#امر_به_معروف_و_نهی_از_منکر🌱
حاج آقا قرائتی:
هر معتاد
سالی صدها نفر رو معتاد میکنه...💔
بعد یک نماز خون سالی چند نفر رو نماز خون میکنه؟🥀
هر با حجاب سالی چند تا بی حجاب رو با حجاب میکنه؟🥀
بی تفاوت نباشیم⚠️
#داستانک ✨📚
مردی خدمت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله رسید و عرض کرد آیا به من اجازه میدهید که آرزوی مرگ بکنم؟
✅حضرت فرمود: مرگ چیزی است که چاره ای از آن نیست و مسافرتی است طولانی که سزاوار است برای کسی که بخواهد به این سفر برود ده هدیه با خود ببرد.(ایا هدایا را اماده کردی)
✅پرسید آن هدایا کدامند؟
رسول اکرم صلی الله علیه وآله فرمود:
۱- هدیه عزرائیل
۲- هدیه قبر
۳- هدیه نکیر و منکر
۴- هدیه میزان
۵- هدیه پل صراط
۶- هدیه مالک (خزانه دار جهنم)
۷- هدیه رضوان (خزانه دار بهشت)
۸- هدیه پیامبر
۹- هدیه جبرئیل
۱۰- و هدیه خداوند متعال
🌱اما هدیه عزائیل چهار چیزاست :
۱- رضایت حق داران
۲- قضای نمازها
۳- اشتیاق به خداوند
۴- آرزوی مرگ
🌱اما هدیه قبر چهار چیزاست :
۱- ترک سخن چینی
۲- استبراء
۳- تلاوت قرآن
۴- نماز شب
🌱اما هدیه نکیر و منکر چهار چیزاست :
۱- راستگویی
۲- ترک غیبت
۳- حق گویی
۴- تواضع در برابر همه
🌱اما هدیه میزان چهار چیزاست :
۱- فرو خوردن خشم
۲- تقوای راستین
۳- رفتن به سوی جماعت
۴- دعوت به سوی آمرزش الهی
🌱اما هدیه صراط چهار چیزاست :
۱- اخلاص عمل
۲- زیاد به یاد خدا بودن
۳- خوش اخلاقی
۴- تحمل کردن آزار دیگران
🌱اما هدیه مالک(خزانه دار جهنم) چهار چیزاست :
۱- گریه از ترس خداوند
۲- صدقه مخفی
۳- ترک گناهان
۴- خوش رفتاری با پدر و مادر
🌱اما هدیه رضوان(خزانه دار بهشت) چهار چیزاست :
۱- صبر در ناملایمات
۲- شکر بر نعمت
۳- انفاق مال در راه اطاعت خداوند
۴- رعایت امانت در مال وقفی
🌱اما هدیه رسول اکرم(ص) چهار چیزاست :
۱- دوست داشتن او
۲- پیروی از سنت او
۳- دوست داشتن اهل بیت او
۴- زبان را از بدی ها حفظ کردن
🌱 اما هدیه جبرئیل چهار چیزاست :
۱- کم حرف زدن
۲- کم خوردن
۳- کم خوابیدن
۴- مداومت بر حمد
🌱اما هدیه خداوند متعال چهار چیزاست :
۱- امر به نیکی
۲- نهی از بدی
۳- نصیحت و خیر خواهی برای مردم
۴- و مهربانی کردن با همه
🍃 این سخنان را با نیت خالص و جهت رضای الله ، پخش کن
🍃چراکه هر کس بر آن عمل نموده و به نسل های آینده برسد
🍃 إن شاءالله ، اجرش به تو خواهد رسید
✅باذکر صلوات شروع کنید
📚 کتاب المواعظ العدديه
#اللهمعجللولیکالفرج🌱
🍃💚🍃💚🍃💚🍃💚🍃💚🍃💚🍃
#فالی_در_آغوش_فرشته
#قسمت_سی_و_ششم
به قلم آیناز غفاری نژاد
کپی به شرط گذاشتن نام نویسنده ...
در حال خوندن پیام های قبلی بودم که متوجه شدم آنالی آنلاین شد ...
ضربان قلبم بالا رفت و دستانم که به دور گوشی حلقه شده بود خیس عرق شد ...
دلیل این حالات رو نمی دونستم شاید یک نوع دلتنگی بود...
انگشتام رو ، به روی صفحه کیبورد گزاشتم و کلمه سلام رو تایپ کردم سریع پشیمون شدم
و پاک کردم همین کار رو حدود ۵ یا ۶ بار تکرار کردم ولی با خودم گفتم چرا من پا پیش بزارم ؟ چرا غرور من بشکنه ؟
اصلا بهش چی بگم ؟ خودش گفت دوستی ما تمام شده پس دلیلی برای پیام دادن وجود نداره ...
پروفایلش رو چک کردم ...
صفحه ای سیاه گزاشته بود و در قسمت بیوگرافیش هم نوشته بود :
(یادته زیر گنبد کبود دو تا رفیق قدیمی بودیم و کلی حسود ؟
تقصر اون حسودا بود که حالا ما شدیم یکی بود و یکی نبود ...)
دلم هری پایین ریخت ...
یعنی اونم ... اونم دلش برای من تنگ شده ؟...
منظورش از این بیوگرافی چیه ؟ منظورش از اون رفیق قدیمی منم ؟
غرورمو گذاشتم کنار و کلمه سلام رو تایپ و ارسال کردم
سریع دو تا تیک آبی خورد وسین شد باورم نمیشد یعنی اونم توی پی وی من بود؟
+ سلام
_خوبی آنالی
+مرسی ... تو چطوری ؟
_منم خوبم
+کجایی؟
باید بهش چی میگفتم ؟ بگم اومدم راهیان نور ؟ بگم الان دارم میرم شلمچه ؟ بگم گارسونه رودیدم ؟ ماجرای راحیل رو بهش بگم ؟ از کجا شروع کنم ...
_من دارم میرم شلمچه
+به سلامتی ...
و رفت ... آفلاین شد ... از دستش دلخور نشدم مهم اینه که جوابمو داد و مهم تر از همه اینکه توی پی وی من بود و خیلی زود پیام رو خوند ...
گوشی رو برداشتم و چشمام رو ، روی هم گزاشتم ...
ادامه دارد ...
🍃💚🍃💚🍃
🍃💚🍃💚🍃💚🍃💚🍃💚🍃💚🍃
#فالی_در_آغوش_فرشته
#قسمت_سی_و_هفتم
به قلم آیناز غفاری نژاد
کپی به شرط گذاشتن نام نویسنده ...
با تکونای دست مژده چشمامو باز کردم ...
با دیدن اتوبوس خالی و مژده تنها ، سریع سر جام نشستم و با صدای خواب آلودی گفتم :
_رسیدیم؟
مژده خنده نمکینی کرد و جواب داد :
+نه ،فعلا خیلی راه مونده
نگاهی به اطراف انداختم
هوا تاریک شده بود ...
_پس چرا ایستادیم؟
+بیست سوالیه ؟
وایسادیم برای نماز ، نمیای ؟
خواستم بگم حتما میام که با یاد آوری راحیل و دعوامون ،شخصیت خبیثم به درونم رسوخ کرد ...
اخمی روی پیشونیم نشوندم و با صدایی که عاری از هر حسی بود گفتم :
_نه نمیام
مژده که معلوم بود از لحنم جا خورده و دلگیر بود گفت :
+آخه ...
باصدای بلند تری ادامه دادم
_نشنیدی؟
گفتم که نمیام
مگه زوریه ؟...
مژده با وجود دلخوریش لبخندی زد و گفت :
+نه عزیزم
اینجا هیچی زوری نیست
پوزخندی به حرفش زدم و رومو به طرف پنجره برگردوندم
مژده هم بعد از چند ثانیه خیره شدن به صورتم ، از کنارم بلند شد و رفت بیرون .
ادامه دارد ...
🍃💚🍃💚🍃
🍃💚🍃💚🍃💚🍃💚🍃💚🍃💚🍃
#فالی_در_آغوش_فرشته
#قسمت_سی_و_هشتم
به قلم آیناز غفاری نژاد
کپی به شرط گذاشتن نام نویسنده ...
یک لحظه تمام حس های بد اومدن سراغم ...
من مگه آرامش نمیخواستم ؟
مگه برای همین نیومده بودم اینجا ؟
مگه برای همین آرامش با آنالی قطع رابطه نکرده بودم ؟
عصبی از حرف نسنجیده ای که به مژده زدم ، از جام بلند شدم و به طرف نماز خونه خواهران راه افتادم ...
به طرف سرویس بهداشتی خواهران رفتم تا وضو بگیرم
با دیدن خودم تو آینه روشویی یه لحظه تعجب کردم
خط چشمم پخش شده بود ...
چشمام هم پف کرده بود ...
رژم هم پاک شده بود ولی اثرش هنوز اطراف لبم مونده بود ...
یه لحظه یاد جوکر افتادم ...
با شنیدن صدای مژده به طرفش برگشتم در حال تمدید آرایش پاک شدم بودم که شروع کرد به صحبت کردن :
+مروا بخدا همینجوری ساده خوشگل تری تا این رنگ و لعابا ...
چشم غره ای بهش رفتم و گفتم :
_مسخره میکنی ؟
+نه
مگه دیوانم؟
بخدا خیلی خوشگلی
با وجود تمام اصرار های مژده آرایشم رو تمدید کردم ...
با خودم گفتم
کسی که توی نماز خونه آرایش میکنه همین میشه دیگه...
هووف من از کِی خرافاتی شدم ؟
وجدان = از وقتی با اینا گشتی ...
بدون توجه به صدای درونم آرایشم رو پاک کردم و با بدبختی وضو گرفتم و به طرف نماز خونه راه افتادم ...
ادامه دارد...
🍃💚🍃💚🍃
🍃💚🍃💚🍃💚🍃💚🍃💚🍃💚🍃
#فالی_در_آغوش_فرشته
#قسمت_سی_و_نهم
به قلم آیناز غفاری نژاد
کپی به شرط گذاشتن نام نویسنده ...
کفشامو در آوردم و رفتم داخل
مژده و راحیل چادر سفید رو سرشون بود وداشتن با هم صحبت میکردن .
بی توجه بهشون داشتم از کنارشون رد می شدم
هنوز چند قدمی برنداشته بودم که با شنیدن حرف هاشون ، ناخود آگاه پاهام قفل شد ...
+مروا ...
مژده داشت بلند صحبت میکرد که با تشر راحیل کمی تن صداشو آورد پایین .
+کاریه
خیلی خوب نیست
خوشم نیومد ازش
×منم همینطور
پس چیکار کنیم ؟
باید یه جوری دکش کنیم دیگه
+نمی دونم والا
بازم باید با مرتضی صحبت کنم ببینم چی میگه ...
×آره حتما
چون من تا آخر سفر تو فکرش میمونم ، سفر کوفتم میشه آخه لبا ...
با شنیدن حرفاشون دستالم لرزید و فکم منقبض شد
خشم کل وجودمو فرا گرفت
اینا درباره من حرف میزدن؟
منی که با پولم میتونستم کل جد و آبادشونو بخرم ؟
یه لحظه یاد حرف آنالی افتادم
فکر کردی اگر بری اونجا میخوان بهت بگن عشقم ، عزیزم ، گلم ؟
نخیر
با تیپا پرتت میکنن بیرون
حرف های آنالی مثل پتک به سرم میخوردن ...
ادامه دارد ...
🍃💚🍃💚🍃
لطفا نظراتتون درمورد رمان فالی در آغوش فرشته بدید♥️✨
https://eitaa.com/mmaahhyyaa
آیدےمدیر🌻⃟💖
⚠️ غیبت خیلی تاریک میکند
🌷 مرحوم حاج اسماعیل دولابی:
🔸 دو نوع غیبت داریم که هر دو گناه است؛ یکی اینکه حواس و دلت با امامان نیست و حاضر نیستی، دیگری اینکه پشت سر مؤمنی حرف بیهودهای میزنی که او راضی نیست.
🔸 غیبت آتشی است که همه جا را به آتش میکشد. غیبت باعث دوری از همه و به خصوص از خدا میشود.
🔸غیبت خیلی تاریک میکند و راه باطل را به روی غیبت کننده باز میکند. کسی که غیبت نکند، راه امیرالمؤمنین علیه السّلام به روی او باز میشود.
🌸 حضرت ادریس علیه السّلام فرمود:
اگر کسی در بدو ورود به مجلسی بگوید بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ وَ صَلّی اللهُ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، در آن مجلس غیبت نمیشود؛ خدا از این ذکر، ملکی میآفریند که اگر کسی بخواهد غیبت کند، او را منصرف میکند.
📚 مصباح الهدی - تألیف استاد مهدی طیّب
أللَّھُمَ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪَ ألْفَرَج🌱
#امام_زمان🌿
#فاطمیه🌱
پیغمبر خاتم فرمود:
هر کس بر فاطمه الزهرا (س)
صلوات بفرستد💕
هرجا که من در بهشت
باشم او نیز با من است
♨️چه کسی با #امام_زمان دوست تر است؟!
💠 آیت الله بهجت قدس سره:
🔸آن کسی با حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف دوستتر است که بعد از اتیان(انجام دادن) واجبات و ترک محرمات و طاعت خدا در واجبات و محرمات، برای #فرج او (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بیشتر #دعا بکند.
📚 برگرفته از کتاب مجموعه بیانات آیت الله بهجت قدسسره درباره حضرت ولیعصر عجلاللهتعالیفرجهالشریف
🌿#اللﮩـم_عجل_لولیـڪ_الفرج🌿
قول میدی🤝
اگه خوندی؛🙂
تویکی ازگروهها
یــا کانالها که
هستی کپی کنی؟🙂
اللهم!(:
عجل!(:
لولیک!(:
الفرج!(:
اگه پای قولت هستی
کپی کن تا همه برا ظهور
حضرت مهدی(ع)دعا کنن ..
🌱✨🤲🏻
📆 تقویم روز
📌 چهارشنبه
☀️ ۱۷ آذر ۱۴۰۰
🌙 ۳ جمادی الاولی ۱۴۴۳ قمری
🎄 8 دسامبر 2021 میلادی
📆 روزشمار:
▪️2 روز تا ولادت حضرت زینب سلام الله علیها
▪️10 روز تا شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها (روایت 75روز)
▪️30 روز تا شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها (روایت 95روز)
📎 #گرافیک_ثابت
📎 #تقویم
هدایت شده از سُلالہ..!
دخترا ادمین میخوام 🙃
برای پست گذاری🖐🏻
شرایط خاصی نداریم👣
هرکس هست تشریف بیاره پی وی 👇🏻
@Afarejangenarm
#تلنگرانہ🔉❗️
یه بار نماز صبحش قضا شد دیدم
اینستاگرامشو پاک کرد ...🖥
+ گفتم چرا پاک کردی؟
- گفت: برای تنبیه کردن خودم،
+ تنبیه؟!😯
- ببین نماز صبح اینطوریه که وقتی خواب میمونی و دقیقا پنج دیقه بعد از طلوع آفتاب میپری🌞
یا اینکه با ده تا زنگ هشدار بیدار نمیشی یعنی یه اشتباهی🚫 کردی که اون روز خدا هم صحبتیه تو با خودشو گرفته ازت.🤯💔
یعنی با اون گناهت لیاقت نداری واسم نماز بخونی ... چرا حالا؟ چون همیشه بیدارت میکرده و دقیقا با نشونه هاش داره میگه من نخواستم امروز تو روبروی من وایسی!
این تنبیه نداره؟! این بدبختی ماست دیگه
تنبیهم باید از اونجایی باشه که تو میدونی نفست اذیت میشه،🤫
من میدونم صدقه بدم هم خودمو تنبیه کردم اما نفسم اذیت نمیشه، پس اینستامو پاک کردم که اذیتش کنم🌱
#خودسازۍ
⚠️بنشینید ببینیدچه اشڪالاتۍدارید؟!!!
📁از ظنّ و گمان متابعت ڪردیم،حمل برصحّت نڪردیم!✘
📁گذشت نڪردیم!✘
📁در دلهایمان #ڪینهودشمنےوارد شد!✘
بدبینے و بدخواهے وارد شد!
⚠️همهۍاینها ما را عقب انداخته.
⛔️جبران ڪنید.
🔴به خدا قسم حیف است امام زمانمان را بیشتر از این منتظر بگذاریم.
آقا منتظر بازگشت ماست.😔
بازگشت هم فقط به شعار دادن و صدا بلند ڪردن و «یاصاحب الزمان» گفتن نیست.
در وادۍ عمل قدم بردار، عمل خود را اصلاح ڪن تا به امام زمانت برسی.
💠استاد حاج آقا زعفری زاده