eitaa logo
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
1.5هزار دنبال‌کننده
641 عکس
6 ویدیو
0 فایل
بررسی اثار احوال ونظرات مفسرفقیه فیلسوف وعارف کبیر محمدحسین طباطبایی وسایر علما
مشاهده در ایتا
دانلود
: □○توزيع ثروت و نفى اختلاف طبقاتى○□ □○«وَ أَنْ‌ نُخَلِّصَ‌ أَمْوَالَنَا مِنَ‌ التَّبِعَاتِ‌» ؛ ثروتهايمان را بايد از گرفتارى‌ها آزاد كنيم؛ چون وقتى كه ثروت متورّم و جمع شد، گرفتارى و طبقات و اختلاف به وجود مى‌آورد، ذلت و بدبختى و هلاكت به وجود مى‌آورد. جامعه‌اى كه ثروتمند و فقير دارد، فقيرش خواه و ناخواه مريض و ضايع و فاسد مى‌شود و اين است كه اگر در جايى از اين جامعۀ مرتبط‌ و هماهنگ فسادى به وجود آمد، فساد حبس نمى‌شود و سرايت مى‌كند. من نمى‌توانم در برج عاج خود محبوس بشوم و خلق در گرفتارى‌ها فرو بروند؛ كه اين گرفتارى قطعاً به من هم سرايت مى‌كند. □○در جامعه‌اى كه فقر و سرقت و زنا و فساد و بى شخصيتى آمد، اين فساد و ميكروب در من هم نفوذ مى‌كند و مرا هم ضايع مى‌كند. اين است كه ثروت‌هايم را بايد از تبعات و بدى‌هايى كه به دنبال آن هست، آزاد كنم و پاك كنم. □○«وَ أَنْ‌ نُطَهِّرَهَا بِإِخْرَاجِ‌ الزَّكَوَاتِ‌» : ثروت، نجاست و كثافت دارد و فساد به بار مى‌آورد، مگر آنجا كه حقوقى از آن بيرون برود و پاك شود. □○بهار رويش ، صفحه ۸۶○□ @mohamad_hosein_tabatabaei
□●برخورد مناسب با مشکلات ازدواج●□ □●بيشتر آنچه كه بدى و مشكل ازدواج قلمداد مى‌شود، مثل سختى‌ها و برخوردها و توقع‌ها و انتظارها و درگيرى‌ها و گرفتارى‌ها، در واقع همين بدى‌ها، خوبى و ميوه‌ى خوب ازدواج هستند. □●اين آدمى است كه بايد از حادثه‌ها ، از برخوردها و از درگيرى‌ها بياموزد و از آنچه كه آموخت، راهش را مشخص نمايد و بر حماقت و اشتباه خود پافشارى نداشته باشد. □●آدمى مى‌تواند حتى از بن‌بست‌ها بياموزد كه راه كجاست و چگونه بايد بازگشت و حلقه‌ى زنجير را باز كرد و بدون سماجت ولج در آوردن، با تفاهم و محبت و مدارا در راه گام برداشت. بيشتر مشكلات ازدواج از همين كله شقى‌ها و لج در آوردن‌ها آغاز مى‌شود و سپس اين زخم‌هاى كهنه، عفونى و ملال‌آور مى‌گردد و به طلاق و جدايى مى‌انجامد. □●روابط متکامل زن و مرد، صفحه۱۴●□ @mohamad_hosein_tabatabaei
□○حقوق مسلم بر مسلم از دیدگاه علیه‌السلام○□ □○معلّى بن خُنيس از امام صادق، از حق مسلم بر مسلم سؤال مى كند و حضرت مى فرمايد: اين حقوق هفت تاست. هر كس يكى از آنها را ضايع كند از ولايت خدا خارج شده و ديگر در او سعى براى خدا نيست. □○معلّى مى پرسد اين حقوق چه هستند و امام صادق مى فرمايد: من بر تو دلسوز هستم و مى ترسم اين حقوق را ضايع كنى و حفظ ننمايى و عمل نكنى. معلّى مى گويد: «لا قوة الا باللّه» و حضرت حقوق را مى شمارند. □○ ۱-ساده ترين اين حقوق اين است كه براى او دوست داشته باشى آنچه براى خود مى خواهى، و براى او نخواهى آنچه براى خودت نمى پسندى. □○ ۲- و حق دوم اين كه از سخط دورى كنى و به دنبال رضا و خشنودى او باشى و امر او را اطاعت نمايى. □○ ۳- و حق سوم اين كه او را با جان و مال و زبان و دست و پاى خودت يارى كنى. □○ ۴- و حق چهارم اين كه چشم و راهنما و آيينه او باشى. □○ ۵-و حق پنجم اين كه تو سير نباشى او گرسنه بشود و تو سيراب نباشى و او تشنگى ببرد و تو نپوشى و او عريان بگردد. □○ ۶-و حق ششم اين كه اگر تو خادمى دارى و امكان دارى و برادر تو خادمى ندارد، پس خادم خود را براى او آماده كنى تا لباسش را بشويد و غذايش را بسازد و فراش او را آماده سازد. □○ ۷-و حق هفتم اين كه تعهدات او را به عهده بگيرى و دعوتش را اجابت كنى و بيمارش را عيادت نمايى و بر جنازه اش حاضر باشى و اگر فهميدى كه نيازى دارد و حاجتى دارد، براى انجامش بشتابى و او را مجبور به سؤال ننمايى. اگر اين كارها را انجام دادى، «وَصَلَت وِلايَتُكَ بِوِلايَتِه وَ وِلايَتَهُ بِوِلايَتِكَ»؛ ولايت خود را با ولايت او پيوند زده اى. □○و در حديث ديگرى آمده است كه اگر در نزد برادرت اظهار ناراحتى كنى و بگويى افّ، يعنى ناراحتم، رابطه ولايتى شما بريده مى شود. «انْقَطَعَ ما بَيْنَهُما مِنَ الْوِلايَة» و يا «لَيْسَ بَيْنَهُما وِلايَةٌ». □○... در سوره انفال آمده «الّا تَفْعَلُوهُ تَكُنْ فِتْنَةً فِى الْارْض وَ فسادٌ كَبيرٌ»:اگر در برابر ولايتهاى كفر و پيوندهاى آنان شما به اين پيوند ولايت و نصرت روى نياوريد و اين ارتباط را عملى نكنيد، در زمين فتنه ها تحقق مى يابد و فساد كبير، ثبات مى گيرد. روى آوردن به ولايت و نصرت، فتنه و فساد را برطرف مى سازد. فتنه در انسان بلاء و آزمايش اوست و در زمين درگيرى ها و خونريزى هاست و فساد به هم ريختن نظام و چشم پوشى از مصالح عمومى و كلى است: مصالح عمومى، در جامعه و مصالح كلى در جهان. □○آنچه در برابر كفر و فتنه و فساد آن، نيرومند مى ايستد، ايمانى است كه به قدرت تبديل شده و به محبت و ولايت و به سرپرستى و ولايت گره خورده است. مادام كه ايمان به ولايت مبدل نشود، نيروى جلوگير و مصلح نخواهد بود. □○اگر ما چهار نفر هر كدام از ليوان خودش دفاع و حفاظت كند، پس هر ليوان يك محافظ بيشتر نخواهد داشت؛ اما اگر هركس از همه ليوانها حفاظت نمايد، پس هر ليوان چهار محافظ خواهد داشت و هر خانه و هر فرزند و هر خانواده محافظهاى زيادترى خواهند داشت. و همين باعث قدرت تو و ترس دشمن و نگهدارى از مصالح عمومى و كلى خواهد بود. □○از معرفت دینی تا حکومت دینی، ص ۳۸○□ @mohamad_hosein_tabatabaei
□○بینش علمی و فلسفی و عرفانی، محتاج بینش دینی هستند ○□ □○...آنچه وضعیت فکری امروز من است در این خلاصه می شود که : □○بینش علمی بر اساس تجربه و بینش فلسفی بر اساس استدلال و بینش عرفانی بر اساس شهود، همه و همه محتاج بینش دینی هستند. □○همانطور که مذهب، به علم در هدف و انگیزه و شکل بندی جهت می دهد، همانطور بر فلسفه و عرفان اثر می گذارد و یقین و شهود، این هر دو را راه می برد. من در حالی که برای این سه، حرمتشان را قائل هستم، محدودیت هایشان را هم باور کرده ام و این است که به وحی روی آورده ام. □○روش نقد، جلد ۳○□ @mohamad_hosein_tabatabaei
