eitaa logo
◞مُدافِعـٰان‌حَـرَم🖤◜
99 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
1.3هزار ویدیو
1 فایل
بھ‌‌نام‌خداۍ‌آن𝟏:𝟐𝟎مقدس.! ‌ اَزتَھ‌دل‌می‌نویسیم⬐ ‌-ولآیت‌ حیدر در سَر، عِشق‌ حُسَین‌ در سینه، حُب رضٰا در دِل، یآدمَهدی‌درجان🕶🌿 ‌ ↲بخوان‌دربارھ؎مـٰا🔏↶ @info_modafean ‌ همھ‌چےاز𝟏𝟒𝟎𝟏.𝟏𝟎.𝟐𝟏شرو؏‌شد🌚! من‌ڪیم؟اگربراۍخداسٺ‌بگذارگمنام‌بمانم🖐🏽🌿
مشاهده در ایتا
دانلود
دل تنگم و دلتنگ نبودى که بدانى چه کشیدم عاشق نشدى،لنگ نبودى که بدانى چه کشیدم - سید تقی سیدی
میگرید... ـ ـ ـ ـــــــ⊱𑁍𝗝𝗢𝗜𝗡𑁍⊰ـــــــ ـ ـ ـ '↯𑁍مُدافعـٰان‌حَـرم ˹ @modafean_haram0313 𑁍"!˼
برات مو رو دوباره امضا کن حسی جونم پریشونم بدون عشقت زنده نمیمونم من به تو مدیونم حسین 🥲💔
از همه دل بریدم الا تو 💔🚶‍♀
خودم دیدم یه ارمنینی می‌گفت : نوکرتم به حضرت عباس ❤️🥲
بزار کرب و بلا بیام گرفتارم 🚶‍♀ بیا با من مدارا کن دوباره در میزنم در و باز کن 💔🙂
چه گنبدی داره حسین اما صحن امام حسن همش خاکه
ما مسلمان شده ی چادر خاکیِ تو هستیم :))) ـ ـ ـ ـــــــ⊱𑁍𝗝𝗢𝗜𝗡𑁍⊰ـــــــ ـ ـ ـ '↯𑁍مُدافعـٰان‌حَـرم ˹ @modafean_haram0313 𑁍"!˼
کاش... یه روز بفهمم من نتونستم یا واقعا نمیشد..
"بِٮـــم‌‌ࢪَبَّ‌‌خ‌ـٰالق‌مھدے💚" 「بِنفسـے‌‌‌‌ﺄنـٺَ‌مِـن‌مُغیـبِِ‌لَم‌مِنــٰا」 !🖐🏼
بخونیم‌براے‌‌فࢪجش . .💚🕊
دلِ ما هم مثلِ پهلویِ شما شکسته .. (: ـ ـ ـ ـــــــ⊱𑁍𝗝𝗢𝗜𝗡𑁍⊰ـــــــ ـ ـ ـ '↯𑁍مُدافعـٰان‌حَـرم ˹ @modafean_haram0313 𑁍"!˼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چی میشه پرچم 🚶‍♀ ‍ ـ ـ ـ ـــــــ⊱𑁍𝗝𝗢𝗜𝗡𑁍⊰ـــــــ ـ ـ ـ '↯𑁍مُدافعـٰان‌حَـرم ˹ @modafean_haram0313 𑁍"!˼
اشک ها کلماتی هستند که قلب نمی تواند بگوید...
