#روایت_یک_مسیر
#بخش_اوّلیّه
#استقبال
دغدغه داشتیم!
از همون تابستــ☀️ــون،
که همه مشغول استراحــ🛋ــت،
و استفاده اوغات فراغتشــ🏀ــون بودن...
یه دغدغه بزرگ،
و اون استقبال از شما #نو_دانشجومعلّما بود...
یادمون میاد که از دانشگاه تمــ📞ــاس گرفتن،
و از ما برای انجام کارای استقبال کمک خواستن،
هیچ منّتی نیست،
خادمی دانشجومعلّما،
برای بسیجیا افتخــ✌🏻ــاره...
خلاصه سرتونو درد نیارم،
از شهرامون اومدیم،
خیلی زودتر از شروع دانشگاه،
و درگیر هماهنگیا شدیم.💪🏻
از اسپیس برای غرفهها،
تا نامهنگاری و جلسههای متعدّد،
این ور و اون ور دویــ🏃🏻ــدنا،
و حتّی برپایی غرفه اونم دست تنها...🥲
همین جا،
از دکتر قربانیان تشکّر میکنیم،
که همراه ما بودن و کمکمون کردن...⚘️
و در ادامه،
فرآیند استقبال،
که دو هفتهیِ واقعاً سنگین بود.😬
- همه این سختیا،🥴
- شب نخوابیدنا،🥱
- دوری از خونه،😔
فقط و فقط یــ☝🏻ــه معنی داره،
اینکه بدونید چقد برامون مهمّــ❤️ــید...
برای دانشجــ🎓ــومعلّمای جدیــ💥ــدالورود...
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
#روابط_عمومی بسیج دانشجویی پردیس شهید مفتّح
🆔️ @mofatehbasij
👁🗨 پایگاه اطلاع رسانی پردیس شهید مفتح شهر ری|نگاه
#روایت_یک_مسیر
#بخش_سوّمیّه
#پارت_اوّلیّه
#مقدّمات_اردویِ_رامسر_شمال
این قسمت: در راهِ شمال
امّا هر چه بگذریم،
سخن اردوی رامســ🌳ــر خوشتــ😍ــر است...
۷ آبان ماه بود،
که به همراه یکی از دوستانم،
بعد از مراسم زیــ🤲🏻ــارت عاشورا،
که دوشنبهها بعد از نمــ📿ــاز مغرب،
به همّت کارگروه قرآن و عترت بسیج برگزار میشه،
حدوده ساعت ۸ شب سوار ماشین شدیم،
و حرکت به سمت شمال...
چون اون تایم،
چالوس مســ🚧ــدود شده بود،
ناچاراً مسیرمون اینطوری شد:
تهران_کــ❤️ــرج_قزوین_گیلان...
از قصد به خانوادههامون نگفتیم،
چون اگه میفهمیدن شب حرکت کردیم،
اجازه بهمون نمیدادن...😬
حالا بد آموزی نداشته باشه،😐❌️
شماها هر کاری میکنید،
به خانوادههاتون بگید بچّهها...😇👌🏻
منم که گواهینامه نداشتم،🤦🏻
بنده خدا دوستم،
(سرباااااااااز) خیلی زحمت کشید،😉
دمت گرم واقعاً،⚘️
اسمت رو نمیارم چون راضی نیستی،
ولی (سرداااااااااری) برای همیشه...😎
من دوست داشتم آهنــ🎶ــگ گوش کنم،
دوستم میخواست مداحــ🥁ــی گوش کنه،
منم میکس کردم مواردو،
که نه سیخ بسوزه و نه کبــ🍗ــاب...
بالأخره با کلّی خستگی ساعته ۳ شب،
رسیدیم جایی که پسر عموی دوستم،
زحمت هماهنگیش رو کشیده بود،
یه سوئیت تویِ اردوگاهِ هلالِ احمرِ چاف...🏠
خیلی سرد بود هوا،🥶
منم هیچجا پتو نمیندازم،
به خاطره اینکه خیلی وسواسیم،
ولی چون سرد بود مجبور بودم بندازم،
دوستم کلّی بهم میخندید،
میگفت بذار کنار وسواستو...😁
خوابیدیم تا ساعت ۸ صبح...😴
برای دانشجــ🎓ــومعلّمای جدیــ💥ــدالورود...
#روابط_عمومی بسیج دانشجویی پردیس شهید مفتّح شهرری
👁🗨 پایگاه اطلاع رسانی پردیس شهید مفتح شهر ری|نگاه
#روایت_یک_مسیر
#بخش_سوّمیّه
#پارت_دوّمیّه
#مقدّمات_اردویِ_رامسر_شمال
این قسمت: بازدید از اماکن تفریــ🎡ــحی
از خواب بلند شدیم،
حرکت کردیم به سمت رامســ🌳ــر،
حوالی ۱۰ بود که زدیم بغل،
صبحــ🍳ــانه رو رودسر خوردیم،
و بعد از اون رفتیم رامســ🌳ــر...
اوّل یه بازدید داشتیم از اردوگاه هفت تیر...
خیلی جایه قشنگی بود،
با اختلاف از تمومه اردوگاههایی که قبلاً،
رفته بودیم یا عکساشو دیده بودیم،
قشنگتــ🥇ــر و تمیزتــ🥇ــر بود،
یعنی در حدّ لالیگا یا بوندس لیــ⚽️ــگا،
انتخاب با خودتونه...😉
و بعد از خوندن نمــ📿ــاز ظهر و عصر،
به سرعت به سمت سپــ🪖ــاه رامسر رفتیم،
و ازشون بابت برگزاریه اردو مساعدت خواستیم...
بعد از اون،
یه بازدید از مــ🏛ــوزه رامسر داشتیم،
خیلی جایه جالبی بود،
کاخ مرمر پهلوی واقعاً حیرت آور بود...😮
یه سری هم به دریــ🏖ــا و ساحل رامسر زدیم،
و از بلوار کازینو رد شدیم،
ان شاءالله اگه توفيق شد بیاید،
از همه اینا بازدید میکنید...✌🏻
برای دانشجــ🎓ــومعلّمای جدیــ💥ــدالورود...
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
#روابط_عمومی بسیج دانشجویی پردیس شهید مفتّح
🆔️ @mofatehbasij
👁🗨 پایگاه اطلاع رسانی پردیس شهید مفتح شهر ری|نگاه
#روایت_یک_مسیر
#بخش_سوّمیّه
#پارت_آخر
#مقدّمات_اردویِ_رامسر_شمال
این قسمت: داییجان🥸 و برگشت به تهران
و بعد از اون،
دوستم با یکی از اقوامش،
که داییش بود تمــ📞ــاس گرفت،
و رفتیم پیششون،
خیلی مرد باحالی بود،
با انرژی و سر زنده،
ماشاءالله بگم...⚘️
به همراه دایی جان،
به سمت جواهرده و رودخونش،
حرکت کردیم...
اونجا یه آب معدنی خوردیم،
که نگو و نپرس،😋
دایی جان گفت برای سنگ کلّیه خوبه...👌🏻
رفتیم و جانمایی کردیم،
تا تویِ ایّام دوره بچّهها رو ببریم اونجا...
یه جای دیگه هم رفتیم،
تا بعداً که بچّهها رو آوُردیم رامسر،
تصمیم بگیریم کدومشو بریم،
یه کــ⛰️ــوه بود،
با یه ویویِ عالی به سمت دریا...🌅
دایی جان رو خیلی زحمت دادیم،
خدا خیرش بده ان شاءالله...🤲🏻⚘️
و بعدش هم دایی جان،
و هم خانواده دوستم اصرار کردن،
که شب پیششون باشیم برای شام،
و صبح حرکت کنیم به سمت تهران...
امّا یه بررسی کردیم،
دیدیم حتماً باید برگردیم،
و ادامه هماهنگیا رو تهران انجام بدیم...✅️
رفتیم چاف،
نمازمون رو خوندیم،
سوئیت رو تحویل دادیم،🔑
یه غذایِ ساده هم خوردیم،😁
و حدود ساعت ۹ حرکت کردیم،
و بکوب اومدیم سمت تهران،
و ساعت ۳ شب بود که رسیدیم دانشگاه...🥴
همه این رفت و آمدا،
فقط و فقط یــ☝🏻ــه معنی داره،
اینکه بدونید چقد برامون مهمّــ❤️ــید...
برای دانشجــ🎓ــومعلّمای جدیــ💥ــدالورود...
و این داستان ادامه دارد... 🔜
#معاونت_رشد_و_کادرسازی
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
#روابط_عمومی بسیج دانشجویی پردیس شهید مفتّح
🆔️ @mofatehbasij
👁🗨 پایگاه اطلاع رسانی پردیس شهید مفتح شهر ری|نگاه