۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۷
۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۷
۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۷
در قیامت چون نمازها را بیارند در ترازو نهند و روزهها را و صدقهها را همچنین، اماّ چون محبت را بیارند محبت در ترازو نگنجد، پس اصل محبت است اکنون چون در خود محبت میبینی آن را بیفزای تا افزون شود.
📔 #فیه_ما_فیه
✍ #مولوی
#کتابنگار
#پایگاه_جامع_مدیریار
www.modiryar.com
@modiryar
۳ آذر ۱۳۹۹
🐭 راهبری موش
موشی افسار شتری را گرفت و به راه افتاد. شتر به دلیل طبع آرامی که دارد با وی همراه شد ولی در باطن منتظر فرصتی بود تا خطای موش را به وی گوش زد کند. این دو به راه ادامه دادند تا به کنار رودخانه ای رسیدند. موش از حرکت باز ایستاد و شتر از او پرسید که: «چرا ایستاده ای تو رهبر و پیشاهنگ من هستی؟» موش گفت: «این رودخانه خیلی عمیق است». شتر پایش را در آب نهاد و رو به موش گفت: «عمق این آب فقط تا زانوست» موش گفت: «میان زانوی من و تو فرق بسیار است» شتر پاسخ داد: «تو نیز از این پس رهبری موشانی چون خود را بر عهده گیر»
چون پیمبر نیستی پس رو براه
تا رسی از چاه روزی سوی جاه
تو رعیت باش گر سلطان نه ای
خود مران چون مرد کشتی بان نهای
#مولوی
#شعرنگار
#مثنوی_معنوی
#شایسته_سالاری
#داستانهای_مدیریتی
#پایگاه_جامع_مدیریار
www.modiryar.com
@modiryar
۱۴ فروردین ۱۴۰۰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روزها فکر من این است و همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم
از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود
به کجا میروم آخر ننمایی وطنم
ماندهام سخت عجب کز چه سبب ساخت مرا
یا چه بوده است مراد وی از این ساختنم
آنچه از عالم عِلوی است من آن میگویم
رخت خود باز بر آنم که همانجا فکنم
مرغ باغ ملکوتم نِیم از عالم خاک
چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم
کیست آن گوش که او می شنود آوازم
یا کدام است سخن می کند اندر دهنم
کیست در دیده که از دیده برون مینگرد
یا چه جان است نگویی که منش پیرهنم
تا به تحقیق مرا منزل و ره ننمایی
یک دم آرام نگیرم نفسی دم نزنم
می وصلم بچشان تا در زندان ابد
به یکی عربده مستانه به هم درشکنم
من به خود نامدم اینجا که به خود باز روم
آنکه آورد مرا باز برد تا وطنم
تو مپندار که من شعر به خود میگویم
تا که هشیارم و بیدار یکی دم نزنم
#مولوی
#شعرنگار
#کلیپ_کوتاه
#پایگاه_جامع_مدیریار
www.modiryar.com
@modiryar
۲ اردیبهشت ۱۴۰۰