eitaa logo
دلنوشته های یک طلبه
104.3هزار دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
742 ویدیو
129 فایل
نوشتارها و رمان های محمد رضا حدادپور جهرمی ادمین: @Hadadpour سایت عرضه آثار: www.haddadpour.ir توجه: هر نوع استفاده یا برداشت و کپی و چاپ مستندات داستانی چه به صورت ورد یا پی دی اف و ... و حتی اقتباس برای فیلم‌نامه و تئاتر و امثال ذلک جایز نیست.
مشاهده در ایتا
دانلود
بعضی اپوزیسیون های خارج از کشور، در طول هفته گذشته، چنان توییت و پست حمایتی از جمهوری اسلامی میذاشتند که گفتم نکنه میخوان در انتخابات آتی شرکت کنند و یحتمل تایید بشن و ناباورانه رای بیارند😳 به قول یکی از بچه ها: پَنَهتُ بالله پناه میبرم به خدا @mohamadrezahadadpour
بچه ها کسی از سلیپیتی ها خبر داره؟! دو هفته است اضافات نداشتند چیه مگه نگرانشونیم خب @mohamadrezahadadpour
مثل که برای نجات مالی مجبور به تن فروشی با یکی از وزرای سعودی شد اما الان دیگه... نه آبرویی مونده براش نه گروهکی که بریزن تو خیابون نه پولی که بتونه تقسیم کنه و نه تنی که بتونی باهاش امرار معاش کنه و الان رو تخت بیمارستان با نصفی از صورت فلج شده... @mohamadrezahadadpour
تَکرار غریبانه روزهایت چگونه گذشت وقتی که چشم باز کردی و دیدی نه حکومتی عوض شده ... نه شوگری مونده برات نه پولی مونده که بریزی تو حلق یه مشت سگ ولگردت و نه کسی اسمت میاره و اینک جواب فاکتورهای سعودی در انتظار توست... پیری و سرافکندگی و بدهکاری و یه پروژه گنده شکست خورده روی دستات مونده و نمیدونی چیکارش کنی! @mohamadrezahadadpour
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلااااااام احوال شما؟ چه خبرا؟ خوبین؟ خب الحمدلله ... سلام برسونین خدمتشون ما هم خوبیم... سلام میرسونیم خدمتتون😊 ببخشید کمتر هستم هستما اما فرصت نمیشه درگیر درآوردن یه لقمه نون حلال والا غرض مزاحمت بود که الحمدلله حاصل شد درخدمتیم🌺❤️🌷🌸😌
ما حتی از اپوزیسیون هم شانس نیاوردیم .🧐😏 این آقا مثلاً اپوزوسیون ماست که در خارج از کشور نشسته و بچه های مردم را دعوت می‌کنه به تغییر رژیم! بعدش دیدن نمیشه، زدن تو نخ توهین و ترور پاسدار و بسیجی و آخوند! بعدش هم دیدن جراتشو ندارند و به خاطر همین، زدن تو نخ شکستن شیشه ها و آتش زدن درب مساجد و... تعطیل تر از این دلقک، اونایی هستند که حرفاشو گوش میدن! مثل اونایی که در این چند سال دستگیر شدند! @mohamadrezahadadpour
هیچی قبلاً هم هیچی الان که دیگه هیچی تر دور از جون، کنیز شماست!😳 البته دور از محضرتون
7.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ای جانم به سید انجوی نژاد عزیز و بزرگوار😂🌷🌺 #کدومو_بگیرم؟! #همشو_بگیر #حدادپور_جهرمی #دلنوشته_های_یک_طلبه
📢 رفقا 📢 دوشنبه ساعت ۱۴:۳۰ خیابون انقلاب یادتون نره اجتماع بزرگ تهرانی های مقیم مرکز😊
چند روز پیش، رفیق و همکلاسی عزیزم مهندس محمد فاطمی را از دست دادم یادش بخیر اگه خانواده محترمشون در کانالم هستند، مجددا تسلیت میگم و از اینکه نتونستم بخاطر ماموریت و مشغله و... حضورا خدمت برسم عذرخواهی میکنم. در گروه واتساپی که بچه های پایگاه بسیج کربلا (جهرم) تشکیل دادیم و رفقای ایام نوجوانی و جوانی دور هم جمع شدیم، متنی را نوشتم که بنظرم شما هم بخونید بد نیست👇
دلنوشته های یک طلبه
چند روز پیش، رفیق و همکلاسی عزیزم مهندس محمد فاطمی را از دست دادم یادش بخیر اگه خانواده محترمشون در
سلام و ارادت خدمت همه رفقای عزیزم🌹🌹 والا من قبلاً خیلی به محمد نزدیک بودم و با رفتنم از جهرم، کلا فاصله زیادی از لحاظ مکان و جغرافیا بین من و بچه های پایگاه کربلا پیش اومد. تا اینکه این گروه راه افتاد و خیلی از نظر روحی و بازگشت به ایام نوجوانیم و رابطه بهتر و عاقلانه تر و عاطفی تر با شماها بهتر شدم. از همتون مخصوصا ابراهیم قناعت پیشه عزیز بخاطر این بنای خیر تشکر میکنم. تا دو سه روز پیش که خبر رحلت محمد عزیز اومد و همه شوکه شدیم. از شوکه شدن خودم براتون بگم: رفقا شاید رفتن محمد که همکلاس و هم سن و سال خودم بود، بیشتر از رفتن بابام که خودم کفن و دفنش کردم، روی فکر و روحیه و ذهن و روانم اثر گذاشت. بسیار مرگ و رفتن و همه چیزو رها کردن و یهو غیب شدن و زیر خروارها خاک خوابیدن برام نزدیک شده. یکی دو شبه که با خودم گفتم «اینم از محمد فاطمی» اینم از آدمی که وقتی همدیگه رو میدیدین، محکم بغل هم میکردین و کلی سر به سر هم میذاشتین. خودت و بقیه هم همین هستین. چیز بیشتری در منتهی الیه زندگیت منتظرت نیست. نشستم فقط فکر کردم و دیشب تا حالا حتی یک دقیقه هم خواب به چشمم نیومده و این همه فکر و نوشتن و مراجعه به قرآن و... فهمیدم که اگر برگردم و بخوام جوری زندگی کنم که وقتی مثل محمد بخوام از دنیا برم، راحت برم و مثل محمد صبور و محجوب و خنده رو باشم، فقط و فقط فهمیدم که : 👈 اونجاهایی که با خانواده و زن و بچه هام و مادرم و خواهرام و خواهر زاده هام و رفقام بودم «زندگی» محسوب می‌شده! زندگی به معنای واقعی کلمه. و یا وقتایی که به خاطر دل خودم کانال دلنوشته های یک طلبه را زدم و هر شب کلی مطلب تایپ کردم و در خنده و گریه مخاطبینم شریک بودم زندگی محسوب میشه. و یا منبرهایی که به خاطر آبروی اهل بیت رفتم و دو سه تا آیه و حدیث برای مردم خوندم زندگی محسوب میشه. همین. بقیش برای گذران و کلاس و خدمت و ... هست. وگرنه «اصل زندگی» خوش بودن با خانواده و رفقا و بچه های کانال و منبر امام حسین هست! هر جا سخت گرفتم، سخت تر زندگی کردم. هر جا راحت و آسان گرفتم، عشق دنیا و آخرت کردم. به خدا زندگی اصلش ینی همین حیف دلخوری ها و ناراحتی ها و دور از هم بودن ها و... قدر هم بدونیم. خیلی وقت نداریم. محمد که رفت، ۳۴ سالش بیشتر نبود. هم سن من و شما مرگ خیلی نزدیکه ایشالله عمر بابرکت کنیم و عاقبت به خیر باشیم 👈اما زندگی کنیم👉 عشق و حال و هیئت و کانال و پایگاه و بندگی خدا سخت نگیریم اینقدر من از بابت همه اوقاتی که میتونستم پیش خانوادم باشم و لذت ببرم و با دوستام صفا کنم و یا توی کانالم چرت و پرت بگم اما نبودم و مشاغل زیادی و «غیر ضروری» برای خودم تراشیده بودم، پشیمونم. خدا رحمت کنه محمد فاطمی و مهدی زارع و آقارحیم و... جای همشون خالیه ببخشید طولانی شد محمد آغا ؛ گل باغا🌹🌹