☑️شادی روح علامه طباطبایی(ره) #صلوات
@mohamad_hosein_tabatabaei
□●خاطرۀ آخوند ملّاعلی همدانی از علّامه طباطبائی رضوان الله علیهما●□
□●ما همیشه مرحوم آیةالله علّامه طباطبائی رضوان الله علیه را به حال سکوت می دیدیم که ابداً ظهور و بروز نمی کند. تا آنکه شبی در خارج شهر مشهد در محلّی که آیة الله میلانی و مرحوم حاج سیّدمحمود ضیابری و علّامه طباطبائی و من با چند نفر دیگر بودیم،
□●بالمناسبه مطلبی پیش آمد که علّامه در پیرامون آن دو ساعت تمام بیاناتی داشتند و چنان بسط و گسترش داده شد که من پس از اتمام کلامشان عرض کردم:
□●من در اعمال -ظاهرا- شب جمعه خوانده بودم که هر کس فلان عمل را انجام دهد خداوند به وی گنجی عنایت می فرماید یا از مال و یا از علم.
□●من چون مال نمی خواستم آن عمل را بجای آوردم تا خداوند گنچ علم را نصیب من گرداند؛ للّه الحمد و الشّکر امشب به آن مراد رسیدم و گنچ علم را پیدا کردم.
□●«مهر تابان» ص ۸۰●□
@mohamad_hosein_tabatabaei
□○در قیامت چون نمازها را بیاورند، در ترازو نهند و روزهها را و صدقهها را همچنین.
□○اما چون محبت را بیاورند، محبت در ترازو نگنجد.
□○پس اصل محبت است و این محبت در همان قلب سلیم و سالم جای دارد که حافظ در سینه داشته است:
○وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم
○که در طریقتِ ما کافریست رنجیدن
#الهی_قمشه_ای
@mohamad_hosein_tabatabaei
☑️شادی روح علامه طباطبایی(ره) #صلوات
@mohamad_hosein_tabatabaei
آیات 252-244 بقره قسمت پنجم
قسمت اول1⃣
● رد آن گفته و توضيح بطلان استشهادات آن مفسر از برخى آيات قرآنى
مولف : اما دو قاعده تنازع در بقا و انتخاب طبيعى (به آن معنائى كه ما برايش كرديم ) هر چند فى الجمله و تا حدودى درست است ، و قرآن هم آن دو را مورد عنايت قرار داده ، ليكن اين دو صنف آيه اى كه از قرآن آورده به هيچ وجه در صدد بيان آن دو قاعده نيستند، براى اينكه دسته اول از آيات ، در صدد بيان اين جهت است كه خداى تعالى در اراده خود مغلوب هيچ چيزى نيست و ازهيچ عاملى شكست نمى خورد، و يكى از چيزهائى كه اراده او بدان تعلق گرفته و آن را خواسته معارف دينى است .
پس معارف دينى هم به هيچ وجه مغلوب واقع نمى شود،و حامل آن معارف نيز در صورتى كه آن را به راستى و درستى حمل كرده به هيچ وجه شكست نخواهد خورد.
جمله : ((بانهم ظلموا و ان الله على نصرهم لقدير)) كه در آيه اول بود، و جمله االذين اخرجوا من ديارهم بغير حق الا ان يقولوا ربنا الله ))، كه در آيه دوم بود، كاملا بر اين مطلب دلالت دارد، براى اينكه اين دو جمله در اين صدد است كه بيان كند مؤمنين به زودى بر دشمنانشان غلبه خواهند كرد، اما نه به حكم تنازع در بقا و انتخاب اشرف ، براى اينكه اشرف و اقوى از نظر طبيعت ، آن فرد و جامعه اى است كه از نظر تجهيز طبيعى مجهز به جهازهائى قوى باشد، نه اينكه از نظر حقانيت و اشرافيت معنوى نيرومندتر باشد.
ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 461
و بر خلاف گفته شما فرد و جمعيتى كه نيروى معنويش قوى بوده و داراى دين حق و معارف حقه است ، غالب مى شود، و به اين جهت غالب مى شود كه مظلوم است ، و به اين جهت مظلوم است كه بر قول حق پايدارى مى كند و خداى تعالى كه خودش حق است ، همواره حق را يارى مى كند، به اين معنا كه هر جا حق و باطل با هم روبرو شدند، باطل نمى تواند حجت حق را از بين ببرد.
#تفسیر_المیزان
#سوره_بقره
#علامه_طباطبایی_ره
🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸
🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹
🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺
▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیات 252-244 بقره قسمت پنجم قسمت اول1⃣ ● رد آن گفته و توضيح بطلان استشهادات آن مفسر از برخى آيات قر
آیات 252-244 بقره قسمت پنجم
قسمت اول2⃣
● رد آن گفته و توضيح بطلان استشهادات آن مفسر از برخى آيات قرآنی
و نيز خداى تعالى حامل حق را هم در صورتى كه در حملش صادق باشد يارى مى فرمايد، همچنان كه در همان آيه فرمود: ((و لينصرن الله من ينصره ، ان الله لقوى عزيز، االذين ان مكناهم فى الارض اقاموا الصلوه ...)) يعنى خدا آن ياوران حق را يارى مى كند كه وقتى قدرت پيدا كردند از نماز و زكات دست برندارند، و خلاصه در يارى كردن حق صادق باشند.
و در آخر مى فرمايد: ((و لله عاقبه الامور)) و با اين جمله ، به تعدادى از آيات اشاره مى فرمايد كه از آنها بر مى آيد عالم كون در طريق كمال خود به سوى حق و صدق و سعادت حقيقى سير مى كند.
و در اين هم شكى نيست كه قرآن دلالت مى كند بر اينكه غلبه ، همواره نصيب خدا و لشگر او است ،به آيات زير توجه فرمائيد: ((كتب الله لاغلبن انا و رسلى )) ((ولقد سبقت كلمتنا لعبادنا المرسلين ، انهم لهم المنصورون ، و ان جندنا لهم الغالبون )) و ((الله غالب على امره )).
و همچنين دسته دوم كه از آنها تنها آيه : ((انزل من السماء ماء فسالت اوديه بقدرها))، را آورده بود، نمى خواهد درباره اصل تنازع و اصل انتخاب و يا تبعيت محيط، چيزى بگويد، بلكه در اين مقام است كه بفرمايد: حق باقى و باطل فانى است ، و بقاى حق و فناى باطل چه از باب تنازع باشد، (همچنان كه در حق و باطل هائى كه از سنخ ماديات است از اين باب است )، و يا اينكه از باب تنازع در بقا نباشد، (مانند حق و باطل هائى كه بين ماديات و معنويات هست ، كه غلبه حق در آنها از باب تنازع نيست ) براى اينكه معنا (منظور ما از معنا، موجود مجرد از ماده است ) مقدم بر ماده است ،
ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 462
و در هيچ حالى مغلوب واقع نمى شود، پس بقاى معنا و تقدمش بر ماده از باب تنازع نيست ، و نيز مانند حق و باطلى كه هر دو از سنخ معنويات و مجردات باشد (مانند ايمان و نفاق درونى ) كه اگر حق هميشه غالب است از باب تنازع نيست ، بلكه قضائى است كه خدادر اين باره رانده ، همچنان كه خودش فرمود: ((و عنت الوجوه للحى القيوم ))
و نيز فرمود: ((له ما فى السموات و الارض كل له قانتون ))
و باز فرموده : ((و ان الى ربك المنتهى )).
پس خداى عزوجل بر هر چيزى غالب است ، و او واحد و قهار است .
