خود رفتار میکنیم. هر که شما را دوست بدارد، ما به او مهر میورزیم و هر که با شما دشمنی کند، ما نیز دشمنش میداریم».
🏴🏴🏴🏴
✍️ شهادت نافعبنهلال
او در روز عاشورا با پرتاب تیرهایش، دوازده نفر از سپاهیان عمر سعد را کشت و بسیاری را مجروح کرد. هنگامی که تیرهایش تمام شد، شمشیر خود را برکشید و به صفوف لشکر دشمن حملهور شد.
لشکر دشمن چاره کار را در حمله دستهجمعی به او دید، پس او را محاصره کردند، هدف تیرها و سنگهای خود قرار دادند تا اینکه بازوان او را شکستند و او را به اسارت گرفتند. شمر و گروهی از یارانش، او را نزد عمر سعد آوردند.
عمر سعد به او گفت: «ای نافع! وای بر تو! چرا با خود چنین کردی؟» نافع گفت: «پروردگار من از قصد من آگاه است».
در حالی که خون بر محاسن نافع جاری بود به او گفتند: «مگر نمیبینی که با خود چه کردهای؟»
نافع گفت: «دوازده نفر از شما را کشتهام و خودم را ملامت نمیکنم، اگر بازوان من سالم بود، نمیتوانستید من را اسیر کنید.»
شمر شمشیر خود را از نیام کشید، نافع به او گفت: «به خدا قسم ای شمر! اگر تو از مسلمانان باشی، بر تو سخت خواهد بود که خدا را ملاقات کنی، در حالی که خونهای ما را برگردن داشته باشی. خدا را سپاس میگویم که مرگ ما را به دست بدترین خلقش قرار داد!» پس شمر او را به شهادت رساند. (الکامل فی التاریخ، ج ۴، ص ۷۲)
🏴🏴🏴🏴
☘ از خداوند متعال مسئلت داریم که ما نیز در یاری امام زمانمان عجلاللهتعالیفرجهالشریف، همچون نافعبنهلال رضواناللهعلیه باشیم.
آمین...☘
گروه تحقیق و پژوهش مؤسسه نورالیقین
🏴یا رب الحسین بحق الحسین إشف صدر الحسین بظهور الحجة🏴
✨@moassese_nooralyaghin✨
#یاران_امام_حسینع
#سلسه_جلسات_معرفتی_اصحاب_عاشورا
🥀بسم ربالحسین🥀
✅موضوع: جناب ابوثمامه صائدی از یاران سیدالشهدا علیهالسلام
⬅️عمروبنعبداللهبنکعب معروف به اَبوثُمامه صائدی از شهیدان کربلا و از اصحاب امام علی علیهالسلام که در همه جنگهای دوران حکومت آن حضرت شرکت کرد.
👈او در قیام مسلمبنعقیل فرماندهی قبیلههای تمیم و هَمْدان را بر عهده داشت و پس از شهادت مسلم، در مسیر راه به امام حسین علیهالسلام پیوست.
⬅️ نسب و نام
بیشتر منابع، نام ابوثمامه را عمرو نقل کردهاند اما برخی منابع نامهای دیگری برای او نوشتهاند و در ذکر برخی دیگر از مشخصات او با هم اختلاف دارند که گویا پارهای از این اختلافها، معلول اشتباه کاتبان است؛ از جمله کنیه او را ابوثمامه و نامش را زیاد و عمر و نسبت او را نیز مختلف آوردهاند، مانند صائدی، انصاری، صیداوی، صاعدی و بنوصائد که از زیرشاخههای قبیله هَمْدان است. برخی منابع نسبشناسی، نام مشخصات کامل ابوثمامه را چنین آوردهاند: «زیادبنعمروبنعریببنحنظلةبن دارم بن عبدالله الصائدی».
⬅️دوران امیرمومنان و امامحسن علیهماالسلام
ابوثمامه از تابعان و مشاهیر شیعه در کوفه بوده است. او از اصحاب امیرمومنان است که در همه جنگهای دوران حکومت آن حضرت حضور داشته است. وی را از اصحاب امامحسن علیهالسلام نیز شمردهاند و بر اساس برخی منابع، او در مبارزات آن حضرت با معاویه شرکت داشت.
