eitaa logo
کانال خادمان قرآن و عترت نورالیقین
1.1هزار دنبال‌کننده
6.6هزار عکس
2هزار ویدیو
54 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
*•═•••🌸🍃﷽🌸🍃•••═•* ✍ خلاصه ای از زندگینامه حضرت علی علیه السلام ◀️ جنگهای سه گانه حضرت علی علیه السلام ⬅️ معاویه و بهانه خون خواهی عثمان ↩️اما ادعای خون خواهی معاویه از خلیفه مقتول و تحویل قاتلان به وی بهانه ای بیش برای توجیه اعمال خود نبود که در تبیین آن به نکاتی اشاره می شود: 1⃣ در زمان محاصره دارالاماره عثمان توسط مخالفان، که قریب دو ماه طول کشید، معاویه با وجود قدرت لازم، به تقاضای کمک عثمان هیچ وقعی ننهاد و بدین سان علاقه اش به قتل وی را نشان داد.  2⃣ اتهام مشارکت حضرت در قتل خلیفه از سوی معاویه ادعای کذب محض است. حضرت شخصا کوشش های بسیاری نمود تا شورشیان را از قتل خلیفه بازدارد و سعی نمود با فرستان دو فرزند خود، امام حسن و امام حسین علیهماالسلام، به درالاماره به عنوان محافظ خلیفه، از قتل وی جلوگیری کند.  3⃣ طلحه و زبیر و همچنین عایشه هر سه از محرّکان مردم به شورش و مخالفت با عثمان بودند و فریاد «وای سنّت پیامبر» سرمی دادند. عایشه آشکارا حکم به قتل عثمان می داد.  4⃣ اصل تقاضای تحویل قاتلان عثمان به معاویه نیز فاقد مشروعیت و اعتبار است؛ زیرا اولاً، اگر قرار بر خون خواهی و محاکمه قاتلان باشد، با وجود خلیفه مشروع الهی و مردمی و همچنین اولیای دم، نوبت به معاویه نمی رسد؛ ثانیا، تحویل قاتلان به معاویه به نوعی رسمیت بخشیدن به حکومت وی در شام بود، در حالی که وی یک حاکم مخلوع و معزول از طرف حضرت بود که حکم یاغی پیدا کرده بود، به تعبیر خود حضرت، راه قانونی حل مسأله، نخست بیعت معاویه و اعلام تبعیت خود از حضرت بود تا سپس معاویه ادعای خود را در دادگاه مطرح کند.  👈 این که چرا حضرت، خود اقدام به محاکمه قاتلان عثمان نکرد، باید گفت: همان گونه که از تاریخ و نیز کلمات امام علیه السلام استفاده می شود، قاتل عثمان شخص واحدی نبود، بلکه وی در جریان یک انقلاب کشته شد که در آن هزاران نفر از اهالی مدینه، بصره، کوفه و بادیه نشینان شرکت کرده بودند. حضرت نمی توانست در اوان حکومت نوپای خود، با چنین انسان هایی که نوعا از افراد برجسته و صحابه و دوست داران حضرت بودند، مقابله کند و بدین سان، معاویه با مشاهده تضعیف جبهه حضرت، درصدد براندازی حکومت علوی برآید. از این روی، حضرت مصلحت حکوت خویش را بر آن دید که در انجام محاکمه قاتلان، عجولانه و شتاب زده عمل نکند، بلکه با مرور زمان و استحکام پایه های حکومت خویش، به سروسامان دادن آن بپردازد. ⏪ سخن آخر این که معاویه با طرح قصاص قاتلان عثمان یا تحویل آنان، حضرت را بین دو محذور و مشکل قرار داد. اگر حضرت، خود به محاکمه و قصاص قاتلان می پرداخت یا آن ها را به معاویه تحویل می داد، با انبوهی از مردم و صحابه معروف رودررو می شد که حکومت نوبنیاد حضرت توانایی تقابل با آن را نداشت و اگر آن را به وقت دیگر واگذار می کرد که چنین کرد دستاویز مخالفان حضرت مانند طلحه و زبیر، عایشه و معاویه قرار می گرفت و فریاد خون خواهی خلیفه مظلوم مقتول بلند می شد و ناکثان و قاسطان می توانستند با این بهانه به مخالفت و جنگ حضرت دست زنند که چنین نیز شد. پس باید گفت: حضرت در این جریان مظلوم واقعی بود که صفحات تاریخ آن را ضبط کرده است این مطلب ادامه دارد ┄┄┄┅••🌸✻🌸••┅┄┄┄ موسسه نورالیقین مرکز تخصصی تفسیر و علوم قرآنی @moassese_nooralyaghin
*•═•••🌸🍃﷽🌸🍃•••═•* ✍ خلاصه ای از زندگینامه حضرت علی علیه السلام ◀️جنگهای سه گانه حضرت علی علیه السلام ⬅️جنگ سوم. جنگ نهروان (جهاد با مارقان) ↩️در سال 38 ق و به فاصله یک سال از جنگ صفیّن، سومین و آخرین جهاد حضرت با گروه خوارج در منطقه «نهروان» آغاز شد. خوارج یا مارقان از مسلمانان ظاهربین، قشری و سطحی نگر و به اصطلاح خشک مقدّس و متحجّر بودند که به اعمال ظاهری شریعت مانند نماز و روزه، اهتمام بیش تری می دادند، اما قدرت تحلیل گوهر دین و احکام آن و همچنین مسائل سیاسی و اجتماعی را نداشتند. شاهد آن فریب خوردن آنان از حیله معاویه در جنگ صفیّن در بالا بردن قرآن بر سرنیزه ها در لحظه شکست است که امام علیه السلام را تهدید کردند که باید با معاویه صلح کند، وگرنه جانش در خطر خواهد بود. 👈ریشه و خاستگاه تفکر مزبور در عصر پیامبر صلی الله علیه و آله ضبط شده است؛ وقتی آن حضرت غنایم جنگی را تقسیم می کرد، برای تشویق مشرکان تازه مسلمان، به آنان مقداری سهم بیش تری اعطا کرد. این تقسیم حضرت مورد اعتراض حرقوص، از بنیانگذاران خوارج، قرار گرفت و پیامبر را متهم به عدم رعایت عدالت کرد. حضرت در پاسخ وی فرمود: 👈👈اگر عدالت پیش من نباشد، در کجا خواهد بود؟ نکته مهم، هشدار حضرت است که فرمود: وی (حرقوص) پیروانی خواهد داشت که در امر دین تعمّق و تعصّب جاهلانه خواهند داشت. آنان از دین خارج می شوند؛ مانند خارج شدن تیر از کمان، «یمرّقون من الدین کما یمرق السَّهم من الرمیة. » *⃣اما ظهور خوارج به صورت یک گروه رسمی و مخالف مربوط به جنگ صفین و پذیرش حکمیّت از سوی حضرت می شود که تحت اکراه و فشار خود خوارج انجام گرفت. خوارج پس از پذیرش حکمیّت و صلح بامعاویه، به اشتباه و گناه خویش پی بردند و براین اعتقاد شدند که حکمیّت یک گناه و موجب کفر است و حکمی و حاکمی جز خدا نیست: *⃣«ان الحکمُ الا للّه. » آنان خود از گناه خویش توبه کردند و از امام علیه السلام خواستند که وی نیز از گناه خویش (پذیرش حکمیّت) توبه کند و در صورت عدم توبه، گناه کار و کافر خواهد ماند. پس از پذیرش حکمیّت، دو لشکر امام علیه السلام و معاویه عرصه جهاد را ترک کردند، اما گروهی از مخالفان حکمیت قریب دوازده هزار نفر از جبهه حضرت منشعب شده، در ناحیه ای به نام «حروراء» و «نخیله» مستقر شدند.  ⏺ آنان به عنوان اعتراض، به نماز جماعت امام علیه السلام حاضر نمی شدند و با دادن شعارهای تند علیه حضرت و چه بسا تکفیر وی، مخالفت خود را اظهار می کردند.  ⏺امام علیه السلام همه این اعتراضات را نادیده می انگاشت و با کرامت علوی خود، حقوق آنان را از بیت المال به همان شکل سابق خود می پرداخت و می کوشید با ملاقات خصوصی خود با سران خوارج و اعزام نمایندگان خویش به سوی آنان، به راهنمایی و هدایت آنان دست یازد.   ⏺حضرت در این راه به موفقیت هایی دست یافت اما جنگ و جهاد مرحله آخرین بود که در این جا به علل شروع آن و همچنین مشروعیت جهاد حضرت با چنین انسان هایی که به ظاهر اهل عبادت و زهد بودند، اشاره می شود: این مطلب ادامه دارد ┄┄┄┅••🌸✻🌸••┅┄┄┄ موسسه نورالیقین مرکز تخصصی تفسیر و علوم قرآنی @moassese_nooralyaghin
*•═•••🌸🍃﷽🌸🍃•••═•* ✍ خلاصه ای از زندگینامه حضرت علی علیه السلام ◀️ جنگهای سه گانه حضرت علی علیه السلام ⬅️علل شروع جنگ نهروان و مشروعیت آن ↩️ در تبیین علل شروع جنگ، به نکات ذیل اشاره می شود: 1⃣ تشکیل گروه های براندازی: ↩️در پیش ذکر شد که امام علیه السلام مدارا و تساهل با خوارج را منوط به عدم اقدام عملی و مسلّحانه علیه حکومت خویش کرده بود. اما خوارج بر اظهار و تبلیغ عقیده فاسد خود و همچنین اهانت و تکفیر بر حضرت بسنده نکردند، بلکه با تشکیل گروهی مسلّح و انتخاب عبدالله بن وهب به عنوان رهبر خود و بیعت با او، درصدد براندازی و یا دست کم آسیب وارد کردن بر نظام علوی برآمدند و برای پیشبرد نقشه خود در منطقه ای به نام «نهروان» قرارگاهی تشکیل داده، دست به نامه نگاری ها و دعوت از دیگر گروه ها و اشخاص همفکر در شهرهای گوناگون زدند.  👈روشن است که هیچ حکومتی نمی تواند به مخالفان خود اجازه تشکیل گروه های براندازی و به اصطلاح «کودتا» بدهد. از این رو، خوارج با این اقدام خود، یک گام به سوی خشونت و جنگ برداشتند. 2⃣ کشتار شیعیان و ایجاد اغتشاش: ↩️ از آن جا که خوارج، امام علیه السلام و شیعیان وی را به دلیل پذیرش حکمیّت کافر می دانستند، خونشان را حلال برمی شمردند و با این نظر خود دست به قتل های متعددی زدند. آنان در این اقدامات گستاخانه خود، به زن و مرد و بچه رحم نکردند؛ چنان که عبدالله بن خباب و همسر حامله اش را سر بریدند و سه زن دیگر از قبیله «طی» را به قتل رساندند.  👈👈اخبار مزبور در حالی به حضرت رسید که آن حضرت با لشکرش در راه جنگ دوم با معاویه بود. حضرت برای تحقیق از صحّت و سقم اخبار مزبور و وضعیت خوارج، پیک مخصوصی به نام حارث به سوی آنان گسیل داشت که برخلاف انتظار و آداب جنگی، که نمایندگان از مصونیت برخوردارند، خوارج سفیر حضرت را نیز به شهادت رساندند.  3⃣ عدم تحویل قاتلان: ↩️با وجود این، حضرت باز به مدارا با خوارج پرداخت و به جای شروع جنگ، از آنان خواست فقط قاتلانِ مقتولان بی گناه را به حضرت تحویل دهند تا به مجازات قصاص برسند. خوارج به این حداقل درخواست حضرت وقعی ننهادند و همگی خودشان را قاتل معرفی کردند و گستاخانه تأکید نمودند که ما خون آنان و حتی شما را برای خودمان مباح می دانیم.  این مطلب ادامه دارد ┄┄┄┅••🌸✻🌸••┅┄┄┄ موسسه نورالیقین مرکز تخصصی تفسیر و علوم قرآنی @moassese_nooralyaghin
*•═•••🌸🍃﷽🌸🍃•••═•* ✍ خلاصه ای از زندگینامه حضرت علی علیه السلام ◀️ جنگهای سه گانه حضرت علی علیه السلام ادامه👇 4⃣ احتمال حمله به مردم بی دفاع: ↩️لشکریان حضرت، که با تجهیزات و آمادگی کامل در حال حرکت به سوی جنگ با معاویه بودند، با مشاهده این اوضاع و شنیدن اخبار قتل های زنجیره ای که شامل زن و بچه نیز می شد، نمی توانستند خانواده های خود را در کوفه، در کنار قرارگاه خوارج، گذاشته و با آرامش خاطر به جنگ با شامیان در مسافت های دور بپردازند؛ چرا که امکان این وجود داشت که خوارج از عدم حضور امام علیه السلام در کوفه و اشتغال لشکر به جنگ با معاویه، از فرصت استفاده کرده، به کوفه حمله نمایند و مردم آن را بکشند. بر این اساس، لشکر از حضرت درخواست نمود که نخست مانع خوارج را از سر راه خود بردارند تا آنان با خیال آسوده به جنگ با معاویه بپردازند.  5⃣ اصرار خوارج بر جنگ: ↩️با وجود ارتکاب انواع قتل و راه زنی از سوی خوارج، حضرت باز می کوشید با آنان با صلح و مدارا رفتار کند و از جنگ جلوگیری کند. حضرت برای نیل به این هدف مقدّس، پیک های متعدد و معتبری مانند ابن عباس به سوی قرارگاه آنان فرستاد.  👈حضرت برای اتمام حجّت، غلام خود را به سوی خوارج فرستاد و از او خواست که از خوارج علت خروجشان را بپرسد، در حالی که او با آنان رفتار عادلانه دارد و سهمشان را از بیت المال می پردازد و به بزرگ و کوچکشان احترام می گذارد.  نکته قابل تأمّل جواب خوارج است که تصریح کردند اجتماعشان در آن منطقه صرفا برای جهاد و جنگ با حضرت است و هدفی جز این ندارند. بدین سان، خوارج تمامی راه های صلح و مذاکره را بستند. 👈👈امام علیه السلام باز به این پاسخ ها قانع نشد و برای اتمام حجّت و هدایت، خود شخصا دو مرتبه به مقرّ خوارج رفته، به سخنرانی پرداخت و در آخر خطبه خود، تصریح کرد که اگر بتوان یک اصل و خصلتی را پیدا کرد که عامل وحدت کلمه و ترک مخاصمه بین دو گروه گردد، بدان عمل و از جنگ امتناع خواهد کرد.   👌حاصل وعظ و سخنرانی حضرت، هدایت و نجات قریب دو هزار تن بود.  