eitaa logo
دلنوشته های یک طلبه
90.2هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
640 ویدیو
124 فایل
نوشتارها و رمان های محمد رضا حدادپور جهرمی ادمین: @Hadadpour سایت عرضه آثار: www.haddadpour.ir توجه: هر نوع استفاده یا برداشت و کپی و چاپ مستندات داستانی چه به صورت ورد یا پی دی اف و ... و حتی اقتباس برای فیلم‌نامه و تئاتر و امثال ذلک جایز نیست.
مشاهده در ایتا
دانلود
امشب اجازه بدید درباره دو تا خانم صحبت کنیم. البته هر کدامش نیاز به مقدماتی داره که خلاصه عرض میکنم.
کتابی که حدوداً یک سال طول کشید تا نوشتنش تمام شد و در مسیر نوشتن همون کتاب بود که عشق و علاقه ام به مردم افغانستان مخصوصاً شیعیان هزاره چندین برابر شد کتاب بود. به همین اندازه که کتاب نه مطلب داره دچار سانسور و محدودیت شد و مجبور شدیم پاره ای از مسایل را نه در کانالم منتشر کنم و نه در کتاب. ولی بعدها اتفاقات دیگری افتاد که من متوجه شدم بعضی‌ها روی موضوع و مخصوصاً ارتباطی که بین جنایات صهیونیستی علیه شیعیان هزاره داره اتفاق میفته، حساس هستند.
همینطور ذهنم درگیر افغانستان بود و ساعات مشخصی در طول ماه، از منابعی که داشتم در خصوص موضوعات افغانستان مطالعه میکردم تا اینکه به این خانم رسیدم.
‏سلیمه مزاری فرماندار ‎ سال ۵۹ در تهران متولد شد فارغ التحصیل جامعه شناسی دانشگاه خوارزمی است سلیمه این روزها در خط مقدم مبارزه با طالبان است و این جمله معروف دارد: «تا زنده باشم میجنگم. اگر دیدید بدست طالبان افتادم تیربارانم کنید»
چهل و یک ساله دارای سه فرزند همسرشون هم از ایشان حمایت کرده و حتی در اغلب مناطق ناامن و بازدیدهای میدانی با او همراه است.
این خانم مسئولیت مستقیم چندین گروه مسلح را بعهده داره. چندین مرتبه براش پیغام و پسغام دادند بلکه بتونن به تسلیم شدن متقاعدش کنند اما موفق نشدند و مقاومت این خانم برای دشمنانش هم ضرب المثل شده.
اینجا گفتم که هم با ایشون آشنا بشید و هم اگر از اطرافیان ایشون در کانال هستند، وقت یک مصاحبه اختصاصی را از ایشون بگیرند. حاضرم درباره این روزهای افغانستان و تیم خانم سلیمه مجموعه ای را بنویسم. هر چند پیش بینی ها حکایت از سقوط افغانستان ظرف مدت شش ماه آینده داره اما امیدوارم این اتفاق نیفته و بتونیم مجموعه جذابی از گروه های مربوط به ایشون بنویسیم.