⬅️ واقعه کربلا
↩️پس از مرگ معاویه، ابوثمامه در ماجرای دعوت امام حسین علیهالسلام شرکت داشت و در خانه سلیمانبنصُردخزاعی در کوفه حضور یافت و چون امام حسین علیهالسلام به مکه رفت، نامهای خطاب به آن حضرت به مکه فرستاد.
وی هنگام مأموریت مسلمبنعقیل از سوی امام حسین در کوفه، کمکهای مالی مردم را دریافت میکرد و تهیه اسلحه را بر عهده گرفت. مسلمبنعقیل پس از قیام در کوفه، فرماندهی قبیلههای تمیم و هَمْدان را به او واگذار کرد. پس از شهادت مسلمبنعقیل تحت تعقیب ابن زیاد قرار گرفت و چند روزی در قبیله خود پنهان شد.
سپس با نافعبنهلال، مخفیانه از کوفه بیرون رفت و در راه مکه به کربلا، به امام حسین پیوست و همراه آن حضرت به کربلا رفت.
او در واقعه کربلا از حضور مسلحانه کثیربنعبداللهشعبی، قاصدابنسعد، نزد امامحسین علیهالسلام مانع شد و در روز عاشورا، هنگام ظهر، فرا رسیدن وقت نماز را به امامحسین علیهالسلام اطلاع داد و آرزو کرد که نماز ظهر عاشورا را پیش از شهادت با امام بخواند و امام او را دعا کرد.
⬅️ شهادت
وی در ظهر روز عاشورا به محضر امام عليه السلام آمد و عرض كرد:" اى اباعبدالله! جانم به فدايت، مىبينم اين گروه به تو نزدیک شدهاند. به خدا سوگند! پيش از تو، من بايد كشته شوم! ولى دوست دارم چون خداوند را ملاقات مىكنم، اين آخرين نماز را _كه وقتش رسيده است _ با تو خوانده باشم."
امام عليه السلام سر به سوى آسمان برداشت و فرمود:
«ذَكَّرْتَ الصَّلاةَ، جَعَلَكَ اللّهُ مِنَ الْمُصَلِّينَ الذّاكِرينَ! نَعَمْ، هذا أَوَّلُ وَقْتِها؛ نماز را به ياد آوردى، خداوند تو را از نمازگزاران قرار دهد! آرى، اكنون اول وقت آن است.
ابوثمامه صائدى آخرين نمازش را پشت سر امام شهيدان بهجا آورد، به آن حضرت عرض كرد: «يا اباعبدالله! من تصميم گرفتهام كه به يارانم ملحق شوم و خوش ندارم كه زنده باشم و شما را تنها و كشته ببينم».
امام اجازه داد و فرمود: «ما نيز به زودى به شما ملحق خواهيم شد».
او پس از اين به ميدان شتافت و سخت به كارزار مشغول شد.
او پس از مالکبندودان رهسپار میدان شد. وی چنین رجز میخواند:
✨عزاء لآل المصطفی و بناته
✨علی حبس خیرالناس سبط محمد
✨عزاء لزهراءالنبی و زوجها
✨خزانة علم الله من بعد أحمد
✨عزاء لأهل الشرق و الغرب کلهم
✨و حزنا علی حبس الحسین المسدد
✨فمن مبلغٌ عنّی النبیَّ و بنته
✨بأنّ ابنکم فی مجهد اَیَّ مَجهدٍ
ترجمه: «تعزیت میگویم به آل پیامبر و دخترانش به خاطر گرفتاری سبط پیامبر که بهترین مردم است. تعزیت بر حضرت زهرا و همسرش که خزانه علم الهی بود پس از پیامبر.
تعزیت بر همه مردمان مشرق و مغربزمین و اندوه برای گرفتاری حسین درستکردار کیست رساننده این پیام از من به حضرت نبی و دخترش که فرزندتان در رنج و سختی است و چه رنج و سختی بزرگی؟».
از گفتگوی او با امام حسین علیهالسلام در کربلا که منابع تاریخی نقل کردهاند، برمیآید او آگاهانه و مشتاقانه جنگ در رکاب امام حسین علیهالسلام و شهادت را پذیرفته بود. وی به دست قیسبنعبدالله به شهادت رسید.
سماوی در ابصارالعین ادعا کرده است که قیسبنسعد پسر عمویش بود و با او دشمنی داشت و شهادت او پس از کشته شدن حربنیزید بوده است.
موسسه نورالیقین
مرکز تخصصی تفسیر و علوم قرآنی
@moassese_nooralyaghin