با مأیوس شدن حضرت از هدایت خوارج، حضرت هنگام شروع جنگ، پرچمی به دست ابوایوب انصاری، صحابه معروف پیامبر صلی الله علیه و آله، داد تا هرکس در زیر آن پرچم قرار گیرد یا خود را از قرارگاه خوارج جدا کند و به کوفه یا مدائن حرکت کند، در امان خواهد ماند. در پرتو امان علوی، قریب پنج هزار تن از لشکر خوارج منشعب شدند و بعضی به جبهه امام علیه السلام پیوستند و بعضی دیگر راه کوفه یا مدائن را پیش گرفتند. تنها یک گروه لجوج و کج فهم قریب 2800 نفر باقی ماند که از تصمیم خود مبنی بر ترک جنگ منصرف نشد.  ⏪ بنابراین، باید گفت: جنگ نهروان یک جنگ تحمیلی برای امام علیه السلام بود و حضرت می کوشید با راهکارهای گوناگون از وارد شدن در عرصه جنگ اجتناب کند که متأسفانه تحجّر و قشری بودن اندیشه خوارج مانع آن شد. 6⃣ روایات پیامبر: ↩️آخرین نکته در تأیید مشروعیت حکومت امام علیه السلام، روایات متعدد پیامبراکرم صلی الله علیه و آله است. قسم اول روایات مطلقی بود که جبهه حضرت را «جبهه حق» و جبهه مخالف را «جبهه باطل» و جنگ با حضرت را جنگ با خدا و رسول خدا توصیف می کرد که تفصیل آن ها گذشت. قسم دوم روایات خاصی است که با تعیین و مشخص کردن نام خوارج به عنوان «مارقان» و مکان جنگ (نهروان) بهترین دلیل بر حقّانیت جبهه حضرت در این نبرد است. در روایات متعددی پیامبراکرم صلی الله علیه و آله از مقاتله امام علیه السلام با سه گروه (ناکثین، قاسطین و مارقین) خبر داده است. امّ سلمه از مشخصات سه گروه مزبور از پیامبر پرسید و حضرت مارقین را بر اصحاب نهروان تطبیق کرد: «قلتُ من المارقون؟ قال صلی الله علیه و آله: اصحاب النهروان. » *⃣از شواهد دیگر، اخبار و پیش بینی های غیبی پیامبر و امام علیه السلام درباره وضعیت نهایی خوارج است. در روایات آمده است که در میان کشته شدگان خوارج، فردی یافت می شود با دو پستان (ذوالثدیه [اولی پستان عادی و دومی دست کوچک اضافی به صورت پستان. ]) از دیگر اخبار غیبی امام علیه السلام خبر از شهادت نُه تن از لشکر خود و فرار ده تن از لشکر مقابل است که پس از پایان جنگ، صدق هر دو خبر روشن شد.  پایان قسمت دوم ┄┄┄┅••🌸✻🌸••┅┄┄┄ موسسه نورالیقین مرکز تخصصی تفسیر و علوم قرآنی @moassese_nooralyaghin
*•═•••🌸🍃﷽🌸🍃•••═•* ✍ خلاصه ای از زندگینامه حضرت علی علیه السلام ◀️ خصوصیات اخلاقی حضرت علی علیه السلام 1⃣ حسن خلق حضرت علی (ع) ↩️اخلاق نیکوی او زبانزد مردمان است.تا آنجا که دشمنانش که نتوانسته‌اند بر او خرده‌ای بگیرند، این صفت را عیبی برای آن حضرت برشمرده اند. یاران وی در این باره گفته‌اند: او همچون یکی از ما و در میان ما می‌زیست.نرم خو، و بسیار متواضع و آسان‌گیر بود و با این وجود ما در برابر او مانند اسیری بودیم که دستهایش بسته و بر بالای سرش شمشیری گرفته بودند و از هیبت او هراس داشتیم. 2⃣ گذشت امیرالمومنین علی (ع) ↩️ در بردباری و گذشت، علی از همه مردمان گوی سبقت را ربوده بود.برای اثبات این گفته، کافی است بالاترین مراتب حلم او را به طور اعم در رفتار با اهل جمل و به طور اخص با مروان بن حکم و عبد الله بن زبیر ملاحظه کنیم. او در جنگ جمل بر مروان دست پیدا کرد.با آنکه این شخص از دشمن‌ترین مخالفان علی (ع) بود، اما حضرت علی(ع) از وی درگذشت.همچنین آن حضرت بر عبید الله بن زبیر که یکی از سرسخت‌ترین دشمنانش بود و به علی آشکارا ناسزا می‌گفت، دست یافت و او را اسیر کرد ولی وی را مورد عفو قرار داد و به او گفت: «برو!نمی خواهم تو را ببینم.»و سخنی بیشتر از این بر زبانش نراند. سعید بن عاص نیز پس از واقعه جمل در مکه به دست علی (ع) گرفتار آمد ولی آن حضرت به او سخنی نگفت و از او کناره گرفت و هیچ کس از شرکت کنندگان در جنگ جمل و مردم بصره را مورد مجازات و قهر خود قرار نداد و منادی آن حضرت در شهر ندا می‌داد: «هر کس که از میدان گریخته، تعقیب نمی‌شود.با مجروحان کاری نیست و هیچ اسیری کشته نخواهد شد و آن کس که سلاح خود را بر زمین گذارد امان خواهد یافت.»و دقیقا شیوه پیامبر (ص) را در فتح مکه در پیش گرفت. 👈در جنگ صفین ابتدا مردم شام، راه آب را بر او و یارانش بستند و ایشان را از دسترسی به آب بازداشتند.اما زمانی که زمام جنگ به دست حضرت علی (ع) و یارانش افتاد، به وی گفتند: آیا آب را بر روی سپاه شام ببندیم، همان طور که خود آنها چنین کردند؟آن حضرت پاسخ داد: خیر سوگند به خداوند«هرگز کردار آنها را در پیش نخواهم گرفت »و پیوسته به سپاهیانش سفارش می‌کرد کسانی را که از میدان کارزار می‌گریزند، تعقیب نکنند و مجروحی را به قتل نرسانند. 3⃣ سخاوت و بخشندگی حضرت علی (ع) ↩️او بخشنده‌تر از ابرهای پرباران بهاری بود و در این میدان نیز هماوردی برای او نمی‌توان سراغ کرد.شعبی در این باره گفته است: علی (ع) بخشنده‌ترین مردمان بود. معاویه سرسخت‌ترین دشمن آن حضرت، نیز گفته بود: اگر علی انباری پر از زر و اتاقی انباشته از کاه می‌داشت، پیش از آنکه کاه را ببخشد، زر را می‌بخشید.بیت المال را می‌رفت، در آن نماز می‌گزارد و می‌گفت: ای زرد و ای سپید (طلا و نقره) !غیر از مرا بفریبید. با آنکه بر همه امپراطوری اسلامی، به جز شام، فرمانروایی داشت، از خود میراثی بر جای نگذاشت.و جز او، کس دیگری به مضمون آیه نجوا عمل نکرد.از دسترنج خود هزار بنده را آزاد کرد و هرگز به نیازمندی پاسخ رد نگفت. این مطلب ادامه دارد ┄┄┄┅••🌸✻🌸••┅┄┄┄ موسسه نورالیقین مرکز تخصصی تفسیر و علوم قرآنی @moassese_nooralyaghin
