#گریه
آدم وقتی گریه میکنه ناراحت و غمگین میشه. حس شادی از آدم دور میشه .. سرحال نیستی .دوست داری یه گوشه بشینی و کسی کار به کارت نداشته باشه !
فقط یه گریه است که آرومت میکنه ! بهت حس بهجت میده
سرحال میشی
به قول معروف سبک میشی ! حتی گاهی بعد گریه لبخند به لبت میاد بسکه آرامش داری ..بهت انگیزه حرکت و تلاش میده .میگی با توکل با خدا درست میشه مشکلم !
اون گریه گریه بر امام حسینه !
همیشه هرجا تو هر شرایطی بر مصیبت امام حسین گریه کنی حالت دگرگون میشه !
حال دلت خوب میشه !🌺
✒#عطرسیب
@chadoram
خانوووووووم....شــماره بدم؟؟؟؟❌
خانوم خوشــــــگله برسونمت؟؟؟؟❌
خوشــــگله چن لحظه از وقتتو به مــــا میدی؟؟؟؟ ❌
اینها جملاتی بود که دخترک در طول مســیر خوابگاه تا دانشگاه می شنید!😞
بیچــاره اصـلا" اهل این حرفـــــها نبود...این قضیه به شدت آزارش می داد تا جایی که چند بار
تصـــمیم گرفت بی خیــال درس و مــدرک شود و به محـــل زندگیش بازگردد.😣
روزی به #امامزاده_ی نزدیک دانشگاه رفت... شـاید می خواست گله کند از وضعیت آن شهر لعنتی😭.!
دخترک وارد حیاط امامزاده شد...خسته... انگار فقط آمده بود #گریه کند... دردش گفتنی نبود....!!!! رفت و
از روی آویز #چادری برداشت و سر کرد...وارد حرم شدو کنار #ضریح نشست.زیر لب چیزی می گفت انگار!!!
#خدایا کمکم کن... چند ساعت بعد،دختر که کنار ضریح #خوابیده بود😴
با صدای @زنی بیدار شد...
خانوم!خانوم! پاشو سر راه نشستی! مردم می خوان زیارت کنن!!! دخترک سراسیمه بلند شد😲
یادش افتاد که باید قبل از ساعت ۸ خود را به خوابگاه برساند...به سرعت از آنجا خارج شد...وارد
#شــــهر شد... امــــا...اما انگار چیزی شده بود...دیگر کسی او را بد نگاه نمی کرد😳..! انگار محترم
شده بود... نگاه #هوس_آلودی تعـقــیبش نمی کرد😍! احساس امنیت کرد😇...با خود گفت:مگه میشه
انقد زود دعام #مستجاب شده باشه!!!! فکر کرد شاید اشتباه می کند!!! اما اینطور نبود!
یک لحظه به خود آمد...
دید #چـــادر امامــزاده را سر جایش نگذاشته...!.
#چادرم_آرامشم 😍
#چادر_مراقبم_است☺️🌺
#حال_من_با_چادر_مشکی_خوش_است😌❤️
😇
انسان بر چیزی #گریه میکند که برایش اهمیت داشته باشد؛ مثلا میخواسته به چیزی برسد ولی نرسیده، یا یک شخصی برایش مهم بوده و از دستش داده، حالا غصه میخورد.
#امام_رضا💚 علیه السلام میفرماید وقتی شما برای چیزی غصهدار میشوید بنشینید بر #امام_حسین❤️ علیهالصّلاةوالسّلام گریه کنید. چون اگر شما فکر میکنید این چیزی که از دست دادهاید برای شما خیلی خوب بوده، امام حسین علیهالصّلاةوالسّلام معدن خیرات و خوبیهاست؛ لذا اگر شما چیزی را از دست دادی و گریه میکنی، بنشین برای امام خود گریه کن.
این کار، چشم #بصیرت انسان را باز میکند که همّ و غمّ انسان باید برای امورات معنوی باشد نه مسائل ملکی و دنیایی که ارزش ندارند.
@chadoram
😈خانوووووووووم......شماره بدم؟
🚗خانوم خوشگله برسونمت؟؟
💁♂ #خوشگله چن لحظه از وقتتو به ما میدی؟؟
☝️اینها جملاتی بود که دخترک در طول مسیر خوابگاه تا دانشگاه می شنید!‼️
بیچاره اصلا” اهل این حرفها نبود… این قضیه به شدت آزارش می داد😔
🎋 تا جایی که چند بار تصمیم گرفت بی خیال درس و مدرک شود و به محل زندگیش بازگردد...
🌸روزی به امامزاده ی نزدیک #دانشگاه رفت…
👈شاید می خواست گله کند از وضعیت آن شهر لعنتی….!‼️
🍁دخترک وارد حیاط امامزاده شد
خسته… انگار فقط آمده بود #گریه کند…
دردش گفتنی نبود…!!!
🍃رفت و از روی آویز چادری برداشت و سر کرد
وارد #حرم شد و کنار ضریح نشست🌸
😔زیر لب چیزی می گفت انگار!!! ‼️
😭خدایا کمکم کن…
☝️چند ساعت بعد،دختر که کنار #ضریح خوابیده بود با صدای زنی بیدار شد…
👩💼خانوم! خانوم! پاشو سر راه نشستی! مردم می خوان #زیارت کنن!!!‼️
😧دخترک سراسیمه بلند شد و یادش افتاد که باید قبل از ساعت 8 خود را به خوابگاه برساند…
💃به سرعت از آنجا خارج شد… وارد #شهر شد…
اما… اما انگار چیزی شده بود… دیگر کسی او را بد نگاه نمی کرد..!
😯 انگار محترم شده بود… #نگاه #هوس_آلودی تعقیبش نمی کرد!‼️
🌼احساس #امنیت کرد…با خود گفت: مگه میشه انقد زود دعام #مستجاب
شده باشه!!!!
🙎فکر کرد شاید اشتباه می کند!!! ‼️اما اینطور نبود!
🌿یک لحظه به خود آمد…
🌸دید #چادر #امامزاده را سر جایش نگذاشته…!☺️
#تلنگرانه 👌🏻
#نشر_فرهنگی 🌹
@chadoram
😈خانوووووووووم......شمارہ بدم؟
🚗خانوم خوشگلہ برسونمت؟؟
💁♂ #خوشگلہ چن لحظہ از وقتتو بہ ما میدے؟؟
☝️اینها جملاتے بود ڪہ دخترڪ در طول مسیر خوابگاہ تا دانشگاہ مے شنید!‼️
بیچارہ اصلا” اهل این حرفها نبود… این قضیہ بہ شدت آزارش مے داد😔
🎋 تا جایے ڪہ چند بار تصمیم گرفت بے خیال درس و مدرڪ شود و بہ محل زندگیش بازگردد...
🌸روزے بہ امامزادہ ے نزدیڪ #دانشگاہ رفت…
👈شاید مے خواست گلہ ڪند از وضعیت آن شهر لعنتی….!‼️
🍁دخترڪ وارد حیاط امامزادہ شد
خسته… انگار فقط آمدہ بود #گریہ ڪند…
دردش گفتنے نبود…!!!
🍃رفت و از روے آویز چادرے برداشت و سر ڪرد
وارد #حرم شد و ڪنار ضریح نشست🌸
😔زیر لب چیزے مے گفت انگار!!! ‼️
😭خدایا ڪمڪم ڪن…
☝️چند ساعت بعد،دختر ڪہ ڪنار #ضریح خوابیدہ بود با صداے زنے بیدار شد…
👩💼خانوم! خانوم! پاشو سر راہ نشستے! مردم مے خوان #زیارت ڪنن!!!‼️
😧دخترڪ سراسیمہ بلند شد و یادش افتاد ڪہ باید قبل از ساعت 8 خود را بہ خوابگاہ برساند…
💃بہ سرعت از آنجا خارج شد… وارد #شهر شد…
اما… اما انگار چیزے شدہ بود… دیگر ڪسے او را بد نگاہ نمے ڪرد..!
😯 انگار محترم شدہ بود… #نگاہ #هوس_آلودے تعقیبش نمے ڪرد!‼️
🌼احساس #امنیت ڪرد…با خود گفت: مگہ میشہ انقد زود دعام #مستجاب
شدہ باشہ!!!!
🙎فڪر ڪرد شاید اشتباہ مے ڪند!!! ‼️اما اینطور نبود!
🌿یڪ لحظہ بہ خود آمد…
🌸دید #چادر #امامزادہ را سر جایش نگذاشته…!☺️ڪپے باذڪر صلوات 🌹🌹
#با خدا 🌸
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
اَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفرَج
@chadoram
*⚘﷽⚘
#طنز_جبهه
طلبه های جوان👳آمده بودند برای #بازدید👀 از جبهه
0⃣3⃣نفری بودند.
#شب که خوابیده 😴بودیم
دوسه نفربیدارم کردند😧
وشروع کردند به پرسیدن سوال های مسخره و الکی!😜
مثلا میگفتند:
#قرمز چه رنگیه برادر؟!😐
#عصبی شده بودم😤.
گقتند:
بابابی خیال!😏
توکه بیدارشدی
#حرص نخور بیا بریم یکی دیگه رو #بیدار کنیم!😎
دیدم بد هم نمیگویند😍😂☺️
خلاصه همین طوری سی نفررابیدارکردیم!😅😉
حالا نصف شبی جماعتی بیدارشدیم و همه مان دنبال شلوغ کاری هستیم!😇
قرار شد یک نفر خودش را به مردن بزند و بقیه درمحوطه قرارگاه #تشییعش کنند!😃😄
فوری پارچه سفیدی انداختیم روی محمد رضا
و #قول گرفتیم تحت هرشرایطی 😶خودش رانگه دارد!
گذاشتیمش روی #دوش🚿بچه ها و راه افتادیم👞
•| #گریه و زاری!😭😢
یکی میگفت:
ممدرضا !
نامرد چرا رفتیییی؟😱😭😩
یکی میگفت:
تو قرار نبود شهید شی!
دیگری داد میزد:
#شهیده دیگ چی میگی؟
مگه توجبهه نمرده!
یکی #عربده میکشید😫
یکی #غش می کرد😑
در مسیر بقیه بچه ها هم اضافه➕میشدند و چون از قضیه با خبر نبودند واقعا گریه 😭و شیون راه می انداختند!
گفتیم برویم سمت اتاق #طلبه_ها
#جنازه را بردیم داخل اتاق
این بندگان خدا که فکر میکردند #قضیه جدیه
رفتند وضو گرفتند و نشستند به قران 📖خواندن بالای سر #میت
در همین بین من به یکی از بچه ها گفتم :
برو خودت رو روی محمد رضا بینداز ویک
نیشگون محکم بگیر☺️😂
رفت گریه کنان پرید روی محمد رضاوگفت:
محمد رضا این قرارمون نبود😩
منم میخوام باهات بیااااام😭
بعد نیشگونی 👌گرفت که محمد رضا ازجا پرید
وچنان جیغی کشید😱که هفت هشت نفر از بچه ها از حال رفتند!
ماهم قاه قاه میخندیدیم😬😂😂😂😅
.....خلاصه آن شب با اینکه #تنبیه 👊سختی شدیم ولی حسابیی خندیدیم
#خنده_حلال😂
اللهــــم عجـــل لولیک الفــــرج
@chadoram
😈خانوووووووووم......شماره بدم؟
🚗خانوم خوشگله برسونمت؟؟
💁♂ #خوشگله چن لحظه از وقتتو به ما میدی؟؟
☝️اینها جملاتی بود که دخترک در طول مسیر خوابگاه تا دانشگاه می شنید!‼️
بیچاره اصلا” اهل این حرفها نبود… این قضیه به شدت آزارش می داد😔
🎋 تا جایی که چند بار تصمیم گرفت بی خیال درس و مدرک شود و به محل زندگیش بازگردد...
🌸روزی به امامزاده ی نزدیک #دانشگاه رفت…
👈شاید می خواست گله کند از وضعیت آن شهر لعنتی….!‼️
🍁دخترک وارد حیاط امامزاده شد
خسته… انگار فقط آمده بود #گریه کند…
دردش گفتنی نبود…!!!
🍃رفت و از روی آویز چادری برداشت و سر کرد
وارد #حرم شد و کنار ضریح نشست🌸
😔زیر لب چیزی می گفت انگار!!! ‼️
😭خدایا کمکم کن…
☝️چند ساعت بعد،دختر که کنار #ضریح خوابیده بود با صدای زنی بیدار شد…
👩💼خانوم! خانوم! پاشو سر راه نشستی! مردم می خوان #زیارت کنن!!!‼️
😧دخترک سراسیمه بلند شد و یادش افتاد که باید قبل از ساعت 8 خود را به خوابگاه برساند…
💃به سرعت از آنجا خارج شد… وارد #شهر شد…
اما… اما انگار چیزی شده بود… دیگر کسی او را بد نگاه نمی کرد..!
😯 انگار محترم شده بود… #نگاه #هوس_آلودی تعقیبش نمی کرد!‼️
🌼احساس #امنیت کرد…با خود گفت: مگه میشه انقد زود دعام #مستجاب
شده باشه!!!!
🙎فکر کرد شاید اشتباه می کند!!! ‼️اما اینطور نبود!
🌿یک لحظه به خود آمد…
🌸دید #چادر #امامزاده را سر جایش نگذاشته…!☺️
#تلنگرانه
💕💕💕💕💕💕💕💕💕
@chadoram