■●رسول خدا حبیب الله است و در زیارت نامه ها هم بعد از این که به آدم صفوة الله، به نوح نبیّ الله، به ابراهیم خلیل الله، به موسی کلیم الله ، به عیسی روح الله علیهم صلوات الله سلام می دهیم، وقتی به #پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم می رسیم خطاب می کنیم:
■«السّلام علیک یا رسول الله، السّلام علیک یا حبیب الله»■
■●پیغمبر اکرم حبیب الله است. حبیب از نظر ادبی به معنای #محبوب است. کما اینکه قتیل به معنای مقتول است. قتیل یعنی کشته، لذا در روایات به امام حسین علیه السّلام قتیل العبرات گفته شده است. حبیب به معنای محبوب است، پس حبیب الله یعنی محبوب خدا، معشوق خدا.
■●در سلسلۀ انبیاء می بینید که کار از صفوت آغاز می شود، یعنی وقتی کسی در سیر و سلوک کمالات انسانی به حقیقت آدمیت نائل می شود، همین که در سلوک از حیوانیت نجات پیدا می کند و آدم می شود، به مقام صفوت می رسد. از مقام صفوت که مقام آدم صفیّ الله علیه السّلام است تا مقام خلّت که مقام ابراهیم خلیل الله علیه السّلام است فاصلۀ بسیاری است.
■●مقام خلّت مقام دوستی خالصانه و بی شائبه است. ابراهیم خلیل دوستدار خالص و راستین خدای متعال بود. از مقام صفوت تا مقام خلّت راهی طولانی است که #سالک الی الله باید طی کند تا به مقام خلّت برسد و دوستدار راستین خدای متعال، نه مدّعی دروغین دوستی شود و خدا را دوست بدارد. در کانون قلب او خدا حضور داشته باشد و همه چیز را در راه خدا ترک کند و خدای متعال تنها مقصود و محبوب او در زندگی شود. رسیدن به مقام خلّت مرحلۀ بسیار عظیمی است. منتها از #ابراهیم خلیل الله تا پیغمبر اکرم که حبیب الله هستند راه راه بسیار عظیم تری است. یعنی از مرتبۀ محب و دوستدار بودن تا مرتبۀ محبوب و معشوق بودن خدای متعال راه بسیار عظیمی است و سیر کمالی انسان وقتی به مرتبۀ محبوبی، یعنی مرتبۀ حبیب اللهی برسد، سیر به غایت و نهایت خود منجر شده است.
■●در مسیر #سلوک این گونه است و همین حقیقت که در عالم سلوک مطرح است در عالم ظاهر هم در قالب سلسلۀ انبیاء الهی این را مشاهده می کنید. لذا ختم رسالت به حبیب الله می شود. همین جا می شود فهمید که چرا پیغمبر اکرم خاتم رسل است. چون وقتی که صفیّ الله خلیل الله شد و خلیل الله حبیب الله شد این راه و مسیر به انتهای خود رسیده است.
■●وقتی کسی به مرتبۀ محبوبی و معشوقی خدای متعال رسید، او دیگر به اوج قلّۀ کمال رسیده است و دیگر چیزی باقی نمانده که او طی کند، لذاست که پیغمبر چون حبیب الله است، خاتم رسل است و ختم کنندۀ سلسلۀ انبیاء است. همان طور که کسی که در سیر به مرتبۀ حبیب اللّهی و محبوب خدا شدن برسد، به انتها و ختم مسیر سلوک نائل شده است. لذا بسیار زیباست که می بینیم خدای متعال در ادبیات گفتگویی که با پیغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم دارد به گونه ای متفاوت با سایر انبیاء سخن می گوید. در آیۀ ۷۲ سورۀ حجر می بینید خدای متعال به جان پیغمبر قسم می خورد و می گوید: «لعمرک» قسم به جان تو ای پیامبر... این خوب نشان می دهد که پیغمبر محبوب خدای متعال است و خدای متعال دارد به گرانبهاترین چیز که جان محبوب و معشوقش است سوگند می خورد. در قران کریم چنین تعبیری را راجع به سایر #انبیاء نمی بینیم.
■●استاد مهدی طيب _ جلسه ٢٠ بهمن ٩٠
#مقامات_پيامبر_اكرم ١●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
🏴🏴🏴🏴🏴
#حی_علی_العزا...
■ #عقل مرتب تعالی می یابد آن عقلی که مدام مذمت می شود عقل متوقف است جایی که عقل متوقف شد و بالاتر خود را ندید و فکر کرد به #کمال رسیده #مرگ عقل رسیده است و اینجاست که با عقل مقابله می کند اما وقتی به موقیت خود آگاه شد می داند که حد یقف ندارد و همواره در تعالی است.
■تعالی همان چیزی است که #عرفا به آن #سلوک می گویند سلوک یعنی راه رفتن و #سالک یعنی رونده سلوک،سلوک معرفتی است و راه رفتن در عالمی غیر از عالم و شهرهاست. در مسیر سلوک هرچه بالاتر می روی هی پرده ای برداشته و جهانی نمودار می شود،گشوده شدن جهان های متعالی یعنی باز شدن #افق ،افق در قرآن آمده و میگوید انسان دارای آفاق است.افق را وقتی نگاه می کنیم فکر می کنیم چند کیلومتر برویم به آن می رسیم اما هرچه راه می رویم راه گشوده تر می شود(این آفاق است)همین آفاق در نفس هم هست.
■اگر انسان افق خود را کشف کند و در راه افقش حرکت کند این راه تعالی است و این همان سلوک #عارفانه می باشد.اگر کسی ادعای عارفانه کند اما این مسئله را نداند دچار توهم است.سلوک راه رفتن با قدم عقل و قدم عشق است.و هو بالافق الاعلی(اعلی نامتناهی)یا همان #فنا فی الله است.
■حکیم دینانی■
@mohamad_hosein_tabatabaei
□○عبودیت مطلقه○□
□در سیر الی الله اوج سیر سائر الی الله به #عبودیت مطلقه ختم می شود. در مراحل پایین تر #عبودیت می تواند نسبت به هر اسمی از اسماء الله محقق شود. یعنی یکی بشود عبدالرّحمن، یکی بشود عبد الرّحیم، یکی بشود عبد الودود، یکی بشود عبد الغفّار، یکی بشود عبد الجبّار، یکی بشود عبد القهّار، یکی بشود عبد الکریم، یعنی عبودیت به اسماء مختلف می تواند تعلق بگیرد. اما بالاتر از آن وقتی است که #عبودیت به «الله» برسد، یعنی فرد بشود عبدالله. «الله» اسمی است که همۀ اسماء در آن جمع هستند. «الله» اسم اعظم حق متعال است. این عبودیتی است که نسبت به اسم «الله» واقع شد. قبل از این که ذات مقدّس حقّ متعال تجلّی اسمائی بکند و اسماء و صفات حقّ متعال تعیّن پیدا کنند، قبل از آن هم خدا در مرتبه ای فوق مرتبۀ اسماء و صفات هست! حال اگر عبودیت به او متوجه شود، او دیگر عبدالله هم نیست، آن حقیقت حقیقتی است که اسم ندارد. «لا اسم له و لا رسم له» آنجاست که فقط به او می شود به «آن» اشاره کرد، بدون هیچ اسمی. لذا می شود «عبده». «عبده» بالاتر از عبدالله است. این عبودیت مطلقه قلّه ای است که در بین تمامی انبیاء عظام رسول خاتم صلّی الله علیه و آله و سلّم به آن نائل شده است. این قلّۀ عبودیت مطلقه را فقط پیغمبر خاتم فتح کرد. لذا در قران کریم در مورد پیغمبر اکرم به «عبده» بدون این که کنارش اسم به کار رود یاد شده است. اینها نکته های ظریفی در آیات است.
□۱- آیۀ اول سورۀ #اسراء: «سبحان الّذی اسری بعبده لیلاً» منزه است خدایی که بندۀ خود را به سفری شبانه برد. اینجا اسمی نیست، معلوم نیست این «بعبده» کیست، اما کاملا معلوم است؛ تنها کسی که «عبده» است رسول الله خاتم #انبیاء است.
