eitaa logo
دلنوشته های یک طلبه
104.2هزار دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
742 ویدیو
130 فایل
نوشتارها و رمان های محمد رضا حدادپور جهرمی ادمین: @Hadadpour سایت عرضه آثار: www.haddadpour.ir توجه: هر نوع استفاده یا برداشت و کپی و چاپ مستندات داستانی چه به صورت ورد یا پی دی اف و ... و حتی اقتباس برای فیلم‌نامه و تئاتر و امثال ذلک جایز نیست.
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم ⛔️پسر نوح⛔️ نویسنده: محمد رضا حدادپور جهرمی «فصل پنجم» قسمت: شصت و ششم تهران_ ستاد خیلی از پرونده فاصله گرفته بودم. باید آستین میزدم بالا و بسم الله میگفتم و از یه جایی شروع میکردم. مادرم همیشه میگه: «چشمها میترسند و دست ها کار میکنند!» باید این سردرگمی را از یه جایی تمومش میکردم و خودمو مینداختم وسط گود. اول باید تیم میچیدم. خب همه جا رسمه که باید بر اساس نیاز و نوع پروندت تیم بچینی. اما با مطالعه ای که از پرونده داشتم، فهمیدم که دستم خیلی باز نیست و دایره و نوع برخوردهایی که خواهیم داشت، دیگه با حیدر و داوود و این تیپ بچه ها کارمون پیش نمیره. و از طرف دیگه، باید سکرت و چراغ خاموش حرکت میکردم که مشکلی پیش نیاد. به خاطر همین کار را از همون جایی دوباره شروع کردم، که یه روزی قطع شده بود و از دستم خارجش کرده بودن. ینی از راحله و دَم و دستگاهی که راه انداخته بود. علی الخصوص روابط خاصی که با آقای الف و ب و جیم داشت. خب رصد ارتباطات اونا (راحله و آقای الف) حاکی از این بود که مدتی هست که همدیگه را ندیدن. به خاطر همین، احتمال اینکه دیگه کم کم وقتش باشه که یه جایی ... قراری ... ملاقاتی ... چیزی داشته باشن بیشتر هست و باید حسابی حواسم جمع باشه. از یه طرف دیگه، پیامی از یه شماره به آقای الف ارسال شده بود که مکان جلسه فردا را براش اس ام اس کرده بود. اما متن پیام جوری بود که نظرم جلب شد و تصمیم گرفتم پیگیری کنم ببینم کیه؟ پیگیری کردم و دیدم شماره یه بنده خدای نظامیه که مسئول دعوت از سخنرانان و مداحان یکی از ارگان های نظامی هست. این که میگم متنش نظرمو جلب کرد، اینه که نوشته بود: با سلام و احترام. مطابق صحبت قبلی که داشتیم، جلسه شما ساعت 19 فرداشب هست. ماشین را کجا بفرستم؟ خب نظرم به اینا جلب شد: رسمی بودنش ... خشک بودنش ... ضمائر غائبش ... عدم ذکر مکان در هیچ کدام از پیام ها ... این که شب هست و علی القائده برنامه عادی و صرفا در جمع پرسنل نیست! پیامی که آقای الف ارسال کرده بود، دیگه رسما شاخکامو حساس کرد. نوشته بود: سلام آقا جان. تنها نیستم. اگه آدرس بدید، خودمون میاییم. اونم جوابش داده بود: مشکلی نیست. راننده میتونه چند مسیره هم سوار کنه. لطفا دو سه ساعت قبلش آماده باشین که معطل نشید و به برنامه هم برسید. بالاخره آدرس نداد و الف هم چیزی نگفت و اصراری نکرد. خب همینجوری برام سوال پیش اومده بود و میدونستم که باید جای خاصی باشه. تا اینکه دیدم الف پیامی را به شماره ناشناسی ارسال کرد. ناشناس، از این نظر که به نام یه بابایی در یه گوشه ای بی ربطی بود و قبلا هم الف به اون شماره، تماس و پیامک نداشته. نوشته بود: سلام. خوبی؟ جوابش داد: «سلام. معلومه کجایی؟ هستیم. یه کم حساس شدن و باید حواسم بیشتر جمع کنم. باشه. هر جور صلاح میدونی. چه خبر؟ نمیایی اینجا؟ نه فعلا. اما شاید فرداشب بعدش با هم اومدیم خونتون. فرداشب؟ بعدش؟ بعد چی؟ بالاخره زنگ زدن و از اونجاهایی که دوس داری تو جمعشون باشی، دعوتم کردن برم بخونم. وای عالیه. خیلی خوشحال شدم. ای جانم. پس آماده باش دیگه. ساعت 4 آماده باش. باید زودتر بریم. حتما. کی میایی دنبالم؟ همون موقع با رانندشون میام. نمیشه با اونا نریم؟ ماشین خودمون چشه مگه؟ اینجوری بیشتر باهمیم. نه دیگه ... ببین ... حواست جمع باشه... آهان ... از اون لحاظ؟ باشه ... هر چی تو بگی...» خیلی پیامشون طول نکشید و زود خدافظی کردند. جالبه که وقتی خدافظی کردند، اون شخص فورا گوشیشو خاموش کرد! منم حساس که بدونم با کی میخواد بره و کجا میخوان برن؟ هر چند اولی قابل حدس بود اما دومی خیلی نه! من فرداش از ساعت دو بعد از ظهر تو نخ الف بودم. شدم سایه نامرئی الف و نشستم تو کمینش! حوالی ساعت 15 بود که یه ماشین اومد دنبالشو سوار شد و رفتند. حدودا ساعت شانزده و سی دقیقه رسیدن دم در خونه راحله و اونو هم سوار کردن و رفتند. در حالی که تیپ دوتاشون خیلی آراسته و مثل شبهای جشن و ولادت بود. خب با خودم فکر کردم وقتی اون شخص نظامی براش جلسه میذاره و میاد دنبالشون، اگه جایی در حواشی تهران باشه و یا منطقه محافظت شده و این چیزا باشه، دیگه تابلو میشه و نمیتونم برم دنبالشون. اما فعلا صلاح نبود که بخوام از وسایل جانبی جهت رهگیری و تعقیب استفاده کنم. به خدا توکل کرده و رفتم دنبالشون. رفتن و رفتن تا به مکانی رسیدن که شکل پادگان نبود و اصلا به جای نظامی نمیخورد. فورا اطلاعاتش را دادم به رحمان. گفتم: رحمان اگه دستت گیر و بند نیست و پیش حاج احمد نیستی، لطفا ببین اینجا کجاست؟ رحمان هم نوشت: حاج احمد به من سپرده که محمد تو اولویت هست و در هر شرایطی که هستم، اول خواسته شما را انجام بدم. نوشتم: خیر ببینی. فقط لطفا زودتر که منتظرم.
بعد از حدودا سه دقیقه پیام داد که: اینجایی که گرا دادی، محل اجتماع و آموزش نیروهای برون مرزی ............. هست! بذارین صادقانه بگم که وقتی اینو شنیدم، تپش قلب گرفتم. گفتم: رحمان جان مطمئنی؟ ینی الان، کاربری اینجا شده آموزش نیروهای برون مرزی فلان مرکز نظامی؟! گفت: البته اینجا تالارشون هست و معمولا خانواده ها و جلسات فصلی و مهمونی ها و دوره های بصیرتی برای خانواده هاشون و .... را اونجا میذارن. بدتر ترسیدم. این که افتضاح شد! حالا دیگه هم خود نیروها و هم خانواده هاشون اونجان! نوشتم: میتونی بفهمی الان چه جلسه ای دارن؟ نوشت: بذار ارتباط بگیرم ببینم میتونم... ده دقیقه بعدش نوشت: حاجی! نوشتم: جان! نوشت: ظاهرا بچه هایی که در شُرف اعزام هستن و ممکنه یکی دو ماه دیگه اعزام بشن، با خانواده هاشون اینجا دعوتن و دو سه نفر مهمون نظامی خاص دارن و مداحی الف و شام و مسابقه برای خانواده ها و ... یه لحظه همه احتمالات تو ذهنم داشت رژه میرفت. اما اون چیزی که دندونامو روی هم میسابید و اعصابمو خورد کرد، حضور راحله در اون جمع بود! مونده بودم چه کار کنم؟ اقدام؟ اطلاع؟ صبر؟ تکمیل؟ ادامه دارد... @mohamadrezahadadpour
5b79e04b0038b77c98fd5d5b_2708177478764991375.mp3
زمان: حجم: 14.48M
🔶 کاشکی میشد بهت بگم چقدر صدا تو دوست دارم مولودی های ( عليه‌السلام) میشه با این مداحی زیبا هم لبخند زد و هم گریه کرد هم عشق کرد و هم حسرت خورد هم لذت برد و هم حاجت گرفت تقدیم با عشق❤️
مهدی سلحشور(Salahshoor)4_6051016197397283328.mp3
زمان: حجم: 4.18M
مناجات شعبانیه برای سحرهای باصفای ماه شعبان تقدیم با عشق❤️
میلاد سراسر سعادت حضرت عشق، سید و سالار شهیدان و جوانان اهل بهشت، دردانه اهل بیت عصمت و طهارت صلوات الله علیهم،امام حسین علیه السلام و روز جاودانه پاسدار یادگار امام عاشقان حضرت روح الله سلام الله علیه، به همه شما رهروان مخلص سیدالشهداء و پاسداران عزیز انقلاب اسلامی تبریک و تهنیت عرض می نمایم. 🔸تبریک دیگر این که امروز تبدیل شد به روز خفت سران خوک صفت و گانگسترهای قرن بیست و یک آمریکا که با حمله به سپاه عزیز و خوش سابقه انقلاب اسلامی، تلاش کردند به جنازه رو به موت رژیم صهیونیستی تنفس مصنوعی بدهند. قطعا این هم افتخاری دیگر برای همه دغدغه مندانی است که با استقامت بی نظیر و مثال زدنی خود سربلندی دوباره نظام مقدس اسلامی را به رخ دنیا کشیدند. مخلص همه سبزپوشان امام عصر ارواحنا فداه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام تبریک میگم❤️🌹 امامزاده علی اکبر چیذر دعاگوتونم ی کم مراسم طول میکشه تا برسم. ممکنه امشب دیر بشه بذارم پیش پیش معذرت میخوام هر جا هستین، خوش باشین و التماس دعا
ای اهل حرم میر و علمدار خوش آمد علمدار خوش آمد سقای حسین سید سالار خوش آمد علمدار خوش آمد ولادت حضرت عباس مبااااارک❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✔️بسیاری از دوستان از من درباره تصمیم احمقانه ترامپ پرسیدند. من دیدم همه چیزایی که میخواستم بگم، اکثرش در مقاله زیر اومده: 👇
🇮🇷 آمریکا با ارزش ترین برگه اش در مقابل ایران را سوزاند! 🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁 📰 بخش فارسی اسپوتنیک روسیه طبق معمول تیم آقای ترامپ یک بار دیگر ارزشمند ترین برگه ای که می توانست ابزاری برای فشار بر ایران به حساب آید را سوزاند تا منطقه و جهان را وارد مرحله جدید رویارویی یان ایران و آمریکا نماید. با قرار دادن سپاه پاسداران در لیست گروه های تروریستی ایالات متحده بیش از اینکه برای ایران چالش ایجاد کند برای خود چالش بزرگتر ایجاد کرده. هر آنکه به اوضاع منطقه اشراف دارد بخوبی می داند که همه صحبت های آقای پمپئو در کنفرانس مطبوعاتی اش در مورد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شانتاژ تبلیغاتی بیش نبود و اینکه مثلا این کار آمریکا منجر به فشار به ایران و یا ایجاد محدودیت های مالی برای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی می گردد کاملا بی معنی می باشد؛ چون سالهاست ایالات متحده تشکل های اقتصادی وابسته به سپاه را تحریم کرده و سپاه پاسداران هیچ حساب رسمی ای خارج از کشور ندارد که آمریکا بخواهد ببندد. مضاف بر این سپاه پاسداران و ایران مدت ها است که پیش دستی کرده اند و تدابیر مورد نیاز در قبال احتمال چنین اتفاقی را اتخاذ کرده اند. در حالی که آمریکایی ها یک هفته فرجه برای تصمیم خود قرار داده بودند و احتمالا فقط منتظر آن بودند که انتخابات اسرائیل پایان یابد و آقای نتانیاهو بتواند از این امتیاز در انتخابات استفاده کند، شاید تنها چیزی که آمریکایی ها به هیچ وجه انتظار آن را نداشتند که شورای عالی امنیت ملی ایران به سرعت برق نیروهای آمریکایی در منطقه را تروریست تلقی کند وبالطبع سطح رویارویی را بالاتر ببرد. در این شرایط همه هم نیروهای آمریکایی در خلیج فارس با مشکل مواجه خواهند شد و هم نیروهای آمریکایی در منطقه با مشکل مواجه خواهند شد. از این پس نیروهای ایرانی و متحدین آنها در منطقه دقیقا همان برخوردی را که ایرانی ها با داعش می کنند با نیروهای آمریکایی خواهند داشت و طبیعتا جان همه سربازان آمریکایی د ر منطقه به دلیل اینکه امکان تماس و هماهنگی با نیروهای ایرانی ویا متحدین آنها وجود ندارد در خطر خواهد بود و می توان گفت هر خونی از سربازان آمریکایی در این منطقه ریخته شود از این پس به گردن آقای ترامپ و دولت اش واشتباهاتشان می باشد. رئیس جمهوری ای که از زمان به قدرت رسیدن اش تا به حال کل اعضای کابینه اش، برخی چند بار، تغییر کرده اند، چون نمی توانند با او کار کنند این بار نیز تصمیمی گرفته که می تواند نه فقط روی زندگی سربازان آمریکایی در منطقه بلکه حتی روی فعالیت های تجاری آمریکا در منطقه نیز تاثیر بگذارد؛ چرا که از این پس حتی کشتی های تجاری آمریکا که می خواهند به خلیج فارس تردد کنند امکان تماس با نیروهای سپاه پاسداران که حافظ امنیت تنگه هرمز می باشند را ندارند، چون طبق قانون آمریکا تماس با تروریست ها جرم است، و با توجه به عدم هماهنگی احتمال اینکه آنها توقیف شود و یا با آنها برخورد شود بسیار زیاد است. همچنین در صورتی که مثلا نیروهای آمریکایی که در افغانستان حضور دارند بصورت اشتباه وارد خاک ایران شوند دیگر با آنها به عنوان نیروهای یک کشور خارجی برخورد نمی شود بلکه به عنوان نیروی وابسته به گروه تروریستی با آنها برخورد می شود. باید اینجا توجه داشت که چون نیروهای آمریکایی در لیست گروه های تروریستی ایران قرار گرفته اند این فقط سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نخواهد بود که با نیروهای آمریکایی به عنوان تروریست برخورد خواهد کرد بلکه همه نیروهای مسلح ایران از ارتش گرفته تا حتی نیروهای انتظامی موظف خواهند بود با نیروهای آمریکایی به عنوان تروریست برخورد کنند. حال باید دید که آیا این واقعا همان چیزی است که مردم آمریکا می خواهند و آیا منافع لابی های قدرت و اسرائیل در ایالات متحده اینقدر ارزش دارد که ترامپ حاضر باشد جان سربازان آمریکایی و منافع آمریکایی را برایش به خطر بیاندازد؟ 🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا