🌷 خدا لطف کرد و امروز تونستیم بسته #نذر_فرهنگی به یکی از مناطق استان #ایلام را هم روبراه کنیم. ارسال شد و امیدوارم تا قبل از عاشورا به دست روحانی عزیز اون منطقه برسه.
May 11
امشب شب آخر منبرهای حقیر در شیراز بود. الحمدلله که خدا توفیق داد و این چند شب در خدمت دستگاه امام حسین علیه السلام و مردم باصفای شهرک باهنر و شهر صدرا بودم.
اقرار میکنم که از این همه استقبال پرشور و جمعیت بیدار و پرسشگر و اهل مطالعه غافلگیر شدم! فکر نمیکردم از شب اول جا و شام کم بیاد و لازم به این همه انرژی باشه. ماشالله.
و از اینکه از مباحث انقلابی و جریان شناسی این همه استقبال کردید، واقعا دلگرمیم بودید و بیش از پیش بهم ثابت شد که متاسفانه گفتمان انقلاب هنوز بعد از چهل سال بکر هست و مردم مشتاق هستند که بشنوند. بهتون افتخار میکنم.🌹
✔️ انشاءالله از شب تاسوعا به مدت سه شبانه روز، درخدمتم جهرمی های عزیز هستم.
🔸برنامه های سه شب:
منبر اول: حیدرآباد
منبر دوم: هیئت امام حسن شهرک انقلاب
🔸برنامه های صبح تاسوعا و عاشورا:
ساعت ۷ صبح ، مسجد الزهرا شهرک انقلاب
🔸همایش زنان عاشورایی ظهر تاسوعا: امامزاده بی بی دوخواهرون
🔸همایش زنان عاشورایی ظهر عاشورا: حسینیه آیت اللهی
👈 مکان مراسم مقتل خوانی عصر عاشورا متعاقبا اعلام میشود.
✔️ امـام حسین اگه پای بعضی روضه ها و منبرا بشینه از بس مطالب براش تازگی داره، هر چند دقیقه یکبار می پرسه: کی❓ من❓‼️
#خرافه_ممنوع
#افترا_ممنوع
#روضه_ها_و_مطالب_من_دراوردی_ممنوع
#بازی_با_عقاید_مردم_ممنوع
#دلنوشته_های_یک_طلبه
@mohamadrezahadadpour
✔️ شب تاسوعاست. ثواب معنوی امشبمون هدیه باشه به همه معلولین و جانبازهایی که گوشه خونه و یا مراکز نگهداری هستند.
تقدیم به زن و بچه های مظلومشون
مخصوصا به زن و بچه های جانبازان اعصاب و روان که بعضی روزا بی دلیل کتک میخورن و باباشون جلوی در و همسایه داره آبروشونو میبره
اما ....
وقتی باباشون حالش خوب میشه و میفهمه چیکار کرده و چیا گفته ....
امان از دل اون بابا
امان از اون لحظه ای که داره از خجالت آب میشه و سرش اتداخته زیر لحاف و داره گریه میکنه و روش نمیشه به زن و بچش نگا کنه...
دورت بگردم بابای قهرمان و بی اعصاب
دورت بگردم دختر و پسری که وقتی بچه ها ازتون میپرسن بابات چشه؟
میگی هیچی ... حالش خوب نیست...
برای سلامتی و براورده شدن حاجاتشون اجماعا صلوات🌷
#دلنوشته_های_یک_طلبه
سحر غم انگیز شب تاسوعاست
تقریبا در همچین لحظاتی سقای کربلا به خاطر #امان_نامه با خودش خلوت کرده و داره پشت خیمه ها، همینطور که نگهبانی میده، با خودش اشک میریزه و دندان خشم به هم فشار میده😭
علقمه موج شد، عكسِ قمرش ریخت به هم
دستش افتاد زمین، بال و پرش ریخت به هم
تا كه از گیسویِ او لختۀ خون ریخت به مشك
گیسویِ دختركِ منتظرش، ریخت به هم
تیر را با سرِ زانوش كشید از چشمش
حیف از آن چشم، كه مژگانِ ترش ریخت به هم
خواهرش خورد زمین، مادرِ اصغر غش كرد
او كه افتاد زمین، دور و برش ریخت به هم
قبل از آنیكه برادر برسد بالینش
پـدرش از نجف آمد، پدرش ریخت به هم
به سرش بود بیاید به سرش ام بنین
عوضش فاطمه آمد به سرش ریخت به هم
كِتف ها را كه تكان داد، حسین افتاد و
دست بگذاشت به رویِ كمرش، ریخت به هم
خواست تا خیمه رساند، بغلش كرد، ولی
مادرش گفت به خیمه نبرش، ریخت به هم
نه فقط ضرب عمود آمد و ابرو وا شد
خورد بر فرقِ سرش، پشتِ سرش ریخت به هم
تیر بود و تبر و دِشنه، ولی مادر دید
نیزه از سینه كه ردّ شد، جگرش ریخت به هم
به سرِ نیزه ز پهلو سرش آویـزان بود
آه با سنگ زدند و گذرش ریخت به هم
#عباس_بن_علی_علیه_السلام
@mohamadrezahadadpour
دلنوشته های یک طلبه
علقمه موج شد، عكسِ قمرش ریخت به هم دستش افتاد زمین، بال و پرش ریخت به هم تا كه از گیسویِ او لختۀ خو
از همه رفقا علی الخصوص سادات معظم از بابت این شعر عذرخواهی میکنم😭😭
هدایت شده از پاسخگو⚘
Karimi-GolchinMoharram1384[28] (1).mp3
2.09M
هيئت تمام شد، همه رفتند و تو هنوز ...
يک گوشهای نشستهای و گريه ميکنی ...
یا صاحب الزمان😭