eitaa logo
ره توشه مبلغین
3.7هزار دنبال‌کننده
452 عکس
23 ویدیو
351 فایل
📋📄کانال مخصوص محتوای تخصصی تبلیغ 🎤✔ 🎤سخنرانی های کوتاه⌛⏰ 📕 محتوای مناسبتی... سبکی متفاوت در ارائه ی محتوای تبلیغی... مدیر کانال جهت نظرات و پیشنهادات و تبادل و ... @abdolmahdi70 👆👈👈لطفا قبل از ترک کانال علت ترک را به مدیر بگویید🌟⭐
مشاهده در ایتا
دانلود
منبر میلاد امام سجاد(علیه السلام) #اهل_بیت #امام_سجاد #شعبان #اعیاد_شعبانیه کانال ره توشه مبلغین @mobaleqin20
بسم الله الرحمن الرحیم این دو شب در مورد اهمیت توسل به اهل بیت(علیهم السلام) صحبت کردیم امشب هم در مورد عنایت امام چهارم این امام غریب و ستم دیده صحبت می کنیم نقل شده شب شهادت امام سجاد(علیه السلام)یک مداح که سید هم بود در حال روضه به او خبر دادند که حال همسرت وخیم است و نزدیک وضع حمل اوست و کسی نیست او را بیمارستان ببرد.سریع خودت را برسان. من گفتم روضه را نیمه کاره رها نمیکنم و ادامه دادم.روضه که تمام شد خودم را به منزل رساندم و دیدم کسی نیست.از همسایه ها سوال کردم گفتند پدر خانمت آمد و همسرت را به فلان بیمارستان برد. من با عجله خودم را رساندم دیدم پدر خانمم ناراحت است.گفتم چه اتفاقی افتاده است؟ با تشر گفت:روضه به کمرت بزند. بچه که مرده به دنیا آمد و حال دخترم هم خوب نیست. بعد چند روز همسرم را مرخص کردیم و به منزل آمدیم همه با من به خاطر این قضیه قطع رابطه کردند. حتی همسرم هم با من حرف نمیزد. رفتم داخل اتاق با خودم خلوت کردم گفتم آقا این بچه را به خاطر این که روضه ی شما خراب نشود اینطور شد‌.خودتان عنایتی بکنید. پارچه ی سبزی از کربلا آورده بودم گفتم حالا که این بچه عمرش به دنیا نیست خوب است ببرم او را درون پارچه بپیچم تا ان شاء الله در عالم دیگر جدش اباعبدالله دست او را بگیرد.پارچه را برداشتم و به بیمارستان بردم ولی پرستار قبول نکرد و گفت نمی شود. با اصرار قبول کرد و گفت چند روز بعد دکتر می آید و بچه های مرده را مرخص میکند و دسته جمعی آنها را دفن می کنیم .پارچه را از من گرفت و رفت. بعد یک هفته زنگ زدند از بیمارستان که آقا سید چرا نمی آیید بچه تان را ببرید؟ گفتم:بچه؟!باید تا بحال آد را دفن کرده باشید با عجله رفتم بیمارستان. دکتر گفت:چه کار کردی سید؟! گفتم:چطور؟!! الله اکبر،! گوش بدید زن و مرد دکتر گفت:آمدم بچه های مرده را مرخص کنم برای دفن کردن،بچه هایی که چند روز است در سردخانه بیمارستانند. دیدم پلاستیک بچه ی شما بخار کرده است. سریع منتقل کردیم به بخش و گذاشتیم داخل دستگاه به پرستار گفتم:اگر زنده نماند که هیچ اما اگر زنده ماند به پدرش زنگ بزنید و الان بعد یک هفته الحمدلله تمام دستگاه های بدن او طبیعی کار میکند ♦️این است برکت توسل به اهل بیت برای امام سجاد(علیه السلام ) کاری ندارد. عرضه بداریم آقا جان به حرمت مادرت زهرای مرضیه(سلام الله علیها) این دل ما را که عمری زیر بار گناه مرده زنده کن! امام سجاد(علیه السلام)همواره به فکر قیامت بود و ان شاء الله در قیامت هم ما را شفاعت میکنند. کانال ره توشه مبلغین @mobaleqin20
ره توشه مبلغین
