eitaa logo
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
1.5هزار دنبال‌کننده
641 عکس
6 ویدیو
0 فایل
بررسی اثار احوال ونظرات مفسرفقیه فیلسوف وعارف کبیر محمدحسین طباطبایی وسایر علما
مشاهده در ایتا
دانلود
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
‍ □○دعای امام سجاد علیه السلام در شب بیست و هفتم - قسمت دوم○□ □اللَّهُمَّ ارزُقني التَّجافي عَن دار
‍ □○دعای امام سجاد علیه السلام در شب بیست و هفتم - قسمت پایانی○□ 3⃣ وَ الاِسْتِعدادَ لِلمَوتِ قَبلَ حُلُولِ الْفَوتِ □خدایا به ما روزی کن پیش از آنکه فوت ما فرارسد، آمادگی موت پیدا کنیم. □ غیر فوت است. موت، قطع تعلّق از دنیا و دامن برچیدن از دنیاست. امّا فوت، همان مرگی است که دست و پاهای شخص را رو به قبله دراز می کند و جنازه‌اش را دفن میکنند. موت قطع دلبستگی از دنیا و خیره نبودن بر این جلوه ی ناپایدار است. نگاه برداشتن از دنیا و دل شستن از محبّت دنیاست. □خدایا استعداد موت را روزیِ ما کن؛ مثل غافلان موتمان، هنگام فوت فرانرسد. غافلان به موت اضطراری نائل میشوند؛ یعنی تا زنده اند، دل از این معشوقه ی طنّاز دنیا نمی کَنند. این معشوقه‌ی پیر فرتوت، با مشّاطه گری و آرایش سحرآمیز، چهره ی زشت و کریه خود را آراسته و به صورت یک نوعروس جوان دلربا درآورده است؛ والاّ باطن دنیا، بسیار زشت و پلید است. □اکثریّت مردم که همین جلوه ی ظاهری را می بینند، گول آرایش و تزیین دنیا را می خورند و تا زنده اند، دل از محبّت دنیا نمی شویند؛ تا اینکه بالأخره حضرت عزرائیل برسد و آنان را به‌زور از آغوش این معشوقه بیرون کشد و به موت اضطراری نائل شوند. این متعلّق به اکثریّت خلق است که غافلند. امّا اقلّیّتی که به زشتی این عجوزه و عفریته و دیو وحشتناک، پی بردند و دانستند زیبایی و جذّابیت او حقیقتی ندارد، با اختیار از آغوش او بیرون ‌آمدند. □آنان به پست و مقام، نام و شهرت، لذّت و شهوت و تمام این چیزهای خیالی دل نمی‌بازند؛ درمی‌یابند که دنیا نیست، و با سحر، خود را هست جلوه میدهد؛ پس درحالی که زنده هستند، دل از محبّت دنیا میشویند و به موت نائل می‌شوند. ○تعلّق حجاب است و بی‌حاصلی ○چو پیوندها بگسلی، واصلی □پیغمبر اکرم (صلی الله علیه وآله) فرمودند: مُوتُوا قَبلَ اَن تَمُوتُوا ، قبل از آنکه به اضطرار و اجبار، شما را به موت نائل کنند، با اختیار از موت استقبال کنید، و استعداد موت در خود ایجاد کنید. یعنی دلبستگی و چسبندگی به دنیا از بین برود، نه اینکه بمیریم. □⁉️ چرا مرگ و جدا شدن از دنیا سخت و دردناک است؟ چون به دنیا چسبیده‌ایم، کنده شدنمان دردناک و وحشتناک می‌شود. گفتیم مثل چسب زخمی که به قسمتی از پوست بدن که مو دارد، چسبیده است. وقتی می خواهند این چسب را بکنند، با هر تکان چندین مو از ریشه کنده می‌شود. انسانی که ذرّه ذرّه و سلّول سلّول وجودش به دنیا چسبیده، وقتی میخواهند همه ی وجودش را از دنیا بکنند چه درد وحشتناکی دارد! سختی جان دادن به‌دلیل دلبستگی به دنیا و محبّت دنیاست. □○در محضر استاد مهدی طیب - جلسه ٢٧ مهر ٨٥○□ @mohamad_hosein_tabatabaei