بسم الله الرحمن الرحیم والعشقُ انتظار! رمان آرزوی محال✨🤍 محمدسجاد: صبح داشتم میرفتم بیرون مامان صدام کرد مامان:محمد سجاد بیا یک دیقه بشین اینجا _چشم الان میام رفتم پیش مامان و باز همون قضیه _وای مادرِ من چند بار بگم دوستش ندارم مامان:محمد سجاد یا میگی چرا دوستش نداری یا حلالت نمیکنم دل و زدم به دریا و تا آخر قضیه رو تعریف کردم مامان:چرا باور کردی پسر شاید همش دروغ باشه شاید میخواسته تو پا پس بکشی تا اون بهش برسه _آخه عکسای پیاماشونو نشون داد مامان:چی بگم والا _مامان من عجله دارم باید برم مامان:باشه عزیزم برو خدانگهدارت _خدافظ مامان محمد سجاد: میدونستم محمد سجاد دلش گیره ولی به روی خودش نمیاره و میدونستم امروز پنجشنبس و عارفه اینا هیئت دارن گفتم برم اونجا با عارفه حرف بزنم و بپرسم واقعیته یا نه عارفه: تو هیئت نشسته بودم و تو خودم بودم که یه نفر صدام کرد عارفه جان؟ برگشتم دیدم مامان محمد سجادهههه یا خدااااا _سلام خوبین؟ مامان محمد سجاد:سلام ممنونم عزیزم تو خوبی؟ _خیلی ممنون مامان محمد سجاد:راستش اومدم اینجا یه سوالی ازت بپرسم _بفرمایید مامان محمد سجاد:راستش اینجا نمیشه عزیزم اگر میشه بریم یه گوشه که کسی نباشه _بله حتما رفتیم توی یکی از اتاق های پایگاه نشستیم مامان سجاد:دخترم........ دهنم باز مونده بود و چشمام از حدقه زده بود بیرون همه چیو تعریف کرد وای مگه میشههههه مامان سجاد:اینا واقعیه؟ عارفه:نه اصلاااااااا همش دروغه من اون پسر رو میشناسم من اصلا حتی ۱ بارم با اون چت نکردم اون همش سعی داشت خودشو به من نزدیک کنه و چند بار خواست بیاد خاستگاری ولی من قبول نکردم مامان سجاد:وای یعنی همش دروغ بود؟😍 _آره به خدا کلی حرف زدیم و آخرش که داشت میرفت گفت بازم مزاحمتون میشیم ادامه دارد... https://eitaa.com/rayeheeee @RAHIL_313l:آیدی نویسنده
بسم الله الرحمن الرحیم والعشقُ انتظار! رمان آرزوی محال✨🤍 محمد سجاد: رسیدم خونه فقط یکتا خونه بود(خواهرم) _یکتا مامان بابا کجان؟ یکتا:مامان رفت بیرون بابا هم سرکاره _آها همون موقع زنگ در خورد و مامان اومد داخل _سلام کجا بودی؟ مامان:سلام یه خبر خوش دارم برات😍 _چه خبری؟ مامان:بشین برات بگم مامان از اول تا اخرشو تعریف کرد _وااااای ماماااان چرا بهش گفتیییییی😱 اون پسره بهم گفت چیزی نگم به کسی ولی من به تو گفتم و اعتماد کردم اگر یه وخ کاری کنه چی؟ مامان:چرا باید کاری کنه؟ _نمیدونم کلی گفتم مامان:حالا چیکار کنم؟زنگ بزنم بگم میایم؟ _نهههه من روم نمیشه بعدشم حس خوبی ندارم یعنی باور نمیکنم که الکی باشه مامان:خود دانی دختر به این خوبی رو از دست دادی _مامان بزار بعدا صحبت کنیم الان واقعا نمیدونم چی بگم محمد سجاد: خوشحال شده بودم ولی دو دل بودم نمیدونستم باور کنم یا نه عارفه: رسیدم خونه کُفری شده بودم شماره محمد رو از بلاکی در اوردم و پیامک دادم _سلام چند بار بگم من به شما علاقه ندارم و خواهشا دست از سر من بردارید این چرت و پرتا چی بود رفتید به محمد سجاد گفتید من کی با شما حرف زدم اصلا اون عکسایی که نشون دادید چی بود؟ خواهشا دست از سر من بردارید وگرنه مجبور میشم همه چیز رو به خانوادم بگم محمد: برام پیامک اومد از عارفه ذوق کردم و نگاه کردم پیام هارو که خوندم زنگ زدم به محمد سجاد _ _ _ محمد سجاد:بله؟ _سلام مگه بهت نگفتم به عارفه چیزی نگو گور خودتو کندی قطع کردم ادامه دارد... https://eitaa.com/rayeheeee @RAHIL_313l:آیدی نویسنده
بسم الله الرحمن الرحیم والعشقُ انتظار! رمان آرزوی محال✨🤍 پارت۲۳ محمد سجاد: ۲ روز گذشته بود و من هنوز استرس داشتم نمیدونستم پسره میخواد چیکار کنه گفتم برم مزار شهدا یکم با شهدا درد و دل کنم... عارفه: پیامی که داده بودم و جواب نداده بود نمیدونستم پیامم رو دیده یا نه حوصلم سر رفته بود به هرکی گفتم بیاین بریم بیرون هیچکس نیومد آخر خودم تنهایی پاشدم رفتم بیرون تو خیابون قدم میزدم و فکر میکردم تا رسیدم به مزار شهدا گفتم بزار برم سر مزار پدربزرگم... وارد مزار که شدم رفتم سمت مزار پدربزرگم هیچکس نبود رفتم نشستم با پدر بزرگم درد و دل کردم خواستم برم که یهو یه آشنا دیدم اول دقت نکردم ولی بعدش دوباره اون طرف رو نگا کردم دیدم... محمد سجادههههه وااااای ذوق کردم ولی به روی خودم نیاوردم و خیلی جدی داشتم رد میشدم که یهو صدام زد محمد سجاد:عارفه خانم؟ استرس گرفتم _سلام محمد سجاد:سلام خوبین؟ _ممنون محمدسجاد:عارفه خانم میتونم چند دیقه باهاتون صحبت کنم؟ _بفرمایید همونجا شروع کرد به صحبت کردن محمد سجاد:عارفه خانم یه آقایی اومد پیش من و گفت شمارو دوست داره و شما ام دوستش دارین و با هم حرف میزدید واقعیت داره؟ _نه به خدا محمد سجاد:باور کنم؟ _به خدا من باهاش حرف نزدم،اون برای اینکه شما نیاین خاستگاری یا خاستگاری رو به هم بزنه اینجوری گفته مطمئن باشید🥺 محمد سجاد:اون گفته بود به شما چیزی نگم ولی مادرم اومد پیش شما و همه چیز رو گفت اون زنگ زد بهم و تهدید کرد میترسم بلایی سر خانوادم یا شما بیاره شما میشناسینش؟ _نه نمیشناسم ولی تو این چند وقت که هی رفته و اومده میدونم که خیلی سِمِجه محمدسجاد:خانوادتون میدونن؟ _نه اونا هیچی نمیدونن،این پسره خیلی پیام میده یا میگه بریم بیرون،ولی من خیلی جدی جواب میدم اون روز که فهمیدم این حرفارو زده بهش گفتم اگر از زندگیم نره بیرون همه ی این کاراشو به خانوادم میگم خانوادم اگر بفهمن این انقد مزاحم میشه نمیدونم چه واکنشی نشون میدن ولی میدونم که خیلی رو این چیزا حساسند محمد سجاد:درسته شما خیلی مواظب خودتون باشید من میترسم یه وخ بلایی سرتون بیاره _چشم من حواسم هست محمد سجاد:میشه یه خواهشی کنم؟ _بله بفرمایید محمد سجاد:اگر باز حرفی زد یا پیام داد یا زنگ زد میشه به خواهرم یا مادرم بگید که به من بگن؟ _بله حتما فعلا خدافظ محمد سجاد:مواظب خودتون باشید،خدانگهدار ادامه دارد... https://eitaa.com/rayeheeee آیدی نویسنده:@RAHIL_313l
