eitaa logo
دلنوشته های یک طلبه
88.9هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
666 ویدیو
125 فایل
نوشتارها و رمان های محمد رضا حدادپور جهرمی ادمین: @Hadadpour سایت عرضه آثار: www.haddadpour.ir توجه: هر نوع استفاده یا برداشت و کپی و چاپ مستندات داستانی چه به صورت ورد یا پی دی اف و ... و حتی اقتباس برای فیلم‌نامه و تئاتر و امثال ذلک جایز نیست.
مشاهده در ایتا
دانلود
دلنوشته های یک طلبه
میشه برام از مشکلاتتون بگین؟ از همونا که خیلی گرفتارش هستین و عصبیتون کرده و دوس دارین زود تموم بشه!
🔸روز مره گی..... عادت به گناه....و اینکه مطمئنم دارم گناه میکنم اما نمیدونم چرا نمیتونم کنارش بزارم.بزرگترین مشکل زندگی من اینه.عادت به گناه😔😔 برا ترکش خیلی کارها کردم اما جواب ندیدم آرزوم اینه یروز از شرش خلاص شم. 🔸بزرگترین مشکل من و حتی خیلیای دیگه، تو و کانالت هستی. نه میشه رفت و نه میشه موند. ازت بدم میاد. 🔸دوست دارم پسرام عاقبت بخیر بشن و برن سرزندگیاشون ولی محاله با این وضعیت بیکاری و گرونی بخان ازدواج کنن همینا داغونمون کرده عصبی پیشکش 🔸سلام عليكم اوقات شریف بخیر وپراز نور آرامش،به مدت سه ساله دنبال جذب درسپاه هستم ولی هربار ازسوی مسئولین گزینش سنگ اندازی میشه،برای همین کار به حرم مطهر رضوی پناه بردم، چند هفته پیش رفتم گزینش برای انجام مصاحبه از من مصاحبه گرفتن انصافا خیلی خوب مسلط جواب دادم،گفتن تماس می گیریم هرچه منتظر ماندم که تماس بگیرن ولی خبری نشد!!تااینکه چهارشنبه هفته گذشته رفتم گزینش باکمال ناباوری مسئول گزینش گفت اسمت تولیست نیست!!حضرت آقای حداد پور چکارکنم؟ 🔸سلام حاج آقا.شب شما بخیر درباره مشکلات فرمودید یکی از مشکلات وشاید نگرانی هایم در رابطه با 30نفر از دوستانم هست که همه بالای 30سال سن دارند وهمه هم مجرد هستند😔 وهرچقدر دعا میکنم وحضرت زهرا وحضرت زینب را برای بازشدن گره ازدواج این بزرگواران واسطه قرار میدهم متاسفانه دعای من روسیاه گنهکار راه به جایی نمیبرد واز دست خودم عصبانی وناراحتم که چرا دعایم مستجاب نمیشود. 😔 دوست دارم خداوندبه حرمت این شب های عزیز و به حرمت بهانه ی خلقتش حضرت زهرا گره ازدواج دوستانم را بزودی زود باز کند 🔸سلام علیکم حاج آقا . مشکل منم همسرمه که هم نماز نمیخونه وهم به لطف دولت ، بیشتراز یکساله که بیکاره. با بچه ی کوچیک و مستاجری و گرونی سخته😭😭 🔸سلام وشب بخیر، حاج آقا الان مشکل حاد من اینه که بخاطر گرون شدن بیش اندازه پوشک بچمو از شهریور تا حالا دارم عادت میدم به دستشویی رفتن ولی اصلا اصلا همکاری نمی کنه ، همه جا نجس شده وهرشب باید برم یه کوه لباس نجس آب بکشم، بعداز گذشت چندماه عین روز اوله، وبرای من یه کابوس شده که کی تموم میشه، کلی نذر و توسل و.... هرشب هرشب گریه به درگاه خدا که فقط کم نیارم این وسط خل و چل بشم، تورو خدا به اعضای کانال بگین برام دعا کنن، خیلی دارم اذیت میشم😔 🔸سلام حاج آقا شب بخیر ی بار ی جا خوندم اگه قرار بود همه ی آدما بزرگترین مشکلشونو بردارن ببرن پیش خدا اونوقت هر کس با دیدن مشکل دیگری مشکل خودش یادش میرفت و خجالت میکشید و خدا رو شکر میکرد، الان بعد از خوندن بعضی از پیام ها یاد این موضوع افتادم. فقط میتونم بگم خداروشکر 🔸اینور ایمانمو میگیرم اونروش میزنه بیرون.شیطون از دستم راضیه این روزا😔 🔸اینور ایمانمو میگیرم اونروش میزنه بیرون.شیطون از دستم راضیه این روزا😔 🔸سلام شبتون بخیر بعد از ۱۱ سال زندگی در شرف جدایی ام مشکل اصلی و فعلی من اینه البته خودم تمام تالاشمو کردم که زندگیمو نجات بدم اما همسرم نمیدونم چش شده که اصلا به هیچ صراطی مستقیم نیست😔 🔸سلام مادری ۳۶ ساله هستم. سه تا بچه ۴،۸ و ۲ ساله دارم. وسطی پسره. همیشه خیلی زود عصبانی میشم و (ببخشید) بد و بیراه میگم. خیلی ناراحتم و دوست دارم اینطور نباشم. شب و روز درگیرم و راه به جایی نمی برم. همسرم و خانواده اش کلا آدمهای خونسرد و خوش برخورد و مودب و آرامی هستند و این تند مزاجی من خیلی مشخص تر میشه.مهمترین مشکل من اینه و فکر کنم بقیه مشکلاتم به این مورد مربوط میشه. 🔸سلام خوبین بزرگترین مشکل من اینکه همین هیئت و آدمهایی که تو داستانتون هستن باعث شدن همسرم از کل تفکرات مذهبیش کنار بره و بشه کافر مطلق و من فقط زجر بکشم😭😭😭😭 والان پسرم رو که تو سن حساسی هست نمیخوام الگوش پدرش بشه😭😭😭 واقعا نمیدونم جکار کنم 🔸سلام گفتین از مشکلاتتون بگین تازه ازدواج کردم و نزدیک عقدیم پدرم بازنشسته فرهنگیه و بخاطر برادرم خونه درست کرده. به شدت بدهکاریم و دست خالی ناراحتم بخاطر وام ها و بدهکاریای میلیونی پدرم،ناراحتم به خاطر مریض شدن های متوالی مادرم و ناراحتم بخاطر اینکه برادرم چند ساله عقد کرده ولی بخاطر اینکه خونه ش رو نمیتونه تکمیل کنه و دیسک کمر گرفته، نمیتونن برن سر خونه زندگیشون. این وسط خرج های ازدواج من هست و اینکه میدونم تا چند سال پدرم نمیتونه جهیزیه بخره...خودم چیز زیادی نمیخوام فقط از ناراحتی و سرافکندگی ستون خونه مون ناراحتم که انقدر بارش سنگینه... خدا خودش کمک کنه
✅ و صدها و هزاران مشکل دیگه که حتی شنفتن و خوندنش حال آدمو بد میکنه و باعث میشه دیگه مشکلات خودشو یادش بره.
💠 یه دعا کنم: خدایا به حضرت حضرت زهرا سلام الله علیها گره از کار و مشکلات همه مسلمانان و شیعیان علی بن ابی طالب علیه السلام باز بفرما 🌺 👈 لطفا سه صلوات ختم بفرمایید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#فاطمیه_گرامی_باد منبر امشب جهرم _ غدیریه بعد از نماز مغرب و عشا
سلام علیکم عظم الله اجورنا و اجورکم ببخشید امشب مجلس و منبر روضه بودم و دستم به سیستمم نیست و از انتشار ادامه معذورم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دیر آمدم...دیر آمدم... در داشت می سوخت هیئت، میان "وای مادر" داشت می سوخت دیوار دم می داد، در بر سینه می زد محراب می نالید، منبر داشت می سوخت جانکاه: قرآنی که زیر دست و پا بود جانکاه تر: آیات کوثر داشت می سوخت آتش قیامت کرد؛ هیئت کربلا شد باغ خدا یک بار دیگر داشت می سوخت یاد حسین افتادم آن شب آب می خواست ناصر که آب آورد سنگر داشت می سوخت آمد صدای سوت، آب از دستش افتاد عباس زخمی بود، اصغر داشت می سوخت سربند یا زهرای محسن غرق خون بود سجاد از سجده که سر برداشت، می سوخت باید به یاران شهیدم می رسیدم خط زیر آتش بود، معبر داشت می سوخت برگشتم و دیدم میان روضه غوغاست در عشق، سر تا پای اکبر داشت می سوخت دیدم که زخم و تشنگی اینجا حقیرند گودال، گل می داد و خنجر داشت می سوخت شب بود و بعد از شام برگشتم به خانه دیدم که بعد از قرن ها در داشت می سوخت ما عشق را پشت در این خانه دیدیم زهرا در آتش بود؛ حیدر داشت می سوخت @mohamadrezahadadpour
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم ⛔️پسر نوح⛔️ ✍نویسنده: محمد رضا حدادپور جهرمی «فصل اول» قسمت: نهم قم_ شب_ اداره مرکزی وقتایی که مجردی هستم، دلم خیلی نمیخواد برم مهمانسرا و خوابگاه و بگیرم بخوابم و تلوزیون نگا کنم و ... بلکه دوست دارم تا دیر وقت کار کنم و حتی در دفتر کارم استراحت کنم. اما اون شب مثل اینکه خیلی هم نمیخواست معمولی و بی چالش بگذره... حدودای 10 و نیم بود که پی ام بازی ها تو گروهی که تشکیل داده و حدودا ده نفر بودند شروع شد و تا حدودای ساعت یک بامداد ادامه داشت. همه خطوط عراقی بود و اسم آیدی همشون هم پسر نوح بود! بعضیاشو براتون مینویسم: ✔️ [آقا امسال برنامه چیه؟ آره . راست میگه. منم دو سه شبه میخواستم همینو بپرسم اما فرصت نشده! آسید نیستی؟ هستی؟ کجایی؟ سلام. هستم. هنوز برنامه خاصی اعلام نشده. آقا فرمودن امسال دوست دارن با هم بگیرن! ینی چی؟ ینی جلساتمون یکی باشه؟ اینجوری فرمودن. حالا چی بشه و بعدش برنامه عوض بشه یا نه، خدا میدونه! سلام علیکم. این خیلی خوبه اما ظرفیتمون محدوده. چیزی درباره جا و مکان نفرمودن؟ سلام از ماست. نه. اتفاقا منم همینو گفتم. اما فرمودن صاب مجلس یه کسی دیگه است. خوبه خودشون درست کنند. پس از حالا باید به فکر جا باشیم؟ نه. اصلا. آقا فرمودن همون جاهای قدیمی و خودمونی. فقط امسال و شاید از امسال به بعد، کلا با هم جلسه بگیریم. آقا سید سلام علیکم و رحمت الله. و علیکم السلام و رحمت الله. کم پیدایی! هستم. یکی دو روز بازداشت بودم. به خیر گذشت! سر چی؟ چیزیت نشده؟ نه . حاشا بتونن به شیعه علی زور بگن. ماشالله. جان؟ میخواستم بپرسم از شب دوم تا شب ششم فاطمیه دوم، قابل میدونی هیئت درخدمتت باشیم؟ منم دوست دارم بیام گرگان اما نمیشه. ینی نمیتونم. امسال مسافرم. کجا به سلامتی؟ کجا آقا سید؟ سید جان کجا؟ همین دور و بر ... یه کم پایین تر ... چه قدر پایین تر؟ کویت! آسید من پارسال همون جا بودم. عالیه. اگه بتونی مجردی بری، خیلی بهترم میشه. ای کلک! چطور؟ بالاخره. خودت برو میفهمی! سلام به همگی سلام سلام. چطوری؟ سلام دیوانه! چه خبر؟ چکت پاس شد؟ میشه ایشالله. نگران اون نیستم. نگران جا هستم؟ چطور؟ چی شده؟ امام جمعه اینجا گیر داده سه پیچ. سپاه هم حساس شده. میخوان زمین هیئتمونو بگیرن. دیگه کجا برم خیمه بزنم؟ اوه اوه. امام جمعه اونجا را میشناسم. خدا نکنه سوزنش به کسی گیر کنه. سپاه چی میگه این وسط؟ چه میدونم. بذار دهنم بسته باشه. در اومده رک تو چشمام نگا میکنه و میگه شماها منحرفین! پرسیدم چطور؟ میگه همه میدونن. میبینی خداوکیلی اوضاعمون به کجاها کشیده شده؟ مگه زمین مال خودتون بود؟ خب اگه مال خودمون بود که امام جمعه و سپاه نمیتونستن حرفی بزنن. ینی چی؟ ما که نفهمیدیم بالاخره به خاطر زمینش گیر دادن یا به خاطرت به اصطلاح انحرافت؟! خودمم نمیدونم. اینا برای من زمین و مکان خیمه فاطمیه امسال نمیشه. یه فکری کنین! آقا سید رضا نظر شما چیه؟ چی بگم؟ به نظرم برو یه امامزاده متروک و بی نام و نشون پیدا کن و آبادش کن. بعدش اگه اوقاف دست گذاشت روش و حرفی زد، مردم جوابش میدن و بالاخره جلسه پا میگیره! آره. بد فکری نیست. اینجا خیلی امامزاده نیست. اما باشه. میگردم دنبالش. بچه ها پس شد چی؟ حواستون به مهمونامون باشه. قراره امسال تجمیعی بگیریم. سید جان کی میری شما؟ پس فرداشب پرواز دارم. قرار شده ده شب قبل از فاطمیه برم که بتونم اونجا را جمع و جور کنم. شنیدم سفارت ایران تو اونجا یه کم سوسه اومده و بچه ها اذیتن. بخاطر همین لازمه زودتر برم که هم بچه های خودمون جمع و جور بشن و هم ببینم میشه بچه های اونا را هم دور هم جمع کنیم؟ ... ] ما کلی دنبال اون ضمیر غایبی گشتیم که قراره مهمونشون بشن و از قرار معلوم، جمعیت زیادی هم دارن و جوری که حتی باید فکر پذیرایی زیاد و مکان بزرگتر و کلی اسباب و پذیرایی دیگه هم باشند. اما متاسفانه نشد و نتونستیم بفهمیم که مهموناشون کین؟ ✔️ از چند جهت برای ما اهمیت داشت: یکی اینکه داره نوعی اجتماع و گردهمایی و هم دلی دو یا بیشتر جریان رخ میده که این خودش در قابل توجه هست. دوم اینکه اینقدر زیادن که تامین جا و سایر ملزومات هیئت، براشون تبدیل به یه فکر اساسی شده. سوم اینکه قراره احتمالا از حالا به بعد این دو سه تا جریان با هم کار کنند و این خودش ینی یه جریان سازی و موج آفرینی قوی و بزرگ به نام مذهب! و چهارم اینکه در همین شرایط، باید یکی از اصلی ترین مهره های میدانی را از بازی ایران خارج کنن و بفرستن کویت دنبال نخود سیاه! و ده تا چیز دیگه ... همون لحظه که حدودا ساعت 2 بامداد بود، یکی از بچه ها بیسیم زد و گفت: قربان! سوژه از هیئت خارج شد و به همراه دو تا خانم و یه دختر بچه، به طرف منزل رفتند!
با تعجب گفتم: بله؟! چی داری میگی؟ سید همین حالا داشت چت میکرد! چطور میگی تو هیئت بوده و تموم شده و با منزل دارن میرن منزل؟! گفت: نمیدونم قربان! از اینکه خودش هست و الان هم بیست متر از من جلوتر داره حرکت میکنه و نشون به اون نشون که امشب از بس لطمه زد، گوشه های شقیقش کبود کرده! خودشه قربان! الله اکبر! ادامه دارد... @mohamadrezahadadpour
چطوره بچه ها؟