eitaa logo
محبت خدا
298 دنبال‌کننده
7.7هزار عکس
4.1هزار ویدیو
16 فایل
در این کانال نزدیکترین راه های رسیدن به خدا از جمله محبت وادب را با هم بررسی میکنیم انتشار مطالب کانال بلامانع وصدقه جاریه هست کانال محبت خدا زیر مجموعه تشکیلات بزرگ تنها مسیر آرامش هست ارتباط باادمین @montazer_35
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام به اعضای محترم کانال جهت دسترسی راحتتر به مطالب کانال از زیر استفاده کنید✅ (داستان) علیه‌السلام (رمان) (داستان) رمان رمان ⚜⚜⚜⚜⚜⚜ http://eitaa.com/joinchat/3071213572C618cfd91f1
دین به تمام مردم جهان تعلق دارد نه فقط مردم قریش و عرب ها طبق گواهی تاریخ، پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله در زمان حیات خودشان پس از چند سالی که از هجرت گذشت، نامه هایی به سران کشورهای جهان نوشتند و پیامبری خود را اعلام و آنها را به دین اسلام دعوت کردند. یکی از آن نامه ها نامه ای بود که به خسرو پرویز پادشاه ایران نوشتند و او را به اسلام دعوت کردند، ولی چنان که همه شنیده ایم خسروپرویز تنها کسی بود که نسبت به نامه آن حضرت اهانت کرد و آن را درید.👉 این خود نشانه ی فسادی بود که در اخلاق دستگاه حکومتی ایران راه یافته بود. هیچ شخصیت دیگر از پادشاهان و حکام و امپراطوران چنین کاری نکرد؛ بعضی از آنان جواب نامه را با احترام و توام با هدایایی فرستادند. خسرو به پادشاه یمن که دست نشانده حکومت ایران بود دستور داد که درباره این مرد مدعی پیغمبری که به خود جرات داده که به او نامه بنگارد و نام خود را قبل از نام او بنویسد، تحقیق کند و عنداللزوم او را نزد خسرو بفرستد. ولی از آنجاکه «یریدون لیطفورا نور الله بافواههم و الله متم نوره » هنوز فرستادگان پادشاه یمن در مدینه بودند که خسرو سقوط کرد و شکمش به دست پسرش دریده شد.👉 رسول اکرم صلی الله علیه و آله قضیه را به فرستادگان پادشاه یمن اطلاع داد. آنها با حیرت تمام خبر را برای پادشاه یمن بردند و پس از چندی معلوم شد که قضیه همچنان بوده که رسول اکرم خبر داده است. خود پادشاه یمن و عده زیادی از یمنی ها بعداز این جریان مسلمان شدند و همراه آنان گروه زیادی از ایرانیان مقیم یمن نیزاسلام اختیار کردند. در آن زمان به واسطه یک جریان تاریخی که در کتب تاریخی مسطوراست عده زیادی از ایرانیان در یمن زندگی می کردند و حکومت یمن یک حکومت صد در صد دست نشانده ایرانی بود. ادامه دارد... https://eitaa.com/mohabbatkhoda
نه فقط اسلام بلکه ادیان دیگر و عقاید و افکار و یک مسلک محدود به یک جا نیست مثلا حضرت مسیح در فلسطین منطقه ای از مشرق زمین به دنیا آمد و اکنون آمریکا و اروپا مسیحی هستند. برعکس مردم فلسطین بیشتر یا یهودی یا مسلمان هستند و مسیحی کم هستند. نیز در زمان حیات پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله، در اثر تبلیغات اسلامی عده زیادی از مردم بحرین که در آن روز محل سکونت ایرانیان مجوس و غیر مجوس بود _به آییین مسلمانی در آمدند، و حتی حاکم آنجا که از طرف پادشاه ایران تعیین شده بود مسلمان شد. علی هذا اولین اسلام گروهی ایرانیان در یمن و بحرین بوده است. البته اگر از نظر فردی در نظر بگیریم، شاید اولین فرد مسلمان ایرانی سلمان فارسی است، و چنان که می دانیم اسلام این ایرانی جلیل آن قدر بالا گرفت که به شرف «سلمان منا اهل بیت» نایل شد. سلمان نه تنها در میان شیعیان احترام زیاد دارد، بلکه در میان اهل تسنن نیز در ردیف صحابه درجه اول به شمار می رود. کسانی که به مدینه مشرف شده اند میدانند که دور تا دور مسجدالنبی اسماء صحابه بزرگ و ائمه مذاهب اسلامی نوشته شده است؛ یکی از کبار صحابه که نامش در آنجا به عنوان یک صحابه کبیر نقش شده سلمان فارسی است. همین مقدار سابقه ایرانیان با اسلام در زمان پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله کافی بود که بسیاری از آنان با حقایق اسلامی آشنا شوند. طبعا این خود وسیله ای بود برای اینکه خبر اسلام به ایران برسد و کم و بیش مردم ایران با اسلام آشنا شوند. خصوصا با توجه به اینکه_چنان که خواهیم گفت _ وضع دینی و حکومتی آن روز ایران طوری بود که مردم تشنه یک سخن تازه بودند، در حقیقت در انتظار فرج به سر می بردند؛ هر گونه خبری از این نوع، به سرعت برق در میان مردم می پیچید. مردم طبعا می پرسیدند این دین جدید اصولش چیست؟ فروعش چیست؟ تا آنکه زمان خلافت ابی بکر و عمر فرا رسید. در اواخر دوره خلافت ابی بکر و تمام دوران خلافت عمر در اثر جنگ هایی که میان دولت ایران و مسلمانان پدید آمد، تقریبا تمام مملکت ایران به دست مسلمانان افتاد و میلیون ها نفر ایرانی که در این سرزمین به سر می بردند، از نزدیک با مسلمانان تماس گرفتند و گروه گروه دین اسلام را پذیرفتند. ادامه دارد.. https://eitaa.com/mohabbatkhoda
بودا نیز در هند متولد شد، اما میلیون ها نفر مردم چین و سرزمین های دیگر به این آیین گروید. زرتشت اگر چه آیینش توسعه پیدا نکرد و از حدود ایران خارج نشد، ولی با این همه زرتشتی در بلخ بیشتر رواج یافت تا آذربایجان که می گویند مهد زرتشت بوده است. مکه نیز که مهد پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله بود، در آغاز این دین را نپذیرفت، ولی مدینه که فرسنگ ها از این شهر فاصله داشت از آن استقبال کرد. ----------------------------- علل شکست ایرانیان از مسلمانان مسئله برخورد مسلمانان با دولت ایران و سرانجام پیروز شدن آنان بر حکومت ساسانی یکی از مسائلی بود که عظمت و واقعیت اسلام را در نظر ایرانیان بهتر جلوه گر می ساخت. در روزگاری که مسلمانان با دولت ساسانی می جنگیدند، کشور ایران با همه اغتشاشات و از هم پاشیدگی هایی که داشت از نظر نظامی بسیار نیرومند بود. ایران آن روز در مقایسه با مسلمانان آن روز طرف نسبت نبود. در آن زمان دو قدرت درجه اول بر جهان حکومت می کرد: ایران و روم. سایر کشورها تحت الحمایه آنها بودند یا باجگزار آنها. ایرانیان آن روز چه از نظر سرباز و اسلحه و وسایل جنگی و چه از نظر کثرت جمعیت و چه از نظر آذوقه و تجهیزات و امکانات دیگر، برتری فوق العاده ای نسبت به مسلمانان داشتند. اعراب مسلمان حتی با فنون جنگی را به طور کامل نمی دانستند، لهذا احدی در آن زمان نمی توانست آن شکست عظیم ایران را به دست اعراب مسلمان پیش بینی کند. ادامه دارد... https://eitaa.com/mohabbatkhoda
