بسم الله و الحمدلله
🌍 جهاد تبیین در روایت #تقسیم ، سهمی از #دلنوشته_های_یک_طلبه
🔹از پر افتخار ترین لحظات طلبگی، زمانی است که سرباز امام زمان نامیده میشوی؛
افتخاری که بیانگر پیمودن مسیری است صعب و شیرین و مجاهده ای خستگی ناپذیر در پس یک انتخاب
انتخابی که در این زمانه ی پرتلاطم، چندان هم ساده به نظر نمیرسد.
🔹حال اگر طلبه ای باشی دغدغه مند و تیزهوش که ضرورتهای زمانه و رسالت قلم را به خوبی شناخته و به درک عمیقی از نیازهای ادراکی افراد جامعه دست یافته است و در پی روایتگری ریشه ها و روابط شکل گرفته در دشمنی علیه نظام اسلامی برآمده و قیمت و کیفیت حفظ این انقلاب را در تعریف مجاهدتهای ابرمردان عرصه ی اطلاعات و امنیت، با داستانهای پرکشش و شیوا به تحریر درآوری، میتوان گفت در شناخت کمینگاه دشمن موفق بوده و بخشی از رسالت طلبگی را در هدایتگری مردم و تنویر اذهان جامعه با بکارگیری استعداد سربازی ات در شناساندن آنچه سربازان گمنام امام زمان، بی وقفه به آن مشغولند به ظهور رسانیده ای.
🔹در میدان جهاد تبیین، شاید هر کدام از ما شیوه ای را برای تحلیل شرایط برگزینیم و از زوایایی به معرفی دشمنان قسم خورده این نظام مقدس بپردازیم، لکن میتوان گفت حجت الاسلام حدادپور جهرمی از همان زمان که روایت فتنه ی ۸۸ را از داستانی هوشمندانه در کف خیابون( اولین رمان امنیتی ایشان) آغاز نمود تا امروز که حکایت تقسیم را به مقتضای اغتشاشات اخیر به مخاطب میرساند، روشی تاثیر گذار و پرجاذبه را برای هدایت نسلی که با گرفتاری در امواج سهمگینی از شایعات و هجمه های شناختی به لجبازی و پرخاشگری روی آورده یا آنانکه در جستجوی یافتن حقیقت تلاشها و ماهیت دشمنیها هستند، انتخاب نموده و هوشمندانه به آن پرداخته است.
🔹و اینک کانال دلنوشته های یک طلبه را میتوان پس از سالها تلاش برای روشنگری و افشای ماهیت معاندین و استکبار و صهیونیزم و پرداختن به زوایای دشوار محافظت از امنیت نظام اسلامی مان در قالب داستانهایی پرجاذبه و حرفهایی دلسوزانه و خودمانی با مخاطب، به عنوان معبری روشن در مسئولیت رسانه ای مجاهدان عرصه تبیین برشمرد و از آن بهره گرفت.
🔹شناساندن اندیشمندانی خلاق و پرتلاش که آثارشان در این بحران فرهنگی میتواند پاسخگوی بسیاری از ابهامات شکل گرفته در ذهن و تفکر نسل امروز باشد و اهل خردی که با بیانی متفاوت و موثر به واگویه کردن حقایق میپردازند، بدون شک در تسریع و تسهیل فرایند آگاه سازی جامعه سهمی بسزا خواهد داشت که غافل بودن از آن جایز نیست.
🔹علم و حکمت و اخلاص، ثبات قدم، برکت در حرکت و حسن عاقبت را برای تمامی مجاهدان بصیر به ویژه طلاب و علمای عزیزی که در اینروزها مظلومانه در معرض جسارت به عمامه و لباسشان قرار میگیرند، از بارگاه ربوبی مسئلت داریم.
✍ مریم اشرفی گودرزی
بسم الله الرحمن الرحیم
🔸🔸تقسیم🔸🔸
✍️ محمد رضا حدادپور جهرمی
««قسمت چهل و یکم»»
#قسمت_آخر
سه روز بعد ...
محمد و معاون وزیر در اتاق کارِ معاون گفتگو میکردند.
محمد گفت: شبنم بازداشت هست و در طول این چند روز، اعترافات مهمی کرده. از داخل، حتی پدرش هم پیگیری آزادی دخترش نیست و تا این ساعت، جایی ثبت نشده که طالعی بخاطر دخترش به جایی مراجعه کرده باشه!
معاون وزیر قند را به محمد تعارف کرد و محمد هم برداشت. معاون گفت: اطلاع دارم که حتی ویژه برنامه ای درباره شبنم ساخته بودند که به محض انتشار خبر فوتِش توسط نیروهایی در لباس شخصی و لباس نیروی انتظامی، به طور هم زمان در شبکه های معاند پخش کنند.
محمد گفت: جالبه که حتی باباش برای آخر هفته دیگه، بلیط رفتن به انگلستان را هماهنگ کرده بوده و همین یکی دو ساعت قبل کنسل کرده! لابد میخواسته برای مصاحبه علیه جمهوری اسلامی و انداختن مردن دخترش به گردن نظام، بره اونجا.
-برنامه ات برای شبنم چیه؟
-اعترافات خوبی کرده. ولی حاضر نشده جلوی دوربین بیاد و بگه و بچه ها ضبط کنند تا به سمع و نظر عموم برسونیم. ما هم اصراری نداریم. تا الان هم هر کس خودش راضی بوده، جلوی دوربین اومده و حرف زده. مهم نیست. ما حداکثر یک روز دیگه باهاش کار داریم. چون بعدش طبق قانون، باید پروندش بفرستیم دادسرا و محاکمه و ...
-بسیار خوب. اما خیلی مراقبش باشید. ما برگ برنده و بزرگترین علت حمله همه جانبه به ایران رو از دشمن گرفتیم. کسی که قرار بود کشته بشه و به خاطر وجهه ای که در مجامع بین المللی داره، شر بزرگی درست کنه و دامن انقلاب و مردم رو بگیره، الان پیش ماست. این پیروزی بزرگیه.
-درسته. اما من منتظرم بهاییت و تجزیه طلبا و منافقا و بقیه ازاذل و اوباش، اقدام به اجرای پلن سوم و چهارم کنند! چون پلن اولشون خودسوزی اون مادر بود جلوی مقرّ پلیس امنیت اخلاق. با اون، شلیک کردند و ذهن جامعه رو آماده کردند برای یه اتفاق بزرگتر.
-ینی مرگ شبنم به دست نیروهای حکومتی!
-دقیقا. ولی با ورود به موقع بچه ها و ردی که ما ازش از آفریقا و خونه ثریا در لندن داشتیم، جلوی این فاجعه رو گرفتیم. الان شوک بزرگی به دشمن وارد شده. چون همه جوره منتظر بوده. پیش بینی من اینه که ممکنه ده دوازده تا دختر دیگه رو قربانی کنن ... همشون هم از قومیت های مختلف و به بهانه های مختلف ... تا بتونن به اندازه کشته شدن یکی مثل شبنم در دنیا سر و صدا ایجاد کنند.