بسم الله الرحمن الرحیم والعشقُ انتظار! رمان آرزوی محال✨🤍 عارفه: از اینکه محمد سجاد نگرانم شده بود خوشحال بودم و مطمئن شدم دوستم داره✨ نزدیکای خونه بودم یه نفر صدام کرد -عارفه برگشتم دیدم محمده😑 جواب ندادم و به راهم ادامه دادم که اومد جلوم وایساد محمد:عارفه میخوام یه چی بهت بگم خوب گوش کن _من حرفی با شما ندارم محمد:راجب محمد سجاده هیچیییی نگفتم و وایسادم تا حرف بزنه محمد:خودت خوب میدونی من چقد دوست دارم و پا پس نمیکشم و اینم خوب میدونی که وقتی با محمد سجاد ازدواج کنی نمیزارم یه روز خوش داشته باشی پس کوتاه بیا و محمد سجاد و فراموش کن بزار بیام خاستگاری اگر با من ازدواج نکنی یه بلایی سر محمد سجاد میارم که به دست و پام بیوفتی _تو هیچ غلطی نمیتونی بکنی محمد:بشین و تماشا کن راستی به حرفام خوب فکر کن تا کاری نکردم رفت...... دست و پام میلرزید نمیدونستم چیکار کنم گوشیمو در اوردم و زنگ زدم به خواهر محمد سجاد شمارشو چون قبلا اومده بود هیئت ازش گرفته بودم _ _ _ _ _ اهههههه چرا برنمیداره🤦🏻‍♀ گوشیو قطع کردم و از خونه دور شدم منتظر شدم تا یکتا زنگ بزنه... ۱۰ دیقه بعد گوشیم زنگ خورد ناشناس بود به امید اینکه یکتا باشه جواب دادم _الو؟ محمد:سلام _سلام شما؟ محمد:محمدم خواستم بگم نباید به کسی چیزی بگی اگر بفهمم به کسی چیزی گفتی نمیزارم دیگه محمد سجاد و ببینی قطع کرد.... نمیدونستم چیکار کنمممممم وای چقد انتخاب سخت بود گوشیم زنگ خورد یکتا بود یکتا:الو؟ _الو سلام یکتا جان خوبی؟ عارفه ام یکتا:سلام عارفه جونم خوبی؟ _قربونت یکتا:زنگ زده بودی؟ _شرمنده یکتا جان دستم خورد و زنگ زدم یکتا:فدا سرت کاری نداری؟ _نه عزیزم خدافظ یکتا:خدافظ چیزی نگفتم چون میترسیدم بفهمه به محمد سجاد چیزی گفتم و یه بلایی سرش بیاره🥺 ادامه دارد... https://eitaa.com/rayeheeee @RAHIL_313l:آیدی نویسنده
رمان و خوندید ؟🥰
به غم دچار چنانم که غم دچار من است...
بیخیال همه عشق تویی پسر فاطمه❤️🥲
"بِٮـــم‌‌ࢪَبَّ‌‌خ‌ـٰالق‌مھدے💚" 「بِنفسـے‌‌‌‌ﺄنـٺَ‌مِـن‌مُغیـبِِ‌لَم‌مِنــٰا」 !🖐🏼
بخونیم‌براے‌‌فࢪجش . .💚🕊
دلت‌آسمان‌می‌خواهد؟ اینجا‌جاذبه‌ی‌ِ خاک‌به‌آسمان‌می‌کِشد‌تورا 💔 ؛ :)؛ ـ ـ ـ ـــــــ⊱𑁍𝗝𝗢𝗜𝗡𑁍⊰ـــــــ ـ ـ ـ '↯𑁍مُدافعـٰان‌حَـرم ˹ @modafean_haram0313 𑁍"!˼
یک‌مرد‌نبوده‌است‌که‌بگوید:نامرد! این‌زن‌که‌تومیزنی‌ناموسِ‌علیست💔!'
دلتنگ که باشم ساده ترین حرف اشکم را در می آورد یاد تو که جای خود دارد..