دومیش انشاءالله ی شب دیگه عرض میکنم. شب خوش🌷
حضرت آقا امروز اولین مرحله از واکسن بومی را دریافت کردند. با آرزوی صحت و سلامت و طول عمر بابرکت برای ایشان، و همچنین تقدیر از زحمات جوانان و متخصصان متعهد این مرز و بوم. برای سلامتی رهبر فرزانه انقلاب صلوات صلوات صلوات🌷🌷🌷
🔹 ملت شریفی که رای ندادید ... ! انتخابات تمام شد الحمدلله نتیجه هم آن چیزی شد که هم دلمان میخواست و هم برای حال و آینده انقلاب آرزو داشتیم. الهی شکر خدا عاقبتمون به خیر کنه و به رییس جمهور منتخب هم توفیق عنایت کنه تا موفق بشوند اعتماد مردم را برگردانند و امید را افزایش بدهند. اما این اما را اندکی گفتند اما من هم میگویم تا فردای قیامت بگم که منم گفتم. من نگرانم و بسیار هم نگرانم. نگران این که آن بیش از پنجاه درصد احساس می‌کنند نه تنها در انتخابات شرکت نکردند بلکه صدای آنها هم شنیده نشد و انگار نه انگار! من دوست دارم یک مسئول بلندپایه مملکتی بیاید و با آنها حرف بزند و بگوید: « مردم شریفی که با صندوق های رای قهرید، الهی دورتان بگردم، الهی غم و غصه تان بخورد تو سر دشمنان تان، ما صدای شما را شنیدیم و منظور شما را فهمیدیم و اعتراض شما را دریافتیم. شرمنده هستیم که زورمان بیشتر از این نرسید و نتوانستیم نظر شما را جلب کنیم و انگیزه شما را در آمدن به پای صندوق های رای تقویت کنیم. اگر کسی شما را منافق و ضد انقلاب و بی بصیرت و خلاصه با انواع همین انگ های زشت نام برد، از ما نیست و فکر نکنید ما درباره شما اینطوری فکر میکنیم. نه خیر. نه تنها این صفت های زشت از دامن شما به دور است بلکه بسیاری از شما خیلی هم مردم باحال و بامعرفت و مشتی هستید. ملتی که رای ندادید! ما صدای خاموش شما را شنیدیم. خیلی صدای بلندی هم بود. اینقدر بلند که مثل انتخابات مثلا سی سال قبل، بعد از انتخابات نمیخندیدیم و ذوق نمی‌کردیم و کیف نمی‌کردیم. بلکه همش تو فکر شما بودیم و این که چقدر به شماها بدهکاریم و چقدر شماها آقایید و بزرگوارید که ترجیح دادید به جای فتنه و شلوغ کاری و ... به صورت خاموش، صدای اعتراضتان را به گوش ما برسانید. هر چند نمیدانم میدانید یا نه؟ که اینگونه اعتراض کردن و با صندوق رای قهر کردن، در درازمدت خطرش از ده ها و صدها فتنه و آشوب بدتر است. اما خب انشاءالله بتونیم از شرمندگی شما دربیاییم. انشاءالله چهار سال دیگه جوری از خدمات فرزندانتان در کشور راضی باشید که مجبور بشیم تا دو روز، ساعت برگزاری انتخابات را تمدید کنیم. ضمنا این که مدام میگیم ملت ایران پیروز انتخابات بود و ... معنیش این نیست که شما را از خودمون نمی‌دونیم. استغفرالله. شما ولی نعمت ما هستید. بلکه منظور ما اینه که با توجه به همه دشمنی ها و فشارهای خارجی و معاندین و کارشکنی های آدمایی که فعلا بنا نداریم اسمشون بیاریم ، همین که انتخابات خوبی برگزار شد و رییس جمهور منتخب اینگونه با فاصله رای بسیار، مورد اقبال قریب هجده میلیون نفر قرار گرفت و اون همه هم به بقیه کاندیداها رای دادند بازم در دنیا کم سابقه است و افتخارش مال همه ماست. حتی شما دوست عزیزی که رای ندادید اما جزیی از ملت شریف ایران محسوب میشی. حالا شما به کنار جای شما روی چشم و سر ما انشاءالله با هم دوباره و بیشتر دوست بشیم ولی عزیزانی هم که آراء باطله داشتند آنها هم پیامشان را خیلی واضح رساندند. چه آنها که به جای نام کاندیدای مورد نظر، مشکلاتشان از جمله شغل و مسکن و پاس شدن چک برگشت خورده و شوهر و ... نوشتند و چه گرامیانی که سفید دادند و چه باحال هایی که حتی ما را لایق ندانستند که کاغذ رای دارای هر پیام و محتوایی در صندوق بیندازند. بلکه کاغذ رایشان را با خود به خانه بردند! خیلی دلم میخواهد با شما بیشتر صحبت کنم و حتی شما هم قابل بدانید و گاهی حرفی ... اعتراضی ... دادی ... بیدادی ... نصیحتی ... فحشی ... ناسزایی ... چیزی بفرمایید تا استفاده کنیم. بالاخره همه ما ایرانی هستیم و اگر گوشت هم را بخوریم، استخوان همدیگر را دور نمی‌اندازیم. اما عجالتا باز هم قربانتان بروم دورتان بگردم خدا سایه همه تون بر سر ما حفظ کند از بلا و آفات به دور باشید. مراقب خودتون باشید. بااحترام🌷 » ✅ آدرس ایتا: https://eitaa.com/mohamadrezahadadpour ✅ آدرس تلگرام: https://t.me/mohamadrezahadadpour ✅ آدرس بله: https://ble.ir/Mohamadrezahadadpour ✅آدرس سروش: sapp.ir/hadadpour
Hadadpur.apk
5.71M
با بیش از ۱۵ هزار کاربر و نصب فعال نسخه جدید: 🔹 اضافه شدن متن کتب جدید 🔹بهبود کیفیت مطالعه متن کتابها 🔹 تسریع و تسهیل خرید و سفارش 🔹 افزوده شدن بخش دلنوشته و از همه مهم تر؛ 😍 لطفا همین الان نصب کنید.