□● از حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره●□ □ : آيا کسى که فقط شب عيد فطر ميهمان بوده، نان‌خور ميزبان محسوب مى‌شود و فطره‌اش بر ميزبان واجب است؟ : اگر پيش از برآمدن هلال ماه شوال ميهمان شده است، فطره‌اش بر ميزبان واجب است، به شرط آن که براى خوردن غذا به منزل او آمده باشد، هر چند بعدا مانعى پيش آيد که نتواند غذا صرف کند. □ : اگر کسى شب عيد فطر ميهمان باشد و فطره‌ى خود را با اجازه و صلاحديد صاحب خانه بدهد؛ آيا از گردن ميزبان ساقط مى‌شود؟ : اگر به نيابت از طرف ميزبان دهد، از گردن او ساقط مى‌شود، (ر.ک: مسأله‌ى ١۵٧۵ رساله توضیح ‌المسائل). @mohamad_hosein_tabatabaei
□" مائدهٔ جان "□ □مولانا به مصداق آیه " استعینوا بالصبر و الصلوة " با استفاده از مضامین آیات اول سورهٔ " والعادیات " ماه صیام را به عنوان لشگر جر‌ّار و چابک و نیرومندی معرفی کرده که بر نفس و لشکریان او حمله می آورد. آمد شهر صیام سنجق سلطان رسید دست بدار از طعام مائدهٔ جان رسید جان ز قطعیت برست دست طبیعت ببست قلبِ ضلالت شکست لشکر ایمان رسید لشکر " والعادیات " دست به یغما نهاد ز آتشِ " والموریات " نفس به افغان رسید روزه چو قربان ماست زندگی جان ماست تن همه قربان کنیم جان چو به مهمان رسید مسلم کسی را بُوَد روزه داشت که درمانده ای را دهد نان چاشت وگرنه چه لازم که سعیی بری ز خود باز گیریّ و هم خود خوری خورنده که خیرش برآید ز دست به از صائم الدهرِ دنیا پرست □○برگرفته از کتاب " در صحبت قرآن " به قلم‌ حسین الهی قمشه ای○□ @mohamad_hosein_tabatabaei
□وداعِ جمعۀ آخر ماه مبارک رمضان□ □سيّد بن طاووس و شيخ صدوق از جابر بن عبدالله انصارى روايت كرده‌اند كه در جمعۀ آخر ماه رمضان خدمت رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلّم رسيدم، چون نظر آن حضرت بر من افتاد، فرمودند: اى جابر اين آخرين جمعه از ماه رمضان است، پس آن را وداع كن و بگو: ○اللَّهُمَّ لا تَجْعَلْهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ صِيَامِنَا إِيَّاهُ فَإِنْ جَعَلْتَهُ فَاجْعَلْنِی مَرْحُوما وَ لا تَجْعَلْنِی مَحْرُوما○ □خدايا! اين ماه را آخرين دورۀ روزه‌داری ما قرار مده، و اگر قرار دادى، پس مرا رحمت شده قرار بده و محروم از رحمت قرار مده. □هر كه اين دعا را در اين روز بخواند به يكى از این دو خصلت نيكو ظفر مى‌يابد: ○رسيدن به ماه رمضان آينده ○آمرزش خدا و رحمت بى‌انتها. @mohamad_hosein_tabatabaei
‌ □امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند□ □ساعت ها چقدر سرعت دارند برای تمام کردن روزها! □روزها چقدر سرعت دارند برای تمام کردن ماه ها! □ماه ها چقدر سرعت دارند برای تمام کردن سال ها! □و سال ها چقدر سرعت دارند برای تمام کردن عمرها. (۱) ☑️پس فرصتمان خیلی کم است و باید آن را غنیمت دانست و به هدر نداد و باید در کار سرعت داشت. ○شریف الرضی نهج البلاغه، قسمتی از خطبه ی ۱۸۸○ @mohamad_hosein_tabatabaei
□اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا شَهْرَ اللَّهِ الْأَكْبَرَ وَ يَا عِيدَ أَوْلِيَائِهِ‏ اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا أَكْرَمَ مَصْحُوبٍ مِنَ الْأَوْقَاتِ وَ يَا خَيْرَ شَهْرٍ فِي الْأَيَّامِ وَ السَّاعَاتِ‏... ○جہان بر ابروے عید از هلال وسمہ کشید ○هـلال عـیـد در ابـروے یـــار بـــایـــد دید □عید سعید فطر بر شما روزه داران عزیز و همراهان فهیم مبارک باد□ @mohamad_hosein_tabatabaei
□عید بزرگ و اساسی وقتی است که عود به سوی خدا کنیم، آن روز خیلی قیمتی است و سیر به سوی قیامت است. روز عید یَومُ الجَمع، یَومٌ مَجمُوع، یَومُ الجُمُعَه و یَومَ یَجمَعُ الاَوَّلینَ وَ الآخِرین است. □مرحوم حاج میرزا اسماعیل دولابی□ □○مصباح الهدی تٱلیف استاد مهدی طیّب○□ @mohamad_hosein_tabatabaei
□○راه عبادت و دیانت به شادمانی ختم می‌شود○□ □ما از عید فطر در پایان ماه مبارک رمضان باید بیاموزیم که راه عبادت و دیانت به شادمانی ختم می‌شود، یعنی کسی اگر راه اطاعت خدا و بندگی او را در پیش بگیرد، این راه، او را به شادمانی می‌رساند، کما اینکه روزۀ ماه مبارک رمضان ما را به شادمانی عید فطر می‌رساند. □متقابلاً این را هم از عید فطر می‌آموزیم که جشن و شادمانی به معنای ترک کردن و به فراموشی سپردن دین و ترک فرمانبری از خدا و عبادت و بندگی او نیست. متأسفانه گاهی افراد به بهانۀ اینکه مثلاً جشن عروسی یا تولّد است، خود را مجاز به غفلت و تخطّی از دستورات خداوند می‌پندارند. پس اگر کسی راه دین و عبادت و طاعت را طی کند، نتیجه‌اش که عید و شادمانی است را می‌بیند و همین طور اگر عیدی هست، به معنای ترک عبادت و فراموشی کردن خدا نیست. □استاد مهدی طیّب□ @mohamad_hosein_tabatabaei
□○شرح بیتی از غزل عرشی جناب حافظ○□ ○به بوی نافه‌ای کاخر صبا زان طره بگشاید ○ز تاب جعد مشکینش چه خون افتاد در دل‌ها □عشق اولاً به اختیار نمی‌آید و همین را دارد اشاره می‌کند به ساقی که با اون دوران آن جام که جام است اگر اون دوران نیاید عشق نمی‌آید. اگر معرفت نباشد عشق نمی‌آید. می‌خواهد که به واسطه‌ی دوران جام معرفت عشق پیدا شود این را تقاضا می‌کند و این در واقع شبه دعاست و یا حقیقتاً دعاست می‌خواهد از حق تعالی اول هم گمان می‌کرد که عاشق شدن سخت نیست ولی هنگامی که وارد وادی عشق شد دید با چه وادی سهمناکی روبه‌روست و با چه راه طولانی و سهمناکی روبه‌روست. راه بی‌پایان و سخت و مشکل طی بیابان‌ها، صعب العبور، صخره‌ها، کوه‌ها، دریاها در راه است و این‌ها مشکلاتش است، شدن کار آسانی نیست و کار همه کس نیست و همه کس هم عاشق نمی‌شود و نمی‌تونه بشود آدم عافیت طلب با عاشق شدن هزار فرسنگ فاصله دارد عافیت طلب باید برود دنبال عافیتش. نازپرورده تنعم نبرد راه به دوست/ عاشقی شیوه‌ی رندان بلاکش باشد. □پس بنابراین راه عشق راه صعب العبوری است و به اختیار هم نیست و البته معرفت که آمد عشق هم به دنبالش می‌آید و حافظ از همین جا شروع کرده و پاسخ این سؤال در بیت دوم است (به بوی نافه ا‌ی کآخر صبا زان طره بگشاید) اولاً صبا یک پیک خوبی است برای حافظ، باد صبا خیلی آشنایی دارد مثل حالا که عصر اطلاعات نبوده ، پیک حافظ نسیم صباست. بادی است که می‌وزد و پیام حافظ را می‌رساند و پیام معشوق را هم می‌آورد، صبا وزش معنوی است و تنها وزش باد ظاهری نیست. باد ظاهری یک بوی ظاهری را می‌آورد ولی اون وزش معنوی و اون باد صبایی که پیام حافظ را می‌برد و پیام معشوق را برای حافظ می‌آورد همان نفخه‌ی الهی است و وزش معنوی است. □طره بگشاید، طره چیست؟ ناف آهوی مشکین است و اون وقتی گشوده می‌شود و بوی عطر این عطر عشق است، عطر معرفت است، عطر معنوی است. □ز تاب جعد مشکینش چه خون افتاد در دل‌ها: اجازه بدهید من اون کلمه جعد را معنی کنم. وقتی اون طره گشوده می‌شود یعنی نفخه‌ی الهی می‌رسد نفخه است، عطر است، اون بوی عطر عشق هم اون صبا یعنی پیک معنویت اون نفخه‌ی الهی می‌رساند به شامه‌ی باطنی آدمی وقتی اون می‌آید حالا جعد مشکین، زلف مجعد است، زلف سیاه بود، معمولاً و مجعد هم بوده. بعدها خواهیم گفت که وقتی حافظ از زلف سخن می‌گوید و از مجعد بودن زلف اشاره به عالم کثرت است. حق تبارک و تعالی واحد علی ال اطلاق است واحد محض است اما هر لحظه تجلی دارد و تجلیات حق این عالم است این عالم با کثرت‌هایی که درش است و کثرت‌های این عالم غیرمتنهای است، شب داره، زشت داره، زیبا، جلال، جمال، بهار، زمستان، گل، خار، بیابان، دریا و صحرا و هم چیز دارد، در این عالم و کثرت‌های این عالم تجلی حق است این تجلی به زلف تشبیه شده چون کثیراست، کثرت را به زلف تشبیه می‌کند حافظ وهر جا حافظ از زلف معشوق صحبت کرد اشاره به کثرت تجلیات است و کثرت هم کثرت این عالم است. یعنی در مظاهر این عالم جلوه ی معشوق می‌بیند یعنی هر عارفی، عارف در کثرت‌های این عالم وحدت می‌بیند اصلاً فرق عارف و غیر عارف همین است مردم عادی کثرت بین هستند و فقط کثرت‌ها را می‌بینند. عارف در درون کثرت‌ها وحدت را می‌بیند، کثرت هم سیاهی است، زلف است. در درون زلف زیبا وحدت می‌بیند اون مجعد بودن هم یعنی هم کثرت است و هم این کثرت پیچ در پیچ است. تازه کثرت هم یکنواخت نیست، کثرت‌ها هم یکنواخت نیستند در درون هر کثرتی یک کثرت دیگری است. در درون هر کثرتی دوباره کثرتی دیگری است مجعد و پیچ در پیچ یعنی در درون کثرات‌ لایتناهی عالم آفرینش و پیچ در پیچ این عالم واقعاً پیچ در پیچ است حافظ یک وحدتی دارد می‌بیند و او درون این کثرت به یک وحدتی حرکت می‌کند واون راه سخت هم همین است که شما بتوانی از درون کثرت به وحدت برسید اینه که در بیت دوم می‌گوید از اون طره که گشوده شود چه خون افتاد در دل‌ها. □حکیم دکتر دینانی□ @mohamad_hosein_tabatabaei
□●علامه و اثبات بیشتر بودن ارث زن از مرد با ریاضیات●□ : □اینکه معروف است سهمیه‌ی زن در ارث همیشه کمتر از مرد است کلام صحیحی نیست. ارث زن گاه کمتر است و گاه این دو مساوی‌اند و گاه ارث زن از مرد بیشتر می‌باشد. 1️⃣ گاه ارث زن کمتر است کما اینکه خداوند می‌فرماید: ﴿يُوصيكُمُ اللَّهُ في‌ أَوْلادِكُمْ لِلذَّكَرِ مِثْلُ‌ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ﴾[۲] اگر پدر انسان از دنیا رود، دختر یک سهم و