eitaa logo
دلنوشته های یک طلبه
90.5هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
641 ویدیو
124 فایل
نوشتارها و رمان های محمد رضا حدادپور جهرمی ادمین: @Hadadpour سایت عرضه آثار: www.haddadpour.ir توجه: هر نوع استفاده یا برداشت و کپی و چاپ مستندات داستانی چه به صورت ورد یا پی دی اف و ... و حتی اقتباس برای فیلم‌نامه و تئاتر و امثال ذلک جایز نیست.
مشاهده در ایتا
دانلود
✔️ شبکه العربیه: آمریکا به پایگاه‌های شبه‌نظامیان مورد حمایت ایران حمله کرده است.
✔️ منابع سوری اعلام کردند که تا کنون ۳ پایگاه وابسته به سپاه پاسداران در مرز عراق و سوریه بمباران شده است.
✔️ رسانه های آمریکایی: تصمیم برای آغاز عملیات نظامی آمریکا در یمن ، سوریه و عراق در ساعات آینده اتخاذ خواهد شد و آمریکا از صبح (احتمالا به وقت آمریکا) حجم گسترده ای از نیروها را به خاورمیانه اعزام می کند.
✔️ فاکس نیوز به نقل از یک مقام نظامی آمریکا: این حملات آغاز یک کارزار طولانی برای هدف قرار دادن گروه های طرفدار ایران در روزهای آینده است.
✔️خبری که به نقل از الجزیره در مورد شهادت ۱۰ ایرانی در حال دست به دست شدن است در الجزیره صحت ندارد... تنها شهید ایرانی «شهید سعید علیدادی» می باشد که در حمله صبح امروز به شهادت رسیده است.
✔️ خبرنگار فاکس نیوز: حملات را بایدن زمانی آغاز کرد که بازارهای مالی دنیا و نفت تا دوشنبه صبح تعطیل هستند و هیچ اثری از حملات نمی‌گیرند.
✔️ یک مقام دفاعی آمریکا می‌گوید ۸ سایت در عراق و سوریه در اولین موج حملات هوایی آمریکا هدف حمله قرار گرفتند/ الجزیره فارسی
✔️ بیانیه سنتکام در مورد عملیات انجام شده در سوریه و عراق 🔹نیروهای فرماندهی مرکزی ایالات متحده (سنتکام) حملات هوایی را در عراق و سوریه علیه نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران و گروه های شبه نظامی وابسته به آن انجام دادند. 🔹نیروهای ارتش ایالات متحده بیش از ۸۵ هدف را با هواپیماهای متعدد از جمله بمب‌افکن‌های دوربرد که از ایالات متحده پرواز کردند، هدف قرار دادند. 🔹در این حملات هوایی بیش از ۱۲۵ مهمات دقیق به کار گرفته شد. 🔹تاسیساتی که مورد اصابت قرار گرفت شامل عملیات فرماندهی و کنترل، مقرها، مراکز اطلاعاتی، راکت‌ها و موشک‌ها و انبارهای پهپادها و تاسیسات زنجیره تامین تدارکات و مهمات گروه‌های شبه‌نظامی و حامیان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود که حملات علیه نیروهای آمریکایی و ائتلاف را تسهیل می‌کردند.
✔️ سی‌ان‌ان به نقل از مقام ارشد کاخ سفید: ایالات متحده خاک ایران را مورد حمله قرار نخواهد داد.
✔️ کاخ سفید: پاسخی که ما اتخاذ کرده‌ایم با هدف تضعیف و مختل کردن توانایی گروه‌های طرفدار ایران برای انجام حملات علیه نیروهای ما است.
معلومه که نه چرا باید آشوب باشه؟! آمریکا میدونه که اگر حتی یک شلیک به طرف بیابان‌های ایران داشته باشه، از نظر قوانین بین‌المللی ایران این حق را پیدا میکنه که معادل سلاح بالفعل و بالقوه آمریکا، تولید سلاح کنه. که یکی از آن سلاح ها، سلاح اتمی هست. بخاطر همین، آمریکا هیچ وقت این بهانه را دودستی به ایران نمیده و ترجیح میده پایگاه‌های طرفداران ایران در خارج از کشور نشانه بگیره.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تبریک🇮🇷 تبریک🇮🇷 تبریک🇮🇷
فوتبال مون هم عین دیپلماسی مونه هر وقت حالت هجومی بود حرفی برا گفتن داریم هروقت رفتیم تو لاک تدافعی و نرمشی و سازشی کلی ضرر کردیم جوهر سخن همونه که حضرت آقا فرمود: هزینه سازش و تسلیم خیلی بیشتره
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پیش‌فروش کتاب 😍 در سایت Www.haddadpour.ir آغاز میشود
پیش‌فروش کتاب 😍 در سایت Www.haddadpour.ir آغاز میشود
الان نه 👆👆 دو سه روز دیگه ان‌شاءالله اعلام می‌کنیم و شما عزیزان میتوانید با مراجعه به سایت عرضه آثارم ، این دو کتاب جدید را سفارش بدید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
scary-music-instrumental 006.mp3
1.7M
موسیقی متن رمان