همان طور که می دانید هم جامعه اسلامی از ملل مختلفی تشکیل شده و هم اسلام از ملل مختلف و گوناگون یک واحد به وجود آورد به نام جامعه اسلامی. این واحد اکنون نیز وجود دارد؛ یعنی واقعا در حال حاضر یک واحد چند صد میلیونی با فکر واحد و احساسات واحد و همبستگی نیرومندی که میان آنان حکمفرماست. استعمارگران راهی بهتر از این ندیدند که بین اقوام و ملل اسلامی تفرقه بیندازند و آنها را متوجه قومیت و ملیت و نژادشان کردند. فکر ملیت پرستی و نژاد پرستی می خواهد ملل مختلف را در برابر یکدیگر قرار دهد. به عرب می گوید تو عربی.. به ایرانی می گوید تو آریایی هستی.. -------------------------------- علل شکست ایرانیان از مسلمانان در اینجا ممکن است گفته شود که علت پیروزی مسلمانان، شور ایمانی و هدف های روشن و ایمان و اعتقاد آنها به رسالت تاریخی شان و اطمینان کامل به پیروزی و بالاخره ایمان و اعتقاد محکم آنان نسبت به خدا و روز جزا بود. البته در اینکه این حقیقت در این پیروزی خیلی دخیل بوده است حرفی نیست. فداکاری و جانبازی های آنان و سخنانی که از آنان در آن اوقات باقی مانده نشان می دهد که ایمان آنان به خدا و قیامت و صدق رسالت نبی اکرم صلی الله علیه و آله و رسالت تاریخی خودشان کامل بوده است؛ معتقد بوده اند جز خدا را نباید پرستش کرد و مللی را که غیر از خدا را به هر شکل و هر صورت پرستش می کنند باید نجات داد؛ برای خود رسالتی قائل بوده اند که توحید الهی و عدل اجتماعی را برقرار کنند، طبقات مظلوم را از چنگ طبقات ستمگر رها سازند. سخنانی که در مواقع مختلف در مقام تشریح هدف های خود گفته اند، نشان می دهد که صد در صد آگاهانه گام بر می داشته اند و هدف مشخص و معینی داشته اند و واقعا به تمام معنی نهضتی را رهبری می کرده اند، و واقعا آنچنان بوده اند که علی علیه السلام توصیف می کند: «و حملوا بصائرهم علی اسیا فهم » همانا بینش های روشن خویش را بر دوش شمشیر های خویش حمل می کردند اما جیره خواران استعمار، ناجوانمردانه نهضت اسلامی را در ردیف حمله اسکندر و مغول قرار می دهند. ادامه دارد.. https://eitaa.com/mohabbatkhoda
ملیت پرستی بر خلاف اصول تعلیمات اسلام هست و مانع بزرگ اتحاد و وحدت اسلامی. موضوع ملیت برخلاف اسلام هست. اسلام قومیت و ملیت را از بین برد و یک ملت واحد در جهان بوجود آورد. اسلام وحدتی به وجود اورد بر اساس فکر و عقیده و ایدیولوژی. اما دشمنان تفرقه انداختند بین ملل اسلامی مثلابه ایرانی میگویند خود را از عرب که از نژاد سام هست جدا کن. تو آریایی هستی.. به عرب می گوید روی عروبت و پان عربیسم تکیه کن. و به این صورت دشمنان،. جوانان خام و بی خرد با تحریک احساسات و تعصبات قومی و نژادی و وطنی را علیه اسلام برانگیختند. علل شکست ایرانیان از مسلمانان اینها همه درست، ولی تنها قدرت روحی و ایمانی آنان کافی نبود که چنین فتوحاتی نصیب آنها بشود. هر چه باشد محال است جمعیت کمی، آن هم باآن شرایطی که گفتیم بتواند با حکومتی همچون حکومت ساسانی مقابله کند و آن را به کلی محو و نابود سازد. جمعیت آن روز ایران را در حدود ۱۴٠ میلیون تخمین زده اند که گروه بی شماری از آنان سرباز بودند و حال آنکه تمام سربازان اسلام در جنگ ایران و