eitaa logo
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
1.6هزار دنبال‌کننده
641 عکس
6 ویدیو
0 فایل
بررسی اثار احوال ونظرات مفسرفقیه فیلسوف وعارف کبیر محمدحسین طباطبایی وسایر علما
مشاهده در ایتا
دانلود
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#شرح_مثنوی ○ ۱ ○ □○بسم الله الرحمن الرحیم○□ ○بشنو از نی چون حکایت می‌کند ○از جداییها شکایت می‌
     ○ ۲ ○ □○مطلب مورد توجه بعدی، است که سخنان گوناگونی پیرامون آن گفته شده است. عده‌ای بر این باورند که «نی» همان حقیقت است. برخی گفته‌اند است ولی این «نی»، خود مولوی و در واقع انسان است که به من و شما و همه کسانی که مثنوی را می‌خوانند می‌گوید: ○بشنو از نی چون حکایت می‌کند □○خاصیت نی این است که کسی در آن می‌دمد و آوازی از آن خارج می‌شود وگرنه خودش تهی است و به خودی خود خاصیتی ندارد. مولوی می‌گوید که من مثل نی درون‌تهی شده‌ام یعنی هیچ حجابی بین من و خدای من باقی نمانده است و به اصطلاح به رسیده‌ام. چون به مقام فنا رسیده‌ام دیگر من نیستم و حکایتگر، کسی دیگر از درون من است؛ ○در پس آینه طوطی صفتم داشته‌اند ○آن چه استاد ازل گفت بگو می‌گویم □○می‌گوید که من به مقامی رسیده‌ام که نفس و حقیقت من در اتصال کامل به حق متعال است و من دیگر خودیت و حجابی ندارم لذا اوست که در من می‌دمد و از نی وجودی من می‌کند. این همان قرب نافله است.  اینگونه است که «كُنْتُ سَمْعَهُ اَلَّذِي يَسْمَعُ بِهِ وَ بَصَرَهُ اَلَّذِي يُبْصِرُ بِهِ وَ لِسَانَهُ اَلَّذِي يَنْطِقُ بِهِ وَ يَدَهُ اَلَّتِي يَبْطِشُ بِهَا». در قرب نافله، این حق است که پایین می‌آید و اعضا و جوارح عبد می‌شود و در قرب فریضه، بنده بالا می‌رود و اعضا و جوارح حق متعال می‌شود لذا قرب فریضه بر قرب نافله تقدم دارد. مستحبات ما را ارتقاء می‌دهد و به کمال می‌رساند اما در سایه‌ی عمل به واجبات. مولوی در جاهای دیگری نیز به این نی اشاره می‌کند: ○ما چو چنگیم و تو زخمه می زنی ○زاری از ما نه تو زاری می کنی ○ما چو ناییم و نوا در ما ز تست ○ما چو کوهیم و صدا در ما ز تست □○بیش از سی تا چهل بیت از مولوی در همین مثنوی داریم که پیرامون نی است و تفسیر همین بشنو از نی... است. نمی‌دانم این سخن روایت است یا نه اما شبیه روایت است که «مَثَل المؤمن کمَثَل المزمار، لا یحسن صوته الا بخلأ بطنه». چقدر لطیف است... می‌گوید انسان مثل چنگ و مزمار است. صدایش زیبا نمی‌شود مادامی که بطنش خالی نشود باتمام مراتب اش، یعنی از خورد و خوراک ظاهری گرفته تا خوراک باطنی که هر چیزی غیر الهی است که باید از خود دور کند و به طهارت خیال بپردازد. صبح و شب اگر به خورد و خواب بگذرد که فکر انسان نورانیت پیدا نمی‌کند. من قل طعامه صفا فکره...