eitaa logo
دلنوشته های یک طلبه
89.9هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
649 ویدیو
124 فایل
نوشتارها و رمان های محمد رضا حدادپور جهرمی ادمین: @Hadadpour سایت عرضه آثار: www.haddadpour.ir توجه: هر نوع استفاده یا برداشت و کپی و چاپ مستندات داستانی چه به صورت ورد یا پی دی اف و ... و حتی اقتباس برای فیلم‌نامه و تئاتر و امثال ذلک جایز نیست.
مشاهده در ایتا
دانلود
83.7K
صنت؟؟؟!!!!!😱😂 ایشالله همیشه دلتون خوش و لبتون خندون و ایمانتون کامل و دانشتون بابرکت باشه🌺 ولی نگران قطع و وصل شدن شهریه نباشید. همین حالا باید اعتراف کنم که اگر در طول اون سیزده سال مجبور نبودم، شهریه امام زمان را نمیگرفتم. از بس مسئولیت داره و ... بگذریم ولی وصل میشه ایشالله ضمنا امیدوارم نظام پرداخت شهریه ترمیم بشه و حتی به هم بخاطر شأن و دانش و سطحی که قرار دارند، شهریه تعلق بگیره. لال از دنیا نری اجماعا صلوات📢☺️
⛔️ ایام تبلیغ کاملا قسمت پنجم به یکی از دوستان مختصر پولی داده بودم تا غذا و آب برام بیاره. وقتی دیدم دو سه تا از طلبه های دیگه هم دارن احتیاط شرعی میکنن تا از غذای بیمارستان و سهم بیت المال برای پرسنل و بیماران استفاده نکنند، برای دوستم تماس گرفتم و گفتم: ته کارتم هر چی هست، بعلاوه شهریه آخر این ماه، مدیریت کن تا بتونیم برای یه هفته چهار نفر غذا و آب و چایی فراهم کنی. دوستم گفت: نگران این چیزا نباش. یکی از رفقا گفته که یه نفر نماز استیجاری گرفته و نذر کرده که پولش برای هزینه های یومیه طلبه هایی که دارن به کورونایی ها کمک میکنند مصرف بشه. حقیقتش ته دلم گرم تر شد. میدونستم خدا می‌رسونه اما خب دیگه ... گاهی توکلم ضعیف میشه. ازش پرسیدم: تو کجایی؟ بیمارستان برای کمک پیدا کردی؟ حرفی زد که برام خیلی جالب بود. گفت: بیمارستان مال شماها باکلاس هاست. ما میریم پمپ بنزین و برای مردم بنزین می‌زنیم. اولش باورم نشد. گفتم: جدی میگی؟ گفت: آره . چون یکی از محل های شیوع این ویروس، پمپ بنزین هاست. بعضی جایگاه دارها حتی از خرید چند تا دستکش برای کارمنداشون دریغ میکنند. ما میریم که هم کمک به حال اونا باشیم و هم برای مردم بنزین میزنیم تا شیوع ویروس کنترل بشه. برام جالب بود. فکر خوبی کرده بودند. خلاصه از روز دوم، غذا و آب و چایی برای ما سه چهار نفر می‌آوردند و بعداً فهمیدم که اونی که نماز استیجاری خریده بوده تا بتونه کمک هزینه چند تا طلبه را تو این شرایط فراهم کنه، یکی از ، از همسران رفقا بود که شوهرش تو یکی از همون جایگاه های بنزین کمک میکرد. ادامه دارد ...