□●اللهم اجعلنى عندك وجيها بالحسين ...●□ : □●اللهم اجعلنى عندك وجيها بالحسين ... براى كسى كه وجاهت و آبرو را در حوزۀ خانواده و فاميل و شهر و منطقه و مملكتى و يا تمام زمين مى‌خواهد، وسيله‌هاى وجاهت مى‌تواند محبت و بخشش و خدمت و شهرت و طرفداران و هواخواهان و تأثير و تبليغات باشد. اما براى كسى كه از حوزۀ زمين فراتر مى‌رود و عظمت در آسمان‌ها و وجاهت عندالله و در حضور حق را خواستار مى‌شود، وسيلۀ وجاهت هم متفاوت خواهد شد و ديگر نمى‌تواند به وسائلى در سطح خانواده و بستگان و همشهرى‌ها و هموطن‌ها و اهل خاك، دل خوش كند. □●كه وجاهت در حضور او و در محضر او براى كسانى است كه با سر رفته‌اند و جام را تا آخر نوشيده‌اند و توجه از غير او برداشته‌اند و به وفا راه يافته‌اند ... و يا با وفاداران و سرافرازان پيوندى بسته‌اند و رشته‌اى در ميان رشته‌ها انداخته‌اند. □●آدم‌ها با انتخاب‌ها و پيوندها و وفا و سرشار كردنشان به ارزش و آبرو مى‌رسند و خريدار پيدا مى‌كنند؛ « انّ‌ اللّه اشترى من المؤمنين ...»، ١ خدا از عاشق‌ها خريدار است و اين چنين متاعى را از خاك بر مى‌دارد؛ « معاذ الله ان نأخذ الاّ من وجدنا متاعنا عنده ». □●تو می آيی، صفحه ۲۲●□ @mohamad_hosein_tabatabaei
■توجه به مهدى، تجربۀ بن بست‌ها و احساس تنگناها را مى‌خواهد. براى كسى كه هنوز دنيا وسعت دارد، در خيمۀ مهدى جايى نيست. ■و براى كسى كه اهدافى حتى تا سطح آزادى و عدالت و عرفان و تكامل دارد، براى همراهى و معيّت مهدى ضمانتى نيست كه در منفرق الطرق و بزنگاه‌ها، اسب‌ها و مركب‌هاى آماده شده، ما را جايى مى‌خواند و به زندگى دعوت مى‌نمايد. ، صفحه ۲۱ @mohamad_hosein_tabatabaei
: ■●در انتخاب همسر، معيار و ميزان انتخاب، همان خصوصيات و نكته‌هايى است كه براى تو مهم است. زيبايى، صدا، اندام و حالت‌هايى كه براى تو مهم هستند، نمى‌توانى به آن بى‌اعتنا باشى، مگر آنكه از آن عبور كرده باشى و گذشته باشى. ■●منى كه حالتى خاص و چهره‌اى خاص در رؤياهايم نشسته، نمى‌توانم به ديگرى روى بياورم و با آن مأنوس باشم، هر چند همه‌ى خوبى‌ها را هم داشته باشد. پس تا هنگامى كه اسير هستى،به تقليد پرواز نكن و مطمئن باش كه بت‌هاى تو را هر چند كه به آن دست بيايى، مى‌شكنند و در اين دنيا برايت دلخوشى نمى‌گذارند. ■●در هر حال علاقه از دو طرف و ظرفيت و قدرت روحى و ظرافت برخوردها، مهم هستند. با اين خصوصيات، همسر تو جلوگير هدف تو نخواهد بود و درگيرى‌ها و برخوردها براى تو سازنده خواهد شد. ■●روابط متکامل زن و مرد، صفحه ۲۱●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