پیام مدیر(خادم) کانال😊 سلام علیکم خدا قوت بر سربازان امام زمان(ارواحنا فداه) ان شاء الله برای بهتر
سلام عزیزانی که مایل به حضور در تیم تحقیقاتی تبلیغی هستند هرچه سریع تر شماره خود را به مدیر ارسال کنند تا به گروه دعوت شوند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام علیکم های اخلاقی که می توان از آنها استفاده کرد
🌸🍃🌸🍃 پیامبر اکرم ﷺ فرمودند: مومن را آنگاه عاقل و فرزانه توان دانست، که در وی ۱۰ خصلت باشد: ۱- آنکه خلق خدا به خیر و احساس او امیدوار باشند... ۲- مردم از شر بدی او در امان باشند... ۳- نیکویی دیگران را هر چند کم، و بی مقدار باشد بسیار شمرد... ۴- خوبی خـویش را هــر قـدر بسیار و فراوان باشد، اندک و ناچیز داند... ۵- در همه عمر از طلب دانش، سیر و خسته نشود... ۶- فروتنی را بر عزت ترجیح دهد... ۷- فقر و درویشی را از ثروت و مالداری بیشتر خواهد... ۸- از بهره دنیا به همان قوت و روزی خویش قناعت کند... ۹- کسی را نبیند مگر انکه با خود گوید از من بهتر و پارساتر است.. ۱۰- از مراجعه نیازمندان به نزد او ناراحت نمی‌شود... @mobaleqin20 @DastaneRastan
🌸🍃🌸🍃 چهارتوصیه خداوندبه حضرت موسی (ع) خداوند، موسی علیه السلام را خطاب کرد که: «مراقب باش» تا نفهمیدی که گناهانت را بخشیده ام مشغول اظهار عیب دیگران مشو ... تا نفهمیدی که خزائن و ثروت من تمام شده غم روزی مخور ... تا نفهمیدی که قدرت من زایل شده به غیر من امیدوار مباش... تا هنگامی که یقین پیدا نکردی شیطان مرده است، از مکر و حیله او خود را در امان نبین. @mobaleqin @DastaneRastan
🌸🍃🌸🍃 اربابی آوازه کنیزی نوجوان و زیباروی را شنید، که قدی بلند و چشمانی خمار و صدایی دلکش داشت. 20 هزار دینار قیمتش بود و هر کسی را توان پرداخت این مبلغ برای خرید آن نبود، این کنیز ماه‌ها در خانه بود، همه می‌دیدند، اما کسی توان خرید او را نداشت. ارباب به غلام خود یک گونی سکه داد و او را روانه شهر کرد تا آن کنیز ماهرخ را بخرد. پسر ارباب به پدر گفت: «پدر می‌خواهم دیوانگان شهر را لیست کنم تا به آن‌ها طعامی دهیم.» پدر گفت: «اول مرا بنویس و دوم غلام مرا.» پسر پرسید: «چرا پدرم؟» گفت: «اولین دیوانه منم که به غلامی اعتماد کرده و یک گونی زر به او دادم. اگر او هم کنیز را بخرد و برای من بیاورد او هم دیوانه است، چون من به‌جای او بودم، اگر پول را نمی‌دزدیدم، کنیز زیباروی را دزدیده و به بیابانی روان شده و تا آخر عمر با او زندگی می‌کردم. در این حالت هر دو دیوانه‌ایم.» غلام کنیز را خرید و در حال برگشت کنیز گفت: «بیا هر دو سمت بیابانی روان شویم، من دوست ندارم دیگر در بند و هم‌خوابی اربابی باشم. به خود و من رحم کن.» غلام گفت: «من غلامم و هیچ گنجی روی زمین ندارم، اما در دلم گنجی به نام امانت‌داری و صداقت است که هرگز آن را با آزادی و لذت خود عوض نمی‌کنم و جواب ارباب را با خیانت نمی‌دهم، چون اگر چنین کنم مرده‌ام و مرده از لذت بی‌نصیب است.» غلام کنیز را به خانه آورده و به ارباب تسلیم کرد. ارباب چون داستان را شنید از صداقت غلام گریست و کنیز زیباروی را به او بخشید و هر دو را آزاد کرد. @mobaleqin20 @DastaneRastasn