روم به شصت هزار نفر نمی رسیدند و وضع طوری بود که اگر مثلا ایرانیان عقب نشینی می کردند این جمعیت در میان مردم ایران گم می شدند، ولی با این همه چنان که گفتیم حکومت ساسانی به دست همین عده برای همیشه محو نابود شد. پس علت اساسی شکست ایران را در جای دیگر باید جستجو کنیم. حقیقت این است که مهمترین عامل شکست حکومت ساسانی را باید ناراضی بودن ایرانیان از وضع دولت و آیین و رسوم اجحاف آمیز آن زمان دانست. این نکته از نظر مورخین شرقی و غربی مسلم است که رژیم حکومت و اوضاع اجتماعی و دینی آن روز به قدری فاسد و خراب بود که تقریبا همه مردم از آن ناراضی بودند. ادامه دارد... https://eitaa.com/mohabbatkhoda
توده های مردم نه تنها در خود در برابر جاذبه های جهان بینی و ایدئولوژی و ضد تبعیض طبقاتی اسلام مقاومتی احساس نمی کردند، بلکه درست در آرمان آن همان چیزی را می یافتند که قرن ها به بهای آه و اشک و خون خریدار و جان نثار و مشتاق آن بودند و عطش آن را از قرن ها در خود احساس می کردند.. توده های نسل اول ایران در صدر اسلام، در برابر آرمان رهایی بخش آیین نو نه تنها با شعارهای تبلیغاتی، مردم فریب _خوش ظاهر _بی باطن روبه رو نگشتند، نه تنهافقط پیامبراسلام صلی الله علیه بارها تصریح کرده بودند که «من انسانی همانند شماهستم» و یا «بین سیاه حبشی و سید قرشی جز به پرهیز کاری و تقوا تفاوتی وجود ندارد»، بلکه عملا نیز روش، حکومت خلفای راشدین به ویژه علی علیه السلام را در خواب و خیال افسانه آمیزی، بی پیرایه تر از آنچه خود میخواستند و آرزویش را در دل داشتند ساده یافتند... یکی از حساس ترین لحظات برخورد این دو جهان بینی (برخورد سنت منحط ساسانی و آیین نو اسلام) را در بسیج علی انی المومنین علیه السلام هنگام لشکر کشی به شام با کشاورزان آزاد شده ایرانی شهر "انبار" بر ساحل فرات می یابیم. این برخورد موجب تقریر یکی از شیواترین و تکان دهنده ترین خطبه های علی علیه السلام است که از این پیشوا ی بی نظیر تاریخ جهانداری و سیاست، برای همیشه برای عبرت رهبران آینده جهان بر جای مانده است. ------------------------------------------- علل شکست ایرانیان از مسلمانان این نارضایتی ناشی از جریان های چند سال اخیر بعداز خسروپرویز نبود، زیرا اگر کسی روح مردمی به اساس یک رژیم یا یک آییین خوشین باشد، نارضایتی موقت سبب نمی شود که هنگامی که دشمن مشترک رو می آورد آن مردم نجنگند. برعکس، اگر روح ملی زنده باشد هر چند اوضاع ظاهر خراب باشد، در اینگونه مواقع ملت خود را جمع و جور میکند، اختلافات داخلی را کنار می گذارد و یکدست به دفع دشمن می پردازد، همچنان که نظیر آن را در تاریخ زیاد دیده ایم. معمولا هجوم دشمن سبب اتحاد بیشتر و از میان رفتن اختلافات داخلی می شود، اما این به شرطی است که یک روح زنده در آن مملکت _که از مذهب یا حکومت آنان سر چشمه بگیرد_ وجود داشته باشد. در عصر خودمان می بینیم که اعراب با آن همه اختلافات و تفرقه ها که در میانشان هست و استعمار هم آن را دامن می زند، وجود دشمن مشترک، یعنی اسرائیل عامل وحدت آنهاشده است؛ قوای آنان را تدریجا جمع و جور می کند، شعور آنها را یکدست می کند. این خود دلیل است که یک