#تفسیر_المیزان
#سوره_بقره
#علامه_طباطبایی_ره
🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸
🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹
🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺
▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
□○حضرت آیتالله بهجت قدسسره○□
□○دنیای بهتر هم با امام حسین علیهالسلام بود، نه با یزید، ولی انسان، خوشی و راحتی میخواهد و به هر چه میرسد، بالاتر از آن را طالب است و آرامش ندارد تا به نفس مطمئنه برسد. اما جهل و یا غفلت دارد که داشتن وسایل راحتی و رفاه، غیر از راحتی و رفاه و آرامش دل است: «أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ؛
□○در محضر بهجت، ج۱، ص۸۶○□
@mohamad_hosein_tabatabae
□●سابق که در دولاب گوسفند داشتیم، هر شب آنها را رسیدگی میکردیم و گوسفندهایی را که کاملاً چاق شده بودند، با حنا علامت میزدیم و فردا آنها را جدا میکردند و به قصّابخانه میبردند و سر میبریدند. برای اینکه پوست گوسفند سالم و راحت کنده شود، کسی که آن را ذبح کرده بود، از نَفَس خود زیر پوستش میدمید و آن را باد میکرد. گاهی هم چند مشت به پشت و دمبهاش میزد تا خوب جا باز کند و کاملاً باد شود. وقتی پوست کاملاً از گوشت جدا میشد، آن را از تن گوسفند بیرون میکشید. زیر آن پوست یک پوست نازک روی گوشت قرار داشت.
□●موالیان ما هم هر شب چند مؤمن را که به رشد کامل رسیدهاند، جدا میکنند و به قصّابی میبرند و سر میبرند (به موت نائل میسازند). آنگاه از نَفَس خودشان در او میدمند (نَفَختُ فِیه مِن رُوحی: از روح خود در او دمیدم.) و چند مشت هم به او میزنند و وقتی پوست و گوشتش، یعنی بدن و روح یا دنیا و آخرت، از هم جدا شد، پوستش را بیرون میکشند. زیر آن یک پوست نازک است که به آن قالب مثالی گفته میشود.
□●روح به قالب مثالی وارد میشود و با آن وارد عالم مثال میشود و به سوی خدا میرود. بعد از آن، قالب مثالی را هم جدا میکنند و بدن لطیفتری زیر آن هست که به آن شبح گفته میشود و روح با آن به عالم اشباح میرود.
□●بعد از آن، شبح را هم جدا میکنند و زیر آن یک بدن لطیفتر و ریز قرار دارد که به آن ذرّه گفته میشود و با آن به عالم ذر وارد میشود. همینطور ریز و باادب میشود تا به قمر ولایت میرسد.
□●(شیعیان ستارهاند و از ماه ولایت نور میگیرند. ماه ولایت هم از شمس نبّوت نور میگیرد). بعد به خود شمس نبّوت میرسد و مستقیماً از آن نور میگیرد. تا اینکه نهایتاً به خورشید هستی مطلق میرسد و قیامت کبری طالع میشود. در آنجا اگرچه ستارهی مؤمن و ماه ولایت و خورشید نبوّت روشنند؛ امّا در برابر روشنایی خورشید هستی مطلق، نورشان نمودی ندارد.
#مرحوم_حاج_اسماعیل_دولابی
□●مصباح الهدی
تٱلیف استاد مهدی طیّب●□
@mohamad_hosein_tabatabaei
■● #عشق_و_ارادت نسبت به #امیرالمؤمنین علیه السلام راه کمال، فلاح، سعادت و رستگاری است.●■
■●این حدیث را از پیغمبر اکرم (صلی الله علیه وآله) نقل کرده اند:
«لَوِ اجْتَمَعَ النّاسُ عَلىٰ حُبِّ عَلِیِ بْنِ اَبِي طالِبٍ لَما خَلَقَ اللهُ النّارَ.» (۱)
■●اگر همه ی مردم، بر محبّت امیرالمؤمنین علیه السلام مجتمع بودند، خدا اصلاً دوزخ را خلق نمی کرد. #عشق و ارادت به امیرالمؤمنین علیه السلام ، کیمیای بی نظیر و اکسیر اعظم است. چون عشق، عاشق را به رنگ معشوق درمی آورد و به شکل معشوق تبدیل می کند.
■●اگر عشق نسبت به امیرالمؤمنین علیه السلام ، توأم با #معرفت، خالصانه و صادقانه باشد و ادّعای گزاف نباشد، انسان را به رنگ علی علیه السلام درمی آورد و او را #علی گونه می کند.
به تعبیر زیبای امام باقر علیه السلام ، که فرمودند: «هَلِ الدِّينُ اِلَّا الْحُبُّ ... الدِّينُ هُوَ الْحُبُّ وَ الْحُبُّ هُوَ الدِّينُ.» (۲)
■●آیا دین چیزی غیر از عشق و محبّت هم هست. دین همان عشق و محبّت است و عشق و محبّت، همان دین است. دین ما عشق امیرالمؤمنین علیه السلام است. اگر بخواهیم در مسیر تزکیه حرکت کنیم، بهترین راه، راه محبّت و عشق است.
■●عشق امیرالمؤمنین علیه السلام انسان را از هر چه غیر خداست، پاکِ پاک می کند.
■●عشق علی علیه السلام آتشی است که وارد هرجا شد، هرچه غیرخدا بود را سوزاند و نابود کرد و تنها خدا را برجای گذاشت. هرکس به هر مرتبه از کمالات رسید، به یُمن صراط مستقیم امیرالمؤمنین علیه السلام رسید.
#یاعلی
■●در محضر استاد مهدی طيب ۸۳/۰۸/۱۴●■
#امیرالمومنین #گنجینه_ی_معارف_پیامبر_و_اهل_بیت
■ ۱. مجلسی، بحار، ج ۳۹، ص ۲۴۹ و طبری آملی، بشارةالمصطفی، ص ۷۵■
■۲. حرّعاملی، وسائل الشّیعة، ج ۱۶، ص ۱۷۱ و مجلسی، بحار، ج ۶۶، ص ۲۳۸■
@mohamad_hosein_tabatabaei
☑️شادی روح علامه طباطبایی(ره) #صلوات
@mohamad_hosein_tabatabaei
آیات 252-244 بقره قسمت پنجم
بخش دوم
● بررسى ادعاى ارتباط آيه ((و لولا دفع الله الناس بعظهم ببعض ...)) و دو قائده تنازع در بقا و انتخاب طبيعى
و اما آيه مورد بحث كه مى فرمود: ((و لولا دفع الله الناس بعضهم ببعض لفسدت الارض ...)) در سابق توجه فرموديد كه گفتيم : در اين مقام است كه به حقيقتى اشاره كند كه اجتماع انسانى بر آن متكى است ، و آبادانى زمين وابسته به آن است ، و اگر اختلالى در آن پديد آيد نظام آبادى زمين مختل گشته ، و حيات در زمين رو به تباهى مى گذارد، و آن حقيقت عبارت است از غريزه استخدام ، كه خداى تعالى آن را جبلى و فطرى انسان كرده است ، چون همين غريره استخدام است كه سرانجام به اينجا منتهى مى شود كه انسانها منافع خود را با يكديگر مصالحه كنند و اجتماع مدنى پديد آورند.
و گو اينكه پاره اى از رگ و ريشه هاى اين استخدام تنازع در بقا و انتخاب طبيعى است ، و لیکن در عین حال نمى توان گفت كه آيه شريفه به آن دو قاعده نظر دارد، چون آن دو قاعده ، دو سبب بعيد هستند، و غريره استخدام سبب نزديك است .
ساده تر بگوئيم ، آنچه مايه آبادانى زمين و مصونيت آن از تباهى است غريزه استخدام است ، و آن دو قاعده در پيدايش اين غريزه دخالت دارند، نه در آبادانى زمين ، پس بايد آيه شريفه را كه مى خواهد سبب آبادى زمين و فاسد نشدن آن را بيان كند، بر اين غريزه حمل كنيم ، نه بر آن دو قاعده .
باز هم به عبارتى ساده تر اينكه دو قاعده تنازع در بقا و ((انتخاب طبيعى )) باعث منحل شدن كثرت و متلاشى شدن اجتماع است ،
ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 463
و اين دو قاعده ، جامعه را به (بيانى كه مى آيد) به وحدت مى كشاند، براى اينكه هر يك از دو طرف نزاع مى خواهد به وسيله نزاع طرف ديگر را فاسد نموده ، آنچه او دارد ضميمه خودش كند، يعنى وجود او و مزاياى وجودى او را ضميمه وجود خود كند، اين مقتضاى قاعده اول است ، قاعده دوم هم اقتضا دارد كه از اين دو طرف نزاع آن كه قوى تر و شريف تر است بماند، و آن ديگرى فداى او شود.
پس نتيجه دو قاعده نامبرده ، اين مى شود كه از دو طرف نزاع يكى بماند، و ديگرى از بين برود، و اين با اجتماع و تعاون و اشتراك در زندگى كه مطلوب فطرى انسان است و غريزه اش او را به سوى آن هدايت مى كند تا زمين به دست اين نوع آباد شود منافات دارد، و دفعى كه به حكم آيه مورد بحث ، وسيله آبادى زمين مى شود و آن را از فساد محفوظ مى دارد دفعى است كه به اجتماع دعوت كند و اتحادى در كثرت افراد اجتماع پديد آورد،
نه دفعى كه باعث بطلان اجتماع شود، و وحدتى پديد آورد كه كثرت را از بين ببرد، و اگر جنگ سبب آبادانى زمين و عدم فساد آن مى شود، از اين جهت است كه به وسيله آن ، حقوق اجتماعى و حياتى قومى كه تاكنون به دست مستكبرين پايمال شده بود، احياء شود، نه از اين جهت كه به وسيله جنگ ، وحدت جامعه را مبدل به تفرقه نموده و افراد را به جان هم مى اندازند، تا يكديگر را نابود كنند، و تنها اقويا و قدرتمندان باقى بمانند. (دقت فرمائيد).
#تفسیر_المیزان
#سوره_بقره
#علامه_طباطبایی_ره
🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸
🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹
🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺
▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
□○سالروز تولد فقیه عارف، عبد صالح خدا، حضرت آیتاللّه حاج شیخ محمدتقی بهجت
شب جمعه، ۲ شهریورماه ۱۲۹۵ هجری شمسی○□
□إنَّ عَظِيمَ الْأَجْرِ لَمَعَ عَظِيمِ الْبَلَاءِ وَ مَا أَحَبَّ اللَّهُ قَوْماً إِلَّا ابْتَلَاهُمْ؛ همانا اجر و پاداش بزرگ همراه با بلا و سختی بزرگ است. و خدا هیچ گروهی را دوست ندارد، مگر آن که ایشان را گرفتار بلا میکند.
□حدود صد سال پیش، در دوم شهریور ١٢٩۵، خدا پسر دیگری به کربلایی محمود عنایت کرد. کربلایی محمود از آمدن فرزند چهارم خود، بسیار خوشحال بود. برای دومین بار بود که نام پسرش را محمدتقی میگذاشت. پیش از این هم خدا به او یک محمدتقی داده بود، ولی زود گرفت. این بار امید داشت که فرزندش بماند و مایه افتخارش شود.
□هنوز شانزده ماه از آن شب شیرین تابستانی نگذشته بود که رحلت مادر محمدتقی کامش را سخت تلخ کرد؛ تلخی از دست دادن همسر و غم یتیم شدن طفل نورسیده. اینگونه بود که محمدتقی بهجت، خیلی زود یتیم شد و چیزی از مادر در خاطرش نماند. سالها بعد که دیگر عالم و مجتهد شده بود، تعریف کرد که خواب مادر را دیده، ولی مادر چهره از او پوشانده است. پرسیدند: «آخر برای چه صورتش را پوشانده، مگر شما نامحرم بودید؟». جواب داد: «شاید نمیخواسته دوباره محبت مادر و فرزندی در دل من زنده شود».
خواهر بزرگترش خیلی تلاش کرد که جای خالی مادر را برای او پر کند، ولی جای مادر واقعاً خالی بود.
@mohamad_hosein_tabatabaei