پسر دو سهم ارث می برد. 2️⃣ گاه سهم هر دو یکی است و آن، جایی است که پسر از دنیا برود و پدر و مادر او زنده باشند که هر کدام سدس (یک ششم) ارث می برند. ﴿وَ لِأَبَوَيْهِ لِكُلِّ واحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ‌ مِمَّا تَرَكَ﴾[۳] 3️⃣ گاه سهم زن بیشتر است و آن جایی است که زن بمیرد و شوهر و یک دختر داشته باشد. شوهر در این صورت یک چهارم می برد: ﴿فَإِنْ كانَ لَهُنَّ وَلَدٌ فَلَكُمُ الرُّبُعُ‌ مِمَّا تَرَكْن﴾‌[۴] □همچنین زن وقتی ارثیه را به ارث می برد آن را مصرف نمی‌کند و می تواند ذخیره کند ولی مرد آن را در اداره‌ی خانواده و واجب النفقه‌های خود به مصرف می‌رساند. مرحوم علامه طباطبایی در المیزان در محاسبه‌ای ریاضی ثابت کرده است که زن بیش از مرد ارث می‌برد. □●آیت الله سبحانی، درس تفسیر، مورخه ۹۴/۰۴/۲۲●□ @mohamad_hosein_tabatabaei
□○ ○□ □احتیاط میخواد حرف مشایخ اهل توحید، علمای خیلی بزرگ و مردم زحمت کشیده از اونهای که از منحل ولایت، اونهای که از مشرب وحی، اونهای که در کنار کتاب الله و جهات دیگر تعلیم و تربیت که در مسیر قرب الی الله داشتند، در سیر و سلوکشون در ریاضت هایشون، اینها یه خورده حرف‌ها اعتیاد میخواد، حرف مردم را فهمیدن مشکله کار میخواد زود دست رد به سینه حرف‌ها زدن و اشخاص زدن تأمل میخواد تدبر میخواد یکی از کلمات قصار شیخ الرئیس اینکه هر کس هر چه را بشنود زود بپذیرد و یا زود رد کند او از فطرت انسانیت منسلخ است. انسان یک تصبتی داره تأملی داره فکر می‌کنه « فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ» کاوش میکنند جستجو میکنند پیروی می‌کنند زیر و رو می‌کنند تا حرف خوب رو همین‌طور ارتجاعا، ابداعا، بدونه تروی، این اره، اون نه، اینطور که نیست @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیات 1-6 آل عمران ، قسمت دوم بخش چهارم ● سعادت و شقاوت روحى و جسمى ، و اينكه افراد بى خدا در هر حا
آیات 1-6 ، آل عمران ، قسمت دوم بخش پنجم1⃣ ● سعادت و شقاوت از ديدگاه اسلام و اما قرآن كريم انسان را موجودى مركب از روحى جاودانى ، و بدنى مادى و متغير مى داند، انسان از نظر قرآن همواره با چنين وصفى قرار دارد،تا بسوى پروردگار خود برگردد، در آن موقع است كه خلود و جاودانگى آدمى شروع مى شود و ديگر دچار زوال (و دگرگونگى ) نمى گردد. پس ، از نعمتهاى دنيا بعضى مانند علم ، تنها مايه سعادت روح آدمى است ، و بعضى مانند مال و فرزندى كه او را از ياد خدا باز ندارد، مايه سعادت روح و جسم او خواهد بود، آن هم چه سعادت بزرگى . ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 15 و همچنين بعضى از حوادث كه مايه محروميت و نقص جسم آدمى است ، ولى براى روح جاودانه او سعادت است ، مانند شهادت در راه خدا، و انفاق مال و ساير امكانات در اين راه ، كه اين نيز از سعادت آدمى است ، همچون تحمل نوشيدن دواى تلخ است كه دقايقى آدمى را ناراحت مى كند ولى مدت طولانى مزاجش را سالم مى سازد. و اما آنچه كه خوش آيند جسم و مضر به روح آدمى است ، مايه شقاوت آدمى و عذاب او است ، و قرآن كريم اينگونه اعمال را كه تنها لذت جسمانى دارد، متاعى قليل خوانده ، كه نبايد به آن اعتنا كرد. و در اين باره فرموده است : ((لا يغرنك تقلب الذين كفروا فى البلاد، متاع قليل ثم ماويهم جهنم و بئس المهاد)). و همچنين هر چيزى كه مضر به روح و جسم ، هر دو است ، قرآن آنرا نيز عذاب خوانده همچنان كه خود ماديين هم آنرا عذاب مى شمارند. اما قرآن آن را از جهتى ، و ماديين از نظرى ديگر عذاب مى دانند. قرآن آنرا از اين نظر عذاب مى داند كه مايه ناراحتى روح است ، و ماديين از اين نظر عذاب مى دانند كه مايه بدبختى و ناراحتى بدن است ، نظير انواع عذابهايى كه بر امتهاى گذشته نازل شده . و قرآن در اين باره مى فرمايد: ((الم تر كيف فعل ربك بعاد؟ ارم ذات العماد، التى لم يخلق مثلها فى البلاد، و ثمود الذين جابوا الصخر بالواد، و فرعون ذى الاوتاد، الذين طغوا فى البلاد، فاكثروا فيها الفساد، فصب عليهم ربك سوط عذاب ، ان ربك لبا لمرصاد)). سعادت و شقاوت موجودات با شعور، بستگى به شعور و اراده آنها دارد چون ما يك امرى را كه در نظر ديگران لذيذ است ولى ما لذت آن را احساس نمى كنيم ، سعادت خود نمى دانيم ، همچنان كه امرى را كه براى ديگران الم انگيز است ولى ما از آن احساس الم و ناراحتى نمى كنيم ، شقاوت نمى شماريم . ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 16 از همين جا روشن مى شود، روشى كه قرآن در مسأله سعادت و شقاوت طى كرده غير از آن روشى است كه ماديين پيش گرفته اند، و انسان فرو رفته در ماديات هم اگر بخواهد زندگيش گوارا شود بايد از مكتبى پيروى كند كه سعادت حقيقى را سعادت بداند، و شقاوت حقيقى را شقاوت بداند، چون قرآن آنچه واقعا سعادت است سعادت مى داند، و آنچه براستى شقاوت است شقاوت مى خواند. قرآن به پيروان خود تلقين مى كند كه دل ، به غير خدا نبندند، و به آنان اين باور را مى دهد كه تنها مالكى كه مالك حقيقى هر چيز است خدا است ، هيچ چيزى جز بوسيله خدا روى پاى خود نمى ايستد، (چنين كسى اگر دوا مى خورد دواى خدا را مى خورد، و اگر غذا مى خورد غذاى او را مى خورد، براى دوا و غذا و هيچ چيز استقلال در تأثير قائل نيست ((مترجم )) و نيز چنين كسى هيچ هدفى را جز براى او دنبال نمى كند. و چنين انسانى در دنيا چيزى بجز سعادت براى خود نمى بيند، آنچه مى بيند يا سعادت روح و جسم او هر دو است ، و يا تنها سعادت روح او است ، و غير اين دو چيز را عذاب و دردسر مى داند، بخلاف انسان دل بسته به ماديات و هواى نفس كه چنين فردى چه بسا خيال كند آن اموال و ثروتى كه براى خود جمع آورى كرده مايه خير و سعادت او است ، ولى به زودى بر خبط و گمراهى خود واقف مى شود، و همان سعادت خيالى تبديل به شقاوت يقينى مى شود چنانكه خداوند فرموده : ((فذرهم يخوضوا و يلعبوا حتى يلاقوا يومهم الذى يوعدون )). و نيز فرموده : ((لقد كنت فى غفله من هذا فكشفنا عنك غطاءك فبصرك اليوم حديد)). و نيز فرموده : فاعرض عن من تولى عن ذكرنا، و لم يرد الا الحيوة الدنيا، ذلك مبلغهم من العلم )). 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei