کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
□بحث روایتی سوره نصر□ #تفسیرالمیزان □ #مجمع البيان سپس اضافه مى كند از #ابن مسعود روايت شده كه گفت
□بحث روایتی سوره نصر□
#تفسیرالمیزان
□و نيز از #ابن_عباس روايت شده كه گفت : وقتى رسول خدا (صلی الله علیه وآله) وارد #مكه شد، حاضر #نشد داخل خانه شود، در حالى كه #معبودهاى مشركين در آنجا باشد و #دستور داد قبل از ورود آن جناب #بت ها را بيرون سازند، و نيز #مجسمه اى از ابراهيم و اسماعيل (عليهماالسلام) بود كه در دستشان #چوبه از لام - كه وسيله اى براى نوعى #قمار بود - وجود داشت، رسول خدا (صلی الله علیه وآله) فرمود:
#خدا بكشد #مشركين را، به خدا سوگند كه خودشان هم مى دانستند كه ابراهيم و اسماعیل (علیهماالسلام) هرگز مرتکب قمار از لام نشدند.(۳)
□ #مؤلف: روایات پیرامون داستان فتح مکه #بسیار زیاد است، هر کس بخواهد به همه آنها #واقف شود باید به کتب #تاریخ و جوامع اخبار مراجعه کند، آنچه ما آوردیم به منزله #خلاصه_ای بود.
@mohamad_hosein_tabatabaei
□بحث روایتی سوره کوثر□
#تفسیرالمیزان
□در كتاب #الدرالمنثور است كه ابن مردويه از #ابن_عباس روايت كرده كه در تفسير آيه (فصل لربك و انحر) گفته: خداى تعالى به رسول گراميش #وحى فرستاد كه وقتى #تكبير_اول نماز را مى گويى #دستها را تا برابر #نحرت - گودى زير گلويت - بلند كن، اين است معناى نحر.
□و در #مجمع_البيان در ذيل آيه از عمر بن يزيد روايت كرده كه گفت: من از امام #صادق (علیه السلام) شنيدم كه در تفسير آيه (فصل لربك و انحر) مى فرمود: اين نحر عبارت است از #بلند كردن دستهايت تا #برابر صورت.
#مؤلف آنگاه مى گويد: #عبداللّه بن سنان هم #مثل اين حديث را از آن جناب نقل كرده، و نيز #قريب به آن را #جميل از آن جناب روايت كرده است.(۱)
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
□بحث روايتى سوره قریش□ #تفسیر_المیزان □در تفسير #قمى در #ذيل آيه (لايلاف قريش) آمده كه: اين سوره
□بحث روايتى سوره قریش□
#تفسیر_المیزان
□بعد از آنكه خداى تعالى رسول گراميش را #مبعوث فرمود: مردم قريش #بى_نياز از سفر شدند، چون از اطراف #حجاز مردم رو به آن جناب نهاده، هم آن حضرت را #زيارت مى كردند، و هم #خانه_خدا را، و لذا در اين سوره فرمود: (فليعبدوا رب هذا البيت الذى اطعمهم من جوع ) پس #رب اين خانه را بپرستند، كه ايشان را از #گرسنگى نجات داد، و ديگر #احتياج ندارند به شام بروند، (و امنهم من خوف) يعنى #راهزنان بپاس #حرمت كعبه كارى به كار آنان ندارند.
□ #مؤلف: اينكه فرمود: (#بعد از آنكه خداى تعالى #رسول گراميش را مبعوث فرمود) #انطباقش با #سياق آيات سوره #روشن نيست، چون گفتيم سياق همه از داستان #ابرهه و #قبل از ولادت آن حضرت سخن دارد، و چه بسا اين قسمت #جزو كلام امام نبوده، و مرحوم #قمى آن را از بعضى روايات #ابن_عباس استفاده كرده باشد.(۲)
@mohamad_hosein_tabatabaei
■●منطق #ابن_عباس منطق سياست و بازى سياسى بود، منطق عقل و دُها و رعايت مصالح نفس خود بود. او با منطق عقلى، صحيح مىگفت كه: انى اتخوف عليك فى هذا الوجه الهلاك، ان اهل العراق قوم غدر [من بر تو در اين سفر بيم كشته شدن دارم، زيرا اهل عراق قومى خيانتپيشهاند.]
(پس تو هم با آنها سياست بازى و غدر كن) اقم بهذا البلد فانّك سيّد اهل الحجاز، فان كان اهل العراق يريدونك كما زعموا فلينفوا عدوّهم [در همين شهر بمان، زيرا تو سرور اهل حجازى، پس اگر اهل عراق خواهان تو باشند چنانكه مدعىاند بايد دشمنانشان را دور سازند و از شهر خود برانند.] (خودشان بروند دم چك، اگر كشته شدند كه به جهنم، اگر غالب شدند و مهيّا شد تو برو.
درست اين منطق، منطق سياسيّون نفعى است نه منطق شهدا)
■●ثم اقدم عليهم، فان ابيت الا ان تخرج فسر الى اليمن فان لها حصوناً و شعاباً، و لأبيك بها شيعة [سپس نزد آنها برو؛ و اگر تصميم حتمى دارى كه بيرون شوى پس به يمن برو زيرا كه دژها و درههاى فراوان دارد، و پدرت در آنجا شيعيانى دارد.]
■●معناى كلام ابن عباس اين است كه اگر اهل عراق حاكمشان را بيرون نكردند و اهل جهاد نبودند تو هم آنها را رها كن. اين منطق منطق معامله است. منطق امام نه منطق غدر و كيد بود و نه منطق معامله و همكارى انتفاعى، صرفاً منطق ايثار و عقيده و شهادت در راه عقيده بود.
■●بشر يا منطق مكر دارد مثل اغلب سياسيون دنيا، يا منطق معامله دارد مثل احزاب سياسى امروز، يا منطق فدا و عقيده دارد مثل نوادر خلقت از قبيل امام حسين عليه السلام.
■●فَقالَ لَهُ الْحُسَيْنُ: يَا ابْنَ عَمِّ انّى اعْلَمُ انَّكَ ناصِحٌ مُشْفِقٌ [حضرت به او فرمود: پسرعمو! من مىدانم كه تو قصد خيرخواهى و دلسوزى دارى.] (براى شخص من و مصالح شخص من) وَ لكِنِّى قَدْ أزْمَعْتُ وَ أجْمَعْتُ عَلَى الْمَسيرِ [ولى من تصميم قطعى براى حركت گرفتهام.]. مقصود حضرت اين نيست كه گفتار از روى حسن نيت است ولى من اين مقدمات و نتايج را قبول ندارم، بلكه مقصود اين است كه اين مقدمات و نتايج براى كسى كه بخواهد از اين راه برود و اهل معامله و معاوضه باشد درست است ولى راه من اين راه نيست و منطق من منطق درد عقيده داشتن و درد خيرخواهى داشتن است، درد طبيبى است كه از غم مريضها رنج مىبرد.
(عَزيزٌ عَلَيْهِ ما عَنِتُّمْ حَريصٌ عَلَيْكُمْ) [توبه: ۱۲۸]، راه من راه شهادت است. منطق شهيد منطق ديگرى است غير از منطق عقل عملى انتفاعى. معناى «انَّ اللَّهَ شاءَ انْ يَراكَ قَتيلًا» اين است كه خدا از تو روح شهادت مىخواهد (انَّ لَكَ دَرَجَةً لَنْ تَنالَها الّا بِالشَّهادَةِ).
■●استاد شهید مطهری، حماسه حسینی ج ۲ ص ۱۰۰●■
@mohamad_hosein_tabatabaei