روح زنده در این ملت وجود دارد. اجتماع آن روز ایران یک اجتماع طبقاتی عجیبی بود با همه عوارض و آثاری که در اینگونه اجتماعات هست، تا آنجا که حتی آتشکده های طبقات مختلف با هم فرق داشت. فرض کنید که میان مامسجد اغنیا از مساجد فقرا جدا باشد؛ چه روحی در مردم بیدار می شود؟! طبقات بسته بود، هیچکس حق نداشت از طبقه ای وارد طبقه دیگر بشود، کیش و قانون آن روز اجازه نمی داد که یک بچه کفشدوز و یا کارگر بتواند باسواد بشود، تعلیم و تعلم تنها در انحصار اعیان زادگان و موبد زادگان بود. دین زرتشت در اصل هر چه بود، به قدری در دست موبدها فاسد شده بود که ملت باهوش ایران هیچ گاه نمیتوانست از روی صمیم قلب به آن عقیده داشته باشد و حتی _آنچنان که محققین گفته اند _اگر هم اسلام در آن وقت به ایران نیامده بود، مسیحیت تدریجا ایران را مسخر می کرد و زرتشتی گری را از میان میبرد. روشنفکران و باسوادان آن روز ایران و همچنین مراکز علمی و فرهنگی ایران آن روز را مسیحیان تشکیل می داده اند نه زردشتیان. زردشتیان آنچنان دچار غرور و تعصب های خشک و سنت های غلط بودند که نمی توانستند درباره علم و فرهنگ و عدالت و آزادی بیندیشند. و در واقع مسیحیت بیش از زردشتی گری از ورود اسلام به ایران زیان دید، زیرا زمینه بسیار مناسبی را از دست داد. بی علاقگی مردم ایران نسبت به حکومت و دستگاه دینی و روحانیتشان سبب می شد که سربازان آنها در جنگ با میل و رغبت علیه مسلمانان نجنگند و حتی در بسیاری از موارد به آنها کمک کنند. قانون و آیین و حکومت ایران مقارن ظهور اسلام طوری بود که تمامی ملت ایران را وا می داشت برای متابعت از حکومت و آیین تازه ای خود را آماده کنند و به همین جهت بود که وقتی ایران به دست مسلمانان فتح شد، مردم ایران علاوه بر اینکه عکس العمل مخالفی از خود نشان ندادند، خود برای پیشرفت اسلام زحمات طاقت فرسایی کشیدند. ادامه دارد.. https://eitaa.com/mohabbatkhoda
و قتی که برای جنگ صفین می رفت یا از آن برمی گشت، به شهر انبار _که الان یکی از شهرهای عراق است و از شهرهای قدیم ایران بوده است_رسید. ایرانیان آنجا بودند. عده ای از کدخداها، دهدارها و بزرگان به استقبال خلیفه آمده بودند. به خیال خودشان علی علیه السلام را جانشین سلاطین ساسانی می دانستند؛ وقتی که به ایشان رسیدند، در جلوی مرکب امام شروع کردند به دویدن. علی علیه السلام صدایشان کرد، فرمود چرا این کار را می کنید؟ گفتند: آقا این یک احترامی است که ما به بزرگان و سلاطین خودمان می گزاریم. امام فرمود: نه، این کار را نکنید. این کار شما را پست و ذلیل و خوار می کند؛ چرا خودتان را در مقابل من که خلیفه تان هستم، خوار و ذلیل می کنید؟ من هم مانند شما هستم. تازه شما با این کارتان به من خوبی نکردید، بلکه بدی کردید؛ با این کارتان ممکن است یک وقت خدای ناکرده، غروری در من پیدا شود و من واقعا خودم را برتر از شما حساب کنم. 🥺 این را می گویند یک مرد آزاد مرد؛ کسی که ندای قرآن را پذیرفته است «الا نعبد الا الله» جز خدا هیچ چیزی را، هیچ کسی را، هیچ قدرتی را، هیچ نیرویی را، پرستش نکنیم؛ نه انسانی را، نه سنگی را، نه حجری را، نه گلوخ و گلی را، نه آسمان را، نه زمین را، نه هوای نفس را، نه خشم را، نه شهوت را، نه حرص و آز را، و نه جاه طلبی را، فقط خدا را بپرستیم. آن وقت او 👆می تواند آزادی بدهد. علاقه و گرایش تدریجی ایرانیان به اسلام هر چه روزگار می گذشت، بر علاقه و ارادت ایرانیان نسبت به اسلام و بر هجوم روزافزون آنان به اسلام و ترک کیش ها و آیین های قبلی و آداب و رسوم پیشین افزوده می شد. بهترین مثال، ادبیات فارسی است، تاثیر اسلام و قرآن و حدیث در ادبیات فارسی بیشتر شده است. نفوذ اسلام در آثار ادبا و شعرا و حتی حکمای قرون ششم و هفتم به بعد بیشتر و مشهودتر است تا شعرا و ادبا و حکمای قرون سوم و چهارم. این حقیقت از مقایسه آثار رودکی و فردوسی با آثار مولوی و سعدی و نظامی و حافظ و جامی کاملا هویداست. نیز تاریخ نشان می دهد که هر چقدر استقبال سیاسی ایرانیان بیشتر شده، اقبال آنها به معنویات و واقعیات اسلام فزونی یافته است. طاهریان و آل بویه و دیگران که نسبتا استقلال سیاسی کاملی داشتند، هرگز به فکر این نیفتادند که اوستا را دوباره زنده کنند و دستورات آن را سرمشق زندگی خود قرار دهند، بلکه برعکس با تلاش های پی گیر برای نشر حقایق اسلامی کوشش می کردند. ایرانیان پس از صد سال که از فتح ایران به دست مسلمانان گذشت، نیروی نظامی عظیمی به وجود آوردند. دستگاه خلافت اموی در اثر اجحافات و انحرافات از تعلیمات اسلامی مورد بی علاقگی عموم مسلمانان _به جز اعرابی که روی تعصب عربی گام بر می داشتند_ واقع شد. ایرانیان با قدرت و نیروی خود توانستند خلافت را از خاندان اموی به خاندان عباسی منتقل کنند. قطعا در آن زمان اگر می خواستند حکومت مستقل سیاسی تشکیل دهند و یا آیین کهن خویش را تجدید کنند، برای آنان مقدور بود، ولی در آن وقت نه به فکر تاسیس حکومت مستقل در برابر دستگاه خلافت افتادند و نه به فکرتجدید آیین کهن و دور افکندن آیین جدید. تا آنوقت تصور می کردند با تغییر خلافت از دودمانی به دودمان دیگر می توانند به آرزوی خود که زندگی در ظل یک حکومت دینی اسلامی در پرتو قرآن کریم بود نایل گردند. تا آنکه دوره بنی العباس پیش آمد و از دودمان عباسی ناراضی شدند. ادامه دارد..
حقیقت است که ما به یاد فرمایش پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله می اندازدکه فرمود: «به خدا قسم من روزی را می بینم که همین ایرانیان که شما برای اسلام با آنان می جنگید، با شما بجنگندتا شما را مسلمان کنند.» علاقه و گرایش تدریجی ایرانیان به اسلام اما در عین حال تنها به استقلال سیاسی قناعت کردند و نسبت به آیین مقدس اسلام سخت وفادار ماندند. اغلب ایرانیان در دوره استقلال سیاسی ایران مسلمان شده اند. استقلال سیاسی ایران از اوایل قرن سوم هجری شروع شد و تا آن وقت هنوز بسیاری از مردم ایران به کیش ها و آیین های قدیم از قبیل زرتشتی و مسیحی و صابی و حتی بودایی باقی بودند. سفرنامه هایی که در قرن سوم و چهارم نوشته شده حکایت می کند که تا آن زمان ها در ایران آتشکده ها و کلیساها ی فراوان وجود داشته است، بعدها کم کم از عدد آنها کاسته شده و جای آنها را مساجد گرفته است. تاریخ نویسان اسلامی خاندان های چندی را از ایرانیان نام می برند که تا قرن های دوم و سوم، بلکه تا قرن چهارم