eitaa logo
Modiryar | مدیریار
213 دنبال‌کننده
5.2هزار عکس
804 ویدیو
3 فایل
• پایگاه جامع مدیریت www.modiryar.com • مدیرمسئول دکتر مهدی یاراحمدی خراسانی @mahdiyarahmadi • مشاور @javadyarahmadi • اینستاگرام https://www.instagram.com/modiryar_com • تلگرام telegram.me/modiryar • احراز ارشاد http://t.me/itdmcbot?start=modi
مشاهده در ایتا
دانلود
#ابیات‌برگزیده هر لحظه که تسلیمم در کارگه تقدیر آرام تر از آهو بی باک تر از شیرم هر لحظه که می‌کوشم در کار کنم تدبیر رنج از پی رنج آید زنجیر پی زنجیر #مولوی @modiryar
۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۷
#ابیات‌برگزیده هر لحظه که تسلیمم در کارگه تقدیر آرام تر از آهو بی باک تر از شیرم هر لحظه که می‌کوشم در کار کنم تدبیر رنج از پی رنج آید زنجیر پی زنجیر #مولوی @modiryar
۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۷
#آموزه‌های‌بهار 🌈تنوع|شادابی|تبادل|تحول|حیـات نوروزرُخت ديدم،خوش اشك بباريدم نوروز وچنين باران،باريده مبارك باد بي گفتِ زبان تو،بي حرف وبيانِ تو ازباطنِ تو گوشٓت،بشنيده مبارك باد #مولوی @modiryar
۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۷
در قیامت چون نمازها را بیارند در ترازو نهند و روزه‌ها را و صدقه‌ها را همچنین، اماّ چون محبت را بیارند محبت در ترازو نگنجد، پس اصل محبت است اکنون چون در خود محبت می‌بینی آن را بیفزای تا افزون شود. 📔 www.modiryar.com @modiryar
۳ آذر ۱۳۹۹
🐭 راهبری موش موشی افسار شتری را گرفت و به راه افتاد. شتر به دلیل طبع آرامی که دارد با وی همراه شد ولی در باطن منتظر فرصتی بود تا خطای موش را به وی گوش زد کند. این دو به راه ادامه دادند تا به کنار رودخانه ای رسیدند. موش از حرکت باز ایستاد و شتر از او پرسید که: «چرا ایستاده ای تو رهبر و پیشاهنگ من هستی؟» موش گفت: «این رودخانه خیلی عمیق است». شتر پایش را در آب نهاد و رو به موش گفت: «عمق این آب فقط تا زانوست» موش گفت: «میان زانوی من و تو فرق بسیار است» شتر پاسخ داد: «تو نیز از این پس رهبری موشانی چون خود را بر عهده گیر» چون پیمبر نیستی پس رو براه تا رسی از چاه روزی سوی جاه تو رعیت باش گر سلطان نه ای خود مران چون مرد کشتی بان نه‌ای www.modiryar.com @modiryar
۱۴ فروردین ۱۴۰۰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روزها فکر من این است و همه شب سخنم که چرا غافل از احوال دل خویشتنم از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود به کجا میروم آخر ننمایی وطنم مانده‌ام سخت عجب کز چه سبب ساخت مرا یا چه بوده است مراد وی از این ساختنم آنچه از عالم عِلوی است من آن می‌گویم رخت خود باز بر آنم که همانجا فکنم مرغ باغ ملکوتم نِیم از عالم خاک چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم کیست آن گوش که او می شنود آوازم یا کدام است سخن می کند اندر دهنم کیست در دیده که از دیده برون می‌نگرد یا چه جان است نگویی که منش پیرهنم تا به تحقیق مرا منزل و ره ننمایی یک دم آرام نگیرم نفسی دم نزنم می وصلم بچشان تا در زندان ابد به یکی عربده مستانه به هم درشکنم من به خود نامدم اینجا که به خود باز روم آنکه آورد مرا باز برد تا وطنم تو مپندار که من شعر به خود می‌گویم تا که هشیارم و بیدار یکی دم نزنم www.modiryar.com @modiryar
۲ اردیبهشت ۱۴۰۰