-بیچاره مردم. بیچاره اونایی که گول یه مشت ورشکسته میخورن.
-آره واقعا. ما احتمالا به مدت یکی دو ماه، قتل و کشته سازی های مشکوک و سریالی خواهیم داشت و همش هم میندازن گردن نظام. ما که آماده ایم. باید رسانه ها بتونن مردم رو برای این شرایط آماده کنند.
-دقیقا. ولی کدوم رسانه؟! ما هر جا باختیم، از بازی رسانه ای باختیم!
-اتفاقا من بعد از خودسوزی اون خانمه، به چند جا نامه زدم و چند مدیر شاخص رسانه ای رو دعوت کردم و بهشون گفتم که حواستون باشه و زودتر از همه دنیا از حالا به بعد، روایت رو در دست بگیرید تا کار از دستمون در نرفته. حالا ببینیم و تعریف کنیم.
-بسیار خوب. سوزان مشغوله؟
-عالی. شده معلم زبان فارسیِ نوردخت پهلوی. آرسن که افسر موساده ازش خواسته به نوردخت نزدیکتر بشه و رفتارها و فرهنگ زنان ایرانی رو در نوردخت تقویت کنه. بهش گفتم وانمود کن که همه توجهت به نوردخت هست اما کیس اصلی برای من آرسن هست و حواست بهش باشه تا به وقتش بهت بگم چیکار کن.
-عجب استعدادی داره این دختر! چقدر باهوش و با اخلاص و ...
-بله. البته کم نیستند از این دست نیروها که در دنیا و بغل دست یه آدمایی کاشتیم که حتی به عقل جن هم نمیرسه.
-راستی از بابک برام بگو!
-بابک مشغوله. چون خطِ فرهنگیِ سفارت انگلستان توسط ثریا از همه خط ها قوی تر دنبال میشه، به بابک گفتم شش دُنگ حواسش به ثریا باشه. ما هشدارهامون رو دادیم. در حوزه فرهنگ، نمیشه تماما امنیتی برخورد کرد. باید مقابله به مثل فرهنگی با کارهای قوی انجام بشه.
-هفته دیگه به اتفاق آقای وزیر، قراره با جمعی از نخبگان جوانِ فیلمساز و فیلنامه نویس و رمان نویس دیدار کنیم. همشون حزب الهی نیستند. بچه مذهبی های رونده شده از این و اون داریم ... کسانی که صرفا ایران دوست و عاشق وطن هستند هم داریم. میز فرهنگی و بچه های روابط عمومی وزارت دارن کارای قشنگی میکنند. میخوام دقیقا همین خطی که گفتی فعال تر کنیم تا انشاءالله شاهد کارای قوی تر باشیم.
-توکل بر خدا. اگر کاری هم از دست من برمیاد، درخدمتم. چون مهم ترین و بهترین راهی که میشه هم سرمایه اجتماعی برای جامعه اطلاعاتی و امنیتی کشور به وجود آورد و هم فرهنگ سازی کرد، توجه به هنر و جذب حداکثری هنرمندان و بچه هایی هست که حرف برای گفتن دارن.
-حتما. میگم آقا سید با شما ارتباط بگیره.
🔷🔶🔷🔶🔷🔶
دیدار محمد و معاون وزیر تمام شد. وقتی به اتاقش رسید مستقیم رفت سراغ کشوی میزش و گوشیش درآورد و با خانمش تماس گرفت:
محمد: سلام.
خانمش: سلام از ماست قربان! احوال شما؟
محمد: دستبوسم.
خانمش: نفرمایید آقا. چه خبر؟
محمد: دلتنگم.
خانمش: به حق چیزای نشنیده!
محمد: جدی میگم. چقدر بدجنسی تو!
خانمش: بذاردو دقیقه از مکالمه مون بگذره ... بعدش بهم بگو بدجنس! بعد از دو هفته زنگ زده و لیچار بارم میکنه!
محمد: بچه ها خوبن؟
خانمش: بعله. شما خوبین؟ همکاراتون خوبن؟ جسارتا کِیساتون چطورن؟
محمد: همه سلام رسونن. شام چی داریم؟
خانمش: موفق باشی. خدانگهدار!
محمد: الوووو ... چرا قطع میکنی؟ چی گفتم مگه؟!
خانمش: هیچی. چون خدا خدا میکردم یه بار تماس بگیری و ازم نپرسی شام چیه؟ ناهارچیه؟ بعدش چیه؟ چاییت چیه؟ نسکافت چطوریه؟
محمد: آهان. از اون لحاظ؟ باشه. سوالات دیگه میپرسم. نظرتون درباره فیلترنیگ چیه و آیا اساسا وقتی قراره موقع دعوا و فتنه و آشوب، همه چیو فیلتر کنیم، دیگه تشکیل لشکر سایبری و گردان مجازی و این چیزا در دوران صلح فایده ای هم داره؟
خانمش: با تشکر از سوال خوبتون و این موقعیتی که در اختیارم گذاشتید باید خدمتتون عرض کنم که خیر! هیچ فایده ای نداره. چون یا از اساس، تشکیل و هزینه کردن برای راه انداختن گردان و لشکر سایبری اشتباه بوده و یا الان قطع کردن اینترنت و کوتاه کردن دست نیروها به نت و انتظار اثرگذاری در فضای مجازی از بیخ و بن غلطه! مگه میشه اسلحه و عرصه جنگ از گردان مجازی بگیری و بعدش بگی بفرما اثرگذار باش؟!
محمد که دهانش باز مونده بود گفت: تو واقعا برای این سوال آمادگی داشتی؟! چقدر قشنگ و فوری جوابم دادی!
خانمش با یک حالت پُز و تفاخر خاصی گفت: هیچ وقت یک زن را دست کم نگیر! مخصوصا یک زنِ خانه دارِ اهل مطالعه.
محمد با خنده و شیطنت خاص خودش گفت: من غلط بکنم بانو! نگفتی! شام چی داریم!
خانمش: خوش گذشت. سر شب که میایی برای بچه ها لبو و شلغم بخر. کاری نداری؟
محمد: تشکر. چشم. یاعلی.
🔷🔶🔷🔶🔷🔶
شب شد. محمد داشت جمع و جور میکرد که بره خونه و پس از یکی دو هفته پیش زن و بچه هاش باشه که تلفن اتاقش زنگ خورد. مجید بود. گفت: سلام. وقتتون بخیر.
محمد: سلام آقا مجید. مجید راستی به دکتر گفتی کلا پرونده زندیان و اصل و مهشید دست خودش باشه؟
مجید: بله. گفتم. پرونده مهشید و نقشی که در سازماندهی راه پیمایی همجنس بازها داشت فرستادیم دادگاه.
محمد: به دکتر بگو حواسش به زندیان و اصل باشه. اینا حکم لونه زنبور میکنن. خط رو نسوزونن که فعلا باهاشون کار داریم.
مجید: چشم. کار مهمی باهاتون داشتم.
محمد: جان. بگو!
مجید: قربان سیستمتون روشنه؟
محمد: روشن میکنم. چی شده؟
مجید: گزارش شده که یه دختر خانم در مقر پلیس امنیت اخلاق از دنیا رفته!
محمد: بسم الله. شروع شد. پلن سه!
مجید: منظورتون از پلن سه متوجه نمیشم!
محمد: هیچی. مشخصاتشو میگی؟
مجید: بله. دختر ... کورد ... اهل سنت!
محمد: نگفتم؟ پلن سه! و به زودی نفرات و قربانیان بعدی ...
محمد همین طور که داشت سیستمش روشن میکرد پرسید: نام و نام و خانوادگی؟
مجید گفت: خانم مهسا امینی!!
پایان
««والعاقبه للمتقین»»
https://eitaa.com/mohamadrezahadadpour
سلام دوستان عزیز☺️
وقتتون بخیر
انشاءالله در پناه خداوند باشید.
تقسیم تمام شد و رفت برای ویراستاری. این روزها درگیر اصلاحات نهایی داستان شوربه هستم و امیدوارم چیز خوبی از آب دربیاد.
ی کم از نظر فکری و روحی نیاز به استراحت دارم. نیاز دارم که بیشتر با خانواده و بچه ها باشم تا سنگینی تقسیم و شوربه از سینه ام برداشته بشه.
چند هفته بهم فرصت بدید. اجازه بدید بیشتر مطالعه کنم و حتی مطالب منبر برای سخنرانی دهه فاطمیه آماده کنم.
انشاءالله به احتمال قوی و با توجه به مشورت هایی که کردم، تقریبا همه دوستانم گفتند مممحمد۲ را بنویسم و حتی شاید بخاطر اینکه حال و هوای شما هم عوض بشه، در کانالم بذارم تا اشک و لبخند و شوخی و جدی بیشتری را در کنار هم باشیم😊
الهی تنتون سالم و دلتون خوش و جیبتون پر پول و قلبتون مملو از آرامش و یاد خدا باشه.
لطفا برای منم دعا کنید🌷💞
🔹سلام حاج اقا شبت بخیر
خسته نباشی
بنده حقیر از مخاطبای قدیمیه شما هستم و در همه برنامه ها که کانال شما هست عضو هستم درسته ما رو تحویل نمیگیری و پیامهای منو نیگا نمیکنی ولی عاشق نوشته هات هستم ای کاش تقسیم تموم نمیشد روزهامو با معادله های تقسیم میگذرونم
خداقوت ❤❤🇮🇷🇮🇷🇮🇷💪💪💪
🔹سلام
باورم نمیشه چهل شب گذشت ومن پرازاسترس واشک وغم توی خط بخط داستان دنبال امید می گشتم وچقدر ذوق کردم ازوجود سعیدومحمدوبابک وزهرا وبقبه
راستش برای همشون توی ذهنم شکل وقیافه ساختم ومحمد رو شبیه شما تصور کردم
دلنوشته های دوستان روخوندم واون دوستی که سه قلو داره باعث شادی وخنده من شد
ولی منم یه تجربه دارم
چندسال پیش یه اتفاقی افتاد که چادرم گیرکرد به یه موتورواز سرم افتاد
حس خیلی خیلی بدی بود شبیه تعارض به یک زن حالا ممکنه بعضیا به اون زن ایرادبگیرند وبگن خب حالا شش مترپارچه ازسرت بیفته چیزی نمیشه
ولی اینو باید ازحس یک زن چادری پرسید
🔹سلام حاج اقای عزیز و دوست داشتی
باور کن من عموم اخونده ولی خوشم نمیومد از این جماعت شما کاری کردی با خوندن این کتاب هم باورم بیشتر بشه به این بچه های امنیتی که با جان و دل دارن واسه امنیت این مردم زحمت میکشن امیدوارم همه روحانیون عزیز مث شما بودن تا ادمهای زیادی رو جذب میکردن
باور کن من تو عمرم دو تا کتاب نخوندم ولی تمام کتابهای شمارو انلاین خریدم وخوندم خدا خیرت بده حاجی خیلی مشتی هستی باور کن اگه بنده حقیر رو قابل بدونن حاضرم برای حتی لحظه ای کوچک برای امنیت کشور عزیزم برم برای کف خیابون و جانانه از مملکتم دفاع کنم
ارادتمند شما سید امین
🔹سلام حاج اقا اجرتون با شهدای امنیت.
ما ازخانواده نیروی امنیتی هستیم.همین الان خانوم شهید رو اوردیم خونشون شهیدی که هفته ی پیش سعادت متند شدند.
انقدر فشار روی همه ی خانواده ها هست که تو مجتمعمون خانوما میگن شدیم مثل ویلایی ها.
اما عرضم اینه از این طرف اینقدر فشار انقدر ناراحتی و نگرانی از طرفی دیدن مسایلی که بیرون هست مثل خانومهای بی حجاب که دیگه عادی شده،فشار رو برای ما دوچندان کرده. از طرفی میگن چیزی نگید دنبال اغتشاشن از طرفی هر روز حتما دو سه تا خانوم با وضع فجیع میبینیم.
نمیدونیم باید چکار کنیم که از دو طرف داریم میسوزیم😭😭.
شهادت حقه و سعادتی هست که نصیب هر کس نمیشه ولی دلخونیم از اینکه هر گلی پرپر میشه یکی از دلایلش حجاب هست، هم این داغ رو باید تحمل کنیم هم اون فاجعه رو.😭
🔹سلام
خدا قوت
من مثل بقیه بلد نیستم تعریف کنم
خیلی خوشکل و مجلسی
بهتون خدا قوت میگم
و امیدوارم در این راهی که هستید بمونید تا ظهور انشالله
تو این قسمت از جواب بسیار عاااااالی زن آقا محمد خوشم اومد.
🔹سلام
چقدر عجیب زنده اند شخصیت های داستانهای شما!!!
با اونا زندگی میکنیم،داستان تمام نشده دلتنگشون میشیم.
بعد از این همه مدت هنوز داغدار ابوالفضل در حجره ی پریا
و بنیامین در خاطرات کرونا و ۲۲۳ در کف خیابونیم ...😭
و خدا حفظ کند امثال محمد را
و خدا حفظ کند امثال محمد را
شهادت روزی شما باد...🌹
🔹باسلام
خدا توفیقتون بده قلمتان همیشه مانا باد
مطلبتون فوقالعاده عالی بود و هرشب برا انتشارش انگار منتظر عزیزی باشیم و دم به دقه دم در بریم هرلحظه کانال رو چک میکردیم
اون جمله آخر جواب خانم محمد هم ک ارزشش کمتر از کل داستان نبود واقعا
خدا بهتون سلامتی بده
یاعلی
🔹یعنی انقدرر که پایان داستان های شما جذابه هییچ پایاانی جذاب نیسس
قشنگ پایان های داستان هاتون مثل پایان بازی ایران و ولز هست که گل اون ته زد و تا شب مردم شور اون لحظه دارن
وااقعا خستهه نباشید عاالیی بود
حس میکنم دوباره باید تقسیم رو بخونمم
🔹😔😔😔ای وای ای وای....