هجری همچنان به دین زرتشت باقی بوده اند و در اجتماع مسلمانان، محترم می زیسته اند و سپس آن دین را ترک کرده اند. می گویند: سامان جد اعلای سامانیان که از احفاد سلاطین ساسانی است و خود از بزرگان بلخ بوده است در حدود قرن دوم ، و جد اعلای خاندان قابوس که انها نیز حکومت و فرمانروایی یافتند در قرن سوم، و مهیار دیلمی شاعر زبر دست و معروف ایرانی در اواخر قرن چهارم هجری به دین اسلام گرویدند.. مردم طبرستان و قسمت های شمالی ایران تا سیصد سال پس از هجرت هنوز دین جدید را نشناخته بودند و با دولت خلفا به دشمنی برمی خواستند. بیشتر مردم کرمان در تمام مدت خلافت اموی ها زردشتی ماندند و در روزگار اصطخری زردشتیان فارس اکثریت را تشکیل می داده اند. اینها همه می رساند که چنان که گفتیم ایرانیان تدریجا اسلام را پذیرفته اند و اسلام تدریجا و مخصوصا در دوره های استقلال سیاسی ایران بر کیش زرتشتی غلبه کرده است. عجیب این است که زرتشتیان در صدر اسلام که دوره سیادت سیاسی عرب است، آزادی و احترام بیشتری داشته اند از دوره های متاخر که خود ایرانیان حکومت را به دست گرفته اند، هر اندازه که ایرانیان مسلمان می شدند اقلیت زردشتی وضع نامناسب تری پیدا می کرد و ایرانیان مسلمان از اعراب مسلمان تعصب بیشتری علیه زردشتی گری ابراز می داشتند و ظاهرا همین تعصبات ایرانیان تازه مسلمان سبب شد که عده ای از زرتشتیان از ایران به هند مهاجرت کردند و اقلیت پارسیان هند را تشکیل دادند. ادامه دارد... https://eitaa.com/mohabbatkhoda
محبت خدا
حقیقت است که ما به یاد فرمایش پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله می اندازدکه فرمود: «به خدا قسم من روز
امروزه در جهان، ملل گوناگونی وجود دارد. آنچه آنها را به صورت ملت واحد در آورده است زندگی مشترک و قانون و حکومت مشترک است نه چیز دیگر از قبیل نژاد و خون و غیره. وجه مشترک این واحدها این است که حکومت واحدی انها را اداره می کند. بعضی از این ملت ها سابقه تاریخی زیادی ندارند، مولود یک حادثه اجتماعی اند، مثل بسیاری از ملل خاورمیانه که مولود جنگ بین الملل اول و شکست عثمانی هایند. فعلا در دنیا ملتی وجود ندارد که از نظر خون و نژاد از سایر ملل جدا باشد. مثلا ما ایرانی ها که سابقه تاریخی نیز داریم و از لحاظ حکومت و قوانین دارای وضع خاصی هستیم، آیا از لحاظ خون و نژاد از سایر ملل مجاور جدا هستیم؟ مثلا ما که خود را از نژاد آریا و اعراب را از نژاد سامی می دانیم، آیا واقعا این طور است یا دیگر پس از این همه اختلاط ها و امتزاج ها، از نژادها اثری باقی نمانده است؟ حقیقت این است که ادعای جدا بودن خون ها و نژادها خرافه ای بیش نیست. نژاد سامی و آریایی و غیره به صورت جدا و مستقل از یکدیگر فقط در گذشته بوده است، اما حالا آنقدر اختلاط و امتزاج و نقل و انتقال صورت گرفته است که اثری از نژادهای مستقل باقی نمانده است. بسیاری از مردم امروز ایران که ایرانی و فارسی زبان اند و داعیه ایرانی گری دارند، یا عرب اند یا ترک یا مغول، همچنان که بسیاری از اعراب که با حماسه زیادی دم از عربیت می زنند از نژاد ایرانی یا ترک یا مغول می باشند. شما اگر همین حالا سفری به مکه و مدینه