□○عمل، ميوه‌ى درخت معرفت است●□ □●تو به همان اندازه كه معرفت و محبّت پيدا كنى، نسبت به احكام مستحبات پاى‌بند مى‌شوى. □●خيال نكن كه معرفت و عشق و ولايت، تو را از عمل و بلاء جدا كند؛ كه تو را مؤدب مى‌سازد. عمل، ميوه‌ى درخت معرفت است. □●تو حتّى در برابر احكامى كه علّتش را نمى‌دانى، بى‌اعتنا و سرسرى نباش؛ كه انسان به خاطر محدوديتش، به وحى روى آورده است. بر فرض دستورى در ميان نباشد، ادب و توجّه تو بى‌بهره نمى‌ماند و تو را بهره‌مند مى‌سازد. □●نامه های بلوغ، صفحه ۳۸●□ @mohamad_hosein_tabatabaei
■● : بعضى‌ها خيال مى‌كنند كه از رسول و از على بالاترند...●■ ■بعضى‌ها خيال مى‌كنند كه از رسول و از على بالاترند؛ چون آن‌ها با عمل و بلاء همراه بودند و اين‌ها مى‌خواهند با ادّعاى ولايت و محبّت، با على‌همراه باشند. ■راستى كه شيطان بى‌كار نمى‌نشيند و سماجت مى‌كند. آخر چگونه مى‌شود ريشه‌ى عشق على ، عمل معاويه را و ميوه‌ى او را بار بياورد. تو را گول نزنند، كه: معرفت و فكر؛ و محبّت و قلب؛ و عمل و تقوا، مركب‌هايى هستند كه با بلاى خدا و امتحان او همراه مى‌شوند و مى‌رسانند. ☑️اين راه را، حسين با سر رفته، تو چگونه مى‌خواهى با غرور و بى‌اعتنايى و با خور و خواب و ولنگارى به انجام برسانى‌؟ ☑️خدايى كه، عشق مقدّس او حسين، با هر تنفس و دم‌زدن، فواره‌هاى خونش، از زير حلقه‌هاى زرهش به آسمان سر مى‌كشيد، چگونه از من، كه نور چشم شيطان هستم و همراه فواره‌هاى عُجب و غرور، پذيرايى مى‌كند؟ و چگونه مرا به ضيافت خويش مى‌خواند؟ ■●نامه های بلوغ، صفحه ۳۹●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
□●اتصال به حق و انقطاع از خلق●□ □عده اى خدمت رسول اللَّه (صلی الله علیه وآله) آمدند و گفتند: بر ما بهشت را تضمين كن. حضرت به دو گروهى كه آمده بودند، دو جواب دادند: □به يك عده گفتند به شرط اينكه سجده هايتان را طولانى كنيد و به عده ديگر گفتند به شرطى كه از غير خدا چيزى نخواهيد. □در روايت هست، آنهايى كه بنا بود از غير خدا چيزى نخواهند، به حدى رسيده بودند كه اگر بالاى استَر بودند و تازيانه شان می افتاد، از همراهشان نمی خواستند كه به آنها بدهد، خودشان پايين میآمدند و برمی داشتند. □ ، خود، درهاى بهشت را باز میكند. هم قرب است و اتصال و طولانى شدنش، يك نوع چشيدن باطنى میخواهد. پس جواب حضرت، هر دو راه را باز كرده است. □ و ، نفوس را بهشتى میكند و ضمانت بهشت را به دنبال دارد. □●اخبات، ص: ۱۰۴●□ @mohamad_hosein_tabatabaei
: □اين مالك است كه ولايت على را به عهده دارد چون.....□ □ولايت يعنى تنها على را حاكم گرفتن و تنها او را دوست داشتن و اين ولايت و سرپرستى است كه معاويه و احمد حنبل و جرج جرداق و و و از آن بهره‌اى ندارند، كه حاكم در درون آنها و محرك در وجود آنها امر على و دستور على نيست؛ كه هواها و حرف‌ها و جلوه‌ها در آنها حكومت دارند. □معاويه گر چه على را دوست دارد، ولى سلطنت را بيشتر از على خواهان است و دوستدار آن است. و احمد حنبل گر چه براى على شعر مى‌سرايد اما حكومت ديگرى را به عهده دارد. و جرج جرداق گر چه از على مى‌نويسد، اما براى على نمى‌نويسد؛ كه محركى ديگر دارد و عاطفه‌اى فقط‌ او را به چرخ انداخته است. □ ؟ اين مالك است كه را به عهده دارد و اين بار گران را به آسانى مى‌كشد. مالك چند سال براى نابودى معاويه رنج كشيده و كوشش كرده است. خويش و فاميل و قبيله‌اش را به خون كشيده، شب‌ها و روزها را بر روى لبه‌ى تيغ و سرِ نيزه‌ها گذرانده و شمشير زده و شمشير زده تا اين كه لشگر شام را عقب رانده و معاويه را به حركت وادار كرده و در بيرون از خيمه آماده‌ى فرار نموده، هان چيزى نمانده تا اين بت بزرگ بشكند و اين طاغوت سركش بميرد و يا فرارى شود و مالك به هدف نهايى،به پيروزى محبوب دست بيابد و در ميان قومش و در ميان تمام مردم به بزرگى معرفى شود و بر رقيب خودش، اشعث و بر قبيله‌ى رقيبش، كِنده، پيروز شود. □درست در اين هنگام، در اين هنگام، على او را ميخواند، على او را مى‌طلبد. على مى‌گويد كه برگرد. □و اين از مرگ سخت‌تر و اين از مرگ جانكاه‌تر است. مخالفت يك هوى، مخالفت يك هوس، مخالفت با يك حرف و گذشتن از حرف‌هاى خلق، مخالفت با يك جلوه از جلوه‌هاى دنيا ما را مى‌شكند، ما را از پاى در مى‌آورد. ما از راه حق با يك حرف با يك فحش با يك پشيز باز مى‌گرديم و اما مالك‌؟ و اما مالك‌؟ □او از تمام هواهاى چند ساله و تمام حرف‌هاى تمام مردها و زن‌هاى عرب و از زمزمه‌ى خفيف زبان‌ها بر سر راه مردان فاتح و از نگاه‌هاى شيفته‌ى سرداران پيروز و از تمام جلوه‌هاى دنيا، از اين همه مى‌گذرد و باز مى‌گردد و به على اين سرپرست آگاه ملحق مى‌شود. چرا؟ چون در درون مالك، ديگر هواها و غريزه‌ها حرف‌ها و زمزمه‌هاى زن‌هاى عرب جلوه‌هاى پررنگ و برق دنيا حاكم نيست، اينها كوچكتر از اين هستند كه در روح بزرگ مالك موجى و حركتى ايجاد كنند. اين بادهاى بى رمق بيچاره تر از اين است كه در اين درياى بزرگ، طوفانى بپا كند: ☑️مالك از هواها از حرف‌ها از جلوه‌هاى دنيا بزرگتر است و عظمت او اسير اين حقارت‌ها نيست. او در سطح غريزه نيست. او انسانى است كه در حد وظيفه زندگى مى‌كند و زندگى و مرگ او با اين معيار ميخواند، او كوه است از طوفان نمى‌لرزد. او كاه نيست تا با نسيمى از دهنى زير و رو شود. ☑️او به ولايت رسيده و از نعمت ولايت برخوردار است. □●غدیر، صفحه ۱۶●□ @mohamad_hosein_tabatabaei
■●سرّ جمع شدن معصیت و معرفت به خدا●■ : ■●و سرّش هم همان است که خدا در ″مغز″ آن هاست و در سر آن هاست و نماز و روزه هم عادت آن هاست و اما پول و زن و لذت در ″دل″ آن ها جای دارد و عشق آن ها را برانگیخته است و وجود آن ها را در خود گرفته است. ■●اما اگر خدا به ″زیبایی و جمال″ و ″بزرگی و کمال″ و به ″محبت و رحمت″ و ″تدبیر و حکمت″ شناخته می شد، ناچار در ″دل″ راه باز می کرد و در نهاد ما عشق را برمی انگیخت و گرایش و ایمان را به وجود می آورد. ■●روحانیت و حوزه، ص ۱۲۳●■ @mohamad_hosein_tabatabaei