□۲- آیۀ یکم سورۀ #کهف: «الحمد لله الذی انزل علی عبده الکتاب» حمد و سپاس سزاوار خدایی است که قران را بر عبد خود فرو فرستاد. اینجا هیچ توضیحی کنارش نیست که نشان دهد«عبده» کیست، اما کاملا مشخص است که رسول الله است.
□۳- آیۀ اول سورۀ #فرقان: «تبارک الّذی نزّل الفرقان علی عبده» مبارک و سرشار از برکت است خدایی که فرقان را بر #عبد خود فرو فرستاد. آیۀ دهم سورۀ نجم: «فأوحی الی عبده ما اوحی» پس وحی کرد به بندۀ خود آنچه را که وحی کرد. در همۀ این آیات مقصود از «عبده» رسول الله است.
□۴- آیۀ نهم سورۀ #حدید: «هو الّذی ینزّل علی عبده آیاتٍ بیّنات» او خدایی است که بر عبد خودش آیات روشن و بیّن الهی را فرو می فرستد.
□تعبیر «عبده» در مورد یکی از انبیای دیگر هم آمده است، اما کنار «عبده» بلافاصله اسم او آمده است. آیۀ دوم سورۀ مریم در مورد زکریای پیغمبر است: «ذکر رحمة ربّک عبده زکریّا» اینجا کنار «عبده» بلافاصله اسم «زکریا» آمده است. اما تنها کسی که با تعبیر «عبدَه» یا «عبدُه» یا «عبدِه» در آیات از او یاد شده بدون این که اسمی از او برده شود و کاملا هم متعیّن است که راجع به که است، پیغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم است. این مقام #عبودیت مطلق حقّ متعال، اوج سیر #سالک و عبد در مسیر سلوک الی الله است. لذا از همین جا هم باز خاتمیت پیغمبر روشن می شود، چون پیغمبر به انتهای راه رسیده است و راهی باقی نمانده است که پیامبر دیگری طی کند!"
#یاعلی
□استاد مهدی طيب _ جلسه ٢٠ بهمن ٩٠□
@mohamad_hosein_tabatabaei
□●شرح بیتی از غزل عرشی جناب #حافظ
عتاب یار پری چهره عاشقانه بکش
که یک کرشمه تلافی صد بلا بکند
#دیالکتیک_توحیدی
#بلاکشی
حکیم دکتر دینانی●□
□دلا بسوز که ....،عتاب یار پریچهره عاشقانه بکش که| یک کرشمه تلافی صد بلا بکند.
□ #حافظ بعد از اون مقدمات که در مطلع #غزل بیان کرده و با یک بیت کوتاه به چند مطلب حکمی و فلسفی مهم اشاره کرده حالا یک فضای دیگر میگشاید. #پریچهره یعنی نهایت زیبایی. حالا یار پریچهره که عین زیبایی است گاهی ممکن است یک #عتاب هم داشته باشد.
□هم نگاه #لطف دارد و اصلاً اون نگاه پریچهرگی لطف است و گاهی ممکن است عتاب هم داشته باشد و حالا اون عتابش هم زیباست اگر یار پریچهره و کسی این یار زیبا را بشناسد حالا از زیبائی پایینی گرفته تا زیبایی مطلق اگر کسی این یار پریچهره را بشناسد که اون نگاه همش لطف است اما در درون لطف گاهی یه قهر هم هست گاهی یک عتابی هم هست اصلاً بدون عتاب نمیشود و اگر عتابی آمد اون را نازنین بدان و رنجیده مشو حالا عتاب یار پریچهره چیست؟ یعنی انسان #سالک و متأله که در راه #سلوک و #عشق حقیقی قدم بر میدارد و زیبایی حق را در همه چیز میبیند و #معشوق حقیقیاش حق تعالی است فکر نکن که #سختی ندارد و در راه #بیماری دارد، سختی دارد، گرسنگی دارد خیلی سختی است البته برای همه هست و شاید سالک راه حق و #اولیا خدا بیشتر این سختیهایی که در زندگی برای سالک راه حق پیش آید اینها عتاب است چون همه چیز از جانب معشوق است و چیزی از غیر او نیست میگوید اگر این سختیها برایت پیش میآید رنجیده مشو. او عتاب کرده و عتاب یعنی نوعی #تَشَر زدن و سختی نشان دادن حالا تو این را #عاشقانه #تحمل کن و رنجیده مشو. #وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم | که درطریقت ما کافری است رنجیدن و رنجیدن کُفراست این چون از ناحیهی معشوق است عتابش هم زیباست. پرخاشش هم زیباست، اگر سختی هم پیش آمد زیباست اون را عاشقانه تحمل کن و تحمل سختی و رنج مال انسان است. که یک #کرشمه تلافی صد #بلا بکند حالا اگر عتاب کرد اون وقت کرشمه هم دارد اون وقت میدونی کرشمهاش چقدر زیباست و کرشمهی محبانه و کرشمه معشوقانه تمام این سختیها را جبران میکند دیگه اصلاً سختی نمیبیند. با یک کرشمه هزار بلا را رفع میکند.
□نکته مهم استاد اِنَ مَعَ العُسرِ یُسری= هر که سختی نکشد مشکلش آسان نشود.
□متأسفانه ما فکر میکنیم هر چه بیشتر نوازش ببینیم کمال پیدا میکنیم در حالی که قهر و لطف و عتاب و خطاب اینها لازمهی #تکامل انسان است و اصلاً در قاموس آفرینش نهاده شده است. این یک #دیالکتیک توحیدی است و این آیه صریح در #دیالکتیک_توحیدی است میگوید مع العُسر یُسری نمیگوید بعد از عُسر و بعد از سختی آسانی میآید بلکه میگوید در درون سختی آسانی میآید و سختی در درون خود آسانی را میزاید، از درون سختی آسایش میآید چنانچه از درون آسانی هم سختی بیرون میآید یعنی از درون رنج آسایشی پدید میآید و این دیالکتیک نه تنها در نهاد #انسان است در کل عالم است این زمستان و تابستان بهار و پاییز. شب و روز جوانی و پیری سختی و آسانی و تلخی و شیرینی و این تقابلها در کل جهان هستی است و در درون انسان هم هست و هر چه که در بیرون هست در درون هم هست و هر چه در درون است انعکاس در بیرون دارد از درون سختی آسانی فرا میرسد. درون رنج و فراق تا کسی درد فراق را نچشیده باشد وصال چه معنی دارد. وصال وقتی شیرین است و لذت بخش است که درد فراق را کسی چشیده باشد بدون درد #فراق #وصال معنی درستی ندارد.
□عتاب یار آمیخته شده است با عشق یار وتوجه یار، خطاب یار که این لازمهی تکامل انسان است به یقین هر که سختی نکشد مشکلش آسان نشود.
●آتش کورهی آهن گر و پُتک دودمش
●نخورد آهن اگر تیز و درخشان نشود
●چابک از آسیاب تا به تنور سوزان
●ندود گندم اگر لایق دندان نشود
●در بیابان بلا هر که نشد پرورده
●رهنورد کتل عشق دوران نشود.
□اینجا میگوید عتاب اون مشرق طلوع کرشمه است #علامه_طباطبایی نیاز نیمه شبی را تعبیر میکند به آه و میگوید وقتی انسان در شدت خواستن قرار میگیرد و از اون طرف هم فراق مانع رسیدن میشود یک حالتی در قلب سالک پیش میآید که تعبیر به آه میکنند. مولا آه آه من قلة الزاد ، لذا اون ظرفی که میتواند آه عاشق را تحمل کند شب است به همین دلیل عاشقان در #شب ناله میکنند.
@mohamad_hosein_tabatabaei
☑️متوقف نمان، سالک باش و برو
▪️استاد راهنمایی میکند اما اگر در استاد «ماندی» کارت تمام است. در #استاد (متوقف) نمان. نه در استاد نمان، هیچ جا (متوقف) نمان.
▪️ماندن #مرگ (تفکر) است. برو #سالک باش. نه اینکه به شرق و غرب (جغرافیایی) برو، برو در درون؛ میدانی که راه #باطن ات چقدر دراز است یا فکر میکنی سفر به کره مریخ دور و دراز است؟
#دکتر_ابراهیمی_دینانی
@mohamad_hosein_tabatabaei