بروید، اکثر مردم ساکن آنجا را می بینید که در اصل اهل هند یا ایران یا بلخ یا بخارا یا جای دیگر هستند. شاید بسیاری از کسانی که نژادشان از کوروش و داریوش است، الان در کشورهای عربی تعصب شدید عربیت دارند و بالعکس شاید بسیاری از اولاد ابو سفیان ها امروز سنگ تعصب ایرانیت به سینه می زنند ـ چند سال پیش یکی از اساتید دانشگاه تهران کوشش داشت با دلیل اثبات کند که یزید بن معاویه یک ایرانی اصیل بوده تا چه رسد به فرزندانش، اگر در این سرزمین باشند. پس آنچه به نام ملت فعلا وجود دارد این است که ما فعلا مردمی هستیم که در یک سرزمین و در زیر یک پرچم و با یک رژیم حکومتی و با قوانین خاصی زندگی می کنیم. اما اینکه نیاکان و اجداد ما هم حتما ایرانی بوده اند یا یونانی یا عرب یا مغول یا چیز دیگر، نمی دانیم. علت تشدید گرایش ایرانیان به اسلام چه عاملی سبب شد که قرن ها بعداز زوال سیادت سیاسی عرب، مردم ایران گرایش بیشتری نسبت به اسلام نشان بدهند؟ آیا جز جاذبه اسلام و سازگاری آن با روح ایرانی چیز دیگری در کار بوده است؟ خود حکومت های مستقل ایرانی که از لحاظ سیاسی دشمن حکومت های عربی بودند، بیش از حکومت های عربی پاسدار اسلام و موید و مروج علمای اسلام و مشوق خدمتگزاران اسلام بودند؛ دانشمندان را در تالیف و تصنیف کتاب های اسلامی و در تعلیم علوم اسلامی کمک می کردند. شور و هیجانی که ایرانیان نسبت به اسلام و علوم اسلامی در طول چهارده قرن اسلام حتی در دو قرن اول_که سرجان ملکم انگلیسی نام آنها را «دو قرن سکوت » گذاشته است_نشان دادند، هم از نظر اسلام بی سابقه بود و هم از نظر ایران؛ یعنی نه ملت دیگری غیر از ایرانی آن قدر شور و هیجان و عشق و خدمت نسبت به اسلام نشان داده است و نه ایرانیان در دوره دیگری برای هدف دیگری (چه ملی و چه مذهبی ) این قدر شور و هیجان نشان داده اند. ایرانیان پس از استقلال بدون هیچ مزاحمتی می توانستند آیین و رسوم کهن خود را احیا کنند، ولی نکردند، بلکه بیشتر به آن پشت کردند و به اسلام رو آوردند، چرا؟ چون آنها اسلام را با عقل و اندیشه وخواسته های فطری خود سازگار می دیدند، هیچ گاه خیال تجدید آیین و رسومی را که سال ها موجب عذاب روحی آنان بود در سر نمی پروراندند و این سنتی است که طبق شهادت تاریخ در طول این چهارده قرنی که اسلام به ایران آمده است همچنان باقی و پابرجاست. و اگر ملاحظه می کنید که افراد معدوم معلوم الهویه ای که در این روزگار و احیانا زمان های گذشته سخن از تجدید آیین و رسوم قدیم به میان می آورند، نباید آنها را به حساب ملت ایران آورد، چه ایرانیان شرح خواهیم داد_ بارها نشان داده اند که از خود اعراب، اسلام را با روحیات خود سازگارتر دانسته اند و دلیل آن این همه خدمات صادقانه ای است که آنان در طول این چهارده قرن به اسلام و قران نموده اند. خدماتی که با اخلاص و ایمان عجیبی همراه بود است. در صفحات آینده شرح نسبتا جامعی پیرامون برخی خدمات ارزنده آنان خواهیم دادتا همگان بدانند که ملت ایران چگونه با جان و دل آیین مسلمانی را پذیرفته و آن را موافق با عقل و اندیشه و تنهای پاسخ گوی خواسته های وجدانی خود دانسته است. ادامه دارد.. https://eitaa.com/mohabbatkhoda