از بازتاب سخنان یونسی در رسانه ها که بگذریم اما نمیشه حقیقت را کتمان کرد. اینکه موساد از قبل از انقلاب کار کرده و الان تقریبا در تمام سطوح و لایه ها نفوذ داره جای هیچ شکی نیست. باید فکر اساسی و جدی به حال این ماجرا کرد. چرا که علاوه بر جان مسئولین، آبرو و حیثیت و اعتبار و اسناد و مدارک و... حالا این موساده موسادی که انگشت کوچیکه mi6 انگلستان هم محسوب نمیشه. دیگه فکر کنین اونا کجاها هستن و دارن چه غلطی میکنن؟! بحث اینه: نفوذ جدی است و کسی که از نفوذ و معضلات امنیتی و مشکلات عدیده حفاطتی حرف میزنه، به حضرت عباس قسم نمی‌خواد نهاد و سازمان و وزارتخانه خاصی را زیر سوال ببره. و منکر زحمات و تلاش های شبانه روزی عزیزان نیستیم. لطفا اونایی که اطلاع ندارند کاسه داغ تر از آش نشند. خود نهادهای امنیتی هم کاملا آگاهند که مشکلات جدی وجود داره و با توجه به ترورها و خرابکاری ها و پیشامدهای چند سال اخیر 👈 دیگه کسی نمیتونه بگه شما دارین دشمن را بی دلیل گنده میکنید. لذا یکی از مطالبات جدی ما از دولت انقلابی و جهادی حضرت آیت الله رییسی اینه که پایش و پالایش جدی دستگاه های امنیتی را در اولویت برنامه های خودشون داشته باشند.
ارادت شما بزرگواری به حال خودم افسوس و صد افسوس که عُرضه نداشتم شما را متقاعد کنم که رای بدید تلاشمو کردم ولی ظاهراً اثر نداشته اما از اینکه منو دنبال میکنی ممنونم خدا از ممبرزی کمترت نکنه😉😂
به محض اینکه شنیدم حاج خانم جمالی ناخوش احوال هستند به پابوسی ایشون رفتم. ایشون یکی از سه شیرزن بزرگواری(مادرم، خانم جمالی، خانم بزرگی) هستند که در دوران کودکی و نوجوانی، حق فراوانی به گردنم دارند. با ایشان حداقل ده بار روان خوانی قرآن داشتیم. از اول تا آخر. خدا به ایشان طول عمر بابرکت و حسن عاقبت و شفاعت قرآن در دنیا و آخرت عنایت فرماید. 👈 با سبک و اخلاق و کلاسداری ایشان در کتاب بیشتر آشنا خواهید شد. انشاءالله.
اینجا جهرم هست و به این آقا در زبان محلی «ماهَر» میگن. یعنی کسی که مهارت رفتن به بالای نخل و مرتب کردن برگ و شاخه ها و محصولات نخل را داره. دیروز که با آشیخ احمد آقا نشسته بودیم و صبحانه ای خوردیم و مباحثه مختصری داشتیم، حواسمون به این آقا بود. ماشاالله در طول پنج شش ثانیه از این نخل می‌رفت بالا!! به آشیخ احمد گفتم من روی زمین صاف هم نمیتونم با این سرعت راه برم😂 ماشاالله بچه های تر و فرزی هستند. دو سه روز جهرمم با اینکه هوا خیلی گرمه، اما مردم میگن از وقتی آقای رییسی رای آورده، هوای جهرم هم بهتر شده🤣😅 از شما چه پنهون، وقتایی که جهرمم، دیگه دوس ندارم برگردم تهران. قربون همین حال و هوای شرجی و صاف و ساده و شهرستانیمون به قول حضرت مادرم: تهرون برای خودشون خوبه☺️
✔️ حالا که بحث جهرم شد، یه شعر توپ و جذاب و حال خوب کن از یکی از بهترین شاعران جهرمی تقدیم کنم👇🌷😍
هدایت شده از یک فنجان تامل
کلاغو.. «کلاغو» روی کاجی خسته خسته سیاه و زشت و لنگ و پا شکسته به سمت کوه مشهد پر کشیدند کبوتر های چاهی، دسته دسته نشست و شست بازم جامه هاشو گرفت عطر عجیبی شانه هاشو نشست و هی نوشت و هی نوشت و کبوترها نبردند نامه هاشو یه شب آخر هوایی شد «کلاغو» پر از شوق رهایی شد «کلاغو» درخت کاج را ول کرد و کوچید دلش گنبد طلایی شد «کلاغو» شبی با عطر شب بو، رفت مشهد رها از هر هیایو، رفت مشهد صدا پیچید بین کوچه باغا خبر اومد کلاغو رفت مشهد به چشمش فرصتی کوتاه نمی دین به پرهایش یه تیکه ماه ندیدین آهای آهای کبوترهای خوشبخت «کلاغو» را به گنبد راه نمی دین هوا ابری، هوا بارون، «کلاغو» دلش زخمی، دلش داغون، «کلاغو» کبوتر های ابری هی می گفتن برو بیرون، برو بیرون «کلاغو» شب سرما و باد افتاد برخاک دلو از دست داد افتاد برخاک هفت هشت تا چرخ زد بالای گنبد در باب الجواد افتاد برخاک فقط یه شاخه بید و یاد داره هوای صبح عید و یاد داره میگه چیزی نمی دونه «کلاغو» فقط دستی سفید و یاد داره یه چیز دیگری شد در خراسان سفید پاپری شد در خراسان همش زیر سر باب الجواده «کلاغو»، کفتری شد در خراسان شده حالا سر و سرور «کلاغو» گرفته لونه بالا سر «کلاغو» شنیدن کی بود مانند دیدن شده طوقی، شده پاپر «کلاغو» شاعر بسیجی ایوب پرنداور @yekfenjantaamol
بیداری؟
گاهی باید سکوت کرد سکوت، گاهی لذت بخش ترین جزء زندگی آدم میشود اینقدر لذت بخش که حد و اندازه ندارد مجبور نیستیم همش حرف های تکراری دیگران را تَکرار کنیم فقط برای اینکه اثبات کنیم هستیم و بلدیم حرف بزنیم گاهی می‌شود انسان سکوت کند بیشتر نگاه کند بیشتر ببیند بیشتر بشنود بیشتر بخواند حتی بیشتر بخوابد و استراحت کند خدا میداند که ارزش بعضی سکوت ها و حتی چندین ساعت خوابیدن ها برای دنیا و آخرت آدم، بیشتر از بعضی مدام حرف زدن هاست
اما حدیث داریم که: دل با نوشتن آرام میگیرد☺️ بسیار حدیث قشنگ و مجربی هست حداقل برای من عالی بوده اصلا نمی‌خواد حتما چیز حکیمانه و خاصی بنویسیا کلا بنویس برای دل خودت حتی اگه ثواب هم نداشت، نداشت ولی بنویس حتی واجب هم نیست برای کسی بفرستی و یا کسی بخونه من اینقدر چیز میز نوشتم و سوزوندم که خدا می‌دونه ولی بعد از هر نوشتن، حس کردم تازه تر شدم، لطیف تر شدم، بقیه زندگی راحتتر گذشته و... حتی بعد از نوشتن همین چند خط ساده