یعنی ایقد شهرا قبل امینی ملتهب بوده و منتظر ی جرقه....
واقعا بسیار بسیار ممنون..
خدا عمر با عزت بهتون بده 🙏
🔹سلام وقت بخیر خدا قوت
واقعا ممنونیم خدا حفظتون کنه 🤲
من یه جایی از داستان هاتون بغض میکنم و اشکم در میاد که فکر نکنم خواننده دیگه ای این حس و پیدا کنه نمیدونم
اونجاها که محمد با خانومش حرف میزنه چقد حسرت میخورم به خانومش
خوش به حالش خدا محمد شو بهش ببخشه و برا هم حفظشون کنه 🤲
🔹حاج آقاااااا. خدا خیرتون بده ما رو حسابی غافلگیر کردید. یعنی همه کتاباتون یه طرف تقسیم یه طرف!!!
حاج آقا ولی یه سوال
جون سوزان و بابک در خطر نیست؟
با این داستان شناسایی نمیشن؟
🔹سلام استاد!
من از شما خیلی یاد گرفتم و ممنونم از شما و چقد. خوشحالم که خیلی سال هست که از زمان تلگرام خدابیامرز( البته برای ما یا حداقل من😁) در کانال های شما عضو بودم.
من مدیر دبیرستان دخترانه هستم و تصمیم دارم داستان تقسیم را با اجازه شما برای دخترام توی صف صبحگاه بخونم.
من مدیر مدرسه شاهد هستم و همیشه تکه کلام من به دهه هشتاد ها اینه...
شما قراره پشت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف باشید پس من عاشقتونم.
خیلی نوشته های شما رو دوست دارم و قصد دارم ۳۰۰ تا دهه هشتادی به خواننده هاتون اضافه کنم.😁😊
تا کور شود هر آنکه نتواند دید.
التماس دعا دارم از شما. دعا کنید بتونیم گامی هر چقدر کوچک در مسیر اهل بیت علیهم السلام و شهدا برداریم.
و در این جنگ نا برابر مهره ای کارآمد برای نظام مقدس جمهوری اسلامی باشیم.
راستی خیلی خوشحالم که دهه شصتی هستم.
چون چند وقت پیش یکی از بچه ها بهم گفت خانوم ما که انقلاب نکردیم شما کردید. منم خندیدم گفتم اتفاقا منم انقلاب نکردم ولی خیلی تحقیق کردم دیدم انقلاب خیلی به حق و به جا بود.
خلاصه اینکه همیشه حسرت می خوردم چرا موقع انقلاب نبودم ولی این بار به نفع ما تموم شد.😃
بچه ها بهم میگن ما از عهده زبون شما برنمیایم منم میگم اگه حرفام منطقی نبود بگید.
🔹سلام علیکم عاقبت بخیر باشین خداقوت
خدا حفظتون کنه شما رو و همه مدافعین امنیت رو
#تقسیم هم عالی بود مثل همون مستند های قبلی با این تفاوت که همه چی رو این بار لمس کرده بودیم و همش آشنا میزد
فقط جسارتاً یه سوال یادمه اونروز که میخواستین شوربه رو بزارین نظرسنجی کردین بین #شوربه و #تقسیم و شوربه برنده شد اگه اونروز تقسیم و میزاشتین یعنی بیداری یه عده بیشتر نبود؟؟؟؟
و اینکه ما خودمون و خفه کردیم که بگیم کاری به پلیس امنیت و نظام و حکومت نداره ولی به خرج کسی نرفت.....
ای کاش.....
به قول ما⇦چِشَم آب نمیخوره مجوز چاپ بگیره😁 چون برملا شدن حقایق داره عجیب
البته من منتظر چاپ و خریدش هستم😎
🔹سلام بر شیخ عزیز
آقا پرچمت بالاست
حقیر نیرو کف خیابون هستم
این ۶۰ روز با دوستان همش حرف از شما و کانالتون بود
بهشون معرفی کردم
حاجی ما که از این داستان تقسیم لذت بردیم
مشتی هستی و پرطرفدار
به آقا محمد سلام و خداقوت مارو برسونید😉
دعاگوتون هستیم
در پناه خدا
🔹سلام حاج آقا!
شب تون بخیر!
خدا قوت حساااااابی!
داستان تقسیم تون رو هر شب ،میخوندم. عااالی بود👏
تو این شبها و روزهای بعضا غمناک و پر اضطراب و اغتشاش که یهو ترس و غم میگرفت مون و خوف میکردیم که نکنه خدایی نکرده یه بلائی سر کشور مون بیارند ، با خوندن این داستان خیلی دلگرم میشدیم و می فهمیدیم که واقعا جمهوری اسلامی تنها نیست و مغرورانه به فتح و پیروزی و نهایی فکر میکردیم.... البته که همه ش از برکت و عنایات ائمه اطهار ع ،به انقلاب و ممکلت تون هست و تلاش خالصانه و شبانه روزی نیروهای امنیتی و....
حاج آقا! ولی خداییش اینقدر تو داستان تون برگ برنده همیشه دست نیروهای ما بود که بعضی وقتا فکر میکردم دارید اغراق میکنید 😂
مگه اونا هم داخل ما نفوذی های زیادی ندارند؟ به نظر تون یه کم بهتر نیست قدرت اونا رو هم تو داستان تون نشان میدادید؟
نمی دونم منظورم رو چجوری براتون بگم، ولی احساس میکنم زیادی قدرت دست ما بود انگار...
به هر حال خیییلی عالی بود.👌
خیلی دلگرم و مغرور شدیم ☺️
و بیشتر از قبل برای نیروهای خدوم مملکت مون احترام و ارزش قائل هستیم.
دم همتون گرررررم ✌️💐
خوش به سعادت همه تون که خالصانه سرباز امام زمان عج هستید...
برای ما هم دعا کنید که ما هم توفیق خدمت داشته باشیم و سر بزنگاه پشت دین و انقلاب مون رو خالی کنیم 😔
موفق و موید و بعد از ۱۲۰ سال از شهدا باشید ان شاءالله 🤲
🔹خداییش دمتون گرممممم بابت #تقسیم ولی راستش رو بخواید 80درصد داستانهایی که محمد شخصیت اصلی داستان هستش رو فقط بخاطر چند تا قسمت مکالمه محمد و خانومش میخونم اون ۲۰ درصد بقیه هم بخاطر قلم جذاب و روایت دلچسب و متن شیوا و غیره 😜
حاجی ارادت داریم به مولا
🔹سلام علیکم
با داستان تقسیم خیلی خوش گذشت
گریه کردیم ،خندیدیم،نا امید شدیم و بعد هم امیدوار!
در این دو ماه خیلی اوقات بود که اوضاع به نظرم پیچیده میآمد و ناامید میشدم اما الان حس میکنم مثل محمد آقا در یک اتاقی نشستم و دارم همه ی جریانها رو از مانیتور رصد میکنم.
متشکرم که یه نقشه ی راه نشونمون دادید و خیالمونو راحت کردید از این بابت که واقعاً کسانی هستند همه چیزو زیر ذرهبین دارند و حواسشون به نظام و ملت هست
متشکرم که باعث شدیدحس کنم دوباره حاج قاسم زنده ست😭
🔹سلام آقا محمدرضا تمامی کتابهایتان را خواندم عشق میکنم براتون خوش به حال رهبر معظم انقلاب که چنین سربازانی دارد تقسیم هم تمام شد ان شاالله که چاپش را ببینم کناب محمد هم دیروز دستم رسید واقعا شاهکار کردید احسننننننت دوست دارم
🔹سلام آقای حدادپور، از این داستانتون خیلی تشکر میکنم. عالی و تاثیر گذار بود. در واقع تبیین فضای فتنهی اخیر بود.
یه نکتهای، همهی اتفاقات تا لحظه فوت مهسا امینی، مقارن بود با ایام اربعین حسینی و توجه عموم مردم به سمت پیاده روی اربعین بود و هیچ کس بویی از این فتنه نشنید، تازه ما بیشتر نگران فتنهی عراق مربوط به مقتدی صدر و بسته شدن مرزها بودیم. حتماً در اون موقعیت بخش زیادی از توجه نیروی امنیتی کشور معطوف به حفظ امنیت و سلامت زائران کربلا بوده. پس میشه گفت یک مدیریت عالی و تدبیر گسترده صورت گرفته. این، قدرت کشور ایران رو نشون میده.🙏
🔹داستانی که فکر میکردیم با مهساامینی شروع بشه با اون تموم شد
چه شر هایی و از سر ما ملت کم میکنن و ما خبردار هم نمیشیم
خدا حفظشون کنه در پناه امام زمان عج پیروز و موفق و موید باشن ان شاالله
🔹سلام
چقدر قشنگ نوشتین تقسیم رو...
چه گریزهای قشنگی زدین ...
جمله آخر: خانم مهسا امینی ...
قشنگ برای همه ملموس بود...
آفرین به قلمتون ... خدا خیرتون بده
ضمنا درخصوص فیلترینگ هم عالی گفتین... خانم محمد، عالی جواب داد.
ماها تو فضای مجازی هزاران جواب داشتیم که به براندازان بدیم، اما فیلترشکن قوی نداشتیم... فقط حرص میخوردیم...
کلا فضا خصوصا فضای اینستاگرام رو دادیم به اونا که جولان و یورتمه بدن ...
فقط غصه میخوردیم
روش فیلترینگ غلطه.
کاش نظام و مغز متفکرین این حوزه، اینجور تصمیما نمیگرفتن ...
به هرحال خیلی خوب بود داستان تقسیمتون.
خدا خیرتون بده
سپاسگزارم ازتون واقعا.
🔹متاسفانه عجب شاهکاری بود داستان #تقسیم
در جلسات و کارگاه های آموزش نویسندگی، بارها از من در خصوص آثار حدادپور جهرمی پرسیدند و من هم بار تلاش کردم از زیر بار جواب دادن به آن فرار کنم. در این فرار، چندان موفق نبودم و باز هم درباره او میپرسیدند و من هر بار مجبور بودم چیزهایی که از سال ۹۵ در ذهنم شکل گرفته بود به آنها تحویل بدهم.
تا یک ماه پیش که یکی از خانم های کارگاه آموزش تخصصی نویسندگی، دو سه قسمت از داستانی برایم فرستاد و از من خواست که مطالعه کنم.
مثل همیشه ابتدا به عناصر اصلی قصه نویسی دقت کردم. نظرم جلب شد. توصیف صحنه ها و شخصیت پردازی و زایش داستانی و از همه مهم تر قصه پردازی معرکه ای داشت.
از آن خانم که از همسران شهدای گرانقدر مدافع حرم هستند و سالها ادبیات مقطع متوسطه دوم را تدریس میکنند خواستم که ادامه اش را هم بفرستد.
زحمتش را کشیدند اما تا چشمم به اسم حدادپور جهرمی افتاد، همه خاطراتی که از جلسات نقد و کوبیدن آثار و شخصیت او بزرگزار میشد برایم زنده شد. از اینکه عده ای پادگانی و دستوری او را جوری جلوه میدادند که انگار قصدش خیانت است و نفوذی است و...
حدود سی قسمت را در یک شب خواندم. به کانالش مراجعه کردم و دیدم قسمت به قسمت میگذارد و من هم باید مثل همه معطل شوم که قسمت های بعدی در کانال بارگزاری شود و مطالعه کنم. حرصم درآمده بود. فکر نمیکردم اینقدر ذهنم مشغول شود که دوست داشته باشم برایش تماس بگیرم و بگویم من فلانی هستم و تحمل و صبر برای ادامه داستان را ندارم و لطفا همین حالا تمامش را برایم ارسال کن!
مجبور شدم ده شب مثل همه صبر کنم و دندان روی جگر بگذارم تا ادامه اش را بگذارد.
در همین ده شب که عضو کانالش بودم، چون کنار تخت بیمارستان و درگیر بیماری تک دخترم بودم، فرصتی دست داد که کانالش را از سال ۹۶ مطالعه کنم تا همین دیشب.
دیدم چه افت و خیز و اشک و لبخند و مثبت و منفی و منطق و احساسی در این سالها در کانالش جاری بوده و من فقط بخاطر یک ذهنیت اشتباه از حدادپور، از خودم دریغ کردم. ذهنیت اشتباهی که گناهش به گردن افراد متعصبی است که همیشه تلاش دارند دشمن تراشی کنند و بخش قابل توجهی از بدنه اجتماع را از انقلاب و اسلام دور کنند. و من هم تحت تأثیر همان جماعت اشتباه و پر مدعا بودم. دیدم همه آن سالهایی که ما درگیر نخواستن او و دور کردن مخاطب از او بودیم، بجای اینکه جواب ما را بدهد و خودش را مشغول اثبات کردنش به ما کند، نشسته و قوی تر شده.
بنظرم اگر کسی بخواهد متوجه شود مسیری که حدادپور جهرمی طی کرده چقدر توفیق داشته و آیا رو به افول است یا رو به پیشرفت و ترقی ، داستان تقسیم را بخواند.
داستان تقسیم، یک شاهکار ترکیبی و چند بعدی است: قصه پردازی خوب، حرکت سینوسی قابل دفاع، فصل بندی مناسب و قسمت بندی های حرص دربیار، طرح و پاسخ به چند شبهه کلیدی، شخصیت پردازی خوب، توصیف صحنه ها به اندازه کافی، ورود و خروج مناسب، احترام به مخاطب، پرهیز جدی اما هنرمندانه از مسائل جنسی و اروتیک، ایجاد حس غرور به داشتن امنیت و نیروهای امنیتی، توصیف واقع گرایانه از دشمن، توجه به احساسات انسانی، استفاده بجا از اشک و لبخند...
قبلاً دو متن درباره او نوشته بودم و این متن سوم است. برایش آرزوی موفقیت میکنم. امیدوارم مثل ما درگیر یک مشت همه چیز دان نشود.
م.س/آذر۱۴۰۱
عجب برف خوبی بارید
خدا را شکر
شاید جالب بنظر نیاد اما با یکی دو نفر از دوستام ، ظهرها زیر برف و باران ، ی ربع پیاده روی میکردیم.
خیلی خوب بود
شما هم امتحانش کنید
پیاده روی خیلی خوبه
بشرطی که حرفهای حال خوب کن بزنید
✍ حدادپور جهرمی
راستی
وجدانا اگر اپوزیسیون با خودمون مشورت میکردند ، خیلی موفق تر از الان بودند.
جدی میگم
نخندین
الان وضع حال و روحیشون خیلی بده
من آمار خیلیاشون رو دارم
بندگان خدا دارن افسرده میشن
حتی گربه ها به فراخوان تعطیلی اونا عمل نمیکنن
چه برسه به کسبه و بازاریان و اصناف
بنظرم نظام و قوه قضاییه و همه دلسوزان باید فکری به حال درمان مشکلات روحی پساآشوب ها باشند
با یه مشت آدم افسرده تر از گذشته و سرخوره تر از همیشه مواجهیم
خدا شاهده این حرفا را نمیزنم که نمک به زخمشون بپاشم یا تیکه بندازما
نه
اصلا
من دارم موجی از افسردگی حاد و خطرناک در فضای براندازان و نوچه هاشون میبینم
کاش میشد دلسوزان، یه فکری به حال این جمعیت خمود بکنن
گناه دارن حیوونکیا
✍ حدادپور جهرمی
دلنوشته های یک طلبه
عجب برف خوبی بارید خدا را شکر شاید جالب بنظر نیاد اما با یکی دو نفر از دوستام ، ظهرها زیر برف و بارا
آره
با عبا و عمامه بودیم
خدا را شکر مشکلی هم پیش نیومد
هر چند به دوستان گفتم اگه مشکلی پیش اومد، سرگرمشون کنین تا من در رَم.
فقط دیروز یه آقا پسر حدودا بیست و هفت هشت ساله رو کرد به دوستم و گفت: حاجی ی نخ سیگار داری؟
گفتیم: نه اما اگه خیلی ضروریه، میخریم برات.
بنده خدا گفت عصبی ام و پول خرد هم ندارم. ما هم کارش راه انداختیم
همین
نه خدا را شکر مشکلی نیست.
نگران نباشید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای بابا☺️
یاد ۲۳۳ و همه شهدای گرانقدر گرامی باد🌷
بسم الله الرحمن الرحیم
🔷پسافتنه ها خطرناک ترند!🔷
✍️ محمد رضا حدادپور جهرمی
وقتی در حال دعوا و کشمکش هستیم، فقط فکر دعوا هستیم و این که: چه شد که آشوب شد؟ از کجا شروع و به کجا کشیده میشود؟ چه گارد و فیگوری بگیریم؟ چطور کمتر بخوریم؟ چطور بزنیم؟ چطور حریف را کنترل کنیم؟ چطور هزینه ها را کاهش بدهیم؟ چطور شرّی گردن ما نیفتد؟ چطور بتوانیم قانونی از خودمان دفاع کنیم؟ چطور فرود بیاییم؟ چکار کنیم که طرف مقابلمان تمامش کند؟ و ازاین چیزها ...
کمتر پیش می آید که کسی به این فکر کند که: چطور مقاماتمان دستپاچه نشوند؟ چه کنیم که نخواهند فورا حالی به مردم بدهند و دهان ها را با حال دادن ببندند؟ بعدش با جمعیت افسرده شکست خورده حریف که در خانه و محله خودمان زندگی میکنند چگونه رفتار کنیم؟ کجای کار میلنگد که باید سالی دو ماه منتظر چنین توحشی باشیم؟ نقطه ضعف بچه های خودمان در دفاع از انقلاب و قانون اساسی و کشور چیست؟ چگونه آن نقطه ضعف ها برطرف میشود؟ چرا در هر آشوب یا فتنه ای شاهد سقوط عده قابل توجهی از نخبگان هستیم؟ راه حل شکستن سکوت تاریخ ساز خواص و نخبگان چیست؟ و ...
همانطور که ملاحظه میفرمایید سوالات مربوط به پسافتنه مهم تر و فراوان تر و اثرگذارتر و ریشه ای تر از سوالاتی است با شرایط آشوب و فتنه مواجهیم. عاجزانه از هادیان سیاسی و سخنرانان و اعزه ائمه جمعه و سایر بزرگواران خواهشمندم به سوالات تیپ دوم بپردازند و در جلسات مختلف به این سوالات پاسخ بدهند.
اما
با یک چیز خیلی خطرناک تر از اصل فتنه و آشوب مواجهیم. چیزی که معتقدم همه فتنه ها و آشوب ها مقدمه ای هستند تا کشور و نظام به ایام طلایی پسافتنه برسد و دلش بخواهد فورا کاری بکند و مشکلات را برطرف کند. وقتی که نیاز به مصوبات جدید و یا اصلاح برخی قوانین ناکارامد داریم و یا باید اصل بعضی مسائل را مورد تجدید نظر جدی قرار بدهیم و ...
در چنین شرایطی است که عده ای از مدیران و یا به ظاهر نخبگان، اطراف برخی دولتی ها و یا نهادهای تصمیم ساز و یا مجلس و نمایندگان جمع شده و با دمیدن انواع و اقسام نظرات، افکار و اذهان تصمیم سازان را مشوش میکنند. برای کشور اولویت بندی میکنند. دم از طرح هایی میزنند که کشور را نجات میدهد. لوایحی تقدیم میکنند که مشخص نیست سر و تهش از کجاست. اینقدر قشنگ مراکز تصمیم ساز و مسئولان را دوره نموده و موج هماهنگ ایجاد میکنند که آقای مسئول اصلا فرصت نمیکند که بنشیند فکر کند و یا هیئت اندیشه ورزی متشکل از دلسوزان واقعی انقلاب دور هم جمع کند و فکر چاره ای باشند و لوایح و سخنان و طرح های آمده را بررسی کارشناسی تر کنند.
🔺عین همین الگو را در بازی های جام جهانی میدیدم. تیمی از میانه های زمین، شلوغش میکرد. پاس کاری های مختلف و اعصاب خُرد کن. حریف را در میانه میدان به خود مشغول میکرد. حتی گاهی پاس به عقب میداد تا هوس ضدحمله را در دل حریف بیندازد. دیدیم که گاهی دروازه بان خودشان را هم درگیر میکردند و در محوطه هجده قدم، با حضور مهاجمین حریف، با او پاس کاری میکردند! وقتی که خوب حریف را خسته میکردند و تقریبا حتی مدافعان حریف را به میانه زمین میکشاندند، در چشم به هم زدنی بازی را عوض میکردند. تا حریف به خود می آمد میدید که مدافعانش یا میانه زمین جا مانده و یا هر چه تلاش میکنند که برگردند عقب و شرایط تک به تک با دروازه بان پیش نیاید، نمیشد!
ادامه مطلب👇
🔺و یا دیدیم که تیم های بزرگ، همیشه یک بازیکن معمولی و غیر حساس خود را در محوطه هجده قدم حریف رها میکرد. بازی و دوندگی ها و جایجایی سرعتی توپ و زد و خُرد و خطا و دعوا و عرق ریزانش برای ده نفر بود. اما آن یک نفر، گاهی فقط راه میرفت. نیم ساعت از بازی گذشته بود اما میدیدی که نه عرق کرده و نه حتی توپ به پایش خورده. بخاطر همین معمولا مدافعان و یا میانه های حریف، هیچ وقت او را جدی نمیگرفتند و فقط گاهی نیم نگاهی به او میکردند. اما یهو میدیدی که همان یک نفر، گل طلایی بازی را میزد. همان که فقط راه میرفت و کسی حواسش به او نبود. او کیست؟ او بازیکنی است که فقط یک ماموریت دارد. تنها ماموریتش این است که از خطا و خستگی حریف سواستفاده کند. وقتی همه به خود مشغولند، یک توپ سرگردان را در نقطه نزدیک به دروازه پیدا کند و با اندک اشاره ای آن را درچارچوب دروازه جا دهد. به آن بازیکن(بخوانید؛ روح سرگردان)، عضو نفوذی میگویند.
ایام پسافتنه ، ایام طلایی نفوذی هاست. آنهایی که آرامند. دلسوز به نظر میرسند. کت و شلوار یا مقنعه و چادرشان و یا حتی عبا و عمامه شان خط و خش برنداشته. همیشه یک طرح و لایحه ای در آستین دارند که وقتی تصمیم سازان خسته اند و باید چاره عاجلی بیندیشند، یهو پیدایشان میشود و لب باز میکنند و مثلا بگویند: تجدید نظر در فلان قانون! حذف فلان ساختار! ایجاد فلان موج جابجایی های اتوبوبسی! فلان لایحه لازم الاجرا در خصوص فلان مسئله حیاتی! و ...
من همیشه از این افراد دوست نمایِ شارلاتان و موقعیت شناس و سواستفاده کن ترسیده ام.
امروز فایلی به دستم رسید که یک فرد مجهول الهویه به دوستانش میگفت که فقط تا امشب فرصت دارید که هر طرحی دارید بنویسید و برایم بفرستید تا فرداشب جمع و جور کنم و شنبه در جلسه مهمی که با فلان اعضای موثر شورای عالی انقلاب فرهنگی دارم مطرح کنم!
همین قدر شخمی و تخیلی و یکهویی و ...
حتی تاکید میکرد که استدلال و دلیل لازم نیست و فقط بنویسید و به من برسانید!!
بترسید مردم.
از جماعت نفوذی در پسافتنه ها باید ترسید.
همیشه مسیرهای درست توسط کسانی کج و به خطا رفته که در شرایط بحرانی، از گیج بودن و خاک و خولی بودن ما سواستفاده کرده و خواسته اند که خدمتی کنند و نجاتمان بدهند.
اما ای دل غافل که از هر مار و عقربی افعی ترند.
#دلنوشته_های_یک_طلبه
@Mohamadrezahadadpour
حالا اگه گذاشتند ما یه کم استراحت کنیم و به خودمون برسیم.
همش شبهه و سوال و فتنه و ...
این متن 👇 را در جواب بعضی ها نوشتم. ملاحظه بفرمایید. تلاش کردم خیلی ساده و همه فهم بنویسم. اگر دیدید مناسبه، برای همه دوستانتون بفرستید👇🌷
#جامعه_مدرسین
#مجمع_مدرسین
#محارب
#احکام_محاربه
#اعدام
#تعارف_نداریم
#عمل_به_مُر_قانون
#حمایت_از_قوه_قضاییه
✍ محمد رضا حدادپور جهرمی
رفقایی که از گروه های حوزوی اطلاع ندارند لطفا دقت داشته باشند که:
در حوزه های علمیه ، مثل سایر جاها، دسته های مختلفی از علما و طلاب وجود دارند. مشهور ترین دسته ها که سالهاست با هم نوعی رقابت دارند عبارت اند:
🔸 ۱. جامعه مدرسین: علما و اساتید انقلابی که نظراتشان با امام جامعه و قانون اساسی همخوانی بیشتری دارد و همواره پشتیبان ولایت فقیه بوده و در ایمان و اعتقاد مردم و تربیت طلاب انقلابی و جهادی بیشترین سهم را دارند.
🔸 ۲. مجمع مدرسین: مجتهدینی که معمولا با اصل ولایت فقیه و یا شخص ولی فقیه و قانون اساسی و حرکت های انقلابی حوزه خیلی حال نمیکنند. اصطلاحا به اینا علمای چپ هم گفته میشود.
🔺 خب
حالا در خصوص حکم اعدام ها و خدشه در تشخیص جرم و صدور حکم و... ، گروه دوم خدشه وارد کرده و درست و به موقع، بدون فوت وقت و خیلی آشکار، به کمک جریان های فتنه انگیز داخلی و خارجی اومده و جوری مواضع سیاسی خودشون را علمی و در لباس فقاهت به خورد مردم میدهند، که هر کس ندونه فکر میکنه راس میگن و برای رضای خدا وارد عرصه شدند.
نخیر آقا. الان وقتش بود که جامعه را پر از شبهات فقهی و خدشه در اصالت احکام صادره برای یک مشت الدنگ اغتشاشگرِ قاتلِ جوانان مومن و انقلابی کنند، و چه کسی بهتر از مجمع مدرسین! فورا به میدان آمده و مردم کنار یک سری اسامی، عناوین آیت الله دیدند و فکر کردند خبری هست.
همین. حتی حرفهای آنان ارزش جواب دادن علمی ندارد وگرنه بحمدلله مدرک سطح چهار حوزه و آن همه سال درس خارج فقه و اصول را خوانده ایم برای همین طور مواقع. برای موقعی که فتنه های علمی و شبهات حوزوی به انقلاب و ولایت و قانون اساسی وارد کنند.
✔️ اما عجالتا:
🔹 ۱. محارب کسی است که سلاحش(چه گرم و چه سرد) را برای ترساندن مردم دربیاورد.
🔹 ۲. حضرت امام و بسیاری از فقهای عالیقدر فرمودند کسی که سلاحش را برای ترساندن مردم دربیاورد حتی اگر نکشد باید اعدام شود.
🔹 ۳. فقط در صورتی توبه محارب قبول است که قبل از دستگیری بیاید و اعتراف کند و ابراز پشیمانی کند. و الا بعد از دستگیری فایده ندارد. بچه بازی که نیست.
🔹 ۴. حتی اگر کسی سلاح گرم یا سرد کشید اما قصدش ترساندن مردم نبود ولی دید که مردم ترسیده اند و فرار کردند، اگر ادامه داد در حکم محارب است.
🔹 ۵. حتی اگر بگوید که قصدم مقابله با حکومت جمهوری اسلامی است و قصد مقابله با مردم عادی نداشتم ، اما بخاطر سلاحی که در دست دارد مردم بترسند، باز هم محارب است. لطفا مردم را گول نزنید.
لذا
هموطن اغتشاشگر!
اگر دست به سلاح سرد یا گرم ببری و حتی یک نفر بترسد، حتی اگر خط و خش روی اون بنده خدا نندازی، مستحق مرگ هستی و بهت میگن محارب. خلاص. اینو تعارف میکردند بهت بگن اما من رک گفتم که نگی نمیدونستم.
#لطفا_نشر_حداکثری
@Mohamadrezahadadpour
🔹سخنی کوتاه با متحصنین🔹
✍ محمد رضا حدادپور جهرمی
سلام علیکم و رحمت الله
انشاءالله در دنیا و آخرت روسپید و همواره مورد عنایات امام عصر ارواحنا فداه باشید.
برای کسی که داغ و مصیبت اسفناک فرهنگی در کشور میبیند اما یا دانش مقابله ندارد و یا زورش به کسی نمیرسد و فقط درخواست اجرای دقیق قانون و حمایت از نهادهای قانون گذار و انقلابی را دارد، شاید در نگاه و مرحله اول، تحصن و پناه بردن به حرم امامزادگان شریف، تنها راهی است که به ذهنش میرسد.
سپس چند شخصیت دینی و بزرگوار به آن جمع سر میزند و تفقدی میکند و اعضای آن جمع به خودشان میگویند که خیلی عالی شد. حداقلش این است که دغدغه خودمان را مطرح کردیم و نمیتوانیم ساکت و بی تفاوت بنشینیم.
انشاءالله خداوند متعال در فردای قیامت، اجر این حرکت آرام و به دور از هیاهو را به شما عنایت خواهد کند.
اما عزیزان!
بعنوان کمترین شاگرد مکتب دین که سالها در حوزه درس خوانده و همچنین علاقمند به مطالعات سیاسی و انقلابی است عرض میکنم که الان نه تنها تکلیف شرعی در خصوص ضرورت بست نشینی تحت این عنوان به گردن شما نیست بلکه نتیجه چندانی بدان مترتب نخواهد شد.
چرا که در میدان جنگ ترکیبی و در شرایطی که ارتش آمریکا پس از سالها دو نیروی مهم «سایبری» و «شناختی» را به ارتش خود اضافه کرده و جهان اسلام و جهان کفر در حال حل معادلات پیچیده یکدیگر در عرصه های نرم هستند، صرفا با تاکید شما بانوان بزرگوار در تحصن مبنی بر وضع قانون صحیح و یا اجرای قوانین بر جا مانده ، مشکل ما حل نمیشود.
مشکل پیچیده تر از این حرفهاست. چند پلن کوتاه و دم دستی از آنالیز اوضاع را در داستان تقسیم آوردم. ببینید چه خبر است و چقدر اوضاع حساس و ترکیبی است!
فرض بفرمایید تحصن شما جواب داد و دو سه مطالبه ای که دارید نیم بند و نیمه و ناقص به آن عمل شد. آیا مقابله با حرکات پیچیده مهره های شطرنج استکبار محسوب میشود؟
آیا بعد روشنگری دارد و قرار است از حقیقتی مخفی پرده برداری کند؟
آیا رسانه ملی فشل و نهادهای فرهنگیِ دچار روزمرگی و برخی نهادهای ناظری که دچار اعمال سلیقه های شخصی هستند را اصلاح و یا رسوا میکند ؟
ما این همه قانون بر زمین مانده داریم. آیا صرفِ وضع قوانین جدید و یا حتی اجرای دقیق برخی از قوانینی که چنین دستخوش تفسیر اشتباه و یا اعمال سلیقه شده، مشکلاتمان را حل میکند؟
ما الان با زلزله ای به نام «هر قانونی که به نفعم نیست، اشتباه است» و «حاضرم برای اعلام انزجارم از قانون غلط هزینه بدهم» مواجهیم! آیا این موج را با تحصن و یا امضای طومارهای متعدد و ارسال به این و آن میتوان جمع کرد؟
و ده ها نکته دیگر که از ترس اتهام سیاه نمایی، عدم ذکرش بهتر است.
نظر بنده این است و ممکن است نپذیرید اما بنظر حقیر، راهش تحصن نیست.
کسانی که دولت مورد علاقه شان و مجلس مورد اعتمادشان سر کار باشند اما مجبور باشند برای حاکمیت سخن خداوند و قانون اساسی در گوشه ای تحصن کنند، قطعا یک گوشه کار میلنگد!
شک نکنید.
متوجه منظورم هستید؟
به جای تحصن، بگردید و انگشت روی نقاط اصلی درد بگذارید و فرزندانتان را جوری بار بیاورید که دانا و توانا بشوند و بروند آن نقاط را در دست بگیرند و مدیریت کنند.
تحصن شما عزیزان در حد تلنگری که زدید و غلیان غیرت دینیتون رو بروز دادید کافی بود. بیش از این نتیجهی جدیدی نخواهد داشت.
نوح از طوفان و بلای بزرگی که در راه بود خبر داشت اما تحصن نکرد. اقدام به ساختن کشتی کرد و نسل بشر و سایر موجودات را نجات داد.
خدا حفظتون کنه.
انشاءالله همیشه مورد عنایت مادر سادات سلام الله علیها باشید.
#لطفا_نشر_حداکثری
#دلنوشته_های_یک_طلبه
@Mohamadrezahadadpour
اگه شب یلدا چند تا شعر بفرستم اما از دیوان حافظ نباشه، اشکال داره؟☺️
هدایت شده از یک فنجان تامل
در خیالات خودم در زیر بارانی که نیست
می رسم با تو به خانه،از خیابانی که نیست
می نشینی روبه رویم خستگی در میکنی
چای می ریزم برایت توی فنجانی که نیست
باز میخندی و میپرسی که حالت بهتر است؟
باز میخندم که خیلی...!گرچه میدانی که نیست
شعر میخوانم برایت واژه ها گل می کنند
یاس و مریم می گذارم توی گلدانی که نیست
چشم می دوزم به چشمت،می شود آیا کمی
دست هایم را بگیری بین دستانی که نیست؟
وقت رفتن می شود با بغض می گویم نرو
پشت پایت اشک می ریزم در ایوانی که نیست
میروی و خانه لبریز از نبودت میشود
باز تنها میشوم با یاد مهمانی که نیست
رفته ای و بعد تو این کار هر روز من است
باور اینکه نباشی کار آسانی که نیست
✍ بیتا امیری