*•═•••🌸🍃﷽🌸🍃•••═•* ✍ خلاصه ای از زندگینامه حضرت علی علیه السلام ◀️ هفت ویژگی خاص امام علی (ع) از زبان پیامبر(ص) ⬅️ پیامبر گرامی اسلام می‌فرمایند: علی جان تو هفت ویژگی داری که هیچکس این هفت تا را ندارد. اگر هم داشته باشد تو در قله هستی و او در دامنه پس هیچگاه به تو نمیرسد. هفت ویژگی خاص حضرت علی (ع) از زبان پیامبر (ص) بدین شرح است: 1⃣اولین شخصی هستی که ایمان آوردی و به دین من پیوستی؛ تو در خانه خدا به دنیا امدی این بالاترین ایمان است. 2⃣وفادارترین شخص به عهد خدا هستی. *در همه حال و همه جا امر خدا مهمترین چیز است. 3⃣دارای عدالت علوی هستی. 4⃣بصیرت قضاوت در حکومت خود داری. *به درد مردم رسیدگی می کردی و بین هیچکس فرق نمیگذاشتی. 5⃣در پیش خدا مقرب هستی. 6⃣اصلاح طلبی از جـمـلـه ویـژگـی‌هـای حکومت امام علی(ع)، 7⃣ اصلاح طلبی است. وی هـنگامی به حکومت رسید که جامعه از مسیر اصلی فاصله گرفته و از تـوحـیـد دور شـده بود، دورانی که احادیث جدیدی به زبان پیامبر وارد دیـن شـده بود و احکام اسلام ناب محمدی کم‌تر بیان می‌شد و بـه بعضی از احکام عمل می‌شد، بنابراین هر روز از مرکز هرم دور مـی‌شدند تا کار به جایی کشید که اعیان و اشراف و باندهای ثروت‌مـنـد در راس حـکومت قرار گرفته، ارزش‌های اسلامی پایمال شده، بـسـیـاری از تـبعیدشدگان زمان پیامبر برگشته و به حکومت رسیده بـودنـد. 👌 آری، عـلی(ع) در چنین دورانی به حکومت رسید و چاره‌ای جـز اصـلاح نـظام نداشت. افرادی مانند طلحه و زبیر با او مخالفت مـی‌کـنند اما امام(ع) مصمم است تا حکومت را اصلاح کند. به همین دلیل استان داران را عوض کرد و بسیاری از کارگزاران قریش، بکر، ثـقـیـف کـه از طبقه اشراف بودند، به زیر آمدند و طائفه همدان، حـمـیـر و حـمرإ به عنوان مسئولین نظام حکومتی امام(ع) انتخاب شـدند. ↩️امام(ع) هم چنین در صدد برآمد تا پول‌هایی را که از بیت الـمـال در زمان عثمان به افراد بذل و بخشش شده بود، پس بگیرد، از این رو بعد از بیعت مردم با او بر منبر رفت و در این خصوص فـرمـود: (والـلـه لـو وجـدته قد تزوج به النسإ وملک به الامإ لـرددتـه فـان فـی الـعـدل سعه ومن ضاق علیه العدل فالجور علیه اضـیـق; به خدا قسم، اگر از بخشش‌های عثمان چیزی پیدا کنم که به وسیله آن زن‌ها ازدواج کرده‌اند و کنیزانی خریداری شده‌اند، الـبته آن‌ها را می‌گیرم و به صاحبانش بازمی‌گردانم، چون که در کـار عـدالـت برای مردم عرصه‌ای وسیع است و هرکس از عدل بگذرد، دل تنگ می‌شود و ظلم و جور او را دل تنگ‌تر می‌کند.) 👈مـورخان می‌نویسند: امام علی(ع) تمام اراضی و اموالی را که پیش از او از بـیـت المال به اشراف داده شده بود، پس گرفت. امام(ع) ایـن اصـلاحـات را ضـروری مـی‌دانـسـت، زیـرا موجب قوام و تشیید (استواری) حکومت نوپای اسلام می‌شد. ┄┄┄┅••🌸✻🌸••┅┄┄┄ موسسه نورالیقین مرکز تخصصی تفسیر و علوم قرآنی @moassese_nooralyaghin
🥀بسم رب الحسین🥀 ✅موضوع: حضرت مسلم‌بن‌عقیل‌سفیر امام حسین علیه‌السلام در کوفه نسب مسلم‌ابن‌عقیل پدر مسلم، «عقیل‌بن‌ابی‌طالب» برادر بزرگ‌تر حضرت علی (علیه‌السلام) و پسر عموی پیامبراسلام (صلّی الله علیه و آله) مردی آگاه و دانشمند بود و در بین قریش فردی سرشناس و محترم به شمار می‌آمد که بهره کاملی از دانش انساب داشت. نام دقیق مادر حضرت مسلم در تاریخ نیامده است و اخبار پراکنده‌ای در مورد نام و هویت او وارد شده است. برخی می‌گویند: مادر او از زنان آزاد نَبْط و از خاندان «فرزندا» به شمار می‌‏ رفت. برخی دیگر بر این باور هستند که او کنیزی بوده که عقیل او را از شام خریده است. شماری از مورّخان نام او را حُلَیّه، برخی او را علیّه و عده ای دیگر او را را حلبه خوانده اند. ❓حضرت مسلم بن عقیل در یاری رساندن به امامش چگونه ایفای نقش کرد؟ ✍️حضرت مسلم فرزند عقیل برادرزاده و داماد امیرمؤمنان علی علیه‌السلام‌ بود. 👈 او مجاهدی مخلص، مهاجری پُرتلاش، سفیری امین، محدثی باتقوا، فقیهی بصیر و مبارزی شجاع بود. ✍️ حضرت مسلم از مدینه همراه با امامش به مکه آمده بود. کوفیان با نامه‌های فراوان امام حسین علیه‌السلام را به کوفه دعوت کرده بودند و امام طبق وظیفه ظاهری و نه به علم غیب باید از صحت گفته‌هایشان مطمئن می‌شد، بنابراین برای بررسی اوضاع کوفه و درستی ادعای کوفیان، مسلم‌بن‌عقیل را به عنوان سفیر به کوفه فرستاد. مسلم پس از سفری سخت و جان‌فرسا به کوفه رسید و پس از اقامت در کوفه آغاز به گرفتن بیعت برای امام حسین علیه‌السلام کرد. 👈 دعوت به کتاب خدا 👈 سنت رسول‌الله 👈 جهاد با ظالمین 👈 دفاع از مستضعفین 👈 کمک به محرومین 👈 تقسیم عادلانه بیت المال 👈 یاری اهل بیت 👈 صلح با کسانی که این افراد با او صلح کنند و جنگ با کسانی که اینها با او بجنگند 👈 سخن و فعل اهل بیت را گوش دادن و بر خلاف آن عمل نکردن از شرایط این بیعت بود. 🏴🏴🏴🏴 ❓حضرت مسلم اوضاع کوفه را برای امام چگونه توصیف کرد؟ ✍️ در کوفه ۱۲ هزار نفر و به نقل دیگری ۱۸ هزار نفر با مسلم‌بن‌عقیل به نمایندگی از امام حسین علیه‌السلام بیعت کردند و برای همراهی امام اعلام آمادگی نمودند. برخی از تاریخ پژوهان تعداد بیعت‌کنندگان را کمتر می‌دانند. 👈 البته در تحلیل شرایط حرکت امام به کوفه، لازم است به این نکته توجه شود مردمی که در کوفه با مسلم بیعت نکرده بودند، همگی از مخالفان امام یا دوستداران امویان نبوده‌اند بلکه عده کثیری از شرکت در این منازعه کناره گرفته بودند؛ از این رو همین تعداد بیعت‌کنندگان برای برپایی قیامی در کوفه کافی بود و با اتکا به همین موضوع بود که امام حسین علیه‌السلام با دریافت نامه مسلم، رهسپار کوفه شد. مسلم‌بن‌عقیل در ۱۱ ذی‌القعده نامه‌ای به امام حسین علیه‌السلام نوشت و تعداد زیاد بیعت‌کنندگان را تایید کرد و امام را به کوفه دعوت کرد و رفتن امام به کوفه به حکم وظیفه بود. 🏴🏴🏴🏴 ❓چه شد که حضرت مسلم با ۱۲ یا ۱۸ هزار بیعت، غریبانه در کوفه به شهادت رسید؟ ✍️ هنگامی که خبر بیعت مردم با مسلم به گوش حاکم وقت کوفه، نعمان بن بشیر، رسید او که از یزید دل خوشی نداشت واکنش سختی نشان نداد و سبب شد افرادی چون عمرسعد، یزید را از اوضاع کوفه باخبر کنند و یزید، عبیدالله‌بن‌زیاد را که حاکم بصره و انسانی خشن و خبره در سرکوب شورش‌ها بود با حفظ سمت حاکم کوفه کرد. و از آنجایی که به تعبیر اباعبدالله‌الحسین علیه‌السلام: 🌹"«الناسُ عبیدُ الدنیا و الدین لعق علی السنتهم یحوطونه مادرَّت معایشُهم فاذا مُحَّصوا بالبلاء قَلَّ الدَیّانون؛ مردم بندۀ دنیایند و دین بر زبانشان می‌چرخد و تا وقتی زندگی‌هاشان بر محور دین بگردد، در پی آنند، امّا وقتی به وسیلۀ «بلا» آزموده شوند، دینداران اندک می‌شوند.»" مردم تا جایی از دین دم می‌زنند که با دنیایشان تعارض نداشته باشد، وقتی ابن‌زیاد شروع به تهدید و تطمیع و کشتار کرد، همه دچار ترس و وحشت شدند و مسلم را با هزاران بیعت تنها و بی کس در کوچه‌های کوفه رها کردند تا به دست نیروهای ابن‌زیاد افتاد و همچون مولایش حسین، مظلومانه و با لب تشنه به شهادت رسید. باشد که ما در یاری امام زمانمان عجل‌الله‌تعالی فرجه‌الشریف، همچون مسلم باشیم نه بیعت‌کنندگان با مسلم... آمین... 87661156676
🥀بسم رب الحسین🥀 ⬅️تبار و نژاد عابس فرزند ابی شبیب‌بن‌شاکری است و از طایفه بنی‌شاکر شمرده می‌شود که در حقیقت تیره‌ای از طایفه همدان است. این طایفه از جمله قبایلی بودند که اخلاص و وفاداری‌شان به علی (ع) بسیار مشهور است و همین اخلاص و ولایشان باعث آن همه رشادتها و فداکاری ها در جنگ صفین بود. امیرمومنان (ع) در تقدیر و ستایش از بنی‌شاکر در صفین فرمود: "لو تمت عدتهم ألفًا لعُبِد الله حق عبادته؛ اگر عده آنها به هزار می رسید، خداوند به حقیقت عبادت می شد." عابس از رجال شیعه، رئیس، شجاع، خطیب، عابد و متهجد بوده است و به نقل شیخ‌طوسی، یکی از یاران امام حسین (ع) که در کربلا همراه آن حضرت به شهادت رسیده است و در زیارت ناحیه و رجبیه بر او سلام داده شده. ⬅️ ویژگی‌ها و فضایل وی دلیر و مبارز، سخنور و شاعر، شب زنده‌دار و عابد، محبوب و سرشناس، حافظ قرآن، صاحب سرّ امیرالمومنان، از اصحاب امیرالمومنان در نبرد صفّین، شخصی مدیر و مدبّر، دوستدار اهل‌بیت و صبور در سختی‌ها و بصیر در امر دین و دنیا و شناخت دشمنان بود. وی را حافظ و حامل حدیث و راوی حدیث در کوفه می‌شناختند و شیعیان از وی کسب حدیث و علم می‌کردند. ⬅️همراهی با علی (ع) در جنگ صفین عشق و ولایی که عابس به اهل بیت (علیهم‌السلام) و خصوصا علی‌بن‌ابی‌طالب (ع) داشت، وی را بر آن داشت تا ندای امامش را لبیک گفته، در جنگ صفین حضور یابد و نقش به سزایی داشته باشد. و هنگامی که با دشمن خدا در کربلا به جنگ می‌پردازد، ربیع‌بن‌تمیم همدانی به یاد دلاوری‌هایش در جنگ صفین می‌افتد و چنین می‌گوید: وقتی عابس را دیدم به طرف ما می‌آید، وی را شناختم; زیرا قبلا او را در مغازی و جنگها و خصوصا در جنگ صفین دیده بودم و از شجاع‌ترین مردم بود... ⬅️ مجروحیت از ناحیه پیشانی در جنگ بسیاری از تاریخ‌نویسان به تبعیت از طبری نوشته‌اند که بر پیشانی عابس‌بن‌ابی‌شبیب اثر ضربتی بود؛ این ضربت در جنگ صفین در رویارویی و جنگ با دشمنان خدا وارد شده است این ضربت به پیشانی عابس اصابت کرده که نشان دهنده شجاعت و دلیری این مرد بزرگ و قهرمان بوده است. ⬅️ نقش عابس در حوادث کوفه تاریخ به خوبی نشان می‌دهد که عابس از کسانی نبود که خود را از حرکت و قیام مردم در کوفه دور بدارد. او با داشتن سوابق درخشان در جنگ صفین بار دیگر با آمدن سفیر و نماینده امام حسین (ع) در کوفه به وظیفه اسلامی خود که حمایت از مسلم‌بن‌عقیل بود عمل کرد. دونکته‌ای که مورخان در این راستا ثبت کرده‌اند، عبارتند از: 1⃣سخنان پرشور در تایید مسلم پس از ورود مسلم‌بن‌عقیل به کوفه و استقرار در منزل مختاربن‌ابی‌عبیده و قرائت نامه امام‌حسین (ع) بر شیفتگان ابی‌عبدالله(ع) عابس از جای بر می‌خیزد و در آن جمعی که برای بیعت حضور پیدا کرده بودند، چنین اظهار می‌کند: اما بعد، من خبر نمی‌دهم شما را از مردم و نمی‌دانم چه در دل ایشان است و مغرور نمی‌شوم شما را به ایشان، به خدا سوگند که من خبر می‌دهم شما را از آنچه که نفس خود را برآن آماده کرده‌ام، به خدا قسم که جواب دهم شما را هرگاه مرا بخوانید و کارزار خواهم کرد، البته با دشمنان شما. و پیوسته در یاری شما شمشیر می‌زنم تا خدا را ملاقات کنم و مزد از کسی نخواهم جز از خدا. این سخن چنان در دیگران اثر گذاشت که بلافاصله حبیب‌بن‌مظاهر از جای برخاسته، سخنان عابس را چنین تایید می‌کند: خدا تو را رحمت کند ای عابس، همانا آنچه را در دل داشتی، به بیان کوتاهی ادا کردی، قسم به خدا، من نیز با تو هم عقیده‌ام. اين‌گونه سخنرانى عابس در برابر مسلم در آن انجمن:  👈هم خدمت به مافوق است و هم به مادون 👈و هم به همگان وظيفه مى‌آموزد و زبان به دهان آنان مى‌گذارد، دستور به آن‌ها مى‌دهد و حرارت مى‌بخشد. براى مافوق همين‌گونه سخن، كار چندين داعى و مبلّغ را انجام مى‌دهد. 2⃣ پیک مسلم به امام حسین(ع) نقش دوم عابس‌بن‌ابی‌شبیب این بود که وی ماموریت یافت، نامه حضرت مسلم‌بن‌عقیل را که درباره اوضاع کوفه و بیعت آنها نوشته بود، به مکه خدمت امام حسین (ع) ببرد. عابس در مکه ماند و با کاروان امام حسین (ع) بود تا همراه آن حضرت وارد کربلا شد. ⬅️ نقش عابس در کربلا همان‌گونه که از بیانات عابس‌بن‌ابی‌شبیب پیدا بود، وی خود را آماده فداکاری و جانبازی در راه سبط پیامبر و تحقق آرمان‌های آن حضرت کرد. بدین‌جهت دست از همه چیز شسته و با حضرت به کربلا رفت تا این عقیده راسخ را به اثبات برساند و جانش را فدای ابی‌عبدالله (ع) کند. ┄┄┄┅•🏴✻🏴••┅┄┄┄ موسسه نورالیقین مرکز تخصصی تفسیر و علوم قرآنی @moassese_nooralyaghin
🥀بسم رب الحسین🥀 ⬅️ تشویق عابس از شوذب در روز عاشورا شوذب (آزاد شده عابس) را که همراه خود به کربلا آورده بود مخاطب قرار داده، می‌گوید: ای شوذب! امروز چه در خاطر داری؟ شوذب گفت: می‌خواهی چه در خاطر داشته باشم؟ قصد کرده‌ام با تو در رکاب پسر پیامبرخدا (ص) مبارزه کنم تا کشته شوم. عابس گفت:گمان من هم به تو همین بود. اينك به نزد ابى‌عبدالله (عليه السلام) برو تا تو را به حساب آورد و من نيز در ثواب شهادت تو شريك باشم، و اگر هر كس ديگرى از عزيزانم نزدم بود، دوست داشتم كه قبل از من به شهادت برسد تا در اجر شهادتشان شريک باشم، امروز روز تحصيل ثواب است و بعد از اين عملى نخواهيم داشت. شوذب خدمت حضرت شتافت و پس از رخصت میدان رفتن، سلام وداع گفته، روانه میدان شد و جنگید تا به فیض شهادت نائل آمد. ⬅️ آخرین دیدار و آخرین سخن با معشوق پس از شهادت شوذب، عابس‌بن‌ابی‌شبیب نزد امام شتافته، نخست سلام کرد و سپس عرضه داشت: یا اباعبدالله! هیچ آفریده‌ای چه نزدیک و دور، چه خویش و بیگانه در روی زمین در نزد من عزیزتر و محبوبتر از تو نیست و اگر قدرت داشتم این ظلم و ستم و کشتن را از تو دفع کنم... در آن سستی نمی‌کردم و آن را به پایان می‌رسانیدم. آنگاه آن حضرت را سلام داد و گفت: گواه باش که من بردین تو و دین پدرت هستم. سپس راهی میدان شد. ⬅️ عابس در میدان نبرد هنگامی که عابس‌بن‌ابی‌شبیب پا به میدان نبرد گذارد در حالی که ضربتی بر پیشانی او رسیده بود، ربیع‌بن‌تمیم که مردی از لشکر عمربن‌سعد بود. تا نگاهش به عابس افتاد، بی‌درنگ او را شناخت و چون سابقه دلاوری‌های او را از جنگ صفین در ذهن داشت بی‌اختیار فریاد زد: این شیر شیران است، این عابس‌بن‌ابی‌شبیب است. هیچ کس به جنگ او نرود و گرنه از جنگ او به سلامت نرهد. علامه مجلسی اضافه می‌کند: عابس فریاد می کشید:« آیا مردی نیست که به جنگ من بیاید؟» لشکرابن‌سعد همچنان از نزدیک شدن به او خودداری می‌کرد، این کار بر ابن‌سعد ناگوار آمد. بدین جهت، فریاد کشید: او را سنگ‌باران کنید. سپاه به دستور او از هرسو عابس را سنگ‌باران کردند. عابس که چنین دید زره از تن دور کرد و کلاه خود را ازسر بیفکند. شمشیر به دست، مردانه وارد کارزار شد. ربیع گوید: چون چنین دیدم، به عابس گفتم: آیا پرهیز نمی‌کنی و وحشتی نداری که در گرماگرم جنگ سربرهنه‌ای؟! عابس در پاسخ گفت: آنچه از سوی دوست به دوست برسد، آسان است. ربیع می‌گوید: به خدا قسم می‌دیدم که عابس به هر طرف که حمله می‌کرد، زیاده از دویست تن از پیش او می‌گریختند و بر روی یکدیگر می‌ریختند مانند گوسفندانی که از گرگ فرار می‌کنند و او مانند شیر ژیان میزند و می‌کشد و از چپ و راست می‌اندازد. او همچنان می‌غرید و می‌رزمید تا آن که لشکر از هرسو او را به محاصره خود در آورده و از کثرت جراحت سنگ و زخم شمشیر و سنان وی را از پای در آوردند و به شهادت رساندند. ⬅️ نزاع برای بریدن سر عابس پس از شهادت عابس، دشمن به طرف پیکر پاکش شتافته تا سر مقدسش را از بدن جدا کند; اما سخت به نزاع افتادند، زیرا هر یک می‌خواست خودش این کار را انجام دهد. عمربن سعد که این اختلاف را مشاهده کرد، برای قطع نزاع، خود آمد و سرعابس را از تن جداکرد. به نقل ربیع، چون سر او را بریدند، جماعتی از دلاوران هریک می خواست کشته شدن عابس را به خود نسبت دهد. عمربن سعد گفت: بی جهت نزاع نکنید؛ زیرا هیچ یک به تنهایی او را نکشته، همگی درکشتن او دست داشتید. ⬅️ پرتاب کردن سرعابس به سوی امام حسین(ع) گرچه روشن نیست عمر بن سعد از پرتاب کردن برخی سرهای شهدا به سوی امام حسین (ع) چه هدفی را دنبال می‌کرد، اما این روشن است که وی سر مقدس سه تن از شهدا را به طرف امام حسین علیه‌السلام پرتاب کرد: 1- عبدالله‌بن‌عمیر کلبی 2- عمروبن جناده 3- عابس‌بن‌ابی‌شبیب شاکری. ⬅️ پایان زندگی عابس این بود خلاصه‌ای از زندگی و راه و روش این مرد باوفا، بااخلاص و این مرد بی‌نظیر و استثنایی. آری، سلام برتو ای عابس، ای که سراسر زندگی‌ات برای ما درس اخلاق بود و راه و رسم زندگی. به آیندگان تفهیم کردی که عبادت و شب زنده‌داری بدون ولایت اهل‌بیت (علیهم‌السلام) هیچ معنی و مفهومی ندارد و زندگی راهبانه‌ای که در عبادت و گوشه‌نشینی و کناره‌گیری از مردم بدون درک مسائل سیاسی زمان و شناخت ولی امر دوران خلاصه شود، جز زیان و از دست دادن ایمان چیز دیگری در برنخواهد داشت. ┄┄┄┅•🏴✻🏴••┅┄┄┄ موسسه نورالیقین مرکز تخصصی تفسیر و علوم قرآنی @moassese_nooralyaghin
🥀بسم رب الحسین🥀 ⬅️تبار و نژاد عابس فرزند ابی شبیب‌بن‌شاکری است و از طایفه بنی‌شاکر شمرده می‌شود که در حقیقت تیره‌ای از طایفه همدان است. این طایفه از جمله قبایلی بودند که اخلاص و وفاداری‌شان به علی (ع) بسیار مشهور است و همین اخلاص و ولایشان باعث آن همه رشادتها و فداکاری ها در جنگ صفین بود. امیرمومنان (ع) در تقدیر و ستایش از بنی‌شاکر در صفین فرمود: "لو تمت عدتهم ألفًا لعُبِد الله حق عبادته؛ اگر عده آنها به هزار می رسید، خداوند به حقیقت عبادت می شد." عابس از رجال شیعه، رئیس، شجاع، خطیب، عابد و متهجد بوده است و به نقل شیخ‌طوسی، یکی از یاران امام حسین (ع) که در کربلا همراه آن حضرت به شهادت رسیده است و در زیارت ناحیه و رجبیه بر او سلام داده شده. ⬅️ ویژگی‌ها و فضایل وی دلیر و مبارز، سخنور و شاعر، شب زنده‌دار و عابد، محبوب و سرشناس، حافظ قرآن، صاحب سرّ امیرالمومنان، از اصحاب امیرالمومنان در نبرد صفّین، شخصی مدیر و مدبّر، دوستدار اهل‌بیت و صبور در سختی‌ها و بصیر در امر دین و دنیا و شناخت دشمنان بود. وی را حافظ و حامل حدیث و راوی حدیث در کوفه می‌شناختند و شیعیان از وی کسب حدیث و علم می‌کردند. ⬅️همراهی با علی (ع) در جنگ صفین عشق و ولایی که عابس به اهل بیت (علیهم‌السلام) و خصوصا علی‌بن‌ابی‌طالب (ع) داشت، وی را بر آن داشت تا ندای امامش را لبیک گفته، در جنگ صفین حضور یابد و نقش به سزایی داشته باشد. و هنگامی که با دشمن خدا در کربلا به جنگ می‌پردازد، ربیع‌بن‌تمیم همدانی به یاد دلاوری‌هایش در جنگ صفین می‌افتد و چنین می‌گوید: وقتی عابس را دیدم به طرف ما می‌آید، وی را شناختم; زیرا قبلا او را در مغازی و جنگها و خصوصا در جنگ صفین دیده بودم و از شجاع‌ترین مردم بود... ⬅️ مجروحیت از ناحیه پیشانی در جنگ بسیاری از تاریخ‌نویسان به تبعیت از طبری نوشته‌اند که بر پیشانی عابس‌بن‌ابی‌شبیب اثر ضربتی بود؛ این ضربت در جنگ صفین در رویارویی و جنگ با دشمنان خدا وارد شده است این ضربت به پیشانی عابس اصابت کرده که نشان دهنده شجاعت و دلیری این مرد بزرگ و قهرمان بوده است. ⬅️ نقش عابس در حوادث کوفه تاریخ به خوبی نشان می‌دهد که عابس از کسانی نبود که خود را از حرکت و قیام مردم در کوفه دور بدارد. او با داشتن سوابق درخشان در جنگ صفین بار دیگر با آمدن سفیر و نماینده امام حسین (ع) در کوفه به وظیفه اسلامی خود که حمایت از مسلم‌بن‌عقیل بود عمل کرد. دونکته‌ای که مورخان در این راستا ثبت کرده‌اند، عبارتند از: 1⃣سخنان پرشور در تایید مسلم پس از ورود مسلم‌بن‌عقیل به کوفه و استقرار در منزل مختاربن‌ابی‌عبیده و قرائت نامه امام‌حسین (ع) بر شیفتگان ابی‌عبدالله(ع) عابس از جای بر می‌خیزد و در آن جمعی که برای بیعت حضور پیدا کرده بودند، چنین اظهار می‌کند: اما بعد، من خبر نمی‌دهم شما را از مردم و نمی‌دانم چه در دل ایشان است و مغرور نمی‌شوم شما را به ایشان، به خدا سوگند که من خبر می‌دهم شما را از آنچه که نفس خود را برآن آماده کرده‌ام، به خدا قسم که جواب دهم شما را هرگاه مرا بخوانید و کارزار خواهم کرد، البته با دشمنان شما. و پیوسته در یاری شما شمشیر می‌زنم تا خدا را ملاقات کنم و مزد از کسی نخواهم جز از خدا. این سخن چنان در دیگران اثر گذاشت که بلافاصله حبیب‌بن‌مظاهر از جای برخاسته، سخنان عابس را چنین تایید می‌کند: خدا تو را رحمت کند ای عابس، همانا آنچه را در دل داشتی، به بیان کوتاهی ادا کردی، قسم به خدا، من نیز با تو هم عقیده‌ام. اين‌گونه سخنرانى عابس در برابر مسلم در آن انجمن:  👈هم خدمت به مافوق است و هم به مادون 👈و هم به همگان وظيفه مى‌آموزد و زبان به دهان آنان مى‌گذارد، دستور به آن‌ها مى‌دهد و حرارت مى‌بخشد. براى مافوق همين‌گونه سخن، كار چندين داعى و مبلّغ را انجام مى‌دهد. 2⃣ پیک مسلم به امام حسین(ع) نقش دوم عابس‌بن‌ابی‌شبیب این بود که وی ماموریت یافت، نامه حضرت مسلم‌بن‌عقیل را که درباره اوضاع کوفه و بیعت آنها نوشته بود، به مکه خدمت امام حسین (ع) ببرد. عابس در مکه ماند و با کاروان امام حسین (ع) بود تا همراه آن حضرت وارد کربلا شد. ⬅️ نقش عابس در کربلا همان‌گونه که از بیانات عابس‌بن‌ابی‌شبیب پیدا بود، وی خود را آماده فداکاری و جانبازی در راه سبط پیامبر و تحقق آرمان‌های آن حضرت کرد. بدین‌جهت دست از همه چیز شسته و با حضرت به کربلا رفت تا این عقیده راسخ را به اثبات برساند و جانش را فدای ابی‌عبدالله (ع) کند. ┄┄┄┅•🏴✻🏴••┅┄┄┄ موسسه نورالیقین مرکز تخصصی تفسیر و علوم قرآنی @moassese_nooralyaghin
⬅️ تشویق عابس از شوذب در روز عاشورا شوذب (آزاد شده عابس) را که همراه خود به کربلا آورده بود مخاطب قرار داده، می‌گوید: ای شوذب! امروز چه در خاطر داری؟ شوذب گفت: می‌خواهی چه در خاطر داشته باشم؟ قصد کرده‌ام با تو در رکاب پسر پیامبرخدا (ص) مبارزه کنم تا کشته شوم. عابس گفت:گمان من هم به تو همین بود. اينك به نزد ابى‌عبدالله (عليه السلام) برو تا تو را به حساب آورد و من نيز در ثواب شهادت تو شريك باشم، و اگر هر كس ديگرى از عزيزانم نزدم بود، دوست داشتم كه قبل از من به شهادت برسد تا در اجر شهادتشان شريک باشم، امروز روز تحصيل ثواب است و بعد از اين عملى نخواهيم داشت. شوذب خدمت حضرت شتافت و پس از رخصت میدان رفتن، سلام وداع گفته، روانه میدان شد و جنگید تا به فیض شهادت نائل آمد. ⬅️ آخرین دیدار و آخرین سخن با معشوق پس از شهادت شوذب، عابس‌بن‌ابی‌شبیب نزد امام شتافته، نخست سلام کرد و سپس عرضه داشت: یا اباعبدالله! هیچ آفریده‌ای چه نزدیک و دور، چه خویش و بیگانه در روی زمین در نزد من عزیزتر و محبوبتر از تو نیست و اگر قدرت داشتم این ظلم و ستم و کشتن را از تو دفع کنم... در آن سستی نمی‌کردم و آن را به پایان می‌رسانیدم. آنگاه آن حضرت را سلام داد و گفت: گواه باش که من بردین تو و دین پدرت هستم. سپس راهی میدان شد. ⬅️ عابس در میدان نبرد هنگامی که عابس‌بن‌ابی‌شبیب پا به میدان نبرد گذارد در حالی که ضربتی بر پیشانی او رسیده بود، ربیع‌بن‌تمیم که مردی از لشکر عمربن‌سعد بود. تا نگاهش به عابس افتاد، بی‌درنگ او را شناخت و چون سابقه دلاوری‌های او را از جنگ صفین در ذهن داشت بی‌اختیار فریاد زد: این شیر شیران است، این عابس‌بن‌ابی‌شبیب است. هیچ کس به جنگ او نرود و گرنه از جنگ او به سلامت نرهد. علامه مجلسی اضافه می‌کند: عابس فریاد می کشید:« آیا مردی نیست که به جنگ من بیاید؟» لشکرابن‌سعد همچنان از نزدیک شدن به او خودداری می‌کرد، این کار بر ابن‌سعد ناگوار آمد. بدین جهت، فریاد کشید: او را سنگ‌باران کنید. سپاه به دستور او از هرسو عابس را سنگ‌باران کردند. عابس که چنین دید زره از تن دور کرد و کلاه خود را ازسر بیفکند. شمشیر به دست، مردانه وارد کارزار شد. ربیع گوید: چون چنین دیدم، به عابس گفتم: آیا پرهیز نمی‌کنی و وحشتی نداری که در گرماگرم جنگ سربرهنه‌ای؟! عابس در پاسخ گفت: آنچه از سوی دوست به دوست برسد، آسان است. ربیع می‌گوید: به خدا قسم می‌دیدم که عابس به هر طرف که حمله می‌کرد، زیاده از دویست تن از پیش او می‌گریختند و بر روی یکدیگر می‌ریختند مانند گوسفندانی که از گرگ فرار می‌کنند و او مانند شیر ژیان میزند و می‌کشد و از چپ و راست می‌اندازد. او همچنان می‌غرید و می‌رزمید تا آن که لشکر از هرسو او را به محاصره خود در آورده و از کثرت جراحت سنگ و زخم شمشیر و سنان وی را از پای در آوردند و به شهادت رساندند. ⬅️ نزاع برای بریدن سر عابس پس از شهادت عابس، دشمن به طرف پیکر پاکش شتافته تا سر مقدسش را از بدن جدا کند; اما سخت به نزاع افتادند، زیرا هر یک می‌خواست خودش این کار را انجام دهد. عمربن سعد که این اختلاف را مشاهده کرد، برای قطع نزاع، خود آمد و سرعابس را از تن جداکرد. به نقل ربیع، چون سر او را بریدند، جماعتی از دلاوران هریک می خواست کشته شدن عابس را به خود نسبت دهد. عمربن سعد گفت: بی جهت نزاع نکنید؛ زیرا هیچ یک به تنهایی او را نکشته، همگی درکشتن او دست داشتید. ⬅️ پرتاب کردن سرعابس به سوی امام حسین(ع) گرچه روشن نیست عمر بن سعد از پرتاب کردن برخی سرهای شهدا به سوی امام حسین (ع) چه هدفی را دنبال می‌کرد، اما این روشن است که وی سر مقدس سه تن از شهدا را به طرف امام حسین علیه‌السلام پرتاب کرد: 1- عبدالله‌بن‌عمیر کلبی 2- عمروبن جناده 3- عابس‌بن‌ابی‌شبیب شاکری. ⬅️ پایان زندگی عابس این بود خلاصه‌ای از زندگی و راه و روش این مرد باوفا، بااخلاص و این مرد بی‌نظیر و استثنایی. آری، سلام برتو ای عابس، ای که سراسر زندگی‌ات برای ما درس اخلاق بود و راه و رسم زندگی. به آیندگان تفهیم کردی که عبادت و شب زنده‌داری بدون ولایت اهل‌بیت (علیهم‌السلام) هیچ معنی و مفهومی ندارد و زندگی راهبانه‌ای که در عبادت و گوشه‌نشینی و کناره‌گیری از مردم بدون درک مسائل سیاسی زمان و شناخت ولی امر دوران خلاصه شود، جز زیان و از دست دادن ایمان چیز دیگری در برنخواهد داشت. ┄┄┄┅•🏴✻🏴••┅┄┄┄ موسسه نورالیقین مرکز تخصصی تفسیر و علوم قرآنی @moassese_nooralyaghin
*•═•••◈﷽◈•••═•* ◀️حَجّاج بْن مَسْروق مَذْحِجی جُعْفی از یاران امام علی(ع) و امام حسین(ع) که در واقعه عاشورا شهید شد. برخی منابع او را مؤذن امام در مسیر حرکت از مکه تا کربلا خوانده‌اند و به گفته برخی رکاب دار آن حضرت بوده است. 👈 قبل از عاشورا «حجاج» پسر «مسروق جعفی» از قبیله «مذحج» از شیعیان مشهور امیرمومنان علیه السلام است. چون باخبر شد که امام حسین علیه السلام از مدینه به سوی مکه حرکت کرده است، رهسپار مکه شد و به آن حضرت پیوست. وی مردی کثیرالصلوة و کثیرالصوم، قاری قرآن و حافظ آن بود. جُعفی منسوب به جعفی بن سعد، عشیره‌ای از «مذحج» و از عرب قحطان (یمن و عرب جنوب) است. عرب قحطانی به مردم عرب گفته می‌شود که دارای اصالت یمنی باشند. ⬅️در منزل ذو حُسَم که کاروان امام با سپاه کوفه به فرماندهی حر بن یزید ریاحی برخورد کرد، هنگام ظهر امام به حجاج بن مسروق فرمود اذان بگوید. ⬅️ در «قصر بنی مقاتل» که بیستمین منزل در راه کربلاست، امام، خیمه‎ای برافراشته دید. فرمودند: این از آن کیست؟ پاسخ داده شد که آن برای «عبیدالله بن حر جعفی» از اهالی کوفه است! حسین (ع) مردی از یارانش را که بنا به نقل اکثر روایات “حجاج بن مسروق جعفی” بود نزد او فرستاد تا او را خدمت آن حضرت آورد. حجاج نزد عبیدالله رفت و گفت: خداوند کرامتی بر تو روزی کرده، اگر قابل باشی! اینکه حسین بن علی (ع) به اینجا آمده و تو را به یاری خود می‌خواند. عبیدالله می‌گوید: والله من از کوفه بیرون نیامدم مگر از ترس اینکه حسین آنجا بیاید و من آنجا باشم زیرا بسیاری از مردم را می‌دیدم که برای جنگ با او آماده می‌شدند و چون مسلما می‌دانم که حسین در این جنگ کشته می‌شود و من قادر بر یاری او نیستم لذا می‌خواهم که نه او مرا ببیند و نه من او را ببینم.   ┄┄┄┅••✻••┅┄┄┄ 👈در روز عاشورا حجاج، در روز عاشورا از امام حسین(ع) اجازه گرفت و به میدان رفت. پس از مدتی در حالی که بدنش آغشته به خون بود بازگشت و خطاب به امام این شعر را خواند: أَقْدِمْ حُسَیْناً هادِیاً مَهْدِیّا الْیَوْمَ تَلْقی جَدَّکَ النَبِیّا ثُمَّ أَباکَ ذَا الْعَلا عَلِیّا وَالْحَسَنَ الْخَیْرَ الرِّضَی الّوَلِیّا وَذَا الْجَناحَیْنِ الْفَتَی الکَمِیّا وَاسَدَ اللَّه الشَّهیدَ الْحَیّا ای حسین، ای رهبر هدایت یافته پیش آی، امروز جدّت پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم و پدرت علی علیه السلام، امام حسن، جعفر طیار و حمزه سیدالشهدا را ملاقات خواهی نمود. 👈در این که برخی از یاران قدری می‎جنگیده اند و سپس باز به سوی امام باز می‎گشته‎اند، سری نهفته است؛ از جمله: ۱- علاقه وافر نسبت به امام، آنها را به مرکز و قطب عشق فرا می‎خواند؛ ۲- این بازگشت را برای تجدید عهد و میثاق انجام می‎دادند؛ ۳- تجدید قوا با رویت امام را آرزو می‎کردند که برآورده می‎شد؛ مرحوم محدث قمی در منتهی الامال فرموده: حجاج بیست و پنج نفر از لشگر دشمن را بخاک هلاکت افکند صف دشمن بسته شد و لشگریان از ضرب تیغش به تنگ آمدند بناچار از دور و نزدیک تیر بارانش نمودند آن شیر دل رجز را اعاده کرد و کارزار سختی نمود تا از کثرت زخم و خستگی مفرط از پای در آمد آن روباه صفتان حال را که چنین دیدند دورش را احاطه کرده با نوک سنان بدن مبارکش را سوراخ سوراخ و با شمشیر پاره پاره و قطعه قطعه کردند رحمة الله علیه. 🏴یارب الحسین بحق الحسین إشف صدر الحسین بظهور الحجة🏴 @moassese_nooralyaghi