دلنوشته های یک طلبه
اما حدیث داریم که: دل با نوشتن آرام میگیرد☺️ بسیار حدیث قشنگ و مجربی هست حداقل برای من عالی بوده اص
عطف به این👆 مطلب ؛ اصلا نمی‌خواد فورا بگی برم کلاس نوشتن و یا با فلان استاد مشورت کنم و فلان کتاب روش نوشتن بخونم و... ولش کن از اینا چیزی در نمیاد بسیاری از کلاس ها و اساتید، به اندازه ای که گره میزنن، گره باز نمیکنن والا اول باید راه بیفتی و راه افتادن با زیاد نوشتن محقَق میشه بعدها که راه افتادی و فهمیدی خدا چی تو کاسه و ذائقه ات گذاشته، خودت انتخاب میکنی که کجا بری و چیکار کنی لذا «بنویس و خودت را میان نوشته هایت تکثیر کن»
یک روز بدون آنکه بدانم چه می‌کنم، برداشتم یک جمله نوشتم. همین جمله یک کتاب شد. جمله جمله می‌زاید. نخستین جملات خیلی مهمند، خیلی خیلی مهمند. آن‌ها بذرهای کتاب‌ هستنند. سلام روز بخیر🌺😊
حَرَمت ؛ تنها جاییه که دوست دارم : برم وسط جمعیت فشار بهم بیاد له بشم برم زیر دست و پا از فک و چک و چونه بیفتم نفسم بند بیاد از فشار جمعیت با موج جمعیت، این ور اون ور شم وقتی طلب صلوات میکنن، صلوات را جیغ و فریاد بکشم وقتی به یه متری ضریحت رسیدم، رو نوک انگشت بلند شم زوووووور بزنم که نوک انگشتم بخوره به ضریح همینجوری که دندونام رو هم هست و بغضم داره میترکه، بازم زور بزنم که یه جوری بالاخره نوک دستم برسه به ... ضریح ؟ نه! برسه به دستت دوباره دستمو بکشم به طرف صورتم جمعیت قفل شده باشه به زور نوک انگشتمو بزنم به لبم یه بوس محکم بزنم به انگشتم و بفرستم به طرف ضریحت فقط یه سانت مونده یا امام رضا😭😭😭 فقط چند میلی متر مونده فقط یه ذره آهان خورد😭😭😭😭 نوک انگشتم با یه بوس داغ و تب دار رسید به ضریحت میگیریش؟ دست و بوسمو میگیری؟ بگیر جان من! بگیر تو‌ رو خدا بگیر ارواح خاک مادرت نوک انگشتمه و با یه بوس انگشت و بوس یه بیچاره یه گنهکار یه حرفه ای که قشنگ بلده توجیه کنه ولی هیچ چیزی رو قشنگتر از عشقش به شما نمیتونه توجیه... آ آها آهان انگار یه کم نزدیکتر شدم نفر جلویی داره میره یه ذره کوچولو نزدیکتر شدم حس میکنم زیر پر و بالتم چشمامو بستم و بوووووو میکشم آخیش بو بهشت میده دامنت بو بهشت میده ضریحت بو بهشت میده حرمت اینبار بوس فایده نداره بذار تنها چیزی که دارم برسونم به ضریحت بذار اینبار اشکمو قشششششنگ جمع کنم آهان جمع شد😭😭😭😭 بذار یه بوسم بذارم روش اینم بوس حالا بفرما همش همینم چهار تا قطره اشک و یه بوس این همه منه بقیه اش پوچه پوچه ها ‌پوچ پوچ عاریتیه تنها چیزی که قسم حضرت عباس براش میخورم همین گریه ها و بوسمه که محکم میچسبونم ضریحت و ... با هل و فشار و موج جمعیت جابجا میشم آقا واسه خودت همه خودم واسه خودت اگه دوس داشتی بازم ببرم پیش خودت حرف و حدیث و دعا و مناجات ازم نخواه بلد نیستم بلدم بخونما ولی بلد نیستم باهاش خودمو بچکونم رو ضریحت من همش همینم همینو قبول کنی همین فشار و له شدن و موج جمعیت و نفس بند اومده و زبون قفل شده و دست کشیده شده بعلاوه چهارتا قطره اشک و یه بوس همینو قبول کنی واسم بسته واسه خودم و هفت پشتم بسته چرا که: *در معطل شدن و دست رساندن به ضریح حالتی هست که در سجده طولانی نیست* راستی تو تنها کسی هستی که هم گفتم دورت بگردم و هم واقعا دورش گشتم و میگردم و خواهم گردید😘😭