بسم الله الرحمن الرحیم 🔥 🔥 ✍️نویسنده: محمدرضا حدادپور جهرمی 💥 «قسمت پنجاه و یکم» من، سمن قبل نبودم. آدمی پر از معلومات، سؤالات پخته‌تر، مطالب جدید و جذّاب، اطّلاعات و اخبار قابل توجّه از کشورهای غربی مخصوصاً اسرائیل شده بودم و حتّی به‌خاطر مسائل مربوط به ژن انسانی، توطئه یهود و صهیونیزم بین الملل، بالغ بر صد کتاب و مقاله درجه یک و دو خوانده بودم، ولی بقیّه هم دوره‌ای‌های ما حدّاقل تا جایی که من میدانم، وقتشان صرف مطالب خود دوره مطالعاتی میشد و حدّاکثرش تورهای اروپاگردی، شرکت در همایشها، کنفرانسها و همین چیزها. روزها و هفته‌ها بود که به همین منوال گذشت و من تلاش میکردم که به آرامش خودم، تعمیق مطالعاتم و ارتباطم با ماهدخت بیش‌تر فکر کنم و برنامه بریزم. کم‌تر از دو ماه بیش‌تر نمانده بود که دوره ما تمام بشود. هفته‌های آخری بود که در کلاس و همایش‌ها شرکت میکردیم. خیلی حساب شده برایمان برنامه‌ریزی کرده بودند. اصلاً بوی دستپاچگی، افشای معلومات، سرهم‌بندی و حالا یک کاری کنیم که تمام کنیم و این چیزها نمیداد. برخلاف اکثر دوره‌های بدو خدمت و یا ضمن خدمتی که برای کارمندان، دانشجویان و حتّی افراد مؤثّر و کلیدی میگذاریم! تا اینکه... یک شب با ماهدخت نشسته بودیم که من سر حرف را برداشتم و گفتم: «ماهدخت! برنامه‌ت چیه؟ وقتی دوره تموم شد و اگه نخوایم مثلاً اینجا بمونیم و در دوره‌های سطوح بالاترش شرکت کنیم، تو چیکاره‌ای؟ میخوای چیکار کنی؟» همین‌جور که به یک نقطه زل زده بود، گفت: «اتّفاقاً چند روزه دارم به همین فکر میکنم. نمیدونم! چی بگم؟» گفتم: «تو همیشه واسه خودت برنامه‌های زیادی داری. از همین اخلاقت خیلی خوشم میاد و خیلی هم تلاش کردم مثل تو باشم. بگو ببینم چی تو کلّه‌ته؟» گفت: «باور کن نمیدونم. کاش الان میدونستم حرکت بعدیم باید چی باشه! امّا نمیدونم.» گفتم: «حالا چرا یه‌جوری هستی؟ انگار دلت گرفته، چته دختر؟» گفت: «هر وقت فکرش میکنم این‌جوری میشم.» گفتم: «فکر چی؟» گفت: «فکر اینکه چقدر آوارگی بده و میتونه شکننده باشه. اینکه بدونی اصلت مال کجاست، امّا ندونی باید کجا باشی خیلی درد بزرگیه.» گفتم: «خب منم از وقتی گرفتار بند و آزار شدم و الان هم اینجام، همین احساسو دارم! درکت میکنم.» گفت: «نه سمن، درک نمیکنی! هیچی... ولش کن! شام چی بخوریم؟» گفتم: «چی چی ولش کن؟ بذار یه‌کم از خودمون بگیم. چرا هر بار میخوایم حرف بزنیم، فرار میکنی؟» با بی‌حوصلگی گفت: «نه بابا، فرار چیه؟ باشه، بگو! حرف میزنیم.» گفتم: «برنامه‌ت چیه؟» گفت: «اگه تو از برنامه‌هات بگی، شاید منم موتورم کم‌کم گرم شد و تونستم بهتر فکر کنم.» گفتم: «من خیلی دوست دارم به وطنم برگردم، خیلی. این‌قدر که هر شب خواب میبینم برگشتم و دارم زندگی میکنم، امّا میترسم.» گفت: «از چی؟» گفتم: «رُک بگم؟» گفت: «زود باش!» گفتم: «از اینکه نشه و همونایی که ما رو از زندان آزاد کردن صلاح ندونن و نخوان من برگردم پیش خونوادهم!» گفت: «خب اگه نمیخواستن که الان اینجا نبودی.» با تعجّب گفتم: «ینی چی؟» گفت: «ینی همین. ینی براشون باارزشی که از اون جهنّم نجاتت دادن و الان داری درس میخونی و واسه خودت سمن خانمی شدی که کلّه‌ها و مخهای اروپایی و آسیایی فعّال در حقوق زنان تو رو میشناسن و حتّی یکی دو بار هم تشویقت کردن. سمن تو وضعیّتت از من خیلی بهتره!» گفتم: «خب اینا خیلی خوبه، امّا به نظرت می¬تونم برگردم به وطنم؟» گفت: «آره خب! امّا کار ساده‌ای نیست، بالاخره زحمت داره و باید یه‌جوری برگردی که جواب همه سؤالاتی باشه که در طول مدّت گم شدنت پشت‌سر خودت و خونوادهت پیش اومده!» حرفش درست بود. من همیشه فکر میکردم با تمام شدن این دوره مطالعاتی، قرار است همه‌چیزهای بد هم فراموش بشود و..، امّا فراموش شدن چیزهای بد یک طرف، ادامه زندگی و برگشتن و اعاده حیثیّت از خانواده و بابام هم مسئله کمی نبود. این اوّل راهی بود که نمیدانستم خودم باید سناریو بنویسم یا آن‌ها! رمان ادامه دارد... @Mohamadrezahadadpour
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا