سلام و ارادت
بعیده مشکل بچه های کلاستون و سایر بچه های اونجوری این باشه که دلایل ولایت فقیه چی هست و مثلا تعریف و حد و مرز ولایت مطلقه چیه؟
مشکل اونا با اون ادبیات خاص و سوالاتشوم این چیزا نیست.
بلکه اونا دوس دارن و حقشون هست که درباره #کارکرد_های_ولی_فقیه بدونند.
ینی اونا مشکلشون اینه که نمیدونن ولی فقیه چه به درد میخوره و اصولاً کارکردهای ولایت فقیه در کشور و دین ما چیست؟
این حرف من نیستا
حرف خود حضرت آقاست که به جناب پناهیان و ... فرموده بودند.
حالا
متاسفانه کتاب و مقاله توپ و تپلی که درباره کارکردهای ولی فقیه باشه سراغ ندارم!
از این بابت خیلی هم شرمنده هستم که سراغ ندارم.
ینی گشتما اما پیدا نکردم.
حالا اگه رفقا کسی سراغ داره، معرفی کنه تا همین جا تبلیغش کنیم.
#حدادپور_جهرمی
#دلنوشته_های_یک_طلبه
✅ رابرت مکایر (سفیر انگلیس) به ایران برگشت.
تعجیل و اصرار در بازگشت همان سفیری که شبکهسازی میان سلبریتیها و اهالی هنر را داشت، قطعا بیارتباط با #انتخابات مجلس نیست.
از زمان خروج سفیر انگلیس از تهران (۲۵دی)، دختر او وظایفش را انجام میداد!
دلنوشته های یک طلبه
سلام و ارادت بعیده مشکل بچه های کلاستون و سایر بچه های اونجوری این باشه که دلایل ولایت فقیه چی هست و
بسیاری از دوستان، کتب و مطالبی از این دست معرفی کرده بودند.
خب بنده تقریبا اکثر منابعی که گفتید را دیدم و مراجعه داشتم.
اما هیچ کدام با هدف و یا موضوع #کارکرد_ولی_فقیه و یا کارنامه ولایت فقیه نیست.
میدونید قضیه چیه؟
داستان از این قرارها که سر هیچ کلاسی هیچ دانشجویی دغدغه ذهنیش بحث ریشه های ولایت و شبهات ولایت فقیه نیست. بلکه یا درباره شخص حضرت آقا و یا اصل جایگاه و فایده اصل مترقی ولایت فقیه حرف دارند. نه مباحث کلامی و عرفانی و ...
من شک ندارم که اینم از مظلومیت رهبر فرزانه انقلاب و جایگاه بلند و منیع ولایت فقیه در روزگار ماست که اغلب، تالیفات و منبرها را به سمت مباحث کلامی و روایی و عرفانی و... بردیم و ملموس بحث نکردیم.😔
به عنوان یک حوزوی از ساحت رهبری و امامت جامعه بخاطر این کوتاهی عذرخواهی میکنم.
اما فکر میکنم کارهای بزرگ را باید انسان های بزرگتر از قد و قواره ما مثل علما و دانشمندان بزرگوار انجام بدهند.
#حدادپور_جهرمی
#دلنوشته_های_یک_طلبه
دلنوشته های یک طلبه
بسیاری از دوستان، کتب و مطالبی از این دست معرفی کرده بودند. خب بنده تقریبا اکثر منابعی که گفتید را د
آهان
فکر کنم این همون چیزی باشه که گفتم.
سر فصل های جالبی داره که بنظرم این اساتید که بزرگان فن هستند به خوبی از پسش برمیان.
ضمنا دستبوس استاد علامه مصباح یزدی هستم🌺
هدایت شده از دلنوشته های یک طلبه
#انتخابات (۲۲)
اگر مجلس به شأن و تکلیف #نظارتی خودش به درستی عمل نکند، به هیچ وجه شاهد در رأس امور بودن مجلس نخواهیم بود.
اگر مجلس تبدیل شد به محل لابی و دعواهای باندی و کندن از وزرا در زمان رای اعتماد و همت برای امور شهری و شهرداری چی، دیگر نه تنها باید فاتحه آن مجلس را خواند، بلکه معلوم میشود که به قسم و سوگند اول راهشان خیانت کرده اند!
✔️ سوال اساسی از همه کاندیداها این است که: شما برای شأن نظارتی مجلس و جایگاهی که پیدا خواهید کرد، چه برنامه ای دارید؟
اصلا میدانید نظارت چگونه است و چه سازوکار قانونی برای آن تعریف شده است؟
لطفا بند و ماده و تبصره و قانونی که حدود و تکلیف مهم نظارت مجلس بر همه قوا تشریح کرده را یکبار با صدای بلند و از حفظ برای حضار در جلسه تبلیغاتی بگویید!
#لطفا_نشر_حداکثری
#حدادپور_جهرمی
#دلنوشته_های_یک_طلبه
⚫️ راوی: #لبابه
(همسر حضرت عباس علیه السلام)
وقتی همسرم عباس با لبخند از سخت گیری های مادرش در تربیت فرزندان می گفت و می گفت که مادرش نخستین مربی شمشیر زنی و تیراندازی او و برادرانش بوده نمی توانستم به خود بقبولانم که این فرشته مجسم و این تندیس بی نقص لطافت و زنانگی نسبتی با شمشیر و کمان داشته باشد . همواره صحبت های از این دست را ترفندی از جانب همسرم می دانستم که شاید می خواست میزان شناخت من از روحیه و عواطف مادرش را بسنجد .
امروز دربازار مدینه با دو زن مسافر از قبیله بنی کلاب ملاقات کردم . وقتی دانستند که من عروس فاطمه کلابیه(حضرت ام البنین) هستم با خوشحالی مرا در آغوش گرفتند و بعد از پرسیدن حال و نشانی منزل اولین سؤالشان مرا از فرط تعجب بر جا خشک کرد :
*هنوز هم شمشیر می بنده؟*!
شمشیر ؟؟؟! نه!*
*پس برادرش درست می گفت که بعد از ازدواج تغییر کرده.
یعنی می گوئید مادر همسرم جنگیدن می داند ؟!
از حیرت ؛ سادگی و نوع پرسشم به خنده افتادند. یکی از آنها به عذر خواهی از خنده بی اختیار و بی مقدمه شان ؛ روی مرا بوسید و گفت : شما دختران شهر چه قدر ساده اید ؟! قبیله ما ( بنی کلاب ) به جنگاوری و دلیری میان قبایل مشهور و معروف است و تقریبا تمام زنان قبیله نیز کما بیش با شمشیر زنی و تیراندازی و نیزه داری آشنایند اما فاطمه از نسل ملاعب الاسنه (به بازی گیرنده نیزه ها) است و خانواده اش نه فقط در میان قبیله ما و کل اعراب بلکه حتی در امپراتوری روم نیز معروف و مورد احترامند.
فاطمه(حضرت ام البنین) در شمشیر زنی و فنون جنگی به قدری ورزیده و آموزش دیده بود که حتی برادران و نزدیکانش تاب هماوردی و مقابله با او را نداشتند . بعد در حالی که می خندید ادامه داد : هیچ مردی جرأت و جسارت خواستگاری از او را نداشت.
به خواستگاران جسور و نام آور سایر قبایل هم جواب رد می داد . وقتی ما و خانواده اش از او می پرسیدیم که چرا ازدواج نمی کنی ؟!
می گفت : #مردی نمی بینم. اگر مردی به خواستگاری ام بیاید ازدواج می کنم .
**من که انگار افسانه ای شیرین می شنیدم گویی یکباره از یاد بردم که این بخش ناشنیده ای از زندگی مادر همسرم است لذا با بی تابی پرسیدم خب ؛ بگویید آخر چه شد ؟!
*خب معلوم است آخرش چه شد . وقتی عقیل به نمایندگی از طرف برادرش امیرالمومنین علی علیه السلام به خواستگاری فاطمه آمد ؛ او از فرط شادمانی و رضایت ؛ گریست و گفت : خدا را سپاس من به مرد راضی بودم ولی او #مرد_مردان را نصیب من کرد.
📚بر گرفته از کتاب (ماه به روایت آه) به قلم ابوالفضل زرویی نصر آبادی
🌹▪️سالروز وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها بر شما تسلیت باد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ببینید| سخنان مهم آیت الله دژکام درباره نقش رسانهها در انتخابات و جهتدهی به افکار عمومی!
*میدان دادن و تیتر کردن افرادی که فاقد صلاحیت هستند اما حاضرند برای مطرح شدن، هزینه کنند برای ادامه انقلاب اسلامی بسیار خطرناک است...*
*اگر به واسطه تبلیغات رسانهای، افراد ناصالح به مجلس راه پیدا کنند و به نظام ضربه و به مردم خسارت وارد کنند مسئولیت آن بر عهده کیست...؟
🌐 صفحه رسمی آیت الله دژکام در اینستاگرام : https://www.instagram.com/dezhkam_ir
خانم حقیقت جو
هیچ وقت یادم نمیره وقتی بعد از جلسه شما در حالی که یک نوجوان دبیرستانی بودم، درباره التزام شما به اسلام و اینکه حقیقتا چادری هستید یا سیاسی چادر پوشیدید سوال کردم و شما فقط داد و بیداد کردید.
شما لطف زیادی در اون جلسه به من کردید. چون منِ نوجوان فکر میکردم واقعا شما اصلاح طلب ها دنبال شنفتن حرف مخالف هستین و لارج برخورد میکنید!
اما از اون روز تا الان بیش از هزاران بداخلاقی از شما و هم فکرانتان دیدم.
👈 کاش ساز و کاری تعریف بشه که کسی نتواند از #چادر ، سواستفاده سیاسی کنه!
مخصوصا در زمان #انتخابات
#حدادپور_جهرمی
#دلنوشته_های_یک_طلبه
ایشون خانم جمیله کدیور، همسر عطاءالله مهاجرانی هستند که هم خودشون و هم شوهر سابقشون از شخصیت های مطرح جبهه اصلاحات بوده و هستند.
کاری به این ندارم که چرا هر چی پناهنده و سیاسی و این چیزا در خارج از کشور داریم، از جناح اینا هستند؟!
و حتی به اینم فعلا کاری ندارم که دقیقا ایشون در خارج از کشور به چه مشغولند که مدت ها بوده نه خبری از خودشون منتشر کردند و نه اجازه خبر و اطلاعی از فعالیت خارج از کشورشون دادند؟!
فقط برام سواله که چرا دیروز با یه عکس، حضور خودشون را در ایران اعلام کردند؟!
چرا #الان؟
چرا زمان #انتخابات؟
چرا وقتی که لیست #اصلاحات برای مجلس از کمبود زن شاخص در رنج و عذاب هست؟!
اصلا حالا چرا با #چادر؟
چرا وسط فضای برفی و تفریحی با چادر؟
👈 علی الظاهر بسیاری از این تیپ شخصیت های اصلاحات در روزهای اخیر وارد ایران شده اند!!
خیره انشالله😐
#حدادپور_جهرمی
#دلنوشته_های_یک_طلبه
خب مطلع شدیم که ماهواره ظفر در مدار قرار نگرفت و سقوط کرد.
👈 ناراحتیم اما غصه نمیخوریم و اشکال نداره و دم همه بچه های گلی که زحمات شبانه روزی کشیدند گرم🌷
گروههای معاند در شبکههای اجتماعی فضاسازی گستردهای را در جهت تخریب دستاوردهای ج.ا.ا در آستانه ۲۲بهمن آغاز کردند.
برجسته کردن هزینه های هنگفت و تبلیغات گسترده ج.ا.ا برای این ماهواره در دستور کار رسانه های ضدانقلاب قرار گرفته است.
👈 نمیدونم چقدر این حرفم درست و فنی باشه اما کاش این صنایع استراتژیک و حیثیتی و فوق العاده مهم، از دست دولت ها خارج میشد و مثل فناوری نانو تحت اشراف و مدیریت اصل نظام قرار میگرفت.
#حدادپور_جهرمی
#دلنوشته_های_یک_طلبه
🔺 یک سورپرایز جذاب برای کسانی که مایلند #جهرم را ببینند☺️
هر چند در تقدیر شما نبوده که جهرمی بشید 😌 اما میتونید فعلا با جسمی دور اما قلبی نزدیک، در جهرم سیاحت کنید😊👇
http://jahromvt.ir
دلنوشته های یک طلبه
🔺 یک سورپرایز جذاب برای کسانی که مایلند #جهرم را ببینند☺️ هر چند در تقدیر شما نبوده که جهرمی بشید 😌
من حاضرم😊
باور کنین من حاضرم
چون به مهمان نوازی جهرمی ها اعتماد دارم.
اصلا چه کاریه
بعد از شهادتم بیایین راهیان نور جهرم🙈😂
والا
اگه شلوغ نکنین حتی ممکنه حاجتم بدم
حالا از شوخی بگذریم، جهرم جاهای باصفای زیادی داره که در این سایت نیومده
بچه ها گفتن کاملترش میکنن🌺
*رفیقم میگفت :*
۳۰ سال پیش خواستم برم شیراز ...
رفتم ترمینال و سوار اتوبوس شدم .
صندلی جلوم زن و شوهری بودند که یه بچه توپول و شیرین ۳یا ۴ ساله داشتند.
اتوبوس راه افتاد.
۱۶ ساعت راه بود.
طی راه ؛ بچه توپول و شیرین که صندلی جلو بود؛
هی به سمت من نگاه میکرد و میخندید.
چند بار باهاش دالی بازی کردم و بچه کلی خندید...
دست بچه یه کاکائو بود که نمیخوردش .
تو دالی بازی ؛
یهو یه گاز از کاکائو بچه زدم .
بچه کمی خندید...
کمی بعد مادر بچه با خوشحالی به شوهرش گفت:
ببین ؛ بالاخره کاکائو را خورد.
دیدم پدر و مادرش خوشحالند؛ گفتم بذار بیشتر خوشحال بشن.
خلاصه ۳ تا کاکائو را کمکم از دست بچه؛ یواشکی گاز زدم و بچه هم میخندید.
مدتی بعد خسته شدم.
چشمم را بستم و به صندلی تکیه دادم ، که یهويی واییییی..
مُردم از دل پیچه.....
دل و رودهام اومد تو دهنم...
سرگیجه داشتم...
داشتم میترکیدم.
دویدم رفتم جلو و به راننده
وضعیت اورژانسی
خودم را گفتم.
راننده با غرغر تو یه کافه وایساد.
عین سوپرمن پریدم و رفتم دستشویی و رفع حاجت کردم.
برگشتم و از راننده تشکر کردم و نشستم روی صندلی.
اتوبوس راه افتاد.
هنوز ۱۰ دقیقه نگذشته بود که دلدرد شروع شد.
طوری شده بود که
صندلی جلوی خودم را گاز میگرفتم .
از درد میخواستم داد بزنم.
چه دل پیچه وحشتناکی...
تموم بدنم را میکشیدند...
مُردم خدا....
دویدم پیش راننده و با عجز و التماس وضعیتم را گفتم.
.
راننده اومد اعتراض کنه؛
با صدای عجیبی که ازم درشد، راننده زد بغل جاده و گفت:
بدو داداش....
پریدم بیرون و دقایقی بعد برگشتم به اتوبوس...
تشکر کردم...
از درد داشتم میمردم.
دهنم خشک بود و چشام سیاهی میرفت.
رفتم روی صندلی نشستم.
گفتم چرا اینجوری شدم.
غذای فاسد که نخورده بودم.
دیدم دست بچه باز کاکایو هست.
از پدر بچه پرسیدم :
بچتون کاکائو خیلی میخوره؟
پدرش گفت: نه ؛
کاکائو براش بده.
اومدم بپرسم
پس چرا کاکائو بهش میدی؟
که مادرش گفت:
حقیقت بچمون یبوست داره.
روی کاکائو مسهل مالیدم تا شاید افاقه کنه؛
تا حالام دو یا ۳ تا هم خورده ؛ ولی بی فایده بوده.
من بدبخت خواستم
ادامه بدم که یهو درد مجددا اومد.
میخواستم داد بزنم و کف اتوبوس غلط بزنم.
رفتم پیش راننده؛
راننده با خشونت گفت : خجالت بکش ؛ وسط بیابونه؛ ماشین که شخصی نیست.
برو بشین.
مونده بودم بین درد و خجالت....
یه فکری کردم....
برگشتم پیش پدر و مادر بچه و گفتم : منم یُبْسْ هستم .
میشه به من هم کاکائو بدید...
۳ تا کاکائو مسهلی گرفتم و رفتم پیش راننده عصبی و با ترس و خنده گفتم:
عزیز چرا داد میزنی ؛ نوکرتم؛ فداتم ؛ دنیا ارزش نداره؛ شما ناراحت نشو؛ جون همهی ما دست شماست.
معذرت میخوام.
بیا و دهنت را شیرین کن...
راننده هم که سیبیل کلفت و لوطی بود؛ گفت :
ایول ؛ دمت گرم ؛ بامرامی ؛ آخر مردای عالمی
خلاصه ؛ ۳ تا کاکائو را کردم تو دهنش و رفتم سر جام نشستم و از درد عین مار به خودم پیچیدم.
۱۰ دقیقه نشده بود که راننده صدام کرد و گفت:
داداش ؛ جون بچهت چی به خورد من دادی؟؟ ترکیدم...
داستان کاکائو و بچه را براش گفتم.
راننده زد بغل جاده و گفت بریم پایین.
خلاصه تا شیراز هر نیمساعت میزد کنار و میگفت:
بزن بریم رفیق...
مسافرها هم اعتراض که میکردند؛ راننده میگفت:
پلیس راه گفته که یه گروه تروریست و نامرد؛ تو جاده میخ ریختند؛
تندتند باید لاستیکها را کنترل کنم که نریم ته دره...
مردم از همهجا بیخبر، هم ساکت بودند و دعا به جون راننده میکردند.
این را گفتم که بدانید برای انجام هر کاری؛
مسولش باید *همدرد* باشه؛
تا حس کنه طرف چی میکشه!؟
🤔
مسئولین ما باید مردمی باشند تا درد مردم را بفهمند🤔😊
#ارسالی_مخاطبین
#داور به #بازیکن_خطا_کار کارت زرد نشان داد ولی این تصمیم و شگرد #مربی است که اجازه دهد بازیکنش در زمین بماند یا او را #تعویض کند؟
حال اگر آن تیم، یک بازیکن آماده و تکنیکی دارد ومربی بادرایتی داشته باشند؛ بازیکن دارای کارت زرد را از زمین بیرون میکشد تا شاهد باخت تیمش و اعتراضات هواداران نباشد.
#مردم_تماشاچی_نیستند
بلکه مربیانی هستند که باید تکلیف بازیکنی که خطاکرده و کارت زرد گرفته و تا مرز #اخراج شدن از زمین بازی پیش رفته، روشن کنند.
#حمایت_از_شورای_نگهبان
#یدالله_مَعَ_الجماعه
#مجلس_جوان_انقلابی
از جالبترین عکس های دیروز میتونم به این عکس اشاره کنم👆
خیلی بعیده این خانما بدونن در کنار چه کسی دارن با همدیگه سلفی میندازند؟☺️
حتی شاید اصلا حواسشون هم به اون طرف نباشه و خیلی عادی دارن عکس میندازن☺️
جمهوری اسلامی و برکات انقلاب اسلامی ایران یعنی همین.
👈 یعنی مسئولین در دل مردم و برای مردم
نه اینکه همش در حصار چند حلقه مامور و ...
جناب حجت الاسلام حسین طائب (زید عزه) فرمانده سابق نیروی مقاومت بسیج، رئیس سازمان اطلاعات سپاه پاسداران
#حدادپور_جهرمی
#دلنوشته_های_یک_طلبه